هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 165 گورستان ریدلها، آستوریا گرینگرز:


نقل قول:
هری که نمی دانست چه حرفی باید بزند یا چه پاسخی بدهد، به خاطر نفرتش از آنتونین و علاقه ی شدیدش به اسکورپیوس، سری به نشانه مثبت تکان داد.

هری این حرکت رو در پست قبل انجام داده بود.برای همین لازم نبود شما تکرارش کین.البته پیدا کردن یه دلیل منطقی برای جواب مثبت هری نکته خوبی بود ولی آخر پست قبلی یه حالت تاثیر گذار و زیبا داشت که بهتر بود برای حفظ اون حالت این قسمت عینا تکرار نمیشد.میتونستین این دلیل رو در ادامه پست قبلی ذکر کنین.مثلا :هری دقیقا نمیدانست چرا پیشنهاد اسکورپیوس را قبول کرده ولی حدس میزد دلیل آن نفرتش از آنتونین و علاقه شدیدش به اسکورپیوس باشد.


نقل قول:
-من بهت کمک میکنم،ولی وقتی ترتیب آنتونیون رو دادیم،باید این گروه رو منحل کنی.

این قسمت خیلی خوب بود.منطقی نبود که هری بدون هیچ اعتراض یا شرطی با اسکورپیوس همکاری کنه.شرطی که ذکر شد کاملا مناسب و بجا و قابل قبول بود.علاوه بر اینا به پیشبردن سوژه هم کمک میکنه.


آنتونیون نه....آنتونین.


نقل قول:
-آنتونیون به من مأموریت داده بود که امشب شما رو بکشم.بخاطر همین شاید بد نباشه ما یه فیلمی بازی کنیم.همه ی کسایی که به شما نزدیکن،وانمود کنن من امشب شما رو کشتم،یه مراسم تشییع جنازه ی الکی هم ضرری نداره.اینطوری من میتونم شما مخفیانه وارد مقررمون کنم و شما هم ترتیب مرگ آنتونیون رو بدین.

این قسمت چند تا اشکال داره.سوژه اصلی این بود که اسکورپیوس وانمود میکنه از مرگخوارا و کلا سیاها جداشده و اعتماد هری و بقیه رو جلب میکنه و وزیر میشه.اینجا اسکورپیوس اعتراف کرده که جزو گروه مرگخواراس و این موضوع طوری عنوان شده که انگار هری هم ازش اطلاع داشت!اگه هری این موضوع رو میدونست که اجازه نمیداد اسکورپیوس وزیر بشه و اینقدر بهش علاقه پیدا نمیکرد!

این نقشه آخر خیلی خوب بود.حساب شده و قابل اجرا و جالب...فقط کمی سریع توضیح داده شده بود.بهتر بود کمی بیشتر روی اون قسمت مکث میکردین.مثلا هری و اسکورپیوس میتونستن با هم این نقشه رو بکشن.حتی قبلش اسکورپیوس میتونست به دروغ پیش هری اعتراف کنه که با وجودی که دلش میخواد هنوز موفق نشده از گروه مرگخوارا جدا بشه.


خوب بود.


موفق باشید.
____________________________

بررسی پست شماره 103 خانه گانت ها، اسکورپیوس مالفوی:


نقل قول:
ارباب یک دستش را زیر چانه اش زده بود و با چشم های سرخ و مار مانندش، به فرد ناشناسی که به آنجا آمده بود تا به مرگخوارن بپیوندد، خیره شده بود!

"ارباب" عنوانیه که مرگخوارا باهاش لرد سیاه رو خطاب میکنن.استفاده از این واژه در جایگاه راوی زیاد درست نیست.درست مثل اینه که یه سفید بنویسه اسمشو نبر دستش را زیر چانه اش زده بود و...
وقتی دارین داستان رو شرح میدین بهتره از لرد سیاه یا حتی لرد ولدمورت استفاده کنین.

