هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نقد پست شماره 313 در تاپیک کلبه ی سپید
پدید آورنده: گودریک گریفیندور


سلام

در مورد پیش بردن سوژه و وفاداری نسبی به اون بحث کنم. خوشبختانه بر خلاف دو پست قبلی که دائما شما و دو دوست عزیز از گروه مرگخواران سایت، جریان رو به نفع محفل و سپس به نفع لرد سیاه دائما تغییر می دادین و انحراف از سوژه اصلی پدید اومدن دائما و پیش روی درست و خلاقانه ای دیده نمی شد، این بار پست خوبی ازتون دیدیم. هر چند من این نکته رو یاد آوری کنم که پست شما کوتاه بود و سوژه رو چندان که باید به جلو پیش نبرد اما مهم ترین و با ارزش ترین ویژگی پست شما کنترل و حفظ سوژه جاری بود و اینکه از مسیر که به تازگی برقرار شده بود، منحرف و گمراه نشد. همانطور که دقت می کنید طی پست های اخیر دائما مسیر برای لحظه ای به سمت موفقیت کوچک دامبلدور و جیمز عوض می شد اما دوباره خیلی زود برتری به لرد می رسید.

من قبلا هم در نقد پست شما و بقیه در همین تاپیک اشاره کردم که این جهت دهی به سوژه که یه لحظه این گروه برتر بشه و لحظه ی بعد اون گروه، یک جهت دهی سنتی و قدیمیه و یه جورایی خیلی خیلی تکراری شده. میشه که باز هم تکرارش کرد اما به شرطی که کمتر رنگ تکرار بگیره و به اصطلاح "زیر سوژه" های طنز و جدیدی رو پذیرا باشه که حتی این مورد میتونه با نگاه شخصی شما به دنیای امروز و ماگلی و ترکیبش با عالم جادوگرا باشه و این موارد. میشه از خیلی موارد اطراف سوژه ساخت و اونو جادویی کرد. البته موردی که ماگلی مطلق نباشه و پتانسیل جادویی شدن و پذیرش طنز رو داشته باشه و به این شکل اونو به عنوان "زیر سوژه" و شاخه ای فرعی در مسیر سوژه اصلی وارد نمود و از تکراری بودن جدا شد.

به هر جهت ندیدیم چندان این مورد رو و جهت دهی به مسیر سوژه همون داستان قدیمی شد. اما خب طوری سوژه پیش رفت که بلاخره بعد از دو سه بار شکست، دامبلدور و جیمز موفق شدن آخر سر که با تاسیس موسسه ققنوس و اون وعده هاش، حتی مرگخواران رو جذب کنند و لرد سیاه تنها بمونه. تقریبا میشه گفت در اواسط سوژه به سر می بریم و این لازم بود که بلاخره محفل پس از اون تلاش ها بلاخره تا حدودی موفق باشه. (از دید پیش روی سوژه به دست شما اعضا) . به هر جهت الان سوژه در مسیر مناسبی قرار داره و انتظار میره این مسیر تا حدود ۵ – ۶ رول دیگه هم حفظ بشه و در نهایت به اون جایی که باید برسه. یعنی جایی که الان خودتون هم بی شک بهش رسیدین. یعنی "محفل، محفل واقعی باشه و خانواده دامبلدور جمع بشه دوباره" و "لرد هم پشت دستشو داغ کنه عضو جذب کنه و به همون مرگخوارهاش (که الان جذب دامبل شدن) قانع باشه". کار که شما کردی یک کنترل سوژه بود و باید بگم که خیلی خوب بود اما بازم میگم میتونستی بیشتر ادامه بدی. این اندازه اصلا اهمیت نداره و به میل شخصی شما بستگی داره اما اینکه یه کمی بیشتر در مسیر سوژه اصلی و بدون انحراف از اون پیش می رفتینف پست شما از ارزش و زیبایی بیشتری میتونست برخوردار باشه. مثلا رول شما ترسیم گر یکی دو سکانس بیشتر نبود در حقیقت. اینکه جیمز وارد حیاط خانه ریدل میشه و افکاری هم توی خودش داره و دیگه اینکه لرد با عصبانیت میخواد خانه ریدل رو ترک کنه. بازم میگم به میل خودتون بود اما این پتانسیل در شما و رولتون بود که کمی بیشتر سوژه رو ادامه بدین. اینو ببین:

نقل قول:


صدای پر از عصبانیت لرد توجه جیمز را به خود جلب کرد. ولدمورت قبل از اینکه از خانه ریدل خارج شود، چشمش به جیمز افتاد. یکی از اصلی ترین محفلیون در مقر مرگخواران چه می کرد.

