سال 2087 :
- رون به نظرت خیلی مونده تا برسیم ؟ دارم یخ میزنم داداشی !!!
- ها ؟! نه دیگه یه چند فرسخ دیگه مونده ...
- چند فرسخ یعنی چقدر ؟! یعنی نزدیکه ؟
رون که میدونست جینی از بچگی ریاضیاتش ضعیفه ، میخواست بهش امیدواری بده و بهش نگه که احتمالا لحظات تحویل سال رو در بین برفهای زمستونی میگذرونن
- اره دیگه ... میرسیم جینی ! نگران نباش
- آخ جوووووون اونجاس !! داداشی یعنی چند فرسخ از یکی دو مترم کمتره ؟ هرمیــــــــــــون !!!
رون : وااا جدی جدی رسیدیم ؟؟!
لحظاتی بعد دهان رون از تعجب به قدری باز شده بود که برای بستنش به چندین جرثقیل احتیاج بود
هرمیون : رون !! جینی !!
رون به شکل گوله ای با شتاب صد فرسخ در ثانیه به سمت هرمیون شیرجه میره ...
بووووووووووق ( توسط گروه آسلامیون سانسوریده شد )
<لحظاتی بعد داخل خونه هری >
جینی : هرمیون پس هری کجا رفت ؟!
هرمیون : هووووم نمیدونم رفت بالا لباساشو عوض کنه الان میاد
جینی نگاه مشکوکیوسی به هرمیون میندازه و هرمیون از خجالت بیستا رنگ عوض میکنه
هری در حالی که پیژامه گل منگولی جدیدی به تن کرده از پله ها پایین میاد
- خوووب بچه ها کادوی کریسمس چی اوردید ؟؟ میبینم که با دست پر اومدید
رون کادوی اول رو باز میکنه ! یک شال زمستونی بلند از جنس پوست گوژپشت نتردام !
- خوب این مال هرمیون !!
هرمیون : واییی مرسی گلم !!
جینی :
رون دومین کادو رو هم باز میکنه ! یک قلم جادویی GPS دار
هرمیون :
دو ساعت بعد
روی میز پر شده از کادوهای رنگارنگ و وسایل جورواجور
جینی و هری دستشون رو زیر چونشون زدن و هر چند لحظه فقط فقط کادوهایی رو میبینن که باز میشه و رون و هرمیون میپرن بغل هم
هری : رون احیانا منو فراموش نکردی؟؟
رون : آخ هری ! ببخشید فکر نمیکردم تو ام اینجا باشی آخه ... وگرنه حتما واسه تو هم یه چیز میاوردم
هری : فکر میکنم همگی الان خونه من جمع شدیدا !
لحظاتی بعد آخرین کادو هم باز میشه !! یک چیز عجیب غریب مکعب مستطیلی که روش نوشته شده
بووووووووووووومب ( به خودتم شک داری؟ نگران نباش توپ لحظه تحویل سال بود که در شد
)
هرمیون : رون تو خیلی خوبی !!
رون :
هرمیون از اون ور میز شیرجه میزنه روی رون و دستانش رو به دور گردن رون حلقه میزنه و هر دو به سمت پله های زیرشیرونی گوله میکنن
هری با بی حالی تمام دستش رو از زیر چونش برمیداره
- این مزخرف ترین تحویل سالی بود که داشتم
ولی ثانیه ای بعد که نگاهش به نگاه لاولیوس جینی میوفته نظرش صد و شونصد درجه تغییر میکنه
- یـــــــــا ... یـــــــا شایــــــد .... یــــــــا شایدم ... بهتــــــــــرین تــــحوی ...
هوووووووووشت .....
بووووووووووووق ......
منور كرديد استاد! خداروشكر كه بلاخره اومدي! استاد معظم بيناموسي! ... برو معرفي شخصيت! ( شخصيتت گرفته شده! ساري!!!)