شروع کنجکاو کننده ای بود.خواننده رو ترغیب میکنه که داستان رو تا اخر بخونه و بفهمه فرد ناشناس کیه.


نقل قول:
برو تا زیر کروشیو هام با خونت این دیوار ها رو رنگ نکردم!

در طلسم کروشیو خونی در کار نیست!


نقل قول:
در حالی که لبخند شیطانی بر لب ولدمورت نقش بسته بود، گفت: انتقام از هری پاتر توسط یک دختر جوان! هری برای فرزند هاش هر کاری می کنه و من در ازای آزادی فرزند هاش جون خودش رو ازش می خوام!

نقشه خوبیه و به خوبی توضیح داده شده.گرچه حضور لوسیوس در پشت دیوار کمی مضحک بود.لزومی نداشت لوسیوس وارد ماجرا بشه.لرد میتونست اینجا با خودش حرف بزنه یا لوسیوس از اول در جلسه حضور داشته باشه.البته همین حالتش هم بد نبود.


در بعضی از قسمتها جمله های خوب و تاثیر گذاری انتخاب کردین ولی با پس و پیش نوشتن اونا تاثیر گذاریشونو کمتر کردین.مثلا:
نقل قول:
می توانست برای رسیدن به یکی از هدف های شومش او استفاده کند و بعد او را دور بیاندازد؛ دلیلی نمی دید از او سوء استفاده نکند!

دلیلی نمی دید از او سوء استفاده نکند!می توانست برای رسیدن به یکی از هدف های شومش او استفاده کند و بعد او را دور بیاندازد!

یا:

نقل قول:
اما برای اینکه بتونی به ما بپیوندی باید یه ماموریتی رو انجام بدی. تو باید یکی از این سه نفر رو برای من بیاری، یکی از سه تا بچه ی هری پاتر! احتمالا هم بازی هات هستن!

اما برای اینکه بتونی به ما بپیوندی باید یه ماموریتی رو انجام بدی.سه تا بچه ی هری پاتر! احتمالا هم بازی هات هستن!تو باید یکی از این سه نفر رو برای من بیاری!
اینجوری ضربه ای که جمله ها قراره به خواننده وارد کنه موثرتر میشه.

آخر پست و ذکر احساسات جیمز نسبت به رز نکته مثبتی بود که نفر بعدی میتونه ازش استفاده کنه.

خوب بود.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۰ دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
با سلام به ارباب!

خب ارباب همونجوری که این آستوریا می گه شما وقت ندارین منم به عنوان یک مرگخوار وظیفه دیدم وقت شما رو تنگ تر کنم به خاطر همین یه نقد به نقداتون اضافه می کنم!

لطفا این پست منو نقد کنین!

با تشکر!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
سرورم میدونم سرتون شلوغه پس هر وقت،وقت داشتین لطفاً یه نگاهی به این پست بندازین و نقدش کنین.

ممنون




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۵ یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 164 گورستان ریدلها، اسکورپیوس مالفوی:


نقل قول:
اسکورپیوس با خود فکر کرد:اگر به آنتونین خیانت کنم می تونم دو تا نشون رو با هم بزنم! یکیش ریاست بر مرگخوار هاست و اون یکی هم وزارت سحر و جادوئه و این شکلی بیش از پیش پیش هری شیرین می شم و می تونم توی اوج نزدیکی به پاتر اون رو بکشم و به عنوان رییس جدید مرگخواران ابراز وجود کنم!

شروع فوق العاده ای بود!
علاوه بر اینکه رشته داستان رو پاره نکردین، سوژه خیلی خوبی رو وارد داستان کردین.شخصیت پردازی خیلی خوبتون هم به این سوژه کمک میکنه.رفتار و افکار اسکورپیوس برای خواننده کوچیکترین شکی باقی نمیذاره که اینا نقشه های یه بچه بی تجربه نیست و شکست دادن اسکورپیوس اونقدرا که به نظر میرسه ساده نخواهد بود.رفتار آنتونین هم خیلی جالب توصیف شده.آنتونین غرق در نقش لرد سیاه، سرگرم دستور دادن به اطرافیانشه و متوجه نیست که دور و برش چی داره میگذره.


