ویکتور شیش تا؟!درخواستهای نقد خیلی بیشتر از این حرفاس!
..تو تاپیک میبینی و ارباب پیام شخصی!
درباره درخواست نقد یه توضیحی بدم که شاید برای همه لازم باشه.
نقد اینجا و پیام شخصی یه تفاوتهایی داره.هر کدوم نکات مثبت و منفی دارن.
وقتی درخواست نقد رو اینجا میدین،ملت جادوگر میبینن که مثلا پنج تا نقد پشت سر هم دارم و دیگه زیاد درخواست نمیدن تا اونا تموم بشه.و این به نفع اربابه!
در نقد با پیام شخصی ممکنه ده نفر پشت سر هم نقد بخوان.ولی چون کسی از درخواست بقیه خبر نداره همینطور هی به تعداد درخواستها اضافه میشه.ولی از طرفی در نقد با پیام شخصی من راحتتر حرف میزنم.بی پرده تر...هم از نظر نقد هم نحوه نگارش.اونجا دیگه زیاد دقت نمیکنم که جمله ام درست باشه یا نقدم زیاد تند نباشه.چون کسی جز درخواست کننده اون نقدو نمیبینه.
نقد پیام شخصی کوتاهتر از اینجاس.چون اینجا همیشه نکته هایی رو که فکر میکنم لازمه همه بدونن تکرار میکنم.ولی اونجا همه ای وجود نداره.برای همین فقط نکته های لازم برای نویسنده رو میگم.
برای من فرقی نمیکنه اینجا یا با پیام شخصی...شما هر جا راحتین درخواست بدین،ولی دقت کنین که اینجا فقط پستهای همین انجمن نقد میشن.
البته مرگخوارا نقد هر پستی رو (از هر انجمنی)میتونن در انجمن خصوصی مرگخواران درخواست کنن.
____________________________________
بررسی پست شماره 91 برج وحشت،آستوریا گرینگرس:پست کوتاهی زدین که با توجه به جدی بودن پست نکته خوب و مثبتیه.پست جدی پتانسیل خسته کننده شدن رو بیشتر از پست طنز داره.
نقل قول:
-لرد میخوان ما امشب به هاگوارتز حمله کنیم.هاگوارتز باید برای همیشه از شر خائنان به اصل و نسب،گندزاده ها و هر کسی که مانع از تحقق این امر میشه؛پاک شه.نارسیسا با همه ی مرگخوارها تو هرجایی که هستن تماس بگیر.میخوام تا کمتر از یک ساعت دیگه همه ی یارانمون بدون کوچکترین کم وکاستی اینجا باشن،این دستور لرد سیاهه و همونطور که مطمئنم همتون میدونین سرپیچی از این دستور به معنی مرگی دردناک و خفت باره.اگه یه کی از شما حتی یه قدم اشتباه برداره...هیچ کدوممون نمیتونه از عاقبت خشم ارباب قسر در بره.
بدون حاشیه رفتن، یکراست رفتین سراغ اصل مطلب.تو چند خط مشکل رو برای مرگخوارا توضبح دادین.کارتون خوب بود.
صحنه ها رو به خوبی توصیف کردین.سکوت مرگبار، ورود لرد و تن صداش...همگی ترس و وحشت رو به خواننده القاء میکن.
پاراگراف آخر(صحبتهای لرد)کمی تکراری به نظر میرسید.نصف حرفهای لرد رو آنتونین قبل از ورودش زده بود و لزومی نداشت که تکرار بشن.
پست شما به سوژه نظم داده ومشخص کرده که نفرات بعدی چه مسئولیتی به عهده دارن.تاکید روی این نکته که هری نباید به دست شخصی غیر از لرد کشته بشه هم نکته خوبی بود.
خوب بود.
پست تالار اسلیترینتونو اینجا نمیتونم نقد کنم.اینجا مخصوص نقد پستهای انجمن خانه ریدله.نقد اون پست با پیام شخصی براتون ارسال میشه.البته تو انجمن اسلیترین هم تاپیک نقد داریم و منم (درصورتیکه ازم درخواست بشه)معمولا اونجا نقد میکنم.
موفق باشید.
________________________
بررسی پست شماره 101 خانه گانت ها، رز ویزلی:ظاهر مرتب و منظم پستتون کاملا خواننده رو جذب میکنه.
نقل قول:
لوسیوس فکر کرد. اما هر چه فکر کرد به جایی نرسید جز یک جا. او باید پیش پسرش میرفت و خودش را لو میداد. از یکسلی پرسید:
جمله ها خوبن...مفهومشونم خوبه،منظور شما رو هم میرسونه.ولی میتونه بهتر از این نوشته بشه.اون دو تا "فکر کرد" اول خیلی نزدیک به هم هستن و کمی موقع خوندن توی ذوق میزنن.بهتر بود دو جمله رو با هم ادغام میکردین."لو دادن" هم عبارت مناسبی نبود.چون از لو دادن وقتی استفاده میشه که لو رفتن برای فرد ضرر یا خطری داشته باشه.اینجا بهتر بود از "معرفی کردن"استفاده میکردین.چون مسلما فهمیدن هویت لوسیوس توسط دراکو خطری براش ایجاد نمیکرد.
