هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
#81
ما دوئل می دانیم چیست!
دوئل مشت نمی دانیم چیست؟
در هر صورت می پذیریم. فقط به اوشون بگویید تسبیحشان را عقب تر بگیرند. می خورد در چش و چال ملکوتی!


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "روبیوس هاگرید"
پیام زده شده در: ۱۰:۱۶ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴
#82
بیشترین تلاش مورگانا صرف این میشد که لباسش را از آردی شدن در امان نگاه دارد، و خودش را از له شدن.ظاهرا غول ها، بچه غول ها، نیمچه غول ها، دامبلدور ها و البته قبیله بی پایان ویزلی ها به کیک های هاگرید "علاقه خاص" داشتند.بوته های رزش او را از له شدن زیر غول ها نجات داد اما در برابر هری پاتر کاری هز پیش نبرد.
آقای پاتر.... آقای منصرف....اقای حامی. لطفا بیشتر دقت کنید. مردم قرار نیست زیر دست و پای شما له بشن. غول ها برای این کار کافین. تازه اگه از عنکبوت های چند متری و تسترال ها و هیپوگریف ها حرفی نزنیم.
بعد جلو رفت و برگه سوالاتش را جایی جلوی دید هاگرید گذاشت.



نقل قول:

1- وزارت سحر و جادو؟ یک نیمه غول دورگه که حتی هاگوارتز رو به نیمه هم نرسونده، چه برسه به تمام کردنش. و حتی چوبدستی هم نداره و در کمترین سطح از لحاظ تجربه، نظارت و حتی فعالیت قرار داره، برای جامعه جادویی چه چیزهایی در چتنه داره؟

2- کیک؟ یعنی تمااام مشکلات ایفا، وزارتخونه، مدیریت، محفل ققنوس غرق در مشکل و مرگخوران با سطح حداقلی مشکلات. (تاجایی که ما میبینیم) با چند تا کیک حل میشه؟ اصلا چرا شعار شما کیکه؟ با کیک می خواید به چی برسید؟ این شعار به شدت یادآور یکی از ملکه های ماگلیه (به مردم بگید اگر نون ندارن بیسکویت بخورن!!!)

3-شما هیچ چیز واضحی از برنامه هاتون، مشاورینتون، کابینه تون و نقشه هاتون نگفتید. برنامه تون برای وزارتخونه دقیقا چیه؟ آموزش پخت کیک؟

4-نظرتون در باره بی ناموسی چیه؟ تاییدش میکنین؟ اگر وزیر بشین و به هر دلیلی... تحت فشار قرار بگیرید در این مورد، برای بی ناموسی و بی ناموسی نویسی چه تصمیمی میگیرید


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "رودولف لسترنج"
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
#83
برادر من . جنگ که نداریم با هم. نه من اینجا خنجر به دست ایستادم برا بزن بزن. نه هیچکس دیگه! دعوا که نداریم.
شما به جز ستاد خودت یه چرخی بزن تو شهر. اون وقت به چشم خودتم میاد کدوم برنامه ها جدی اند کدومش نیستن.
اینم اضافه کنم من! که اگر پا می شم میام تو ستاد بقیه نامزدا ازشون سوال میکنم، از سر هوا و هوس نییس.
من تک تک این سوالات رو از کاندیدای خودممم کردم. جوابمم گرفتم. می خوام ببینم به قول شما چی جدیه و چی کجاست.