نقل قول:
آنتونین نگاهش را از او کند

نگاهش را از او برگرفت درستتره.


نقل قول:
در با صدای جر و جری باز شد و هری پشت در صورت خیس اسکورپیوس مواجه شد. اسکورپیوس در حالی که چون ابر های آسمان می گریست، گفت: پدر من مرگخوارم!

پدر؟منظورتون این بود که اسکورپیوس هری رو مثل پدرش دوست داشت؟(یا حداقل وانمود میکرد داره؟)این طرز خطاب کمی ناگهانی بود!


نقل قول:
-من و چند تا دیگه از مرگخوار ها تصمیم گرفتیم آنتونین رو بکشیم از سلطه گریاش خسته شدیم!تو هم به ما کمک می کنی؟

هری که نمی دانست چه حرفی باید بزند یا چه پاسخی بدهد، به خاطر نفرتش از آنتونین و علاقه ی شدیدش به اسکورپیوس، سری به نشانه مثبت تکان داد.

استفاده از هری برای کشتن آنتونین...نقشه جالبیه.شما طرح خیانت به آنتونین رو وارد داستان کردین و خوشبختانه اونو فقط به صورت نقشه رها نکردین و بهش شکل و جهت دادین.اینجوری نویسنده بعدی بطور واضح و روشن میدونه که دقیقا با طرح و ایده شما باید چیکار کنه.کارتون خیلی خوب بود.


ظاهر پستتون،فاصله ها، تیترها و علامتگذاریا...همه خوب و مرتب بودن.


مشکل اصلی این سوژه اینه که ربطی به گورستان ریدلها نداره.ولی شاید بشه کم کم ربطش داد.


خوب بود.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۵:۰۴ جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
با سلام به ارباب!

اربابا من یه اشتباه تایپی کردم شما ببخش! اربابا اگه می شه این پست منم نقد کنین!

با تشکر!


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۴ ۵:۱۲:۱۰

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
ای مردم تا زیر کروشیو های خودم لهتون نکردم ارباب رو راحت بذارین!خسته شدن اینقدر پست های شما رو نقد کردن! مگه نمی دونین نقد های ارباب فقط مختص اسکورپیوسه!(البته این ها همش برای نمک پاشی بود اگه نه ارباب که با این خرده نقد ها خسته نمی شن!)

نه نه....به هیچ عنوان...ارباب خستگی ناپذیره!


نقل قول:
خب ارباب باز هم گرفتم یه سوژه ی طنز رو جدی کردم

کار خوبی کردین!!دست شما درد نکنه!
البته طنز کردن سوژه جدی و برعکس، خلاف قوانین سایت نیست،ولی کلا وقتی یه سوژه جدی زده میشه و یکی وسطش طنز مینوسه کمی عجیب غریب میشه و بقیه نمیدونن به کدوم روش باید ادامه بدن!برای همین تاپیکها طنز و جدی از هم جدا شدن.البته پست جدی وسط سوژه طنز ضرری نداره ولی پست طنز میتونه سوژه جدی رو خراب کنه و باید مواظب بود.


بررسی پست شماره 162 گورستان ریدلها، اسکورپیوس مالفوی:


نقل قول:
نگاه آنتونین به بدن نیمه جان رون دوخته شده بود. همه سر جایشان خشک شده بودند، به جز هری که به سمت آنتونین می دوید! آنتونین با نفرت چوب دستی را طرف رون گرفت و فریاد زد: آواداکادورا!

شروع زیبا و هیجان انگیزی بود!خواننده رو یه راست پرت کردین وسط جنگ!همین کارتون باعث میشه خواننده تا آخر پست به خوندن ادامه بده.


