لودو رادیو وزارت را گرفت تا ببیند دنیا دست کیست!
- مرلین مانکن مانکن! مگی مخته مخته! ترّه ور! میشه پلی بوی
لودو همچون
به رادیو نگاه کرد و گفت: این رادیو وزارت یا پی ام سی؟
- تره ور موهات لخته اوتو کشیدی به سرت؟ نبینم منو به بوق بدی بری با اون یکی دوست دخترت
چند دقیقه بعد آهنگ تمام شد و صدای مگی به گوش رسید!
مگی با صدایی بغض آلود گفت: هموطنان گرامی! جودوگران و ساحره ها، امیدوارم از شنیدن آهنگ دلنواز بیناموس خونه اثر من و دیگر دوستان وزارت خوشتون اومده باشه. خبر بدی رو دارم.به دستور مدیران هر ساحره و جادوگری که فاصله شان نزدیک تر از 20 متر بشود به آزکابان میروند! حتی اگر همسر باشند! همین جا من از طرف کادر وزارت 40 روز عزای عمومی اعلام میکنم. لازم به ذکره این امر احتمالا به دلیل وارد شدن برادر برودریک بود که بمیره ایشالا به کادر مدیریت میباشد از آهنگی که به مناسبت همین خبر آماده شده لذت ببرید. با تشکر، مگی.
بلافاصله آهنگ غمناکی از رادیو پخش میشه: "آی مرلین دلگیرم ازت! آی جادو من سیرم ازت!"
لودو باز هم مانند
به رادیو میندازه و بعد چند تا طلسم به خودش میزنه تا ببینه خوابه یا نه.
یک ماه بعد - هاگوارتزیک سری صندلی در سمت راست کلاس و 20 متر آنطرف تر نیز چند صندلی چیده شده بود. پسر ها سمت راست و دختر ها سمت چپ نشسته بودند و منتظر ورود معلم بودند. چند دقیقه بعد مرلین به همراه یک جن خانگی وارد کلاس شد. جن یک عدد باند مخصوص عروسی مشنگی را به ته کلاس برد و بلندگو را دست مرلین داد.
مرلین همانجا ایستاد و توی میکروفون شروع به صحبت کرد تا صدا به دختر ها هم برسد: خوب خوب خوب! من جلسه اول یک ورد برای شما دارم که به شدت ذوق رده میکندتون. همونطور که میدونید جدیدا مدیریت چه قانونی تثبیت کرده، شما هم دارید دق میکنید و این کاملا مشخصه. همونطور که میدونید دو جادوگر غیر همجنس نمیتونن نزدیک به هم بشن و اگر این جوری بود من تا حالا میمردم
اما ن طلسمی اختراع کردم که بشه بر این قانون غلبه کرد!
مرلین همینطور حرف میزد تا شاگردان را مشتاق تر کند گرچه اکثر کسانی که در خانواده جادوگری بودند حواسشان به او نبود و همه با تعجب به باند و میکروفون زل زده بودند!
مرلین صحبتش را ادامه داد: کی میتونه حدس بزنه من چه راهکاری دارم؟
- پروفسور اجازه؟ ینی شما راهی پیدا کردید که وزارتخونه نتونه بفهمه که جادوگر و ساحره ای به هم نزدک شدند؟
در همین هنگام چوبدستی یکی از دخترها از دستش افتاد و خواست آن را بردارد. همین که چوبدستی را برداشت در اتاق با افکت شترقّ! باز شد و دو جادوگر با شنل های سیاه و عینک دودی دختر و پسرهایی که فاصله شان کم شده بود را به آزکابان برد!
نویل که جوابش را گرفته بود آب دهانش را غورت داد و سر جایش نشست.
مرلین: خوب چون کسی نمیدونه من میگم!
ملت:
مرلین: شما فقط یم راه برای این کار دارید!
ملت:
مرلین: خوب راه اینه که شما نمیتونید نزدیک به ساحره بشید اما میتونید به یه حیوون نزدیک بشید!
ملّت: میگی درست یا نه؟
مرلین: آره میگم! من طلسمی اختراع کردم که با اون شما میتونید یه حیوون رو به خوشگل ترین و پاف ترین ساحره ممکن تبدیل کنید!
پسر ها:
دخترها:
مرلین: طلسم مکملش هم موجوده! ینی تبدیل به خوشگل ترین و دیوارترین پسر ممکن میکنه!
همه(ازجمله خود مرلین):
مرلین: خوب! اول طلسم تبدیل به دختر چون خانوما مقدمند!
دخترها:
- بلهه! شما حییون خونگیتونو یا هر حیوون دیگه ای مثل مگسی که نشسته روی کتابتون رو هدف میگیرید و این ورد رو به صورت آواز میخونید:
بدلیوس چیگرترینیوس صورتیوس دافیوس! هر چه قدر بهتر بخونید ساحره خوشگل تر میشه!
در همین هنگام مورچه ی روی کتاب زاخاریاس تبدیل به یک ساحره شد!
مرلین چوبدستی را رو به ساحره گرفت و پس از این که چشمکی به او زد و گفت:
آندافیوس! و آن را به حالت قبل برگرداند.
- خوب این هم از ضدطلسمش!
مرلین رو به دختر ها کرد و گفت: و حالا طلسم شما که اون هم باید مثل آواز خونده بشه:
بدلیوس خوشتیپترینوس بنفشیوس دریوس! و ضد طلسم هم میشه:
آندریوس
بعد از ظهر همانروز - سالن عمومی پسرانه هافلپاف!همه پسران جغد ها یا گربه و وزغشان را آورده بودند و آماده بودند. لودو چوبدستی را به سوی جغد کوچک خرمایی رنگش گرفت و خواند:
"بدلیـــــــوس جیگرترینــیــــوس صــــــورتـــیوس دافیـــــــوس"
بلافاصله جیگرترین دختری که در عمرش دیده بود جلوی او ظاهر شد. لودو دستش را دورگردن او انداخت و همراه بقیه ملت به داخل خوابگاه رفت...