هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اطلاعیه های جام آتش
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۴
موضوع:آغاز مرحله دوم جام آتش.


با سلام بر تمام قهرمانان عزیز و گرامی.

مرحله دوم فردا راس ساعت 5 بعد از ظهر شروع میشه... ضمن اینکه شما از اون موقع دقیقا "یک هفته"، یعنی تا ساعت 5 بعد از ظهر روز 27 مرداد زمان خواهید داشت تا مرحله رو انجام بدید.

برای شروع مرحله به تمام قهرمانان معمایی با پیام شخصی فرستاده خواهد شد و قهرمانان هرچه زودتر اون معما رو انجام بدن و جواب درستش رو برای من پیام شخصی کنند وقت بیشتری برای انجام مرحله خواهند داشت.

اطلاعات بیشتر پس از اینکه هر چهار قهرمان جواب معمایشان را بدست آوردند در همین تاپیک قرار خواهد گرفت.



پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۴
همچنان که محفلی ها در پشت درهای بسته دادگاه قربان صدقه دامبلدور میرفتند و در تلاش بودند تا وارد شوند و هری را نجات دهند ناگهان لادیسلاو و فرد که از پست قبلی کاملا خشکشان زده بود به ادامه صحبت پرداختند.
- داشتم میگفتم فرد، این محفلی ها میخوان وارد دادگاه بشن ظاهرا و میخوان جلوی وزارتی ها بایستن و هری پاتر رو نجات بدن! تمام.
- خب... من هم که جزو محفل هستم!
- هرچی گفتی بعدش بگو "پایان" فرد!
- پایان فرد!
- بعد از اینکه صحبتت تموم شد بگو "پایان"!
- پایان!
-

همچنان که فرد در حال کوبیدن اعصاب لادیسلاو بود و محفلی ها در سوی دیگر در تلاش برای ورود به دادگاه بودند ناگهان کارگران با لگد وارد صحنه شد.
- چه خبره اینجا؟
- هیچی دیگه... ما که داریم سعی میکنیم بریزیم تو دادگاه. این دو تا کاراگاها هم معلوم نیست چند چندن با خودشون!

کارگردان محفلی مذکور را از یقه گرفت و با یک اردنگی از ته دل وی را به خارج از کادر و رول شوت کرد.
- من هزار بار گفتم فقط سوژه رو تو جریان خود دادگاه ادامه بدید! چرا اینکارو میکنید آخه؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟
- اهم...
- بله جناب وزیر؟
- سه بار تکرار کردن یک جمله یا کلمه در حین عصبانیت مربوط به منه. شما میخواید ایفای نقش بنده رو تحریف کنید؟ همچین چیزی میخواید؟

کارگردان دچار لکنت شد!
- اممم... چیزه... نه... ش... شر... شرمنده ام من.

- نه خیر... اینطوری نمیشه... کارگردان بلاک!

و بدین ترتیب آرسینوس کارگردان را بلاک و نابود کرد و یک کارگردان جدید بر سر کار آورد. کارگردان جدید هم نامردی نکرده و دوباره همه چیز را به داخل دادگاه برگرداند. قاضی کراوچ و اعضای داخل دادگاه هم که از آن موقع خشکشان زده بود به ادامه کار بازگشتند و قاضی گفت:
- شاکی بعدی لطفا به جایگاه.

پس از این حرف قاضی شخصی از جای خود بلند شد و به سمت جایگاه رفت...



پاسخ به: اطلاعیه های جام آتش
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴
مرحله اول به تازگی به اتمام رسیده بود، دانش آموزان و قهرمانان در سرسرای برزگ هاگوارتز گرد هم آمده بودند و دانش آموزان هرگروه قهرمان خود را احاطه کرده بودند و تشویق میکردند و گاهگداری نیز به گروه های دیگر چشم غره میرفتند.

همچنان که فضا غرق در آرامش و خوشحالی بود ناگهان سیریوس بلک وارد سرسرا شد. همه ساکت شدند و راه را برای سیریوس باز کردند تا به انتهای سرسرا برسد.