من نمی تونم بفهمم چرا اینقدر ایده های جدید رو مسخره میکنی.
نمیدونم پول میدم ثبت نام کنن و این چیزا چه جور جوابیه؟ پس ما هیچ تکونی نباید بخوریم . هیچ حرکتی نباید بزنیم هیچ ایده ای نباید بدیم چون ممکنه حتی اسمش ایفا رو به خطر بندازه؟
کی گفته؟ این حرف شما کجا اومده؟
هیچ میدونی ما الان تنها ایفای فعال دنیای مجازی هستیم؟ چرا نباید بخوایم این بهتر شه؟


وقتی یه ایده ای داده میشه، قطعا همه چیزش بررسی شده اس ( البته یادآوری میکنم من از جانب کاندیدای خودم حرف میزنم)
همین ارسینوس رو نگاه نکن الان راحت نشسته. من کچلش کردم این قدر سوال پرسیدم ازش.
به واسطه همون سوال هاست که الان کاندید منه.
ولی اگر ملت باید بیان بدون سوال به شما رای بدن بحثی است جدا.
خوب ما هم دیگه سوال نمیکنیم ازت


زت زیاد!


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "رودولف لسترنج"
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
#84
آقای قمه کش
شما تو مناظراتتون گفتید مردم درباره هاگوارتز وعده می دن در حالیکه در حیطه شون نیس
ولی کسی درباره هاگوارتز حرفی نزده اصلا ( که تازه اونم با صحبت های دوستانه درست میشه. همه چیز که دست پیچ و مهره مدیریت نییس. گاهی باید دوست بود)
مضاف بر اینکه شما با این حرکاتتون دارید جلوی حرکت های جدید رو می گیرید
اصلا خودتون چی دارید جز بی ناموسی نویسی که نود درصد ملت مخالفن باش؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴
#85
ارشد اسلیترین


1-جادورگی که البته درستش جادوگری هست. غلط گرچه عمدی و برای جذابیت نوشته شده اما در هر صورت غلطه.



2- برای دختر، دیدن ابرهای متراکم و تیره ای که سقف آبی بالای سرش را پوشاندند، ترسناک به نظر می رسید. مات آسمان بود که قطره ای آب، صورتش را خیس کرد. با حیرت به اطرافش که با قطره ها پر شده بودند، نگاه کرد. قطره هایی که به محض رسیدن به زمین به گل تبدیل می شدند.انگار هر قطره خود یک زندگی است. دخترک نجوا کرد: باران! بله هر قطره یک زندگی بود. یک باران!



3- شاید خوششان نمی آمد بهم نگاه کنند. شاید می ترسیدند. شاید... به هر دلیلی، زن و مرد جوان کنار رود، به هم نگاه نمی کردند.سعی داشتند مشغول به نظر بیایند. با ماهیگیری یا هرچیز دیگر.مرد جوان که نیزه را پرتاب کرد، نه فقط خودش، بلکه دختری که حالا خیس شده بود هم، با شوک از جا پریدند. دخترک به صورتش دست کشید.
- آب...... - چی؟......... - من آب!
احتمالا کسی نفهمید منظور دختر این است که نامش آب است.چون پسرک دوباره خیسش کرد. دوباره و دوباره و دوباره! صدای خنده های آب در برکه پیچیده بود.



4- اگه از درون مورگانا بپرسید، احتمالاً تا وقتی مورا رو دق مرگ کنه. ولی با توجه به توضیحاتی که خوندیم، کسی که از ازل هست تا ابد پایداره.



5- تسلسلی که نه شروعی داره و نه پایانی. آغاز یکی پایان دیگریه
و چرا اینطور در نظر نگیریم که خلقتشون میتونسته همزمان باشه؟



6- آخه کی دیده یه پیغمبره به بارگاه خودش نامه بنویسه؟

نقل قول:

بسم مورگانا
بنام شورای زوپس و قدرت برتر:

با تقدیم احترامات فائقه و نظر به اینکه ، با توجه به شرایط کنونی زمین، اینجانب وظیفه به تسلط بر بخش بیشتری از زمین را دارا می باشم، تا با ت.جه به سیاست های از پیش اعلام شده عالم بالا، قادر به هدایت بهتر بندگان گردم، لذا خواهشمند است سطح جادوی قابل دسترسی به اینجانب، بدون استفاده از قدرت وحی، از مرحله سه به مرحله چهار افزایش یابد.
با تشکر
پیغمبره مورگانا لی فای



