هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
ایا معنی ورد سکتیاموس را میدونید ؟ فکر میکنید چه معنایی داره؟

سکتیاموس از همون سکته اومده احتمالا و این طلسمیه که وقتی مهاجم ، طلسم خودشو میفرسته ، مدافع با استفاده از طلسم سکتیاموس باعث میشه که طلسم طرف سکته بزنه و منحرف شه !

به نظر شما طلسم سفید چه نوع طلسمیه ؟

به مجموعه ای از طلسم ها که کاملا برعکس طلسم سیاه عمل میکنند و بیشتراوقات برای دفاع استفاده میشه . بعضی اوقات برای هجوم هم از این طلسم میشه استفاده کرد و خصوصیت مهم اینگونه طلسم ها اینه که کشنده نیستند و کسی رو نمیمشند اگر ممکنه فرد هدف ، قدری هم اسیب ببینه !

فرض کنید در حال مبارزه با لردولدمورت هستید و تنها قادر به استفاده از طلسم سکتیاموس هستید . دراینباره توضیح بدید .

هردو جادوگر در وسط سالن اصلی وزارتخانه ی سحر و جادو قرار گرفته و به یکدیگر خیره شده بودند .

- اشتباه بزرگی مرتکب شدی که اومدی اینجا ، ریدل!

لرد ولدمورت در پاسخ به حرف اسکریم جیور ، تنها یک نیشخند به او تحویل داد و بلافاصله چوبدستی اش را به سمت او گرفت و نعره زد ...

- آواداکداورا !

تنها طلسمی که قادر به مقابله با این طلسم کشنده بود ، سکتیاموس بود !

- سکتیاموس !

لرد ولدمورت ، با چشمان سرخ و متعجب اش به وزیر سحر و جادوی زنده زل زده بود.

کاربردهای سکتیاموس را با استفاده از تخیل خود بنویسید .

۱- در هنگام دعوا با افراد خطرناک
۲- در هنگام دوئل
۳- زمان ضایع کردن یه نفر که اقا بوق هم نیستی !

کلاس چطور بود؟
خوب بود ... هم تدریس ... هم تکالیف ...


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: شهربازي ويزاردلند!!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
سوژه‌ی جديد:

ولدمورت، در حالی كه روی مبل قرمز و به نظر راحتی لم داده بود و نجينی، مار محبوبش رو در آغوش گرفته بود، چشمان سرخ رنگش رو به چشمان ترسيده‌ی مرگخوارانش دوخت كه رو به روش روی زمين زانو زده بودن و از اون‌جايی كه از نگاه كردن به چشم های اربابشون می‌ترسيدن، زمين رو نگاه می‌كردن و كوچكترين حرفی رو به زبون نمی‌آوردن. تا اين‌كه بعد از چند لحظه سكوت، صدای بی‌روح ولدمورت بلند شد:
- ارباب از مرگخوارهاش خواسته ای‌ داره و اميدواره كه اون‌ها عرضه‌ی انجام دادنش رو داشته باشن، گرچه ارباب می‌دونه كه برده هايی كه دور خودش جمع كرده عرضه‌ی هيچ كاری رو ندارن...

- اين حرف رو نزنين ارباب! ما هر كاری بخواين انجام می‌ديم...

ولدمورت چوبدستی‌اش رو از جيب ردای تيره رنگش بيرون آورد و در حالی كه آه كوتاهی می‌كشيد، اون رو به طرف مرگخواری گرفت كه ولدمورت رو مخاطب خودش قرار داده بود:
- كروشيــو اينيگو! كروشيو! ديگه حرف ارباب رو قطع نكن...

- ارباب من آگوستوسم، اينيگو مدت هاست كه به آلبوس دامبلدور تغيير شناسه داده !

ولدمورت در حالی كه چشم هاش رو تنگ می‌كرد، رو به آگوستوس گفت:
- كروشيو! كروشيـــو آگوستوس! يادت باشه هيچ وقت از ارباب سوتی نگيری ! و آنتونين، تو هم تا آخر هفته برام يه عينك جفت و جور كن!

