هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: ثبت نام در جشن تولد سه سالگی سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ پنجشنبه ۷ دی ۱۳۸۵
#1
شنیدم امروز تولده؟ راسته؟! چرا شایعه پخش میکنین؟ میخواین بچه ها رو ببینین، بگین میتینگ، چرا میگین تولد؟! (الان حذف شناسه میشم! ) یادش بخیر پارسالم یه تولد بود!! هیچی اون تولد نمیشه کلی با پگاه اذیت کردیم! خلاصه، اومدم تولدو تبریک بگم، بعدم اعلام کنم که سه ساعت به تولده و من تازه میخوام بگم منم میام!

* جیمز پاتر سابق (جیمز: بگو عمو جیمز! جیمز پاتر باباته!! من: خوب بابامه دیگه! ) هم میاد.


ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۷ ۱۳:۴۱:۰۶

««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
#2
ابزم با کماله شرمندگی میتینگ بهم خورده اگه کسی دیگه میخواد مدیریت میتینگ و به عهده بگیره بگه و به احتمال زیاد از بچه های همیشه پا یه ی میتینگ کسی نمیتونه بیاد

متاسفم ببخشید


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
#3
خیلی فوری شد با عرض شرمندگی باید الان اعلام کنم که:

که میتینگه 5 شنبه 30 شهریور 85 اخرین میتینگه تابستونه ...

زمان:ساعت 4

مکان:واسه اینکه هر کی هر کی نشه باید از خودم بپرسید اینجا اعلام نمیشه البته به احتمال زیاد البوس(میلاد)به پیام شخصی بچه ها میگه

با ورود خودتون ما رو خوشحال کنید

این میتینگ هم اینکه اخرین میتینگه تابستونه و هم اینکه با حضور راجر دیویس و جیمز پاتره


لطفا اینجا اعلام کنید که میاین یا نه

شرمنده


ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۹ ۱۵:۰۴:۳۳

««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: باغ وحش
پیام زده شده در: ۶:۱۸ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
#4
جونورا:
فلور:خوب بگین چه شرایطی؟
فنگ:مابا یک از 5کاری نداریم بگید یه 5 از 5 بیاد تا توضیح بدیم .
فلور:
راجر:یعنی چی ما این موقع 5 از 5 از کجا بیاریم؟
فلور:من یه فکری دارم
و تو گوشه راجر به طرز مشکوکی یه چیزایی میگه....

یک ساعت بعد
مکان:همونجا

ققی:پس این 5 از 5 کجاس؟
نوری:واقعا ما چقدر دیگه بایدمنتظر بمونیم؟
راجر :این همیشه یکمی دیر میکنه

ساعتی بعد
کریچر:
وینکی:
ققی:

در همین لحظات هلنا با خوشحالی وارد میشه

فنگ:ااا این که 2 از 5 هم نیست
وینکی:یعنی چی دو ساعته مارو علاف کردین؟
ققی:هووو ابجیه منه هاا
مک:شانس و ببین
کریچر
هلنا:یعنی چی ؟5 از 5 خاصتین که شرایط و بگین بگین دیگه...
فلور:عزیزم تو خوتو ناراحت نکن اینا چشاشون بر عکس میبینه هرچی خوشگله زشت میبینه جونورن دیگه وللشون کن!
راجر:بگین دیگه....
----------------------------------------------------------------
عمرا اگه بالای نیم از پنج باشی...حالا اگه فکر می کنی پنجی می تونی به من عکس بدی من بهت یه رنک می دم ولی حس ناخوداگاه من میگه نیم هستی(ققی!)...

هوو داداش ققی من احتیاجی ندارم تو رنک بدی تجربه ثابت کرده بعدشم حالا نکه خودت خیی با لاتر از منفی نیم از 5 هستی؟

ببین اصلا کل کاربرا رو من رنک 5 گذاشتن باور نمی کنی از فنگ بپرس...در ضمن بعد حادل کبیر منو فنگ رسمی ترین مرجع رنک گذاری هستیم!!...حلا چون ناراحت شدی مثل اینکه نیم نه هفتادو پنج صدم امید وارم راضی شی!!