سیریوس بلک با همان کت و شلوار همیشگی و شیک خود به انتهای سرسرا رسید، روی پاشنه پا چرخید تا رو در روی دانش آموزان قرار گیرد.
- ام... میشه یکم جاهاتون رو تغییر بدید که میز های سرسرا رو برگردونم؟

دانش آموزان که فکر میکردند سیریوس برای گفتن نکته مهمی وارد شده است:

سیریوس پس از اینکه چند ثانیه منتظر شد تا دانش آموزان از جاهای قبلی خود حرکت کنند، چوبدستی خود را از غلاف خارج کرد و با افسونی میز های سرسرا را سر جای قبلی بازگرداند... سپس نگاهی به دانش آموزا کرد و گفت:
- امشب میخوام چیز مهمی رو به همتون بگم... پس لطفا سکوت کنید.

ملت دانش آموز همچنان که پشت میزهایشان جا میگرفتند با دقت به سیریوس نگاه کردند و سیریوس شروع کرد به صحبت کردن:
- دانش آموزان عزیز... همونطور که میدونید ما امسال قرار بود مسابقات جام آتش رو در پیش داشته باشیم... منتها به دلایلی بنده دیگه نمیتونم مسئولیتش رو قبول کنم. پس تا وقتی که یک مسئول جدید پیدا بشه مسابقات تعطیله! حالا میتونید غذاتون رو میل کنید!

ملت دانش آموز:

همچنان که دانش آموزان ساکت بودند سیریوس از سرسرا خارج شد...

دو روز بعد:

ملت دانش آموز که همچنان پشت میزهایشان در سرسرای بزرگ نشسته بودند:

همچنان که ملت دانش آموز خشکشان زده بود، سیوروس اسنیپ، مدیر هاگوارتز با قدم هایی محکم وارد سرسرا شد و جلو رفت.
- همونطور که همتون میدونید پروفسور بلک از مسئولیت جام آتش استعفا دادن و مسابقات به حالت تعلیق در اومده. اما براتون خبر هایی دارم.

سر های دانش آموزان با کنجکاوی تمام به سمت سیوروس برگشت و او صحبت هایش را ادامه داد.
- خبر از این قراره که مسابقات ادامه پیدا میکنه و مسئول اینکار هم کسی نیست غیر از نویسنده این پست یعنی آرسینوس جیگر!
- وزیر سحر و جادو میخواد مسئول برگزاری مسابقات جام آتش بشه؟!
- انقدر چیز سنگینیه آقای مالفوی؟
- خوبه... پس بیست امتیاز از گریفیندور کسر میشه!

ملت گریفیندوری:

- نوچ... به چه دلیل ازشون نمره کم میکنی سیوروس؟
- دلیل زیاد داره آرسینوس... حالا بیا صحبتات رو بکن... بعدا صحبت میکنیم راجع به دلایل من!

آرسینوس در کمال آرامش جلو آمد... طول سالن را پشت سر گذاشت و رو به دانش آموزان ایستاد.
- قبل از هرچیز با یاد و نام مورگانا و مرلین سلام میکنم بر همه شما نوگلان باغ دانش و اینکه مسابقات ادامه پیدا میکنه. بیست امتیاز هم همینطوری الکی واسه گریفیندور. برید بخوابید دیگه!

ملت دانش آموز که همچنان در بهت و حیرت بودند:

آرسینوس پس از گفتن این خبر شادی بخش راهش را به سمت خارج سرسرا پیش گرفت و محو شد!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خب... خلاصه پست این بود که یعنی مسابقات ادامه پیدا میکنه دیگه. برید کیف کنید. مرحله دوم هم به زودی اجرا خواهد شد.

با تشکرات.



پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
آرسینوس به مرگخواران در حال تغییر نگاه نمیکرد... خودش نیز معجون را نوشیده بود... در آن لحظات سخت که مرگخواران به خود میپیچیدند و تغییر میکردند ناگهان آرسینوس متوجه موضوعی شد.
- من چرا تغییر نکردم؟!
- بهت معجون تغییر بدم؟
- سیصد امتیاز از گریفیندور کسر شد!