نقل قول:
همه بعد از شنیدن این ورد تازه به جنب و جوش افتادند. این کار ها فقط از یک نفر بر می آمد، لرد ولدمورت، او با همین ردای سیاه، با همین صدای خشن و با همین بی رحمی! سر چوب دستی ها به سمت آنتونین نشانه رفت و تیر ها به سمت بدنش روانه شد. ناگهان سحر ها از درون دوده ای که از آنتونین باقی مانده بود رد شد. هری در حالی که تازه به بالای سر رون رسید، اشک ها پهنه ی صورتش پوشاندند! او فریاد زد:می کشمت!

پاراگراف جالبی بود.قسمت اولش تا جاییکه چوب دستی ها بطرف آنتونین گرفته میشه خیلی روان نوشته شده ولی بقیه اش این حالت رو نداشت.قسمت غیب شدن آنتونین با کمی توضیح بیشتر میتونست ترسناکتر بشه.مثلا درست در لحظه ای که همه منتظر این هستن که جسد آنتونین روی زمین بیفته هیچ اتفاقی نیفته و ملت متوجه نشن که چی شده...بعد با دیدن گرد و غبار(یا همون دود)بفهمن غیب شده.


نقل قول:
تیرها به سمت بدنش رها شدند

اگه به جای "تیر" از "طلسم" استفاده میکردین بهتر میشد.


دیالوگهای بعدی دراکو و آنتونین خوب بودن.ولی این قسمت کمی مبهم بود:
نقل قول:
آنتونین در حالی که به شعله های آتش خیره شده بود،گفت: نگران نباش!کسی نمی دونه پسرت مرگخواره، کافیه یه مدت به هری و خانواده اش نزدیک بشه!بعد جا می افته و می تونه وزیر سحر و جادو بشه.

آنتونین خیلی ناگهانی اسکورپیوس رو انتخاب کرد.طوری که انگار قبلا سر این موضوع توافق کرده باشن.این موضوع جا داشت که دراکو و آنتونین کمی جرو بحث کنن.


رفتار عجیب آنتونین که بشدت سعی میکنه از رفتار و حرکات لرد سیاه تقلید کنه خیلی جالبه.


نقل قول:
سه ماه بعد وزارت سحر و جادو!

سالن غرق در شادی بود!هری با محبت دست های اسکورپیوس را فشرد و گفت:بهت تبریک می گم پسر! تو واقعا لایق بودی!

کار خوبی کردین که به جریان انتخابات وزارت نپرداختین و فقط نتیجشو عنوان کردین.اونجوری موضوع بیخودی طولانی میشد.ضمن اون طولانی شدن، امکان خراب شدن و فراموش شدن هدف و موضوع اصلی هم وجود داشت.


رفتار و شخصیت اسکورپیوس خیلی مرموز و جذابه.شخصیت جالبی براش درست کردین.شخصیتی آروم و متشخص که در عین آرامش، خواننده هرگز نمیتونه بهش اعتماد کنه و حس میکنه هر لحظه هر شرارتی ممکنه ازش سر بزنه.میشه گفت شرارت بلاتریکس و مرموز بودن اسنیپ رو با هم داره!


خیلی خوب بود.


موفق باشید.

_____________________
صبر کنین...تموم نشده...

حالا من با شما یه مشکلی دارم!

نقل قول:
آواداکادورا!

آوادا چی چی؟...نه...شما به عنوان یه مرگخوار جواب منو بدین!آوادا چی چی؟

من از رون تعجب میکنم که جو گیر شد و با این طلسم مجهول الهویه مرد!!




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
با سلام ارباب!

ای مردم تا زیر کروشیو های خودم لهتون نکردم ارباب رو راحت بذارین!خسته شدن اینقدر پست های شما رو نقد کردن! مگه نمی دونین نقد های ارباب فقط مختص اسکورپیوسه!(البته این ها همش برای نمک پاشی بود اگه نه ارباب که با این خرده نقد ها خسته نمی شن!)