اتفاقا ناراحت نشدم چون خودم میدونم چندم ا ز5 بعدشم مثلا کی رو تو رنک 5 گذاشته؟چشاش چپ بوده طرف حتما ygrin:

خوب پس از بررسی رای داوران و صحبت های تهدید آمیز در میخونه ما دیدیم رنک شما با چوچانگ عوض شده شما 5 بودین از چشم ما دور بودین(چه قافیه دار)

ایول


ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۶:۲۴:۱۰
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۶:۲۹:۰۰
ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۶:۵۵:۴۹
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۰۱:۱۶
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۰۵:۰۶
ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۰۵:۱۸
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۰۸:۳۸
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۱۳:۰۲
ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۱۳:۵۲
ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۱۷:۴۰
ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۷:۱۸:۵۶

««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
#5
با هواپیما به سمت میتینگ در حرکت بودم و داشتم به میتینگ فکر میکردم که حال کریچر و ولدمورت رو با چه نفرینی امروز بگیرم که پرهای رو مقابل صورتم دیدم و بعد دیدم ققی داره اسکورتم میکنه .به سرعت پنچررو باز کردم و گردنشو گرفتم وبه داخل کشیدم .
ققی :چرا همچین میکنی؟مگه خودت ناموس نداری؟
ابجی ققی: داداشی شنیدم کاندید شدی؟
ققی:شدم دیگه ما اینیم دیگه
ابجی ققی:وزیر شدی بی ناموسیو چی کار میکنی؟
ققی:با شدت بیشتر ادامه بوق(نمیدیم؟میدیم!)
ابجی ققی:کار خیلی خوبی میکنی .با مدیرا چه میکنی؟
ققی:همرو از مدیریت بر کنار میکنیم
ابجی ققی:همه جوره پشتتم .
ققی:قزوینی!!
ابجی ققی: شما بی ناموس تری یا خانم لاوین؟
ققی:خوب من بی ناموس ترم و ایشونم دست زیادی تو بی ناموسی داره
ابجی ققی: شما قانون جادوگران رو زیر پا گذاشتین من با چشای خودم دیدم رو زمین راه میرفتی امادر صورتی که باید پرواز کنی در این مورد چه پاسخی داری؟
ققی:میخواستم با مردم لبنان همدردی کنم (چه قدر این کفی متواضع است)
ابجی ققی:چقدر وقت خودتو در زمان وزارت به کفتر بازی اختصاص میدی؟
ققی:هر وقتی حس کنم نیازه
ابجی ققی:چرا میگن بچه های ریون بی ناموسن؟
ققی:من تکذیب میکنم
ابجی ققی:شنیدیم اخه از وقتی شما ناظر شدی خیلی اوضاع اونجا خفن تر شده؟
ققی:من باز هم تکذیب میکنم اینا همش شایعس برای تخریب من (در اینجا ابجیه ققی مشاهده میکنه که نوک ققی داره درازتر میشه)ولی رول تو اونجا داره بیشتر پیشرفت میکنه .
ابجیه ققی:به نظرت سرنوشت این پست چی میشه؟
ققی:عمرا پاک بشه
دراینجا ابجیه ققی میبینه که به محل میتینگ رسیدن و پیاده میشن و کریچو ولدی تا ققیو میبینن تعظیم میکنن....


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: ستاد انتخاباتیه ققی
پیام زده شده در: ۳:۰۶ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#6
خوب من جاهایی که ارزش داشته باشه پست میزنم فکر نمیکنم به غیر از مدیریت جلساتتو سه تا تایپیک دیگه جای دیگه پست زده باشم(حالا گالری رو )اما اومدم اعلام کنم همه جوره داداش ققیمو حمایت میکنم:
چون داداش ققیمه
چون سایت بدون ققنوس سایت نیست
چون داداشمو سایتو خیلی دوست داره
بقیشم به دلایلی که خودش گفته منم تنبلیم میاد بگم . ..