آرسینوس به هکتور که ویبره هایش از همیشه شدید تر بودند و همینطور به سیوروس که موهایش مثل چوب، خشک و شکننده شده بودند نگاه کرد.
- نوچ... واسه چی؟

ملت مرگخوار که کم کم در حال تغییر بودند با خشم به آرسینوس بدون تغییر نگاه کردند.
- تغییر نمیکنی... هوم؟
- میام الان منوی مدیریت رو میکنم تو حلقت!
- میام نصفت میکنم دیلاق!

ملت مرگخوار یک لحظه به بانز با چهره فلیت ویک نگاه کردند و سپس غرغر های خشم آمیزشان را ادامه دادند.
- میکشمت! وزیر شدی که شدی... تغییر هم نمیکنی... هوم؟
- ریز ریزت میکنم جیگّر!
- رودولف... جیگرم. جیگرم. جیگرم با گاف مکسور!
- وینکی مسلسل هاشو تو حلق وزیر فرو کرد!

آرسینوس همچنان که عقب عقب میرفت ناگهان به دیوار برخورد کرد... متوجه شد که مرگخواران خشمگین و در حال جهش اگر او را گیر بیاورند زنده اش نمیگذارند، پس چوبدستی اش را از آستین دست راستش بیرون کشید و گفت:
- میخواد دعوا کنید... هوم؟ میخواید من رو بکشید؟

ملت مرگخوار همچنان در حال نزدیک شدن بودند!

- خب، یه چند لحظه مهلت میدید نقابم رو عوض کنم و بعد بریزید سرم؟

ملت مرگخوار به احترام اجابت آخرین خواسته آرسینوس پیش از اینکه تکه تکه اش کنند ایستادند و آرسینوس شروع کرد به بیرون کشیدن نقاب از صورتش.
- چرا نقابم چسبیده به صورتم؟!

در یک لحظه آرسینوس تمام وقار و ابهت خود را فراموش کرد و شروع کرد به هوار هوار کردن برای بیرون کشیدن نقاب از صورتش!

ملت مرگخوار:

- نقابم چسبیده به صورتم!
- یعنی تو هم تغییر کردی؟!
- آره... منتها تغییرم اینطوری بود که نقاب بچسبه به صورتم!
- ها... پس زنده میمونی!
-

همچنان که آرسینوس و یکی از مرگخواران در حال صحبت بودند باز هم مرگخواران تغییر میکردند...



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۲ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
حاج تراورز

نقل قول:
به به حاج آرسینوس!


به به... حاجی تراورز عزیز!

نقل قول:
قصدت از زندانبان کردن من چی بود؟ چه چیزی تو من دیدی؟ سیبیل کلفت؟ تسبیح بلند؟ ناخون دراز واه و واه و واه؟


ها... من در شما پتانسیل بسیار بالایی برای تو گونی کردن ملت و به زندان انداختنشون دیدم! الته اون سیبیل کلفت و تسبیح بلند هم بی تاثیر نبود!

نقل قول:
هدفت از سرکار گذاشتن ملّت با همکاری سیوروس در تلگرام چه بود؟


والا هدف بدی نداشتیم... میخواستیم در درجه اول ببینیم ملت چقدر اینجارو دوست دارن. در درجه دوم هم یکم میخواستیم خوش بگذرونیم! تصویر کوچک شده


نقل قول:
قصد نداری حوزه آسلامی راه بندازی مردم بیان آستاکبار رو کنار بذارن؟


چرا اتفاقا... منتها در وقت مناسبش... وگرنه به طور کلی در برنامه های آینده هست.

نقل قول:
روزی چند دفعه ماسک عوض می‌کنی؟


بستگی به وضعیت روحی و روانی داره البته... حالم خوب باشه عوض نمیکنم... عصبی بشم عوض میکنم!

نقل قول:
نظرت در مورد دامبلدور و دخالت هایش چیست؟


اصلا نظر مثبتی نیست خب! میزنه ملت رو به آستاکبار و انحرام میکشونه!

نقل قول:
الان اومدی داری معجون می‌شی حس جیگر بودن بهت دست نداده؟


من معجون بشم؟ من خودم معجون سازم! ملت رو هم معجون میکنم!

نقل قول:
الان هکتور داره تو رو معجون می‌کنه، به نظرت چه بلایی سرت میاد؟


بین خودمون باشه پاتیلش خالیه! انداخته منو تو پاتیل خالی!

