هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳
#28

آلبوس سوروس پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۸ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
قابل توجه جناب پرنس محمد مهدی(فرد) 12 سال سن داره و تموم کتابارو خونده فقط کوچه ی دیاگون رو تو کتاب یک نخوند! گفت من بلدم اینجاشو
دیگه اینکه اون عاشق هری پاتره کلا از درسو مشق افتاده بدبخت



پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳
#27

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
پرنس عزیز،از نظرت ممنونم.نظراتت رو دیدم و ازشون استفاده کردم.فقط بذار من یه مسئله ای رو مطرح کنم:

*این کوتاه بودن فصل ها خیلی رو اعصابه.من خودمم مشکل دارم اما مسئله ای که پیش اومد این بود که من فن رو از محمد مهدی قبول کرده بودم و ناگهان یه بعد دیگه ای از مدرسه تیزهوشان-یعنی پروپوزال ها و کارسوق هاش-روشد.درواقع نمیتونستم اون فن رو پس بدم و تلاشم رو کردم خوب بشه.اگه کاستی بوده ببخشید!در هر صورت من سعی کردم کمی قلمم رو مثل محمد مهدی بکنم.پیش خودم گفتم قرار نیست کسی متوجه تغییر نویسنده بشه.یا خیلی توی چشم باشه.


*راستش رو بخوای برای کامپیوتر من مشکلی پیش اومده بود و فایل ورد تبدیل به پی دی اف نمیشد.بنابراین از یکی از بچه های سایت خواستم این کارو برام انجام بده پس من بی تقصیرم.(و باید بگم که از این اتفاق هیچ ناراحت نیستم!اصلا!چون باعث شد من با یکی از بهترین بچه های جادوگران آشنا بشم و یه خواهر بزرگتر خیلی خوب پیدا کنم)
میبینی؟هر اتفاقی یه حکمتی داره.بازم هم از تو،هم از آلبوس و هم از هکتور عزیز ممنونم.

مرسی که با مایید.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳
#26

پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۵ یکشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۸ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵
از من گذشته
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام به همگی..

فن فیکشن رو خوندم.. گفتم بد نیست نظرمو بگم.

فرد جان شما دقیقن چند سالته؟ ببین من پشت جمله هایی که خوندم عشق و علاقه ای دیدم که فقط از یه فَن.. از یه طرفدار سری هری پاتر برمیاد. حالا..

ببین. من پست های بچه ها رو خوندم و کلیت ماجرا رو گفته بودن.. فقط نمی دونم چرا احساس می کنم از نظراشون استفاده نمی کنی.. چون.. خب درسته! یه عقیده ای بین ما نویسنده ها هست.. ( شمام دیگه وارد جمع نویسنده ها شدی ) و اون اینه که نوشته ی اون شخص.. اثر اون شخص.. مثل بچه ش می مونه.. لازم نیست در " چرا "ش بحث کنیم که.. هووم؟

من احساس می کنم بخاطر تعصبی که روی اثری که خلق کردی داری.. خیلی کمتر به توصیه هایی که دوستات میکنن توجه می کنی.

حالا.. بگذریم.. اینم اصلن مهم نیست.

خب، موردی که می تونم بگم اینه که.. در مورد فصل 1و2.. می تونم بگم که وقتی دارم می خونمش انگار دارم فیلم 1 هری پاتر رو می بینم!! نه .. جدی.. و حاضرم اینو شرط ببندم که تو کتاب 1 هری پاتر رو نخوندی.. فقط فیلمش رو دیدی. چرا؟
( هنوز به فضاها نرسیدیم..! ) اتفاقایی که لحظه ای میوفتن، ببینده فرصت نداره به همه شون توجه کنه، نبود حالات.. فضاها.. تغییر مودها.. توصیفات.. اینا چیزاییه که توی فیلم فقط شما "می بینین" .. و شاید حتی بهش توجهم نکنی.. ولی توی کتاب برای هر صحنه ای که واردش میشی انقدر توصیف داره در مورد فضا تا خود شخصیت که ملموس میشه اون صحنه.. یعنی شما اون جمله رو می خونی تصویرش میاد توی ذهنت! اما شما جملات ِ فصل 1و2 رو بخون.. میدونی چه حسی به من دست میده؟ اینکه داری دیالوگ ها رو میگی.. حالات و توصیفات هم توی ذهنته.. و می نویسی.. واسه همین از نظر خودت مشکلی نداره. در صورتی که من اگه فیلمو ندیده باشم یا کتابو نخونده باشم.. و نتونم صحنه رو درک کنم.. توی پاراگراف دوم کتابو می بندم! آره دنیای نویسنده و خواننده ها تا همین حد ظالمه..!