7- چگونگی کشف موجودات مختلف و زندگی مسالمت آمیز موجودات با هوش نسبتا یکسان در کنار یکدیگر.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۷ ۳:۱۴:۲۰

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "رودولف لسترنج"
پیام زده شده در: ۹:۱۸ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴
#86
از آنجایی که به همه ستادها سر میزد، بودنش در ستاد انتخابات مردی که به ساحره دوست شهرت داشت هم، عجیب به نظر نمیرسید.بخاطر نقاب طلایی اش نخست شناخته نشد . ولی پس یکی دوبار برخورد، ساحره ها از مسیر مورگانایی که با تاسف برایشان سر تکان می داد، فاصله گرفتند، نوشیدنی عسلی را که به او تعارف کرده بودند ، مودبانه و با یک شاخه گل رز طلایی رد کرد. خوش نداشت مدیون غذا و نوشیدنی شود. هرچند که متلعق به رودولف باشد.
برای او که با حامیان اندکش صحبت می کرد، موقرانه سری تکان داد و پس از گذاشتن برگه سوالاتش روی میز، راه خروج از ستاد را پیش گرفت.

نقل قول:
1-آقای لسترنج، به شما "مرد همیشه مخالف" لقب دادن، این درسته که شما بخاطر ترس، یا به زعم خودتون"حفظ ایفا". جلوی پرورش ایده های جدید رو بگیرین؟ اصلا به نطر شما چه چیزی میتونه حافظ ایفا باشه؟ شما را جوانان و با ایده های جدیدشون چه میکنین؟ و چرا با همه چیز مخالفین؟ "مرد همیشه مخالف" براتون دوست داشتنیه؟
2- بی ناموسی؟ چرا بی ناموسی؟ چه جور بی ناموسی؟ شما با این همه اشتیاق برای حفظ ایفا نمیترسین بی ناموسی منجر به ریزش کاربر بشه؟
3- قمه کش ساحره دوست آنتی ساحریالی؟ با وعده ساحره و همه جور سرویس در ستاد (که آرشیوش در چت مناظرات هست) از عنوان مشخصه که به ساحره ها نکاه ابزاری دارین. امنیت فکری. روحی و جسمی زنان در جامعه تحت نظارت شما چطور قراره که تامین بشه؟ در وهله اول، پرسش اینه که زنان از خود شما در امنیت خواهند بود؟ حالا کابینه تسبیح به دست و گونی به دوشتون پیش کش.
4-شما مرتب از طرح های قدیمی صحبت میکنین.یعنی هیچ ایده ای از خودتون ندارید؟ و متکی به افکار گذشتگان هستین؟ شالوده برنامه های شما چیه؟ مثلا برنامه های فرهنگی. ایا به هر دو بخش ایفا یکسان توجه میکنید یا چون مرگخوارید احتمال داره محفل رو کمافی السابق "نیست" فرض کنید.هرچند محفل مجبوره حتی وقتی نیست هم، باشه. این آشناست مگه نه؟
5- شما در مقابل کوچکترین بحران وزارتی تون که رد صلاحیت شدن بوو، واکنش بسیار شدیدی داشتید و به افسردگی کشیده شده و شروع به معجون نوشی کردین. این ملت چطور می تونه در مقابل بحران های بزرگتر به خویشتن داری شما اطمینان داشته باشه؟ چطور می تونین برای مردم تکیه گاه باشین؟ عزاداری عمکنی راه می ندازین و همه رو به نوشیدنی مهمان کنید؟
6- فقط ساحره ها؟ ما موجودات دیگه ای هم در دنیای جادویی مون داریم. حشرات، اجنه، اژدها و امثالهم. برای اونا چه تصمیمی دارین؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "هری پاتر"
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
#87
وقتی عطر گل رز در هوا پیچید، نیازی نبود هری پاتر به خودش چندان زحمت بدهد تا کسی را که وارد ستاد شده بیابد، نه به این دلیل که قدم های مورگانا صدای خاص خودش را داشت یا همه می دانستند وقتی مورگانا در جایی ظاهر شود آنجا رز می روید و نه حتی به خاطر رزهایی که به مناسبت انتخابات به رنگ طلایی می روییدند.

