هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲:۵۹ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#87

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
من در جواب هاگرید بگم که مللی زنش کجا بود که زر بزنه زن زلیل نیست!
و همچنین آداس به جادوگرانی چون هاگرید خوش آمد می گه
ولی اگه کاری برخلاف مقررات اجرا شد
من داد می زنم:بیرون گم شید بیرون!
اون وقت جادوگران بی چون و چرا می گن:چشم!
امیدوارم عزیزان و بزرگواران فهمیده باشن!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۰:۱۲ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#86

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم ! كي گفته فقط زن ها بايد از حقوق خودشون دفاع كنن؟ من به عنوان يه جادوگر محترم و مكرم به جبهه حمايت از حقوق ساحره ميپيوندم ! به عنوان اولين گام اقدام به تهيه جزواتي خواهد شد كه به در خانه تمام جادوگرها ارسال ميشود ! محوتي اين جزوه روشهاي تبديل شدن از يك نره غول بي آبرو به يك موش با آبرو است ! در حقيقت با خواندن اين جزوه چند حالت رخ ميدهد :
1) كساني كه خيلي غيرتي هستن از نزديكترين پنجره خود رو به پائين پرت ميكنن !( به عنوان مثلا قصاب سبيل از بنا گوش در رفته سر كوچه ما ! )

2) مرداني كه ادعا ميكنند كه زز ( زن ذليل ) نيستند ولي در واقع ززز( زر ميزنند كه زن ذليل نيستند ! ) هستند بعد از خواندن اين جزوه قيافه اي غضبناك به خود ميگيرند ولي بعد از مواجه شدن با توپ و تشر خان خانه مثل بره آرام ميشوند ! ( مثل مملي ! )

3) مرداني كه با لبخندي بر لب از اين ايده ها استقبال ميكنند ! ( مثل خودم ! )


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#85

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
مازمول: اوه . دستگیریه مجرم در هنگام ارتکاب به جرم .
فلود:بهتر نیست دنبالشون کنیم که وقتی گرفتیمش مدرک داشته باشیم؟
سیبل:عالیه . نگاه کن چه جوری هرمیون رو جادو کرده . واییییی...
ناگهان صدای قدم های تند و کوبنده ی دو نفر از پشت سرشون اومد.
میلی و مادربزرگ ونوس هم صدا با هم : ها ها اما نمی دونه که آداس همیشه پشتیبانشه .
میلی: بهتره فلور و چو برید به شکنجه گاه آداس و یه جای تمیس برای کرام درست کنید . به کریچر هم بگید از اون غذا خوش مزه ها براش درست کنه .تا صبح در خدمته مرلین باشه .
مازی:سوشییییییی.
مادر بزرگ ونوس:بحث جدیه . مازمول تو با میلی میرید با شنل دنبالشون . تا می تونید عکس می گیرید.
و اما تو مادر....
ونوس :من میرم دنبال کارهای دادگاه .
شنل رو بزور تنشون کردن فاصله ی قد مازمول با میلی 1 متری می شد . خودشون رو به مقتول و قاتل نزدیک کردن.
کرام:عزیزم من چه قدر گفتم حال و حوصله ی قدم زدن رو ندارم باز تو منو جادو کردی جلو اون همه ساحره منو دزدیدی اوردی قدم بزنیم.
میلی. و مازمول:ماااااااا.
شپلخ دو تاشون رفتند تو دیوار.
میلی : من احساس می کنم هویت آداس رفته زیره سوال .
مازمول: من از هرمی انتظار نداشتم .
هرمیون: کسی منو صدا کرد عزیزم؟
کرام: مگه به جز من بدبخت کسی تو رو صدا می کنه.
هرمیون زار زار زد زیره گریه : اون موقع که جوووون بودم همه ی پسر های مدرسه دنبالم بوده یادت رفته؟
کرام : اره یادم میاد از همون موقع در جادو کردن استاد بودی بعد همه نمی دونم چه جوری ولی........
میلی : ولی و کوفت . من دیگه غیرتی شدم به رگ آداسیم برخورد بذار برم .
ماذمول: واسا دارم عکس می گیرم .
میلی :نه ولم کن بذار برم . یهو شنل زیره پای میلی گیر کرد دوتا شون شپلخ شدن رو زمین نور فلش رفت تو چشم کرام . صدای جیغ های بنفش هرمی زذ بالا .
ماذمول چشم هاش در شرف در اومدن بود و صدای غرش اسمان از مازمولی شدن یک ساحره خبر میداد
میلی: منو ببر