مورد بعدی.. چرا من دارم صحنه های هری پاترو دوباره می بینم؟
توی هر جمله ای که می خونم چیزی که توی ذهنم مجسم میشه فقطو فقط هری پاتره.. جمله ها.. صحنه ها.. همه شون!

بزار یه تعریف کلی از فن فیکشن بدم بهت، ( البته شکی ندارم که میدونی): فن فیکشن یه داستان ِ کوتاه، و یا داستان بلند.. بر حسب تعداد کلماته که بخاطر درون گرایی ای که به یکی از آثاری که قبلن خلق شده داره، بهش میگن فَن.. طرفدار! حالا این فیکشن ِ طرفداری چطوریه؟ ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم داره با داستان اصلی؛ اگه ارتباطش مستقیمه.. مثل تصویرایی که داستان شما میشه دید.. نباید اصلن مسیر داستان اصلی رو منحرف کنه. اگه غیر مستقیم هست.. مثل اینکه شما یه شخصیت جدید تولید کنی (این کارو انجام دادی) نباید ویژن.. نباید دید ِ اثر اصلی رو بهت بده!

خب ببین، من احساس کردم تعریف خودمم گیج کننده س یکم..

یه سری به تالار فن فیکشنا بزن.. چنتا رو دانلود کن.. بخون، فضا رو ببین.. سعی کن بی هدف چیزی شبیه به اونا در بیاری ( البته این تمرینه فقط! )

از مجموعه فن فیکشنای هری پاتری که شخصن درش حضور داشتمو به مرحله ی چاپ اینترنتی.. و حتی پیپریک هم رسید:

1. مــــری پاتــــر - نویسنده: بهرام افراسیابی- سال 1383-قطع جیبی 1000 نسخه!
2. هــریت پاتــــر- نویسنده: همین مورگانا لی فای خودمون.
3. هری پاتر و طلسم نابخشودنی ( دقیقن یادم نیست مال کیه، موجود هستش تو نت )

و خیلیای دیگه که من حالا بخاطر ندارم..

نظر دیگه ای که دارم، شما علاوه بر هری پاتر.. شروع کن به خوندن داستانهای فانتزی جدید.. کتابهایی مثل نایت ساید، درن شان، اگه سنت پایین هست مجموعه ی " ترس ِ".. ( خیابان ترس، مدرسه ترس و.. ) آر.ال.استاین رو پیشنهاد می کنم.. ببین اینا رو بخونی.. تا حد زیادی روی توصیفاتت مسلط میشی.

حقیقتشو بخوای.. من فصل 1 رو کامل خوندم.. فصل 2 رو با بی حوصلگی خوندم.. فصل 3 و 4 رو دیگه نخوندم اصلن!

و اما فصل 5: بخاطر اینکه نویسنده عوض شده بود، دو سه صفحه ابتدایی رو خوندم..
جینی جان، قلمت پرفکت نیست، ولی خوبه! حداقلش اینه که منو پای خوندن نگه داشت؛ فضا سازی خوب بود.. بعضی جاها حوصله ت سر رفته بود.. بحث فضاسازی مطلقن به توصیف حالات چهره برنمی گرده.. یکم به دورو اطرافتون توجه کنید و بذارید خواننده حس کنه آزاده اگه چشم شما رو دور ببینه فرار کنه و توی جنگلای سرسبز اونور دریاچه که شما جرات نمی کنی بری.. پرواز کنه!