نقل قول:
واقعا داریم به کدامین سو می‌رویم؟


ببین، تقلید دیگه زشته حاجی جون... نکن... این جمله حق کپی رایت داره.

نقل قول:
یه صلوات هم ختم کن.


اللهم صلی الی مرلین و آل مورگانا!

ارباب

نقل قول:
آقای سینوس!


جانم ارباب؟ معجون درست کنم واستون؟

نقل قول:
ما شما را می جوشانیم!


انصافا سوالات رو دیدم واسه اولین بار جوشانده شدم ارباب!

نقل قول:
چرا شما از مقام و منصب وحشت دارین؟ اگه آقای مدیری، خب آقای مدیری! اگه جناب وزیری، خب جناب وزیری! چرا می ترسی سینوس؟!


خب ارباب اصولا یاد گرفتم نباید به هیچ چیزی (غیر از مقام معجون سازیم در نزد شما) وابسته بشم! یهو پس فردا میزنن نابودمون میکنن کل مقاممون بر فنا میره!

نقل قول:
آیا شما هرگز دوست نداشتین پلیس راهنمایی و رانندگی مشنگی بشین؟ از اونایی که وسط چهار راه ایستاده و سویی را که ملت می روند نشان می دهند؟


نه ارباب... حالا درسته دیالوگم درباره سمت و سو هستش، ولی دلیل نمیشه که دوست داشته باشم پلیس مشنگ ها بشم!

نقل قول:
شما خجالت نمی کشین سه تا نقاب به ما نشون می دین و نظرخواهی می کنین. بعد ما می گیم این...شما می رین یکی دیگه رو می ذارین؟ شما ما و سلیقه ما رو به سخره گرفتین؟


ارباب... من دقیقا همونی که شما گفتید رو گذاشتم... بعد داشتم نقاب هامو مرتب میکردم... بعد یهو این رو دیدم... اولش خودم ترسیدم ازش! بعد یهو وسوسه شدم و این رو گذاشتم! انصافا خوفناک نیست؟

نقل قول:
شما وزیر بهتری هستین یا سیو وزیر بهتریه یا شما وزیر بهتری هستین یا سیو یا شما؟


ارباب... من معتقدم که سیوروس اگر قدرت رو به تنهایی در دست میگرفت وزارت رو میترکوند... خودم هم هنوز اقدامات چندانی انجام ندادم و نمیتونم قضاوت کنم. ولی به طور کلی سیوروس وزیر فوق العاده ای بود.

نقل قول:
شما مطمئنین که معجون ساز هستین؟ ما هیچ معجونی ندیدیم که شما ساخته باشین. الانم رفتین نشستین تو پاتیل معجون هک! آیا معجونی برای اثبات این موضوع دارین؟


ارباب... من که همیشه معجون میسازم تو آشپزخونه! پاتیل طلایی دارم خیلی دوستش میدارم! البته من خودخواسته نرفتم تو پاتیل هکتور ها... گفت بیا اتاق رو ببین چطور شده... من هم رفتم همراهش... یهو چشمامو باز کردم دیدم دست و پا بسته تو پاتیلشم!

نقل قول:
چرا دستنوشته های هک رو بهش پس نمی دین؟ می ترسین در معجون سازی از شما بهتر و ماهر تر بشه؟ چرا جلوی پیشرفت جوانان مملکت رو می گیرین؟


دستنوشته هاش که دست ریگولوسه! والا من خیلی خوشحال میشم پیشرفت کنه... منتها استعداد میخواد که هکتور... اهم... چی داشتم میگفتم؟

نقل قول:
این عیدی ما رو تا کی قراره با خودتون حمل کنین؟ آیا در رودرواسی گیر کرده اید و نمی توانید حذفش کنید؟!


ارباب... تا سال آینده که انشاالمرین و مورگانا بهم پاتیل الماس نشان بدید دیگه! یا نکنه باید حذفش میکردم؟!

نقل قول:
بجوش سینوس!


زیر سایه شما میجوشم ارباب.