مهم ترین دلیلش این بود که ستاد آقای پاتر به طرز ناخوشایندی خلوت بود.

مورگانا برگه سوالاتش را به همراه یک شاخه گل رز طلایی روی میز گذاشت. مودبانه سری تکان داد و با وقار از ستاد بیرون رفت.


نقل قول:
1-چطور اقای پاتر کاندید وزارتی شده که خودش در امضاش شعار داده باشد که نباشد؟

2- چه طور یه آدمی که حتی دوره هاگوارتزشو به پایان نبرده میاد و کاندید وزارت میشه؟ بر حسب چه تجربه ای؟

3- چطور تونستید آزاد شید اونم در حالیکه سوروس اسنیپ از بزرگترین دشمنان شماست. چه تضمینی وجود داره که شما و حامیانتون ایشون رو مسموم نکرده باشید. جامعه با بودن شما امنیت خواهد داشت؟ وقتی شما بزرگترین دشمن رب الارباب، لرد ولدمورت کبیر هستید، ایا قادر به تامین امنیت مردم خواهید بود در حالیکه خودتون امنیت ندارید؟

4- اگر بر فرض محال به وزارت برسید بودجه شما صرف چه مواردی میشه؟ نجات ویزلی از خطر مرگ یا سوء تغذیه؟ شما با ویزلی رابطه نزدیک دارید و شکی نیست که به خاطر محبت هاشون میخواید بهشون کمک کنید چه تضمینی هست که محبت شما جای شایسته سالاری رو نگیره؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۸:۳۹ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#88
ارسینوس عزیز
معجون ساز خانه ریدل. ای جیگر مکسور. دعای مورگانا همراه توست فرزند.


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: كلاس ديني و بينش جادويي
پیام زده شده در: ۰:۵۸ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#89
کلاس دینی و بینش جادویی:
جلسه اول-----> با تدریس مورگانا لی فای



صدای زیادی از داخل کلاس شنیده نمیشد. در حدی که اگر انسان بی دقتی باشید ( که امیدوارم نباشید، چون بینش جادویی نیاز به دقت خاصی دارد) میشد حتی تصور کرد که کسی در کلاس نیست. شاید علت این سکوت را باید در بی اطلاعی نسبی دانش آموزان جستجو کنیم! اینکه اصلا هنوز نمی دانند بینش جادویی دقیقا چه جور چیز جادویی است . اینکه نمی دانند دین جادویی را چطور باید از یک پیغمبره سیاه فرا بگیرند، اینکه نمی دانند دین چه ربطی به جادو دارد . اینکه...
رشته های این تفکرات نامنظم را، ظاهر شدن یک بوته رز سیاه، در جایی نزدیک سقف کلاس، پنبه کرد.
اینکه چطور یک بوته گل رز طبیعی می تواند در چنین ارتفاعی بروید را، قطعا باید یکی از معجزات پیغمبره مورگانا قلمداد کرد. چون هیچ توجیه دیگری برای آن وجود ندارد. مورگانا در حالیکه به حیرت دانش آموزانش لبخند میزد، با نوازش بوته گل، از روی صندلی رز مانندش پایین آمد و روی زمین در جایگاه استاد ایستاد.
- بینش جادویی! تا بحال بهش فکر کردید؟ برای داشتن جادو به بینش احتیاج داریم؟ چرا؟ اصلا چی هست؟ اولین ساحره و اولین جادوگر دنیا هم به بینش نیاز داشتن؟ اصلا اونا کی بودن؟ تا حالا بهش فکر کردین؟ کی اولین بار فهمید چنین قدرتی داره؟ چطور فهمید؟ موضوع جالبیه نه؟

دختری با موهای قرمز دستش را برای پرسش بالا گرفت. مورگانا یقین داشت که او یکی از قوم و قبیله بی شمار ویزلی هاست.
- منظورتون همون افسانه خلقت انسانه؟
- در حقیقت من دوست دارم اسمشو بذارم افسانه خلقت جادو دوشیزه ویزلی.
- اهم... ولی خوب ... خوب اون وقت این میشه دین!