خب ارباب باز هم گرفتم یه سوژه ی طنز رو جدی کردم(وای به حالم! الان تمام طنز نویس ها فحشیه که به من می دن!) لطفا این پست رو نقد کنین!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 160 گورستان ریدلها، ،گودریک گریفیندور:


نقل قول:
آنتونین شکه شده بود.

شروع خوبی بود...ولی شوکه درسته، نه شکه!


نقل قول:
نمی دانست که چگونه می تواند همانند لرد سیاه مرگخواران رو رهبری کنه

نمیدانست و رهبری کنه!نصفش نوشتاریه و نصفش گفتاری.موقع نوشتن زیاد جلب توجه نمیکنه ولی وقتی یکی میخواد پستتونو بخونه کل آهنگ جمله رو به هم میزنه.


نقل قول:
نمی دانست که چگونه می تواند همانند لرد سیاه مرگخواران رو رهبری کنه و احساس ناتوانی کرد و در یک لحظه فکر کرد که احساس ناتوانیش را به همه بگوید اما کمی اندیشید و با خود گفت: من باید انتقام لرد رو بگیرم.

افکار آنتونین و ترس و تردیدش خوب بود.ولی لازم بود این همه جمله کوتاه رو با "و " به هم وصل کنین؟جمله هایی که شما نوشتین جمله هایی هستن که باید خواننده رو وادار به تفکر کنن.باید تردید و کشمکش درونی آنتونین رو به خواننده منتقل کنن.برای همین به نظر من حتی نقطه هم بینشون کافی نبود.بهتر بود از سه نقطه استفاده میکردین:
نمی دانست که چگونه می تواند همانند لرد سیاه مرگخواران رو رهبری کنه ...احساس ناتوانی کرد...در یک لحظه فکر کرد که احساس ناتوانیش را به همه بگوید اما... کمی اندیشید! با خود گفت: من باید انتقام لرد رو بگیرم.

اینجوری اون حالت آنتونین بهتر درک و حس میشه.


نقل قول:
-ما باید برخی از کارمندان وزارت رو بکشیم و با نامه های دروغین از طرف وزیر خودمون رو جای اونا قرار بدیم. اینطوری هم می تونیم انتقام لرد رو از پاتر بگیریم و هم می تونیم هدف بزرگ لرد که نتونست به پایان برسونه رو هم، به پایان برسونیم..........پیش به سوی پیروزی..........

این قسمت خوب بود.طرح و نقشه کلی رو به نفر بعدی دادین.


وزیر شدن رون هم با وجود اینکه در کتاب بهش اشاره نشده بود سوژه جالبی میتونه باشه.


نقل قول:
-بریم به آنتونین خبر بدیم.

-آره.

این صدای دو مردی بود که ردای سیاه رنگی پوشیده بودند و چهره شان معلوم نبود.

اینجا مرگخوارا کمی ناگهانی وارد ماجرا شدن.نوشتن دیالوگ و بعد از اون مشخص کردن گوینده روش خوبیه ولی باید مواظب باشین دیالوگها با خط قبلی فاصله داشته باشن و کاملا مجزا باشن.اینجا کمی مخلوط شدن!


پایان پستتون هم خوب بود.

موفق باشید.
____________________________

بررسی پست شماره 186 نیروگاه اتمی، ویکتور کرام:


نقل قول:
لرد در يك چشم بهم زدن مرگخواران را دور خود جمع كرد و زير چشمي به تك تك آنها نگاه كرد.انگشت اشاره اش را به طرف آنتونين برد و گفت:
- تو، بيا ببينم!!

انتخاب پرسوژه ترین مسیر...آنتونین سوژه های زیادی داره و شما با انتخاب اون به پیش رفت سوژه اصلی و جالبتر شدنش کمک کردین.در مورد آستوریا و آگوستوس هم همینطوره.حتی منصرف شدن لرد از انتخاب آستوریا هم جالب بود.


نقل قول:
ساختمان محفل به خوبي قابل ديد بود.