گیبن

نقل قول:
سلام بر وزیر معجون شده


چرا به این شایعات بی اساس دامن میزنی گیبن؟ چرا؟ من کجام شبیه معجونه؟

نقل قول:
1- موجودی دقیق خزانه وزارت خونه ؟


هوم... مبلغ غیر دقیق میگم من! پانصد میلیون گالیون تا کور شود هرآنکه نتواند دید!

نقل قول:
2- فکر میکنی وزیر بهتری میشی نسبت به وزرای دیگه یا وزیری فاسد و کپک و رشوه بگیر ؟


نوچ... من رشوه بگیر و کپک زده و فاسد نمیشد به هیچ عنوان... زشته... این شایعات به من نمیچسبه... برو دهانت رو گاز بگیر حتی!

نقل قول:
3- بعد از ارباب از کی خوشت میاد تو سیستم ؟


سوالات سخت سخت رو از کجا آوردی گیبن؟

اول از همه از ارباب... دوم از ارباب... هوم... نظری ندارم گیبن... نظری ندارم! ولم کن! نیا جلو! فقط ارباب!

نقل قول:
4- خنده دار ترین فرد در سیستم ؟


روبیوس هاگرید! طنز این بشر فوق العادس!

نقل قول:
5- رابطه ی مخفی خودت با خاک بر سران دم کلفت زوپس رو فاش کن !


توهین چرا میکنی؟ بگم بیان سر وقتت؟ بگم بیان حالتو بگیرن؟ من خودم هم جزوشونم اصلا... بگم؟ بگم؟

نقل قول:
6- به کدوم یک از ساحره ها نظر داری ؟




نقل قول:
7-همین الان داری به چی فکر میکنی ؟


به اینکه چطوری بعدا سر به نیستت کنم!

نقل قول:
8-الان داری به چی فکر میکنی ؟


به اینکه این سوالارو از کجا آوردی؟!

نقل قول:
9-چرا هی مارو به این سو و اون سو میبری ؟


والا من فقط سوال میپرسیدم ببینم شما ها دارید به کدام سو میرید... وگرنه به سوی خاصی نمیبردمتون من!

نقل قول:
با تشکر از وزیر معجونالیزه شده !


معجون نشدم گیبن... معجون نشدم!



پاسخ به: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
سلام.

اعتراض وارده.

نقل قول:
خلاصه ی حرف ایشون این می شه به نظرم:
از قیافت خوشم نیومد 24 برات کافیه.


تهمت و افتراست. من اگر میخواستم از روی کینه و دشمنی نمره بدم خیلی کمتر از اینها میدادم خب!

خب... نکته اول... کار چندان جالبی نیست که تو متن هی بنویسید "چیژ" همون بنویسید "چیز" کافی و مشخصه! متن منظورم قسمت های غیر دیالوگیه.

منظورم از فاصله های زیاد دقیقا اینه که شما خیلی جاها یک خط نوشتید و دو تا اینتر زدید.

نقل قول:

- می نگرند. در این بین، عده ی خفنی هم هستند که صنف محترمی محسوب می شوند و مشهورند به صنف "چیژ فروشان".

چیژ فروشان و چیژ کشان عادات جالبی دارند. مصرعی هست که مربوط می شود به شعری طولانی.


موضوع به طور کامل اینجا عوض نشده بود پس باید یک اینتر فقط میزدید.

نقل قول:
چیژ فروشان و چیژ کشان عادات جالبی دارند. مصرعی هست که مربوط می شود به شعری طولانی.

در کارگـه چــیژفــروش رفتــم دوش
دیدم مقداری حشیش، یک دانه موش

ناگاه نعــشـــه ای برآورد خــروش
کو چیژخر و چیژکَش و چیژفروش؟


این قسمت به نظر من بی هدف بوده... فقط باعث شلوغ تر شدن و طولانی تر شدن رولتون شده.

استفاده نا به جا از شکلک ها... این باعث میشه خواننده خیلی زود خسته بشه... شما خیلی خیلی زیاد خارج از دیالوگ ها شکلک استفاده کردید.

بعد از زمان ها مثل "نیم ساعت بعد" و "یک ربع بعد" باید دو تا اینتر بزنید.

یک دلیل دیگه کم شدن نمره هم این بود که احساسات خودتون رو وارد پست کردید... این کار تمرکز خواننده رو بهم میزنه و ایراد محسوب میشه.