اخم ملایمی روی صورت مورگانا نشست.
- ممکنه به من بگید الان در کدوم کلاس نشستید دوشیزه بروان؟
- ام... بینش؟
- بله و نه! دینی و بینش جادویی! ما اینجا از بررسی تاریخ، از نقب زدن به عالم بالا، از سرک کشیدن به عالم فلسفه و حکمت و از کاوش در افکارمون، به بینشی می رسیم که برای درک بهتر دین بهش نیاز داریم. چیزی که ما پیغمبران اسمشو میذاریم اتصال به عالم بالا! و نتایجشو دارید می بینید.

مورگانا کتابی که روی آن انسان ها و جاندارن و گیاهان نقاشی شده و به وضوح مشخص بود که با دست کتابت شده است را، بالا گرفت تا دانش آموزان با دقت بیشتری آن را ببینند. نام "مورانامه" با گل های رز کوچک روی جلد نوشته شده بود.

- افسانه خلقت! هیج جایی از تاریخ ذکر نشده که ایا اولین انسان ها قدرت جادویی داشتن یا خیر! اما چیزی که واضحه که در جایی از زمان و مکان، عالم بالا تصمیم گرفته اون ها رو به این قدرت مسلح کنه.یا به عبارت دیگه، بعضی انسان ها رو از این قدرتی که در وجود همشون هست آگاه کنه! چیزی شبیه آدم و حوای ماگل ها!

صدایی از وسط کلاس باعث شد رشته کلام مورگانا قطع شود.
- ام... مورا ینی داری میگی که مثلا اونا هم ممکنه سیب چیده باشن؟

مورگانا با دقت به گوینده نگاه کرد و با لحن سردی که چندان شباهتی به صدای چند لحظه قبل نداشت گفت:
- اقای راک وود ممکنه من به عنوان یک پیغمبره، میسا باشم. مادر امت خودم محسوب بشم یا چیزی شبیه این. اما سر کلاس ها من فقط یک استادم. در صورت تکرار، باعث می شید گروهتون 5 امتیاز از دست بده. من برای هیچ کس تمایزی قائل نمیشم.
- اما مورا... من...
- 5 امتیاز از اسلیترین کسر میشه! اگه پاسخ سوالتون رو می خواید بنشید آقای راک وود.

دست های اگستوس جایی میان موهای آشفته و ساطور جیبیی اش سرگردان مانده بود.انگار انتظار چنین برخوردی را نداشت و به همین دلیل واژه ها اکنون از او می گریختند. مورگانا اما سوال او را فراموش نکرده بود.
- گفتی سیب! در اینکه اون ها مثل آدم و حوا زوج بودن شکی وجود نداره.اما دربارشون افسانه های زیادی شنیده شده که گاهاً تفاوت های خیلی مشخصی دارن. افسانه های معروفی که در اون ها از این زوج بنام های دیان و آلانا یاد شده. تا افسانه دوشیطانی که تبدیل به انسان میشن.

دختری با موهای قرمز سر جایش ایستاد. این بار مورگانا مطمئن بود که او یک ویزلی نیست.... نه وقتی که چشم هایی سبز داشته باشد.
- ولی آدم و حوا یا دیان و آلانا یا شبیه اینا چه ربطی به بینش جادویی دارن؟

مورگانا لبه نیمکتی که از گل ارکیده ساخته شده و دانش آموزان می توانستند قسم بخورند تا یک دقیقه پیش آنجا نبود نشست تا پاسخ دهد.
- بینش یعنی اندیشه. یعنی فکر باز. یعنی برخورد درست.برای داشتن بینش صحیح، باید اطلاعات صحیح داشت و این به دست نمیاد جز با مطالعه.