ساختمان محفل اصولا قابل دید نیست.این نکته کار ما رو موقع نوشتن کمی سخت میکنه.ولی از طرفی خودش یه سوژه فرعی جالبه که میشه روش کار کرد و هر دفعه به روشی وارد محفل شد.به هر ذکر این جمله که ساختمان محفل به خوبی قابل دید بود کمی غیر قابل باوره!سعی کنین سوژه ها رو از دست ندین.


نقل قول:
در همين حال و هوا سرو كله ي جيمز پيدا شد كه با يويويي كه در دستش داشت از درب محفل خارج شد.

مرگخوارا زیادی ساده گیر افتادن.البته انتخاب جیمز(که یه بچه اس) انتخاب خوبی بود. چون جیمز رو میشه گول زد.میشه ازش برای ورود استفاده کرد.این انتخابتون سوژه رو که با گیر افتادن مرگخوارا داشت خراب میشد نجات داده.


طنز چندانی در پست شما به چشم نمیخوره.ولی همین ساده و راحت نوشتنتون خیلی بهتر از طنزیه که به زور وارد پست کرده باشین.سعی کنین به همین روش ادامه بدین.طنز وقتی شرایط مساعد باشه خودبخود وارد پست میشه.مثلا پستی که بعد از پست شما توسط بلیز زده شده، گذشته از قسمتهای نیمه بی ناموسیش(از این قسمتها الگو نگیرین لطفا!) طنز خیلی خوبی داره.با خوندن چنین پستهایی میتونین مهارت طنز نویسیتون رو تقویت کنین.ولی همونطور که گفتم به زور سعی نکنین طنز بنویسین.


خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
ویکتور شیش تا؟!درخواستهای نقد خیلی بیشتر از این حرفاس!..تو تاپیک میبینی و ارباب پیام شخصی!


درباره درخواست نقد یه توضیحی بدم که شاید برای همه لازم باشه.

نقد اینجا و پیام شخصی یه تفاوتهایی داره.هر کدوم نکات مثبت و منفی دارن.

وقتی درخواست نقد رو اینجا میدین،ملت جادوگر میبینن که مثلا پنج تا نقد پشت سر هم دارم و دیگه زیاد درخواست نمیدن تا اونا تموم بشه.و این به نفع اربابه!
در نقد با پیام شخصی ممکنه ده نفر پشت سر هم نقد بخوان.ولی چون کسی از درخواست بقیه خبر نداره همینطور هی به تعداد درخواستها اضافه میشه.ولی از طرفی در نقد با پیام شخصی من راحتتر حرف میزنم.بی پرده تر...هم از نظر نقد هم نحوه نگارش.اونجا دیگه زیاد دقت نمیکنم که جمله ام درست باشه یا نقدم زیاد تند نباشه.چون کسی جز درخواست کننده اون نقدو نمیبینه.
نقد پیام شخصی کوتاهتر از اینجاس.چون اینجا همیشه نکته هایی رو که فکر میکنم لازمه همه بدونن تکرار میکنم.ولی اونجا همه ای وجود نداره.برای همین فقط نکته های لازم برای نویسنده رو میگم.

برای من فرقی نمیکنه اینجا یا با پیام شخصی...شما هر جا راحتین درخواست بدین،ولی دقت کنین که اینجا فقط پستهای همین انجمن نقد میشن.
البته مرگخوارا نقد هر پستی رو (از هر انجمنی)میتونن در انجمن خصوصی مرگخواران درخواست کنن.

____________________________________


بررسی پست شماره 91 برج وحشت،آستوریا گرینگرس:


پست کوتاهی زدین که با توجه به جدی بودن پست نکته خوب و مثبتیه.پست جدی پتانسیل خسته کننده شدن رو بیشتر از پست طنز داره.