آنتونين در حالی كه تعظيم مختصری می‌كرد، با صدای بلندی گفت:
- چشم ارباب! حتما"!

ولدمورت چوبدستی‌اش رو دوباره توی جيب رداش گذاشت و در حالی كه نجينی رو نوازش می‌كرد، به حرف هاش ادامه داد:
- داشتم ماموريت شما رو براتون تشريح می‌كردم كه آگوستوس اجازه نداد...

ولدمورت چشم غره ای به آگوستوس كه صورتش قرمز شده بود رفت و به سخنانش ادامه داد:
- هفته‌ی ديگه يه مسابقات موسيقی بين گروه های مختلف توی شهربازی ويزاردلند برگزار ميشه. تا جايی كه خبر دارم محفلی ها هم دارن توی اين مسابقه شركت می‌كنن. من به هيچ وجه دوست ندارم كه از اون مخفليا با اون دامبلدور پشمك عقب بمونم و از شما می‌خوام كه توی اون مسابقه‌ی موسيقی شركت كنين و اول بشين... البته اگه بتونين!

همون موقع، محفل ققنوس:

دامبلدور، در حالی كه كلاه نوك تيزش رو روی سرش گذاشته بود و دستش رو به ريش های پرپشت پشمكی‌اش می‌كشيد، رو به گروه موسيقی محفل كه جلوش واستاده بودن گفت:
- با توجه به تمريناتی كه تو اين دو روز انجام دادين، بايد آماده باشين... آرتور گيتار می‌زنه، سيريوس می‌زنه تو كله‌ی پوك نويل تا صداش بلند بشه ، مالی با قابلمه ها و ملاقه‌اش صدا در مياره، جيمز سر موقع جيغ می‌زنه و هاگريد هم آواز می‌خونه... آماده اين؟

- بله پروفسور!

دامبلدور لبخندی زد و گفت:
- پس شروع كنين!

در همين لحظه صدای دل‌نشين و فوق العاده زيبا و غير قابل توصيف هاگريد فضا رو در بر گرفت :
- مرغ سحر ناله سر كن...

ديش ديری ديری دی دی دی...

اونگ!

بنگ بونــــــــــــگ دونگ ايـــــــنگ!

- جيـــــــــــــــــــغ !

- داغ مرا تازه تر كن...

دام ديری ری ری بوق ويری زی...

اونگ!

دانـــــــــگ ريـــــــــنگ اونـــــــــگ!

- جيــــــــــــــــــــــــغ!



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
از آن طرف درياچه صداي گزارشگر بازي مي آمد كه مي گفت:(( بازي دست تيم گريفندور افتاده بعد از آنكه مدافع راست تيم ريونكلا بوسيله ي يك بازدارنده از روي جاروي پرنده افتاد و چماق در دستش روي سر جستجوگرشان افتاد زنجير تيم از هم پاشيد. سرخگون در دست مهاجم گريفندور افتاده چيزي
نمونده به حلقه ها نزديك بشه اما صداي صوت به گوش رسيد كه حاكي از پايان بازي بود جستجوگر ذخيره ي ريونكلا گوي زرين را گرفته بود ودر واپسين لحظات گريفندور باخت.

تایید شد!
البته بازم میتونستی بهتر بنویسی و "سوت" اینطوری نوشته میشه. حالا وارد ایفای نقش که بشی به مرور بهتر و بهتر خواهی نوشت.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۵ ۱۴:۱۹:۲۷


Re: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۲:۵۱ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
سیریوس در حالیکه یک طرف صورتش پوشیده از گوجه له شده بود پرسید:
-اصلا چرا ما دامبلدورو بفرستیم اونجا؟اونا اسمشو نبرو بیارن اینجا.ما بهتر میتونیم ازشون پرستاری کنیم.

درست در همین لحظه جغدی که روی بال چپش علامت شوم به چشم میخورد از دودکش محفل وارد خانه شد.آرتور نامه ای را که به پای جغد بسته شده بود باز کرد و با صدای بلند برای بقیه خواند:

چرت و پرت نگو سفید!ارباب ما باارزشه.نمیتونیم بدیمش دست هر کسی.ما از کجا باید مطمئن باشیم شما به خوبی بهش میرسین؟


آرتور دستی به موهای کم پشتش کشید.
-راس میگن خب...اربابشون با ارزشه...