-تو اینجا چه کار می کنی؟




این دیالوگ آخر از جیمز خطاب به ولدمورت، کاملا میتونست یک پایان نباشه. بازم میگم یک میل شخصی از جانب شماست و به تمایل شما بستگی داره که این رول شما با این دیالوگ خاتمه پیدا نکنه. اما یه علت دارم که میگم این موضوع رو. اونم اینه که نفرات بعد از شما که بخوان رول شما رو ادامه بدن، این دیالوگ رو یه نقطه پایان تصور میکنن و ممکنه اول رول خودشون یک دیالوگ مثبت و موافق از جانب لرد رو خطاب به جیمز مطرح کنند و سریعا از عزیمت لرد و جیمز به گریمولد برای بازگرداندن اوضاع بنویسند. در این صورت باید بگم انحرافی در سوژه پدید نمی آید اما بی مزه شدن در این سوژه خودش رو پدیدار میکنه یه جورایی و سرعت بسیار بالا در پیش روی سوژه خودشو نشون میده و باعث میشه سوژه خیلی کمتر با شاخه های فرعی طنز ارتباط برقرار کنه که نیاز هم هست تا حدودی باشن. یه جورایی خیلی خلاصه و کم بازی میشه با شخصیت ها و محیط ها در مسیر سوژه. اما بازم میگم این حدسه و ممکنه نفر بعد از شما که رول پدید میاره، خیلی خوب و به اندازه کافی قضیه رو کش بده و اول از مخالفت لرد برای همکاری و این مسائل بنویسه. بی شک میدونیم لرد شخصیتی نیست که به راحتی کمک کسی رو قبول کنه و خود مختاره تا حدودی. این موضوع رو در قسمت شخصیت شناسی باید بیشتر بررسی کرد. اینه که من میگم این توانایی رو داشتید تا به جذاب تر شدن و الکی و سریع پیش نرفتن رول های بعدی کمک کنید. چرا که ممکنه نفرات بعدی چندان به خلاقیت و بازی با عالم جادویی اعتقادی نداشته باشن و یا حتی بخوان بازم مسیر سوژه رو به نقطه ی دیگه ای منحرف کنن که باید بگم دیگه جاش نیست در این موقعیت از قضیه.

این که شما چطور اینکارو میکردین به میل شما بستگی داشت. می شد یکی دو تا دیالوگ اضافه تر بنویسید که لرد تمایل نشون نمیداد به همکاری و بحث به جایی میرسه که هر دو میرن داخل خونه ی ریدل و اونجا میشینن مذاکره میکنن با عصبانیت. من در مقامی نیستم که اصلا در مورد شیوه نگارش علاقه شما بنویسم. چرا که رول تماما تفریحه و هدفی جز لذت بردن خود شما و بقیه از طنز یا سایر موارد اون وجود نداره. اما من نمونه ای مینویسم در زیر از طرف خودم که شاید بد نباشه خیلی و بتونی برداشت بهتری از مظور من داشته باشی. من اگه باشم به این شکل می نویسم:

نقل قول:


ولدمورت چوش را به طرف جیمز گرفت اما جیمز هیچ عکس العملی نشان داد فقط گفت: بیا این وضع را تغییر بدیم.

لرد سیاه قرمزی چشمش دو چندان شده بود. نگاهش با نگاه میخکوب جیمز گره خورده بود. در اوج عصبانیت نیشخندهایی زد و دیری نگذشت که از نیشخندش، قهقهه ای روی فک و لبش رقصید و جون گرفت. گره ی نگاهش رو از نگاه جیمز پاره کرد و گوشه ای از باغچه ی خشکیده خانه ریدل نگاه کرد و یه بار دیگه لب به اصوات خشونت آمیز جنبوند:

« لرد سیاه به آخر جهان نرسیده که از عروسکی مثه تو کمک بگیره، پسره ی جیغ جیغو ! »

جیمز که به حرکت چوبدستی لرد نگاه می کرد، به وادی ویبره ی ترس قدم نهاد و با صدایی لرزان گفت:

« اووم. ولدک ! خب من خسته شدم. اینجوری بی مزه است. ما میتونیم فردا شما رو بکشیم. همه مرگخوارای شما در اختیار ما هستن. من از طرف عمو دامبل نیومدم. من به نفع دو طرف میخوام کار کنم. ام؟ چیز بدی گفتم؟! »

لرد: « که میتونید منو فردا بکشید؟ هان؟ »

در این حین آنی مونی از درب خانه ی ریدل بیرون می پره و قبل از چوبدستی بلند کردن لرد سیاه، با دو به میان "جیمز جیغ جیغو" و "لرد لبوو فِیس" میاد.

