من ديشب اينو نوشته بودم ولي پست نكردم.
اصلا به مخیلم نمی اومد عکس عوض میشه=))
به هر حال دوباره براي عكس جديد نوشتم و الان ویرایشش می کنم.
نمایشنامه جدید زیر این نمایش نامه اضافه شد و مرتبط با عکس جدیده.
-هري پاتر !
-بله پروفسور.
صداي ترسناك خش خش برگ ها، زير قدم هاي اسنيپ در گوش هري و رون نزديك و نزديك تر مي شود.
-براي ساخت محلول خنثي كننده افسون قلقك چه موادي لازمه؟
هري آب دهانش را قورت مي دهد. انگار كه ميخواهد چيزي به زبان بياورد كه ناگهان
هرميون:
-اجازه پروفسور؟ بايد از گياه...
ناگهان اسنيپ وسط حرفش ميپرد و :
-خانم گرنجر من يادم نمياد كه اجازه داده باشم .اين بار اولت نيست كه بي اجازه صحبت ميكني .
هري پاتر تو هم مثل هميشه به درس گوش نميكني ، مثل پدرت تنبلي.
رون ويزلي و هري پاتر بعد از تموم شدن درس به چادر من مياين تا تنبيه بشين و ديگه سر كلاس من با هم حرف نزنيد
و خانم گرنجر، شما هم به دليل بي اجازه صحبت كردن همراهشون مياين.
رون- حتي تو اردوي آموزشي هم از دست اين آسايش نداريم.
كلاس تمام شد و بچه ها در جنگل ممنوعه مشغول بازي و لذت بردن از اردو بودند.
اسنيپ با سرعت به چادرش مي رود و آستينش را بالا مي زند.
علامت شوم اخطار مي دهد و اين يعني لرد ولدموت در راه است.
اسنيپ به فكر فرو مي رود كه ناگهان هري و رون و هرميون وارد چادر مي شوند.
اسنيپ: بشينيد!
شما سه تا اعصاب منو با اين كار هاتون خورد كردين .
فكر ميكنم هر معلم ديگه اي هم بود تصميم منو مي گرفت.
هرميون: چي شده پروفسور ميخواين مارو اخراج كنيد؟ خواهش مي كنم. من كاري نكردم!
-تصميم ندارم اخراجتون كنم ولي اگه خانم گرينجر به وراجي ادامه بدن شايد به اين گزينه هم فكر كردم.
به عنوان تنبيه به مدت ٢٤ ساعت هر سه تاتونو به شكل لاك پشت در ميارم.
هري: پروفسور اين كار خلاف قوانين تنبيهات هاگوارتزه!
اسنيپ بي توجه به حرف هاي هري چوب دستي اش را در مي آورد و رو به بچه ها ميگيرد و هر سه را به شكل لاك پشت در مي آورد.
ناگهان سايه اي سياه آسمان را مي پوشاند.
اسنيپ بيرون مي رود و علامت شوم را در آسمان مي بيند.
ناگهان چندين مرگ خوار ظاهر شده و به دنبال هري پاتر ميگردند،ولي در كمال تعجب ميبينند كه خبري از هري نيست.
دست از پا دراز تر برميگردند.
اسنيپ خوش حال از اين كه به پسر لي لي كمك كرده به طرف چادرش مي رود.
اما هري و رون و هرميون خيلي هم خوشحال نيستند.
٢٤ ساعت مهمون كلبه هاگريد هستند و به زور از غذا هاي لاك پشتي كه هاگريد به آنها ميدهد تغذيه مي كنند . هر كاري هم مي كنند هاگريد نمي فهمد كه آنها چه ميگويند و كه هستند.
____________________________________
اینم مرتبط با عکس جدید
دراکو که مثل همیشه حوصله اش سر رفته و میخواهد با یک نفر درگیر شود،وارد کتاب خانه شده و جینی ویزلی را می بیند.
بالای سر او می ایستد ولی جینی به کتاب خواندن ادامه داده و به او توجه ای نمیکند.
دراکو کتاب را از دست جینی کشیده و مشغول خواندنش می شود.
جینی خیلی عصبی میشود ولی خودش را کنترل کرده و منتظر می ماند.