گوجه بعدی درست به هدف خورد و آرتور را برای چند دقیقه خاموش کرد.سیریوس شروع به نوشتن جواب نامه کرد:

اولا که استراق سمع کار خوبی نیست!دوما...ارباب شما باارزشه،آلبوس ما با ارزشتره!صد و پنجاه سال قدمت داره.جزو میراث فرهنگی محسوب میشه.بهتره جهت انجام مذاکرات در این مورد به اینجا تشریف بیارین تا تصمیم قطعی گرفته بشه...بدون نقشه و بدون سلاح!

سیریوس کاغد حاوی نامه را به پای جغد بست.ولی قبل از اینکه موفق به ارسال جغد شود سروصدای عجیبی در مقابل در خانه، توجه ملت محفلی را جلب کرد.محفلی ها با احتیاط در را باز کردند.سه مرگخوار درحالیکه از سرما میلرزیدند پشت در ایستاده بودند.سیریوس چوب دستیش را بطرف روفوس گرفت:
-شماها...اینجا چیکار میکنین؟

-برای انجام مذاکرات اومدیم خب!مگه خودت دعوتمون نکردی؟این خونتونم همچین قایم کردین که نمیشد پیداش کرد.برای همین جیغ و داد راه انداختیم که صدامونو بشنوین.از همین الانم بگم دلتونو صابون نزنین.ما ارباب نازنینمونو نمیفرستیم اینجا!حالا میشه بیاییم تو؟

سیریوس با حرکت سر مخالفت خود را ابراز کرد.
-نخیر!نمیشه.اینجا مقر ماست و شما نمیتونین وارد بشین.جلسه رو همینجا تشکیل میدیم.میشه منو توجیه کنین که با چه تضمینی آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدورو بدم دست یه مشت قاتل بی رحم جانی آدمکش؟

روفوس که از تعریف و تمجید سیریوس کمی خوشحال شده بود جواب داد:
--خب باشه...ما اربابو میفرستیم اینجا.ولی گفته باشم.نجینی از ارباب جدا نمیشه!باید مراقب اونم باشین.فراموش نکنین که روزی هشت وعده غذا میخوره.گوشت خام و خون آلود،ترجیحا زنده!قبل از خواب باید بصورت سرتاسری نوازش بشه.ارباب رو هم که میشناسین!اخلاقش مشخص نیست.چپ و راست کروشیو و آواداکداورا میزنه.همیشه آماده جاخالی دادن باشین!حالا جوابتون چیه؟!بیاریم اربابمونو؟




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
مهاجم سوار جاروي پرنده ي خود بود وتوپ سرخگون نيز در دستش داشت
به حلقه ها نزديك مي شد تا گل پاياني بازي را به ثمر برساند كه ناگهان
صوت خانم هوچ به صدا در در امد آري جستجوگر گوي زرين را گرفته بود
و ناگهان مدافع تيم را ديد كه يك بازدارنده را با چماق خود به سر گزارشگر
مي كوبيد.


دوست عزیز باید کلمات داده شده را بولد کنی. بعنوان مثال: سرخگون
ضمن اینکه میتونی بهتر هم بنویسی.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۵ ۲:۰۰:۴۹


Re: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
اسم اما واتسون اینجا نیست اگه نه صد در صد ایشون با صد در صد رای اول بود بقیه ها با صفر به دنبالش!

اما من به سدریک رای دادم خب توی گزینه ها از همه بهتره ولی می تونستین هرماینی رو هم بذارین و چو چانگ این دو تا هم خیلی خوشگلند!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
سلام بر ارباب!

ارباب نمی دونین چند وقت بود یه پست درست و حسابی توی این انجمن بزنم تا بتونم براش نقد بگیرم و از نعمت نقد ارباب بهره مند بشم.اما بالاخره ازتون می خوام این پست رو برام نقد کنین!