THe return of ADAS


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۴:۵۳ شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۴
#84

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
فلور:ما و کم؟
مازا:خب حالا اولین قدم برای نجات هرماینی اینه که پیداشون کنیم.
چو:خب ایده بدید چه طوری....
همسر کینگزلی:می تونیم از یکی که علم غیب داره کمک بگیریم.
فلور:علم غیب؟هری که رفته مسافرت.سیبل تلانی هم یه مدتیه که پیداش نشده.از نواده های پیش گوها و غیب بینهام هیچکی تو سایت نیست.
در همین وقت دیوار فرو می ریزه و یه سیبل از اونجا می یاد تو.
سیبل:کسی منو صدا کرد؟
جملگی:نه
سیبل:غیب بین نمی خواید؟
چو:غیب بین؟
مازا :بذار یه امتحانی بکنیم ما که هیچ سر نخی نداریم.
چو :خب ....
سیبل:خب که چی؟
چو:غیب بینی کن...
سیبل:اهان...
بعد چشماشو می بنده و شروع به دراوردن حرکات عجیب غریب می کنه.10 ثانیه بعد
سیبل:می تونید تو جام جادوگر پیداشون کنید.
زن کینگزلی: اخه به نظر تو یه هرماینی ربوده شده چه ربطی می تونه داشته باشه به مکان بی پی جی 13؟
سیبل:حالا کار که از محکم کاری عیب نمی کنه.
مازا(تریپ وسترنی):باشه پس تو هم با می یای..
سیبل:چیزه من...
مازا:
سیبل(با خودش):اخه یکی نیست بگه غیب بینی بلد نیستی چرا این کارو می کنی ؟هان؟می خوای بچه های مردومو ضایع کنی؟
-------------------------------
مدتی بعد جام جادوگر
فلور:ببین سیبل هیچ هرماینی اینجا نیست که قیافش به ربوده شده ها بخوره...
سیبل:اهان اون نیستش؟البته قیافش به ربوده شده ها نمی خوره...
مازا کدوم؟
بعد همه نگاهشون بر می گرده طرف هرماینی که داره با ویکتور ...
جملگی جز سیبل:
مازا:کارت خوب بود سیببل .از این به بعد تو رسما غیب بین اداس هستی...
سیبل:
چو:بیان بریم ببینیم هرمی چرا باید اون طوری کنه...
-------------------------------
ادامه دارد
-----------------------



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#83

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
در همین موقع روی جارو :

هرمیون : کارت عالی بود ویکتور !
کرام: میدونم .. خوب حالا کجا بریم ؟
هرمیون : که یعنی : خوبه حالا فکر من بودا !
از اینکه توی این دو روز کاری به جز رسیدگی به کار های انجمن نکرده بود خسته شده بود . قرار بود ویکتور بیاد و مثلا" هرمی را بدزده ! بعد هم میتونست با خیال راحت بره گردش
بریم جام جادوگر؟
کرام اخم میکنه : جام جادوگر؟اون مکان بی پی .. بعد نگاش به هرمیون میافته و میگه : باشه میریم همون جا !
----------
مازا فلور و چو بی خبر از همه چی داشتن نقشه ی جنگی میکشیدند !
چو : من از این کرام ... بوق و .. بوق .. کم نمیارم ! حالا میبینی
مازا : به چه حقی سرش را انداخت اومد تو ؟
فلور : راست میگه به چه حقی ..
بعد چند تا مشت توی هوا میزنه .
یکی که در تاریکی استتار شده : هووم .. قضیه مشکوکه ..
بعد از توی تاریکی در میاد :
زن کینگزلی !!!
بعد شروع میکنه : هرمی .. مگه اصول اولیه ی ما را یاد نگرفته ؟ پس چه طور کرام اون طوری تونست ببرتش ؟
مازا شونه هاشو میندازه بالا : شاید مشکوک باشه ولی هرمی .. خوب .. اون تازه عضو شده ..
فلور : حالا وقت این حرف ها نیست ! باید یک نقشه ی درست و حسابی بکشیم !
چو : نکنه کم آوردین؟