نقل قول:
نیم ساعت بعد
فلورانسو لامپ صدی را بیرون آورد که بالایش شکسته بود و در کل یک حباب خالی بیشتر نبود. بعد... (ستاد مبارزه با چیژ این قسمت را سانسور کرده است ).

فلورانسو نگاه عمیقی به مایکل انداخت و بعد، خیلی ناگهانی، شروع کرد به وول خوردن.


یک ربع بعد
مایکل تمامی مشاهداتش را یادداشت کرد:
نقل قول:

"مرحوم فلورانسو مثل ماهی تکون می خورد. هی وول خورد، هی اینوری شد، هی اونوری شد. بعد گفت بدو آب بیار... بعدش یهویی شبیه مرحوم دلورس آمبریج شد. یه کمی چکش های مختلف رو جا به جا کرد و اینا، تهش یهویی به دلورس ماهی تبدیل شد! یه ماهی بود، اما با سر و صورت دلورس و صورتی هم بود. منم خیلی خوف کردم، کوبیدم تو سرش. دیگه از سرنوشتش خبر ندارم."


همون طور که گفتم بعد از "نیم ساعت" و یک ربع بعد" باید دو تا اینتر میزدید.

ضمن اینکه این قسمت برای من مبهم بود... متوجه نشدم دقیقا... چندین دور خوندم ولی بازم متوجه نشدم. پس یکی دیگه از اشکالاتتون هم همینه.

در آخر هم باید بگم که همه این نقد ها و نمرات سلیقه ای هستن.



پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
نمرات جلسه دوم تغییر شکل:


هافلپاف: 51


زاخاریاس اسمیت: 30
مادام هوچ: 29
رز زلر: 30
لاکرتیا بلک: 29
وندلین شگفت انگیز: 30
آریانا دامبلدور: 30
گیبن: 30


راونکلاو: 45

فیلیوس فلیت ویک: 30
هلنا ریونکلاو: 28
آلتیدا: 28
گریک الیواندر: 30
لینی وارنر: 30
مایکل کرنر: 24


گریفیندور: 35

کتی بل: 27
رون ویزلی: 30
تد تانکس: 23


اسلیترین: 33

ورونیکا اسمتلی: 30



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
امتیازات جلسه دوم تغییر شکل:

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت: 30

نقل قول:
چو با چشمان بادامی که از شادی برق می زدند به هری نگاه کرد و معجون را گرفت.

- دیدی هری! من می دونستم که پروفسور دامبلدور بهمون کمک می کنه! چقد این مرد مهربونیه!
- هوم واقعا!
- حالا وقتشه که روی ریگولوس تستش کنیم!


فقط یک نکته... اینجا یک اینتر کافی بود! چرا دو تا اینتر زدی؟! ولی در کل از خلاقیت و جواب هات خوشم اومد.

مادام هوچ: 29

لحن پستتون یکم بین حالت کتابی و محاوره ای سردرگم بود... ضمن اینکه بهتره از شکلک ها فقط در پایان دیالوگ ها استفاده بشه.

رز زلر: 30

نقل قول:
فاوسیت به دو به سمت رز می آمد. در همان لحظه پایش به گربه ی لاکی گیر کرد و با سر به زمین خورد.


اسامی رو در قسمت های غیر دیالوگی مخفف نکنید لطفا.

لاکرتیا بلک: 29

نکنید... اسامی رو مخفف نکنید تو رو به مرلین! لااقل تو قسمت های غیر دیالوگی نکنید! :vay:

تمیرین هم نه... تمرین درسته!

وندلین شگفت انگیز: 30

بی برو گرد 30 رو میگیری... هیچ حرفی نمیتونم بزنم خب!

آریانا دامبلدور: 30

خیلی خیلی خوب نوشته بودی... فقط اینکه "دو نقطه" نداریم... سه نقطه درسته!

گیبن: 30

در مورد جواب سوال چهارم... واقعا هم درس نداده بودم خب! لایک داشت جوابت!


راونکلاو

فیلیوس فلیت ویک: 30

تنها نکته ای که به نظرم اومد اینه که لطفا اسامی رو در قسمت های غیر دیالوگی مخفف نکنید.