با تشکر از ارباب


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۴ ۲۲:۰۰:۳۶

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
بازيگر نقش هرميون يعني اما واتسون خيلي خوشگله




Re: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
با اجازه ی ارباب!

***

سوژه ی جدید

زمستانی سرد در لندن حکمرانی می کرد.برف زمین را سفید پوش کرده بود.این سفید پوشی در هاگوارتز و دیاگون و هاگزمید نیز وجود داشت. همه ی مردم از کریسمسی که نزدیک بود لذت می بردند.

در کافه ی مادام پادیفوت

بوی قهوه ی داغ داغ فضا را پر کرده بود.صدای ساز و آواز تا دیاگون می رفت.فضای کافه مانند همیشه شاد بود.تنها در گوشه ای از کافه مردی تنها غمگین کز کرده بود.در روی میز چوبیش یک فنجان قهوه بود؛سوروس آن را با انگشت هم می زد و عکسی که از خود در آن می دید را بر هم می زد!

انگار خیلی غمگین است،انگار چیزی او را نگران کرده،انگار چیزی فکرش را مشغول کرده!این منظره از دور به چشم یکی از افراد حاضر در آن مجلس بود.آگوستوس با دیدن حال خراب سوروس خود را به رساند و کنار او نشست و پرسید:چیزی شده؟

-آگوستوس اینکاری که می خوایم بکنیم رسمش نیست!ما با محفل و وزارت خونه مشکل داریم نه مردم!

ناگهان حالت چهره ی آگوستوس تغییر کرد.با حالتی که بین تمسخر و تعجب بود پرسید:چی؟سوروس،حالت خوبه؟ما مرگخواریم!ما برای همین کار زاده شدیم!به حرف های ارباب فکر کن.واقعا احمقی!من فکر کردم چی شده!

آگوستوس با عصبانیت از پشت میز بلند شد.اسنیپ با خود زمزمه کرد:ای کاش می تونستم از این علامت شوم خلاص بشم!کاش دیگه مرگخوار نبودم!

بعد با نفرت به علامت شوم خود خیره شد.

فلش بک

در خانه ی سرد و تاریک ریدل جلسه ی مهمی بر پا بود.جلسه ای که از آتش تصمیماتش تمام لندن می سوخت.لرد در حالی که در راس یک میز بیضوی شکل نشسته بود و یک پایش را بر پای دیگر گذاشته بود و داشت با چشمان مار مانند خود در وجود مرگخواران به ترسیدن معنایی تازه می بخشید،لب به سخن گشود و با صدای سردش شعله های گرم آن آتش بزرگ را روشن کرد.

-مرگخواران من می دونید که کریسمس دورانی که همه در شادی و خوشحالین و کمتر کسی به کار و اشتغال فکر می کنه!بهترین زمان برای کار ماست!امسال ما دیگه به هاگوارتز و وزارت خانه و مکان هایی که مربوط قدرتمندانه حمله نمی کنیم!بلکه بلا ها رو روی سر مردم میاریم!یعنی به خونه های مردم می ریزیم،هر چی تونستیم ور می داریم،هر کی رو که تونستیم می کشیم!خلاصه کاری می کنیم که صدای شیون بقیه های کسایی که زنده می مونن زمین رو به لرزه در بیاره.این شکلی که یه سرزمین رو باید تصرف کرد و ما لندن رو به سرزمین سیاهی تبدیل می کنیم.

بر لبان همه ی مرگخواران خنده هایی شیطانی ظاهر شد.به جز اسنیپ!او با اینکار مخالف بود اما توان مقابله نداشت!تنها کاری که می توانست بکند فرمان پذیری بود و بس!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۲۱:۴۲ شنبه ۴ دی ۱۳۸۹
خب که چی ؟!!!!
بابا یه تاپیک با محتوا بزنید !
این چیه اخه ؟!
خوبه مثلا تاپیک بزنیم دوست داری چوبدیستیت چی باشه ؟!
دوست داری لباست چه رنگی باشه ؟!؟







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.