ادامه دارد
------------------------


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#82

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام وارد اتاق میشه....عصبانیه و از چشماش خون میباره
کرام:این هرمیون...کجججاسسسسسسستتت؟
همه ساحره ها یه گوشه جمع میشن تا هرمیونو از چشمای کرام دور نگه بدارن
کرام:مگه من نگفتم بدون اجازه من اب نخور!!!؟
مازامولا:من به عنوان رئیس آداس به شما هشدار میدم باید با ساحره ها درست برخورد کنید!!!!
کرام:بروبینیم بابا!!!....هرمیون تا سه میشمارم اگه اومدی که اومدی اگه نیومدی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی
هرمیون صداش در نمیاد!!!
کرام:1
کرام:2
کرام:داره میشه 3 ها؟....سه!!!!
کرام رو هرمیون طلسم قفل بدن رو انجام میده و سوار جاروش میکنه و میره
فلور:باید هرمیونو نجات بدیم!!!
مازامولا:این اولین مامورین آداسه!!!نجات سرباز هرمی!!!
چو:نباید از این جادوگرا کم بیاریم!!!....باید بلا سر این کرام نامرد بیاریم!!!
مازامولا:من یه نقشه دارم!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۶:۵۶ پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
#81

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
گیلیدی اونجا بیرون وایستاده و داره اوضاع رو بررسی میکنه:
نه این سوراخ خوب نیست نه این یکیم نه ممکنه توش گیزر کنم
هری پاتر در حالیکه داره یه شعر و زیر لبی میخونه وارد میشه:

every day i have to wash dishes and clean the house
how many times more and more im like a mouse
does she torment me?, does she torment me? of any torment

که یهو گیلیدی رو میبینه و عصبی میشه: تو ! ( به سبک دیدن ته کتابای رولینگ بخوانید )

گیلیدی: برو کنار بزار باد بیاد باید ببینم چطور داخل این اتاقه بشم
هری: تو اون اتاق چه خبره مگه؟
گیلیدی: هووم همه ساحره ها در اون محل اجتماع کردن.
و بلافاصله از اینکه همچین چیزی رو به هری پاتر گفته رنگش پرید و گفت: آه
هری: ای جوونم الان میدونم چی کار کنم
هری که تازه یاد گرفته بود چطور باید تغییر شکل بده بسیار به خودش زور اورد تا بتواند خودش را به گوزن تبدیل کند و بالاخره موفق شد.

گیلیدی که دید هری این کارو کرده از سوراخ ها دست ورداشت و اون هم انیماجس کرد و به حیوان تبدیل شد.

درون اتاق بحث داغ و بسیار خفنی جریان داشت:
فلور: من میگم باید سر همشونو کند

چو چانگ: خواهش میکنم به حرف من گوش کنید اول باید از هم جداشون کنیم و ریز ریزشون کنیم

مانیا: نه اینطوری که نمیشه به نظر من بهتره پوستشونو قلفتی بکنیم

مازا: نه عزیزان من شما که تا الان اشپزی نکردید بلد نیستید اول باید پیازا رو بشوریم بعد هر کاری خواستیم باهاشون بکنیم.

بعد از نتیجه گیری ساحره های محترم به سمت بیرون اتاق سرازیر شدند که یک خر آرام و یک گوزن که داشت قر و قمزه میامد را دیدند.

چو: وای چه خر قشنگی
فلور: چه پوست لطیفی داره
مانیا: ولی اون گوزنه بی ریختو ببین چه شاخای کج و کوله ای داره

همه دور خر جمع شدن و شروع به ناز و نوازش اون کردن

گوزن بعد از مدتی سم کوبیدن بالاخره طاقتش طاق شد و از جلدش دراومد بیرون: لعنتی آخه خر کجاش قشنگه من که نمیفهمم گوزن به این قشنگی.... گیلیدی من تو رو میکشم

گیلیدی: نع نوع نع نوعع

همه ساحره ها: ولش کن حیوون ولش کن چی کارش داری
گیلیدی: بع بوع بع بوعع ( به همراه دو چشمک)

* ترجمه شعر:
بیت اول: من هر روز مجبورم قیافه نحس نمید و تحمل کنم در حالیکه این گیلیدی عوضی با دخترای مختلف میره بیرون
بیت دوم: من چقدر باید صبر کنم تا اینکه یه روز مثل گیلیدی دخترا دور و ورم رو بگیرن
بیت سوم: آیا اون دختره جواب پی امم رو خواهد داد؟ آیا خواهد داد؟ کی خواهد داد؟


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۶ چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#80