داداشی کفی همه جوره حمایتت میکنیم......


ویرایش شده توسط هلنا گرنجر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۳:۱۲:۵۹

««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۳:۳۵ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵
#7
ایول پویان منتظر بودم یکی گذارش بنویسه تا من بنویسم...

اصلا عقیدم اینه که اگه از میتینگ دیر نرم خونه یا از خونه دیر نرم میتینگ میتینگ بهم خوش نمیگذره اما کلا خیلی خوش گذشت به امید یکی دیگه... من نکته ای مینویسم حسش بهتره..

1.لیدر فقط بلد بود بگه عسل عقب موندی باز عسل دیر کردی عسل نفر اخری عسل پاتو بذار اینجا ....

2.بمب خنده به طرز باور نکردنی بی مزه ترین بمب خنده بود و ما از بیمزه گیش منفجر میشدیم

3.اگه وبکمی چیزی با خودمون برده بودیم تو مینی بوس میذاشتیم بهتر بود

4.ما همه با هم خانواده و به هم محرم هستیم

5.چیزی که برام جالب بود خیلی این بود که وقتی از تنگه برگشتیم و تو مینی بوس نشستیم 5 مین اول سکوت بود بعدش که نگاه میکردی همه خواب بودن

6.ابش خیلی یخ بود اما من هنوزم که راه میرم احساس میکنم تو اب راه میرم

7.گلبرگ همه موتورارو اسب میدیدد تو خیابون

8.من صندلمو میخوامممممممم

9.با اینکه تمامه 10 ساعت طول راه چه برگشتنه چه رفتینه زجر کشیدم اما خیلی خیلی خیلی خیلی خوش گذشت .

10.در 18 مرداد سال 83 یکی با مخ افتاد رو سنگ و مرد ولی شما اصلا نگران نباشین یکی از بیخطر تریت و سخت ترین راهه هارو در پیش دارین

11.دشت بهشتش قشنگ بود اما اصلا به اسمش نمیخورد

12.یه تشکر به سهیل بدهکارم که کیفه منو اورد

13.تو مینی بوس 5 تا ام پی 3 پلیر بود که 3 تاش دسته من بود انقده حال میداد

14.اونایی که کلاه نگرفتن(اشاره به مادام رزمتا و بلرویچ)فکر کنم سوخیدن و حقشونه بهشون گفتم بگیرین

15.اقا قیافه این لیدر برای من خیلی اشنا بووود

16 اگه این لیدر و بهنام(اسمه پسررم یاد گرفتم)نبودن من الان 2 دفعه مرده بودم

17.خیلی هیجان داشت

18.یه تیکه تو اب زیر پام خالی شد و تا زیر گردنم اب رفت خیلی گود بوووووود

19.من عاشق کلاه کینگزلی شدم حیف که اندازم نبود

20.عجب غاری بود تو غار هیشکی هیشکیو نمیدید و خیلی کلا حال داد چون 60 نفرم دوره ورت بودن و باید میگشتی میفهمیدی کی به کیه

21.جمعه به این نتیجه رسیدن همه که هیجا مثله مرلین گاه باحال نیست

22.اگه چیزی به فکرم رسید ویرایش میکنم.....


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: Shaggy is old Severus snape
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
#8
1.دقیقا نمیدونم اما بنظر شما وقتی میرین یجا و میبینی 20 نفر جادوگر و ساحره دارن نگاه میکنن بعد خجالتیم باشی( من؟)میری با هاشون سلام احوال پرسی میکنی یا یه سلام سر سری میکنی میری سراغ ساحرها؟

2.به ملت گفتم ساعت 3 خودم تا ساعت 3 خواب بودم ساعت 4 رفتم

3.من نکته هارو به ترتیب نمیگم چون یهویی یادم میاد!

