مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
آبرفورث با ناراحتی گفت:...
لرد دستی به سرش کشید و گفت : ....
در آن اوضاع احوال بود که جیمز گفت : ...
و موارد دیگه
لرد با خوشحالی نجینی مونتگمری را به بلا داد و ولدمورت نجینی مونتگمری را از او گرفت و گفت:...
لرد سیاه، ولدمورت نجینی مونتگمری را به بلا دادو همین که خواست مونتگمری نجینی را از او بگیرد زنگ در به صدا در آمد. لرد رویش را به مرگخواران برگرداند و کفت:
-اون که همیشه دستشه. برو صداش کن که درو باز کنه.
سپس در را باز کرد و از تعجب در جای خود خشک شد.
ديدا گفت:حالا چطور بريم اونجا؟ موندن اينجا خيلي خطرناكه
زاخارياس گفت:من يك فكر خوب دارم ديدا گفت:خوب فكر تو چيه ؟
زاخارياس گفت: كينگزلی تو بايد سر بلا رو گرم كني تا ما بتونيم فرار كنيم .
كينگزلی گفت:خوب چطور ؟ زاخارياس گفت:من چه ميدونم!!! بفرستش دنبال نخود سياه
كينگزلی گفت : فكر كردي به اين سادگي هاست ؟ اون مشاور اصلي (اسمشو نبر)هست . تو فكر ميكني كه اسمشو نبر از آدم هاي تازه كارواحمق براي كارهاي خبيثش استفاده ميكنه ؟
ديدا گفت:آها فهميدم
سه نفر اونها متوَجه شده بودند كه گفتگوي آنها خيلي طول كشيده بود.به نظر مي رسيد كه كينگزلی متقاعد شده بود.او بالاخره موافقت كرد و به سوي بلا رفت .
آبر با سطلش میره روی لبه ی ساختمون و روی اون راه میره!
گوش کن جونیور...من خودمو از اینجا میندازم پایین..بعد تو باید بهم بگی برادر بزرگ!
: دایی. یه ذره آروم تر
دایی. نگران نباش. من
من دیگه به اینجام، نه به اینجام، نه. شاید به اینجام. نمیدونم دقیقا. بالاخره به
به یه جاییم رسیده و دیگه نمیتونم تحمل کنم... هم اینکه درست و حسابی نمیتونیم با هم صحبت کنیم.
به بیرون از خانه، جایی که میتوان جسم یابی کرد رفت تا به سرعت به نزد تدی برود.
جیمز که تازه وارد محفل شده بود. نگاهی به تابلویی ک
تدی که تازه متوجه جیمز شده بود به شدت از جا پرید
بازيكن دو متری تيم استقلال جيغول آباد توپ را برای هم تيميش انداخت اما بزی كه در حال بع بع كردن بود توپ را رباييد و آنرا برای هم
بله ، گل ميشه ، تيم پاس لندن ج
رای بععع بع تكان داد و يكی محكم زد پشت زاخارياس .
عمو آبر در حالی كه تيمش را تشويق می كرد كه اختلاف را به ده رسانده بودند به سمت زاخارياس رفت و با سردرگمی پرسيد
س علاقه داشت رفت و گوش چپ آبر رو پيچوند