هلنا ریونکلاو: 28

کمی با اینتر مهربان باشید خب! چیز خیلی خوبیه این اینتر!

آلتیدا: 28

خیلی خیلی از اینتر استفاده کردید!

نقل قول:
بعد از رد شدن از جلوی دیوار و در حالی که زمزمه می‌کرد:

-من به یه جای خلوت واسه درس خوندن نیاز دارم.


برای مثال اینجا... یک اینتر کافی بود.

گریک الیواندر: 30

شما هم اشکالات آلتیدارو داشتید تقریبا... بین دیالوگ شخص دو تا اینتر زدید. ولی به غیر از اون از خلاقیتتون خوشم اومد.

لینی وارنر: 30

خیلی عالی بود... انتظار نقد هم داری نکنه؟

مایکل کرنر: 24

شکلک هارو نباید در قسمت های غیر دیالوگ به کار برد، مگر در مواقع خیلی خیلی خاص، به غیر از اون زیاد فاصله انداختن بین بند ها و همینطور وارد کردن احساسات خواننده به نوشته که این باعث میشه تمرکز خواننده بهم بریزه و فقط باید در موارد خیلی خاصی باید استفاده بشه هرچند که کلا توصیه میشه احساسات خواننده رو وارد نکنید. از همه این ها هم بگذریم میرسیم به سبکتون که من به خاطر بیناموسیش چندان خوشم نیومد.


گریفیندور

کتی بل: 27

خب... سوژه ی ساده ای رو انتخاب کرده بودید ولی متاسفانه زیاد بهش نپرداخته بودید... ضمن اینکه علائم نگارشی مثل "نقطه" رو هم اصلا در انتهای جملاتتون رعایت نکرده بودید.

رون ویزلی: 30

پیشرفت خیلی خوبی داشتید... تبریک میگم.

تد تانکس: 23

غلط های املایی زیادی داشتید و همینطور خیلی از علائم نگارشی رو رعایت نکرده بودید، بعد از دیالوگ ها هم باید دو تا اینتر بزنید. از نظر موضوعی هم سوژه و رولتون جای کار بیشتری داشت.


اسلیترین


ورونیکا اسمتلی: 30

تنها نکته ای که دیدم اینجاست:
نقل قول:

- بهت می گم تکون نخور! الان معجون حروم می شه تسترال بی خاصیت!
- ... نه ..من ... نمی خوام!


دو نقطه نداریم ما. سه نقطه داریم. یا دیگه بخوایم جمله رو تموم کنیم سه نقطه، یک فاصله و نقطه!



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
ساعت پنج و نیم بعد از ظهر:

آرسینوس با نگرانی در میان راهرو های قلعه حرکت میکرد و هیچ ایده ای برای تدریس نداشت... نمیدانست وقتی به کلاس وارد شد باید چه چیزی به آنها تدریس کند... مغزش از هر ایده ای خالی بود و میدانست که اگر سر کلاس حاضر نشود به راحتی از گریفیندور امتیاز کم میشود، همچنان که حرکت میکرد ناگهان ریگولوس را دید که سرش را پایین انداخته و با جیب هایی که به خاطر اشیای دزدی سنگین شده اند به سمت کلاس تغییر شکل میرود. آرسینوس در زیر نقاب لبخندی زد و گفت:
- ریگولوس... میشه بیای اینجا؟ به کمکت نیاز دارم!

ریگولوس شوکه شد... هنوز خاطره آخرین تدریس کلاس تغییر شکل در مقابل چشمانش بود... ولی به سختی اطاعت کرد و به سمت آرسینوس رفت.
- ام... بله؟
- دنبال من بیا... برای تدریس امروز نیازت دارم!

ریگولوس با حالتی لرزان و نگران به دنبال آرسینوس به سمت یکی از انباری های بزرگ قلعه رفت.

بیست دقیقه بعد، کلاس تغییر شکل:

- ساکت!