نقل قول:
-پدر.. ما نمیتونیم از مرگخواریت دوری کنیم. این تو ذات ماست. معنای مالفوی بودن همینه. اما من یه راه سراغ دارم. امیدوارم خوب باشه. تنها قسمت سختش پیدا کردن یه مشنگ و کشتنش و خالکوبی کردن علامت شوم روی دستشه. بعد اونو به جای لیام جا میزنیم..... من جسدشو تو اتاقم پیدا میکنم.. چطوره؟
رفتن لوسیوس پیش دراکو و حرف زدن با اون کاملا منطقی بود.این سوژه کمی داشت پیچیده میشد.ولی شما با ربط دادن دو موضوع اصلی و هم جهت کردن اونا کمک بزرگی بهش کردین.
پستتون به شکلک احتیاجی نداشت.کار درستی کردین که از شکلک استفاده نکردین.ممکن بود پستتونو رو خراب کنه.
نقل قول:
این صدای لردولدمورت بود که از ورای در به گوش میرسید و به لوسیوس نگاه میکرد.
اینجا کمی ریسک کردین...گره های قبلی سوژه باز شده و گره جدیدی ایجاد شده.نقشه خوبی طرح کردین که اجراش میتونست خیلی جالب باشه ولی با ورود لرد همه نقشه ها نقش بر آب شد!ادامه دادن این ماجرا کار سختی بود و احتمال زیادی داشت که کسی ادامش نده.چون ممکن بود خیلیا ندونن که با لرد و یک خانواده خائن باید چیکار کنن.خوشبختانه این اتفاق نیفتاده و سوژه به بهترین شکل تموم شده.در مورد پایان پستاتون دقت کنین.این پایان پسته که باعث میشه خواننده تصمیم بگیره ادامه بده یا بیخیال ماجرا بشه.پایان پست شما هیجان انگیز و ترغیب کننده بود.این نکته مثبتیه ولی از طرفی کمی سخت و پیچیده بود.
خوب بود.
موفق باشید.
______________________________
بررسی پست شماره 184 نیروگاه اتمی،آنتونین دالاهوف:نقل قول:
روفوس دو تا پا داشت، چندتای دیگه م قرض کرد و به تاخت بطرف نیروگاه اتمی سیاهان میدوید که ناگهان به یاد آورد او یک جادوگر است و نیاز نیست مثل مشنگ ها بدود پس مستقیم به نیروگاه اتمی آپارات کرد.
یک شروع جذاب و ترغیب کننده!
پستتون جالب و سرگرم کننده بود.کمی سریع پیش رفته بود.مخصوصا قسمت برگزاری جشن، ولی با این همه خواننده حس نمیکرد که از موضوع جا مونده!یعنی به راحتی میتونست باهاتون همراهی کنه و پیش بره.
دیالوگهای سالازار و روفوس جالب بودن.شاید اگه هر شخصیتی غیر از این دو نفر اون شعرای مضحک رو میخوندن به دلیل ناهماهنگی با شخصیتشون توی ذوق میزد.ولی خوشبختانه شخصیتها و موقعیت مناسبی رو انتخاب کردین.روفوس همچین مرگخوار با ابهتی نیست...سالازارم که پیره و کر!
نقل قول:
بهله بهله ... روفوس داخل نیروگاه رفت.
این "بهله بهله" اگه در دیالوگ آورده بشه مهم نیست.ولی اینجا یه حالت راوی به شما داده که انگار نشستین و داستان رو تعریف میکنین.درحالیکه خواننده نباید وجود شما(نویسنده)رو حس کنه.
نقل قول:
_ روفوس اسکریم جیور، بدینوسیله تو را به مقام ... هوووم ... اووووم ... به مقام ...
ایوان در گوش لرد زمزمه کرد: بلد الملک!
لرد ادامه داد: بله ... به مقام "همون که ایوان گفت" منصوب میکنم... این از راستت ...
سپس لرد چوبدستیش را روی شانه چپ روفوس گذاشت و گفت: اینم از چپت! حالا پاشو برو نبینمت! کار دارم!
اعطای مقام به روفوس اولش کمی نگرا کننده بود.اگه داستان رو همونجا رها میکردین صد در صد منحرف میشد و به سمت مقام و لقب مرگخوارا میرفت.ولی خوشبختانه خودتون اون قسمت رو تموم کردین و به روفوس گفتین بره پی کارش!
شکلکهاتون به سلامتی غیبشون زده!
آخر پست هم خوب بود.شما کلا کاری به کار داستان و سوژه نداشتین.فقط یک کار مفید این وسط انجام دادین و اونم رسوندن بمب به لرد بود!
خوب بود.
موفق باشید.
________________________
بقیه نقد ها ...به زودی...