4.اب بازی ؟هووم چه خبر بود ملتم تو پارک تشویق میکردن فکر کنم فکر کردن بجای فوتبال ما اومدیم سر گرمشون کنیم!و البته پویان تا لحظات اخر تکرار میکرد یه قطره اب ریخته رو لباس من !وچه قدر کیف داشت انوقت در مقابلش سعید دو تا شیشه اب کاملا روش خالی شد(چرا اینجوری نگاه میکنی من هیچکاره بودم )

5.هوووم ساحره ها میخواستن تو بووف تنها بشینن و جادوگرا برن که من نفهمیدم چرا جادوگرا نصفشون موندن(اینم از قدرت اداسه )

6.چه آش مزخرفی بود با اینکه خودم خیلی هوس کرده بودم از گلوم پایین نرفت اما چون حاجی تجربه داشت جایی که پیشنهاد کرد بشینیم جای بسیار خوبو مفیدی بود!

7.در اخر تقسیم شدن به 3 گروه(سومیش بماند )

9:30.8 شب رسیدن به خونه و جیغ و داد شندین!

9.دیدن کفتر و هدویگ پیش هم فرصتی بود که کم از فرصتا پیش میاومد دوتا پرنده پیش هم!

10.حرکت مفید زاخی بخاطر زدن این تایپیک

11.سی دی مشکوکی که در دستان وبمستر قرار داشت و تهدیدهای او مبنی بر حذف شناسه شدن(من شناسمو دوست دارم )

12.من اخرشم نفمیدم لوپین و گیلدیو کیگزلی کی اومدن و کی رفتن(نه سلامی نه خدافظی واقعا که )

13.ملتی که به قول مارنی روی تپه ایستاده بودن و فیلم میگرفتن کاملا خشک بودن(نامردا)و بقیه ملت کاملا خیس بودن

14.ملتی که نشسته بودن و وقتی کاملا خیس شدن به این نتیجه رسیدن که دیگه نشینن و تا اخرش کسی جرات نشستن نداشت .

15.چیزهایی مشکوکی که بین ساحره ها ردو بدل میشد! :

16.فیلمی که مهناز به من داد خیلی قشنگ بود(این نکتم برای این بود که کاملا مشخص بشه چقدر این پست ارزششی بود )

17.به جادوگرا میگم سیب زمینی میخورین؟نگو اونام زیادی به فکر خودشون بودن و شایدم زیادی(شیکمو بودن )که گفتن ما یه پیتزا خانواده سفارش دایدم تو نگران نباشی! !!!

18.کنکوریایی جادوگران ایشا.. موفق شده باشین همتون !

19.تا بیست نشه بازی نشه(نکنه من همیشه نمرهام بیسته اینجام باید بیست تا بشه )

20.اخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش بیست تا شد. ..........


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۴:۰۲ شنبه ۳ تیر ۱۳۸۵
#9
هوووم ملت جادوگر گزارش این میتینگم خواهشا بنویسین شما بنویسین من ببینم چیا باید سانسور بشه منم بنویسم

شرمنده از پست نهایت ارزشی فقط میخواستم ملت ببینن این تایپیکو که بیان بنویسن

از این به بعد فقط گزارش جلسات حضوری رسمی سایت نوشته میشه!(دامبلدور)


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۱:۱۱:۲۶

««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۵
#10
مجبور شدم این پست ارزشی رو بزنم

بیچاره هنزل!حیف من که مشناسمش حیف که قدرت تو دستاته وگرنه میدونستم به هنزل که خودش اصلا زبون نداره بگم یچیزیت بگه اخه من شناسمو دوست دارم

اما کلا احساس میکنم هنزل خودش کلا نصفی حساب نمیشه اگه خودش نصفی حساب بشه کرام و باید 4 نفر حساب کرد

کلا حاجی منم میتینگ قبلی کاملا دست تو جیبم نکردم البته یه مقدار چرا اما میتینگ قبلی مهمون یکی بودم بعدشم چون ناهار خورده اومدم از پیتزای مهناز خوردم خیلی حال داد احساستو درک میکنم حاجی!


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.