دانش آموزان در حال پرتاب کاغذ پوستی به یکدیگر، به سرعت ساکت شدند و با تعجب به سمت در کلاس و آرسینوس که با یک دست در را باز نگه داشته بود، نگاه کردند. سپس یک صدا گفتند:
- سلام پروفسور.
- سلام و بوق! نظم کلاسو چرا بهم میریزید؟ همتون رو تنبیه میکنم!
-

در این لحظه بود که دانش آموزان فهمیدند آرسینوس آن روز اصلا حال و حوصله ندارد. پس یکی از آنها گفت:
- اممم.... چه تنبیهی؟

آرسینوس تنها در جواب نگاهی به آنها کرد، چوبدستی خود را از آستین دست راستش بیرون کشید و با یک حرکت کلیه کاغذ هایی که دانش آموزان پرتاب کرده بودند را روی هوا بلند کرد، به طرف خود کشید و سپس با تمام سرعت به خود دانش آموزان پرتاب کرد.

استاد تغییر شکل بدون آنکه نگاهی به دانش آموزان بیاندازد، گفت:
- چوبدستی هاتون رو بردارید... درس امروز عملیه... پس دنبال من بیاید. کسی هم که سر و صدا کنه از گروهش دویست امتیاز کم میشه!

دانش آموزان در حالی که سر و صورت خود را میمالیدند بدون هیچ حرفی از جا بلند شدند و دنبال استاد بی اعصابشان رفتند.

دقایقی بعد، همان انباری بیست و یک دقیقه قبل:

آرسینوس و دانش آموزان وارد اتاقی نیمه تاریک شدند... داخل اتاق نیمه تاریک که به نظر میرسید مدت ها است کسی وارد آن ها نشده است، ده ها مکعب مربع و مکعب مستطیل و حتی تعدادی میز و صندلی وجود داشت. آرسینوس شروع به صحبت کرد:
- اکثر اشیایی که اینجا میبینید طلسم شده هستن و تغییر شکل داده شده هستن. درس امروزتون در همین مورده... ازتون میخوام که متوجه بشید چه اشیایی تغییر شکل داده شدن و حتی به شکل اول برشون گردونید. حالا این اشیا شامل چندتا از انسان ها هم هستن! و بله دوشیزه گرنجر... ریگولوس بلک هم جزوشونه! سوالی هست؟

وی چندین ثانیه منتظر ماند و زمانی که کسی چیزی نگفت صحبتش را ادامه داد.
- خب... افسونی که یادتون میدم یک مقدار پیچیدس ولی فکر میکنم کاملا براش آماده هستید. افسون مورد نظر اّد اُبیِکتوم پریموم موماتوم هستش! سوال؟
- خب پروفسور خود افسونش که داستانیه!
- شما بلاکی! بقیه... سوال؟
-
- به عنوان نکته آخر هم باید بگم که این افسون، انسان ها، موجودات و اشیای عادی رو هم تغییر میده و البته نیاز به تمرکز خیلی بالایی داره. وقتی این افسون رو روی یک انسان یا شئ اجرا میکنید اون انسان یا شئ تبدیل به یک شئ عجیب و غریب دیگه میشه. همینطور وقتی روی یک شی تغییر شکل داده شده اجراش میکنید باعث میشه به حالت اولش در بیاد.

آرسینوس در این هنگام اشاره ای به مکعب های سیاه و عجیب کرد، سپس به ادامه صحبتش پرداخت:
- پس تکلیفتون از این قراره که رولی بنویسید و در یک موقعیت خاص از این استفاده کنید. ضمن اینکه این افسون اشیا و انسان های عادی رو تغییر میده به چیزای جورواجور. حالا موقعیتش بستگی به ذهن خلاق خودتون داره... میتونه برای نجات باشه... برای شوخی باشه و همینطور خیلی چیزای دیگه! 30 نمره هم داره همین یک سوال!

استاد تغییر شکل پس از این حرف برگشت و از انباری خارج شد و دانش آموزان را تنها گذاشت تا ده ها شئ طلسم شده را به حالت اول برگردانند و اشیای طلسم نشده را طلسم کنند!



پاسخ به: موسسه ی کار يابی وزارتخونه
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۴
با سلام.

لطفا اشخاصی که وقت و توانایی کافی برای اداره و قضاوت در دادگاه وزارت سحر و جادو را دارا میباشند در همین مکان اعلام آمادگی کنند.

با تشکرات.

تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.