نقل قول:
-لرد میخوان ما امشب به هاگوارتز حمله کنیم.هاگوارتز باید برای همیشه از شر خائنان به اصل و نسب،گندزاده ها و هر کسی که مانع از تحقق این امر میشه؛پاک شه.نارسیسا با همه ی مرگخوارها تو هرجایی که هستن تماس بگیر.میخوام تا کمتر از یک ساعت دیگه همه ی یارانمون بدون کوچکترین کم وکاستی اینجا باشن،این دستور لرد سیاهه و همونطور که مطمئنم همتون میدونین سرپیچی از این دستور به معنی مرگی دردناک و خفت باره.اگه یه کی از شما حتی یه قدم اشتباه برداره...هیچ کدوممون نمیتونه از عاقبت خشم ارباب قسر در بره.

بدون حاشیه رفتن، یکراست رفتین سراغ اصل مطلب.تو چند خط مشکل رو برای مرگخوارا توضبح دادین.کارتون خوب بود.


صحنه ها رو به خوبی توصیف کردین.سکوت مرگبار، ورود لرد و تن صداش...همگی ترس و وحشت رو به خواننده القاء میکن.

پاراگراف آخر(صحبتهای لرد)کمی تکراری به نظر میرسید.نصف حرفهای لرد رو آنتونین قبل از ورودش زده بود و لزومی نداشت که تکرار بشن.


پست شما به سوژه نظم داده ومشخص کرده که نفرات بعدی چه مسئولیتی به عهده دارن.تاکید روی این نکته که هری نباید به دست شخصی غیر از لرد کشته بشه هم نکته خوبی بود.


خوب بود.

پست تالار اسلیترینتونو اینجا نمیتونم نقد کنم.اینجا مخصوص نقد پستهای انجمن خانه ریدله.نقد اون پست با پیام شخصی براتون ارسال میشه.البته تو انجمن اسلیترین هم تاپیک نقد داریم و منم (درصورتیکه ازم درخواست بشه)معمولا اونجا نقد میکنم.


موفق باشید.

________________________

بررسی پست شماره 101 خانه گانت ها، رز ویزلی:

ظاهر مرتب و منظم پستتون کاملا خواننده رو جذب میکنه.


نقل قول:
لوسیوس فکر کرد. اما هر چه فکر کرد به جایی نرسید جز یک جا. او باید پیش پسرش میرفت و خودش را لو میداد. از یکسلی پرسید:

جمله ها خوبن...مفهومشونم خوبه،منظور شما رو هم میرسونه.ولی میتونه بهتر از این نوشته بشه.اون دو تا "فکر کرد" اول خیلی نزدیک به هم هستن و کمی موقع خوندن توی ذوق میزنن.بهتر بود دو جمله رو با هم ادغام میکردین."لو دادن" هم عبارت مناسبی نبود.چون از لو دادن وقتی استفاده میشه که لو رفتن برای فرد ضرر یا خطری داشته باشه.اینجا بهتر بود از "معرفی کردن"استفاده میکردین.چون مسلما فهمیدن هویت لوسیوس توسط دراکو خطری براش ایجاد نمیکرد.


نقل قول:
-پدر.. ما نمیتونیم از مرگخواریت دوری کنیم. این تو ذات ماست. معنای مالفوی بودن همینه. اما من یه راه سراغ دارم. امیدوارم خوب باشه. تنها قسمت سختش پیدا کردن یه مشنگ و کشتنش و خالکوبی کردن علامت شوم روی دستشه. بعد اونو به جای لیام جا میزنیم..... من جسدشو تو اتاقم پیدا میکنم.. چطوره؟

رفتن لوسیوس پیش دراکو و حرف زدن با اون کاملا منطقی بود.این سوژه کمی داشت پیچیده میشد.ولی شما با ربط دادن دو موضوع اصلی و هم جهت کردن اونا کمک بزرگی بهش کردین.


پستتون به شکلک احتیاجی نداشت.کار درستی کردین که از شکلک استفاده نکردین.ممکن بود پستتونو رو خراب کنه.


نقل قول:
این صدای لردولدمورت بود که از ورای در به گوش میرسید و به لوسیوس نگاه میکرد.