دراکو پس از چند ثانیه بلند میگوید: "عجب کتاب مزخرفی،واقعا هر کی این کتابو بخونه از یه مشنگ هم کمتره "
و کتاب را جلوی جینی می اندازد.
اما این دفعه جینی بسیار عصبی شده و خشمگینانه از صندلی بلند میشود و رو به دراکو میگوید
:"تو خیلی بی ادبی. به چه حقی کتاب منو از دستم کشیدی؟."
-"ا جینی هم اینجاست. ببخشید فکر کردم یه نفر هویجشو اینجا جا گزاشته. باید از کهنه و دسته دوم بودن و از همه مهم تر چرت بودن کتاب متوجه میشدم که کی اینجاس"
-"نتیجه این گستاخیت رو میبینی"
جینی با ناراحتی کتاب هایش را در بغل گرفته و به سمت خوابگاه گریفیندور میرود.
هری و رون که مثل همیشه در حال گفتن و خندیدن هستند ، با دیدن جینی خنده شان را قطع کرده و از او دلیل ناراحتی اش را می پرسند. و پس از شنیدن همدیگر را نگاه میکنند.
رون:"هری انتظار نداری که بشینیم هم دیگه رو نگاه کنیم تا دراکو خانواده منو مسخره کنه؟"
هری:"نه"
-"پس بریم پیش هرمیون چون ما دو تا که فکر کنیم مغزمون اذیت میشه"
-"باشه"
و هر سه پیش هرمیون می روند.
هرمیون پس از شنیدن داستان بسیار عصبی شده و میگوید:
"یه فکر خوبی دارم"
هری:"چه فکری"
-" ببینم رون میتونی از داداشات یه مقدار آدامس تهوع آور بگیری؟"
-"چرا از اونا بگیرم؟ خودم کلی ازونا رو نگه میدارم"
-"تنبل، کی میخوای آدم شی؟ پس وقتي سر كلاسا نمياي ازونا ميخوري؟"
-ُ"حالا بده که کارت راه میوفته؟"
-"باشه این دفعه رو میبخشمت. برو بیارشون"
چند دقیقه بعد رون با آدامس های تهوع آور می آید.
هری:"رون هم اومد خوب برنامه چیه."
هرمیون نقشه را توضیح میدهد و رون مامور انجام آن می شود.
هری و هرمیون و جینی پشت دیوار قایم شده و رون به داخل اتاق مالفوی در برج اسلیترین میرود.
رون:"سلام دراکو"
دراکو:"سلام. چته؟ دنبال شری؟"
رون:"چرا همش به دید بد نگاه میکنی؟"
دراکو:"خوب بگو چیکار داری؟"
رون:"ما همه اصیل زاده ایم باید با هم دوست باشیم"
دراکو:"تو چطوری خانواده هویجی خودتو با ما مقایسه میکنی؟"
رون:"تو خانواده منو ترجیح میدی یا اون مشنگ زاده خر خون هرمیون رو؟"
هرمیون از پشت دیوار زیر لب جوری که فقط هری و جینی متوجه بشودند :"پسره ی گستاخ حالا چون یه نقشه ای داریم هر چی از دهنش در میاد میگه"
دراکو"راستش منم زیاد از اون گند زاده خوشم نمیاد"
رون :"پس حالا بیا این آدامس های خوش مزه رو بخوریم تا بیشتر حرف بزنیم"
رون آدامس را به دراکو داده و از روی خنگی و حواس پرتی خودش هم یک آدامس میخورد
هر دو شروع به بالا آوردن میکنند که ناگهان هرمیون وارد اتاق میشود و هری و جینی هم پشت سر او هستند.
هرمیون بالای سر دراکو رفته و افسون قلقک را روی او انجام می دهد.
سپس رو به رون می کند و به او نیز می گوید.
"این هم واسه گستاخی و بی ادبیت"
و ناگهان افسون قلقلک را روی او نیز انجام می دهد.
هری:"واقعا بالا آوردن در حال خنده حال خیلی عذاب آوره"
جینی:"بیچاره داداشم"
هرمیون:"هر جفتشون حقشونه"
نیازی به نوشتن نمایشنامه ی دوم نبود و با همون اولی هم تایید می شدی.
تایید شد! سال اولیا از این طرف!