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
فلور با حالت عصبانی: مگه من اینارو ننداخته بودم بیرون!
ونوس: چرا ولی گیلدی اونارو از یک سوراخ گیلدی اورد تو!
هرمیون: باید فکری کرد
فلور: خب خب
گیلدی می پره وسط: ساحره هایه عزیز مشکلی پیش امده؟ کمک نمی خوایید؟
فلور: با یک نمایشنامه ای که نوشتی همه یک عالم داستان آدم و حوا ساختن!
گیلدی: می خوایید براتون بازم بسازم !
چو: نه همون بزار برایه جادوگرا بگو
فلور یک قدم می ره عقب بعد دوباره یک قدم دیگه جوری که گیلدی نفهمه بعد به ساحره ها اشاره می کنه که بیایید تو اتاق مادام ما کسیم
چو هم همون طور سر گیلدی رو گرم می کنه تا تقریبا دیگه هیچ ساحره ای تو سالن نمونده بود چو یک دفعه غیب می شه
گیلدی: چی شد کجا رفتن؟
در اتاق مادام ماکسیم
فلور: من یکبار اینارو انداختم بیرون ولی نمی دونم اینجا انگار مثل یک آهن رباست اینا باز کشیده می شن به اینجا!
مادام: باید نقشه ای کشید باید بهشون شبیخون بزنیم!
ونوس: موافقم
همه ی سرا بهم نزدیک می شه و نقشه کشیده می شه
مازمولا: ای آنکه ساحره را آفریدی یاریمان کن!

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
فقط می خواستم بگم نمایشنامه بنویسید بعدش اینکه حالتونو می گیریم!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#79

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
به نام آنکه عشق و زیبایی را آفرید تا ونوس خدایش باشد!
وبه نام آنکه کرام را آفرید تا هرمیون قدر رون را بداند!


نقل قول:

ويكتور كرام نوشته:
کرام انجمن ضد ساحره هارو راه انداخت....اين انجمن توانست انجمن ونوس را متوقف کند...


کرام جان فکر می کنم یه سوتفاهم پیش اومده!
دفعه ی پیش این انجمن بسته شد...چون مودی گفتش ممکنه تو سایت به جای سیاه سفید اعضا به دو دسته ی ساحره و جادوگر تقسیم بشند!و از اونجایی که من همیشه به نظرات مودی احترام می گذاشتم بدون جارو جنجال کشیدم کنار!
انجمن تو هم ضد ساحره ها نبود!ضد ساحره های مغرور بود!که دلیل انتخاب این اسمم به خوبی یادمه!البته هنوز هم میگم اگه اون انجمن رو دوباره باز کنی من این یکی رو می بندم!من اصلا حال و حوصله ی این مسخره بازی ها رو ندارم!
در ضمن شماها نمی خواید دست از سر این قصه ی آدم و حوا بردارید؟!
به نظر من اصلا درست نیست که زز بودن خودتونو بندازید گردن او بدبختا!شما هر چیزی که سرتون بیاد نتیجه ضعف شخصیت خودتونه!
"زندگی آن نیست که ما می خواهیم،زندگی آن است که ما می سازیم!"
تو یکی از پست های پاتر خوندم که نوشته بود همه ی جادوگرا زن ذلیل هستند!من به شدت تکذیب می کنم!
همه ی زز ها جادوگر هستند ولی همه ی جادوگرا زز نیستند!
اگه این طور بود همه ی ساحره ها تا حالا از دم خودکشی کرده بودند!
کی از همسر زز خوشش میاد؟
من مطمئنم که هیچ ساحره ای از داشتن همسر زز به خود افتخار نمی کنه...جادوگر باید ابهت داشته باشه!(که من تاحالا افتخار دیدن چنین شخصی تو این سایت پیدا نکردم!)
===========
(پی نوشت!متن بالا به صورت جدی از طرف ونوس به جادوگرای سایت بود!خودتون این حرف ها رو جدی نگیرید! )




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۵:۴۶ چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#78

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
يک روز بهاري!!فعاليت براي آداس!!!!!
-----------------------------------------
مازامولا:شما ميدونين آداس چيه؟
خواربارفروش:بله!!!چه طمعي داره!!!من هميشه تو غذاهام عدس ميريزم!!!
((آيکيو ها تبلغ زيره تبرک))

چو:شما ميدونين آداس چيه؟
يه خواربار فروش ديگه:آدامس؟!!!
چو:نه!!آداس!!!
خواربارفروش:فکر کنم يه نوع لباس باشه!!!!