صدای زنگ پایان به مورگانا اجازه نداد تا حرف هایش را ادامه دهد. اما بالا آمدن دست پیغمبره، مانع از این شد که دانش آموزان هیجان زده و دوان دوان کلاسش را ترک کنند.
- برای تکلیفتون باید دنبال این افسانه باشید.

هنوز همه از کلاس خارج نشده بودند که مورگانا صدا زد.
- بمونید اقای راک وود.
- بله استاد!

به نوعی میشد خشم را در صدای پسر جوان احساس کرد.وقتی کلاس خالی شد مورگانا با ملایمت به سمت پسرخوانده اش رفت.
- اگستوس؟
- بله پروفسور؟

دست مورگانا جلوی لب های راک وود متوقف شد.
- فقط مورا !
- اما شما استادید.
- سر کلاس و در سرسرا بله . اما نمی خوام فراموش کنی که کی هستی و کی هستیم.بعضی چیزا حق ندارن عوض بشن.و اون برخورد لازم بود. می فهمی که؟
- بله مورا!




------------------------------
برای تکلیفتون باید یک رول 15 یاخطی یا اگه دلتون خواست بیشتر، از افسانه ادم و حوای جادویی رو بنویسید. ینی جریان شکل گیری جادو رو. مثلا همونطور که ادم و حوا به زمین هبوط کردن، زوج جادوگر چرا به زمین اومدن چطور فهمیدن جادوگرن و چیزایی شبیه این. طبیعتا چیزی که امتیاز بیشتر داره خلاقیت شماست.
موفق باشید.


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۰۹ جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴
#90
- نفرین بر تو! ما دیوانه ایم؟ عالم بالا را به سخره گرفته ای؟ ما شبیه دیوانه ها هستیم؟ ما مجنونیم؟ ولم کن هکتور! می خوام حسابشو برسم! نفرین پیغمبران بر تو باد!

مرگخواران لحظاتی به مرلین نگاه کردند. لحظاتی به تیمارستان نگاه کردند و بعد به مورگانا خیره شدند. ایرما نجوا کنان گفت:
- مورگانای بیچاره! چطوری با این زیر یه سقف زندگی میکنی؟ تامین جانی داری؟

مورگانا با متانت لبخند زد
- ادواریه! چند دقیقه بعد خوب میشه! :angel:

روونا به طرف آنها برگشت:
- خوب چرا همین الان نمی بریمش تو؟ میتونیم...

جمله روونا هنوز کامل نشده بود که آگستوس و رودولف به طرف مرلین رفتند. تحت الحفظ! با ساطور و قمه! انها تصمیم داشتند مرلین را به تیمارستان ببرند. البته فقط تصمیم داشتند...
- ولم کنید! من نمیااام! آهااااای من پیغمبرم!
- خوب باش! مگه پیغمبرها دیوانه نمیشن؟
- بوقی! تو تا ابد از حوری ها محرومی!

رودولف با شنیدن این حرف قدری خودش را عقب کشید.
- عه...خوب.. آخه می دونی... بلاخره باید یکی رو بفرستیم اون تو دیگه!
- خوب آخه چرا من؟ چراااااا من؟؟؟؟
- ببخشید مشکلی پیش اومده؟

همه به جز مرلین که هنوز با نت سی دو لا سی، آواز چرا من سر داده بود، به سمت صدا برگشتند. مرگخواران در تلاش بودند هویت او را از روی لباس هایش تشخیص دهند.چون قابل تشخیص نبود با یک دیوانه روبرو شده اند یا یکی از مسئولین تیمارستان!

- یکی تون به من بگه؟ اخه چرااااااا من؟
ملت مرگخوار:


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.