اینجا کمی ریسک کردین...گره های قبلی سوژه باز شده و گره جدیدی ایجاد شده.نقشه خوبی طرح کردین که اجراش میتونست خیلی جالب باشه ولی با ورود لرد همه نقشه ها نقش بر آب شد!ادامه دادن این ماجرا کار سختی بود و احتمال زیادی داشت که کسی ادامش نده.چون ممکن بود خیلیا ندونن که با لرد و یک خانواده خائن باید چیکار کنن.خوشبختانه این اتفاق نیفتاده و سوژه به بهترین شکل تموم شده.در مورد پایان پستاتون دقت کنین.این پایان پسته که باعث میشه خواننده تصمیم بگیره ادامه بده یا بیخیال ماجرا بشه.پایان پست شما هیجان انگیز و ترغیب کننده بود.این نکته مثبتیه ولی از طرفی کمی سخت و پیچیده بود.


خوب بود.

موفق باشید.

______________________________

بررسی پست شماره 184 نیروگاه اتمی،آنتونین دالاهوف:


نقل قول:
روفوس دو تا پا داشت، چندتای دیگه م قرض کرد و به تاخت بطرف نیروگاه اتمی سیاهان میدوید که ناگهان به یاد آورد او یک جادوگر است و نیاز نیست مثل مشنگ ها بدود پس مستقیم به نیروگاه اتمی آپارات کرد.

یک شروع جذاب و ترغیب کننده!


پستتون جالب و سرگرم کننده بود.کمی سریع پیش رفته بود.مخصوصا قسمت برگزاری جشن، ولی با این همه خواننده حس نمیکرد که از موضوع جا مونده!یعنی به راحتی میتونست باهاتون همراهی کنه و پیش بره.


دیالوگهای سالازار و روفوس جالب بودن.شاید اگه هر شخصیتی غیر از این دو نفر اون شعرای مضحک رو میخوندن به دلیل ناهماهنگی با شخصیتشون توی ذوق میزد.ولی خوشبختانه شخصیتها و موقعیت مناسبی رو انتخاب کردین.روفوس همچین مرگخوار با ابهتی نیست...سالازارم که پیره و کر!


نقل قول:
بهله بهله ... روفوس داخل نیروگاه رفت.

این "بهله بهله" اگه در دیالوگ آورده بشه مهم نیست.ولی اینجا یه حالت راوی به شما داده که انگار نشستین و داستان رو تعریف میکنین.درحالیکه خواننده نباید وجود شما(نویسنده)رو حس کنه.


نقل قول:
_ روفوس اسکریم جیور، بدینوسیله تو را به مقام ... هوووم ... اووووم ... به مقام ...
ایوان در گوش لرد زمزمه کرد: بلد الملک!
لرد ادامه داد: بله ... به مقام "همون که ایوان گفت" منصوب میکنم... این از راستت ...

سپس لرد چوبدستیش را روی شانه چپ روفوس گذاشت و گفت: اینم از چپت! حالا پاشو برو نبینمت! کار دارم!

اعطای مقام به روفوس اولش کمی نگرا کننده بود.اگه داستان رو همونجا رها میکردین صد در صد منحرف میشد و به سمت مقام و لقب مرگخوارا میرفت.ولی خوشبختانه خودتون اون قسمت رو تموم کردین و به روفوس گفتین بره پی کارش!


شکلکهاتون به سلامتی غیبشون زده!


آخر پست هم خوب بود.شما کلا کاری به کار داستان و سوژه نداشتین.فقط یک کار مفید این وسط انجام دادین و اونم رسوندن بمب به لرد بود!


خوب بود.

موفق باشید.

________________________

بقیه نقد ها ...به زودی...




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
از من بدبخت تر تو دنیا،تویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
درود !

لرد جونم فكر كنم با پست من 6 تا نقد بايد بكنيد
پليز اينو نقد كنيد.
باتشكر فراوان


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۵۵:۵۳

»»» ارزشـی گولاخ «««







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.