دیگه از این فونت برای نوشتن ِ داستان استفاده نکن، درسته فضا رو هری پاتری می کنه اما به شدت چشمو اذیت می کنه. بزار یه اصول کلی بگم.. توی داستان خط وقتی عوض میشه که بخوایم یه چیزی رو نقل قول کنیم.. مثلن فلانی داره فلان نامه رو می خونه و متن ِ نامه.. با این خطه! یا خبری که توی روزنامه هستش خطش حالت خاصی داره. توی بیشتر کتابا چون زیاد موافق عوض کردن حالت نیستن، واسه نقل قول فقط خط رو ایتالیک می کنن. همین : )

خب..
موردای دیگه ای هم توی ذهنم بود.. ولی متاسفانه فراموش کردم. بنویسید.. پیگیر این تاپیک و فن فیکشنش هستم.. کمکی هم خواستین رو من حساب کنین ; )


موفق باشین
پرنس


پانویس: فصل؟ شما به یه پی دی اف 12 صفحه ای اونم با اندازه فونت 18 میگین فصل؟!! خواهش می کنم بچه ها.. من کل این 5 فصل شما رو می تونم توی 2 فصل جمع بندی کنم..! خیلی لطف کنم 2 فصل و نیم.. سعی کنید برسونیدش به 20 صفحه هر پی دی اف، حداقل!!


تصویر کوچک شده

rest in peace dear Alan Rickman


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳
#25

آلبوس سوروس پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۸ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
من ایندفه جای فرد یه چیزی بگم!

آقا چرا 11 تا دانلود داره یه دونه نظر؟
آخه بزنم... مرلین الاکبر! بابا ... این بدبخت داره نا امید میشه! برا همینه دیگه نمینویسه بدبخت



پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳
#24

آلبوس سوروس پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۸ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
سلام من اومدم!
محمدچوطوری خوبی؟ فنت خوبه اما یه خورده توصیفاتو بیشتر کنی خیلی عالی میشه! وای منتظرم آخرشو ببینم

اوه مادر عزیز! خیلی زیباست! فقط جناب عالی توصیفاتون یه کوچولو مشکل داشت! مثلا شما اون پله ها رو، محوطه رو... خوب اینارو توصیف نکردین
-----------------------------------------------------
آقا اوایل خیلی شبیه هری پاتر شده بود! اما دیگه داره بهتر میشه!


محمد فنتو دارم به صورت فصل به فصل تو وبمون میذارم!



پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳
#23

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
میدونی مادام از نظر من این یه هنجار شکنی بود اگر همه به گریفیندور میرفتن که میشد هری پاتر دوم تا اینجاش هم به شدت شبیه هری پاتر شده!به خاطر همین می خوایم ببینیم که افراد مختلف با ذات های خوب،در اسلایترینی که بیشتریا ذات پلیدی دارند چگونه عملخواهند کرد!


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳
#22

مادام هوچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۸ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۴۹:۱۱ دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
از زمین کوییدیچ هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 112
آفلاین
ممنون خیلی خوب بود ولی چرا همه خوبا وپسرای ادمای معروف رفتن اسلیترین


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
#21

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
سلام دوستان!مرسی که این فن فیکشن رو تا اینجا دامه دادید(اینو الان باید داداشم میگفتا!)ولی خب یه مشکلاتی برای فرد پیش اومد که این قسمت فن رو به من سپرد تا ادامه بدم.امیدوارم خوشتون بیاد.برای کم و کسری هاش منو ببخشید و اگه میشه اشکالاتم رو یاد آوری کنید.با تشکر!(خدا میدونه برای تبدیل به pdfبه چند نفر از اعضای سایت رو زدما!کامپیوترم ترکیده بود!)لینکش رو اینجا هم گذاشتم چون هی برای خودم خطا می داد:فصل پنجم زندگی جادویی من

ویرایش 2:دوستان من متوجه یک اشکال تایپی در خط آخر ص 7 شدم.اون پسر همونطور که حدس زدید:

-ریموس نویل لانگ باتمه!

این یه اشتباه تایپی بود!


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۱۹ ۲۰:۴۶:۲۴

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
#20

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
با سلام خدمت دوستان عزیز!
متاسفانه اتفاق بسیار بسیار بدی برام پیش اومده و اینه که تا یکی دو ماه نمیتونم کاریو انجام بدم


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: زندگی جادویی من
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
#19

Sana756


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۰:۴۲ چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰
از اهواز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
مرسی دانلود کردم چهار فصل رو خوب بود ادامه بده


ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ , ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ..
..ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﺠﯿبی است ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ
ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ . . .







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.