فلور:شما ميدونين آداس چيه؟
کرام:يه برنامه ورزشي مخصوص کوييديچه!!!
فلور:نه يه نوع انجمنه!!!
کرام:انجمن؟!!! تاپيکم داره!!!؟ قفلش ميکنم!!!پاکش ميکنم!!!

مازامولا:شما ميدونيد آداس چيه؟
دنيس:فکر کنم يه نوع مارک لباس مشنگي باشه!!!
مازامولا:آيکيو!!...اون آديداسه!!!!!

هرميون:شما ميدونيد آداس چيه؟
هري:کيه که ندونه!!!...انجمن حمايت از ساحره هاست!!!!
هرميون نفسي ميکشه!!!:آخيش..يکي پيدا شد بدونه اين انجمن چيه؟ميشه بدنيم از کجا اسم اين انجمن به گوشتون خورده؟
هري با ناله ميگه:هر روز....وقتي ميگم نميد غذا چي شد؟....ميگه آداس گفته به شوهراتون رو نديد!!!غذا نپزيد!!نشوريد!!!تميزکاري نکنيد!!!همه اينا کار جادوگراست!!!
هرميون:چه پيامي براي دوستانتان در آداس داريد؟
هري:هنوز راه بازگشت هست!!!مارو که ميبينيد ديگه راه برگشت نداريم!!تاپشيمون نشديد برگرديد!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آداس چيست؟
مشنگها ميگويند اين لغت از آديداس گرفته شده((اديداس=اشتباه در يک دفعه....ازدواج با ساحره!!!))

روزي ونوس زير درختي نشسته بود و داشت مناظر رو نگاه ميکرد
ناگهان سيبي از روي درخت افتاد رو سرش!!هيچ اتفاقي نيفتاد!!!
ونوس رفت خونش!!!....بايد شام گيلدي رو آماده ميکرد....ولي حوصله نداشت
جاي سيب هنوز درد ميکرد که ناگهان فکري به خاطرش رسيد!!!((تازه سيبه اثر کرد!!))...از اين به بعد امر امر ونوس بايد ميبود
در نتيجه همه همسايه ها رو جمع کرد و انجمني ترتيب داد

اوضاع بسيار سخت شده بود...جادوگرا به خونه ميومدند از شام خبري نبود...لباسها و ظرفها نشسته بودند
کرام نيز از اين وضعيت خسته شده بود....رفت زير درختي نشست((همون درخته که ونوس نشسته بوده!!))...ناگهان فکري به خاطرش رسيد و دويد که همه همسايه هاي مرد را دور خود جمع کند
تازه سيبه از درخت افتاد!!!!...سيب:اينجا بايد يه کسي ميبود؟

کرام انجمن ضد ساحره هارو راه انداخت....اين انجمن توانست انجمن ونوس را متوقف کند...تا اينکه شخصي سوشي پزي به اين ديار امد
اسمش موذمال بود!!!.....تصميم گرفت که اين انجمن را دوباره بازسازي کند...براي همين يک اسم انتخاب کرد براي انجمن:آداس!!!
نامي که هيچ کس و هيچ چيز نشنيده بود((مثل اسم خودش!!که کسي نشنيده!!))
موذمال براي توجيه اين اسم بهانه هاي مختلفي اورد:اداس مخفف انجمن دفاع از ساحره ها
عد ه اي از اين قضيه استفاده کردن و نامهاي مختلفي برگزيدند از جمله ادامس عدس و غيره
اما کار اين انجمن چيه؟
1-فقط ساحره ها حق زندگي کردن دارند...ما به جادوگرا لطف کرديم که اجازه زنده بودن ميدهيم براي همين بايد انها برايمان کار کنند!!!
2-با دشمنان اداس دشمن و با دوستان آداس دوست ميباشيم
3-همکاري با انجمن زز..بازار

اما زير شاخه هاي اداس...انجمنهایی که زیر نظز آداس فعالیت میکنند!!!:!!!

1-داستان:دفاع از ساحره ها تا آخرين نفس!!!
2-داستين هافمن!!:دفاع از ساحره ها تا يافتن نتيجه...هر انجمن فردي ممکن نيست!!!!
3-داسايوف:دفاع از ساحره ها...ايول!!فداتون!!!
4-داس بدم؟!!:دفاع از ساحره ها با دندان و مو کشي!!!
5-داس!!تاس!!!:دفاع از ساحره ها..تربيت ساحره ها !!!
6-اداموس!!:انجمن دفاع از مشنگهاي زن و ساحره ها


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.