از ایگور عزیز بخاطر تلاشش برای انتقال تاپیک تشکر میکنم...ایگور جان میتونیم عضو گیری کنیم یا همین رول رو ادامه بدیم؟
------------------------------------
مالدبر جان احساس نمیکنی نمایشنامه ت زیادی بی ربط بود؟
خب به دلیل انتقال تاپیک من یه موضوع جدید برای رول مینویسم
------------------------------------
کورن و چارلی و ملت کارمند توی بانک نشسته بودن و داشتن پشه میپروندن...
کورن:اه پشه های اینجا چقدر بی بخارن
تق...در به شدت باز شد و دو عدد دزد اومدن داخل بانک
دزدا:هر چی پول داربد بریزید تو کیسه وقت ندارم
دزدا که به طرز فجیهی خمیده بودند ریشاشون از زیر نقابشون زده بود بیرون
چارلی:ریش اینا چقدر آشناست
دزد اولی به دزد دومی:ای وای یادم رفت آفتابمو بیارم حالا اگه...
دزد دومی:پس چی شد پولا رو بریزید تو کیسه
ملت کارمند نفس عمیقی میکشن و به دستان خالی دزدا نگاه میکنن
دزد اولی: ای پس تفنگا کو؟
دزد دومی:حتما تو ماشین جا موندن...آقا یه چند لحظه صبر کنید تا ما تفنگامونو بیاریم
---------------------------------
چند لحظه بعد...
دزدا دوباره وارد میشن...
دزد دومی:ا آفتابه رو چرا آوردی؟من بهت گفتم کیسه رو بیار
دزد اولی:خب نیاز میشه یه وقت ممکنه...
کورن:این دزد دومی چقدر شبیه دامبل خودمون حرف میزنه
دزد دومی به ریشش دست میکشه و به ریش دزد اول نگاه میکنه
دزدا:
دزدا سریع ریششونو جمع میکنن و میزارن تو نقاب و این باعث میشه ریشاشون از بالای نقاب دوباره بزنه بیرون
دزدا:
دزد اولی ریششو در میاره و به سختی گره میده
دزد اولی که از کارش بسیار خرسند بود چند قدم به سمت جلو بر میداره
گومپپپپ....آخ ریشم ریشمو ولی کن
دزد دومی: آخ تموم استخونام شکست...چرا ریشتو به ریش من گره زدی!!
دزد اولی نگاهی به ریش های گره خورده میندازه:ای بابا عجب ریش تو ریش شد...
ملت کارمند بانک داشتن تخمه میشکوندن و ماجرا رو تماشا میکردن
-------------------------------
مدتی بعد....
-ریشمو ول کن این مال منه
-نه این ریش منه...آخ
-نکش...آخ...نکش....آخخخخخخخخ
ریش دزد اولی کنده شده و خون به اطراف پاشید
دزد دومی:بیاید کمک...سریع بقیه ریششو ببندید که خونریزی نکنه...ای وای حالا چه کار کنم به نتیجه هاش چه جوابی بدم...
چارلی:صبر کنید صبر کنید من یه روش جدید برای معالجه دارم...روش آفتابه درمانی
صد در صد تضمینی...بدون عوارض جانبی با تاییدیه کشور بوق آباد...
چارلی دست به کار میشه....
[b][size=medium][color=336600][font=Arial]ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد.دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتظار او به سر می بریم ، به کدام درگاه