آنی: « نه نه. اینطوری نمیشه. باید مذاکره کنید. سلاح رو غلاف کنید. من تازه توی رودخونه رو پر از آواداکاداورا کردم ، کلی ماهی گرفتم.بریم سر میز ناهار مذاکره می کنیم. بفرمایید داخل ! »

لرد با نفرت نگاهی به جیمز انداخت و به همراه آنی مونی به سمت داخل خانه ی ریدل گام برداشت و جیمز نیز با رعایت فاصله ی قانونی پشت آنها راه افتاد...



در مورد بعدی به موضوع توصیف پیرامون شخصیت و بحث فضاسازی محیط می پردازم. معمولا برای یک رول با محتوا و سبک طنز توصیف طنز پیرامون شخصیت برقرار می کنند اما در رابطه با فضاسازی محیطی که شخصیت توی اون سیر میکنه نمیشه اصولا خیلی به این اصل تکیه کرد؛ چرا که به خلاقیت نسبتا خوبی نیاز داره تا از یک محیط و مکان بی جان، زیر سوژه های طنز خلق کرد. میشه. نه که نشه. اما معمولا دشواره برای محیط و مکان. اینه که خیلی ها توی رول های طنزشون حتی جایی که نیازه که توصیف و فضاسازی پیرامون محیط داشته باشن، ازش میگذرن. چون معتقدن که نمی تونن چیز طنزی ازش خلق کنن و ماهیت طنز اصلی رولشون رو خراب میکنه. اما جوری نیست که اصلا نشه. در مورد رول شما من فضاسازی های خوبی درباره ی محیط دیدم. ورود جیمز به حیاط خانه ی ریدل و ترسیم ریخت و قیافه ی خونه ریدل در حقیقت کافی، مناسب و نسبتا خوب بود. انتظار ندارم از هبچکسی که بتونه فضاسازی رو طنز جلوه بده در رول طنز. ساده نیست. اما در مورد توصیف پیرامون ظاهر، کردار و رفتار و افکار درونی شخصیت باید بگم انتظار هست که در رول طنز، طنز کار بشه روشون. ممکنه شما الان بگی که نویسنده ی قبلی (یعنی من) جیمز رو با حالت غم و خستگی و اینا فرستاده به سمت خانه ی ریدل و شما هم همونطور ادامه اش دادی. قبوله. اما شما به عنوان کسی که ادامه میدین طنز رو، این قابلیت رو دارین که از عمق چهره ای ناراحت و غمگین یک شخصیت شوخ و با مزه مثل جیمز، طنز بزرگی بسازید. سوال اینه که چطور؟

جواب واضحه. این مورد در حقیقت غافل گیر کردن خواننده است. کسی که پست منو میخونه و بعدش به ابتدای پست شما میرسه همون حالت غمگین و خسته جیمز رو درک میکنه که رهسپار لیتل هنگتون و خانه ریدل ها میشه اما فوق العاده غافل گیر میشه وقتی از میان افکار غمگین وخسته ی جیمز، یک زیر سوژه ی طنز و با مزه رو بخونه در میان ترسیم و توصیف شما. یه جورایی به واسطه ی آشنایی زدایی از جانب شما خنده اش میگیره خواننده. چرا که در انتهای پست من و ابتدای پست شما جیمز رو با حالتی غمگین می بینه. این حالت آشنا و ثابت میشه برای خواننده ی رول شما. اما به محض اینکه با ترسیم و توصیف افکار ناراحت جیمز با موجی از طنز مواجه بشه، خنده اش میگیره و آشنایی براش میره کنار. غافل گیر میشه اونم از نوع خنده دار. مثلا:

نقل قول:

قدم های جمیز همانند قدم های یک مرد شکست خورده بود. او نوجوانی بیش نبود اما به خوبی تفاوت محفل واقعی را با این محفل می دانست. به یاد روز هایی بود که محفل پر از آدم های سفید واقعی بود. کسانی که برای وام و اینطور مزخرفات به محفل نیامده بودند.


این نقل قول از پست شما باید یکی دو خط بیشتر می داشت تا اون نوع از آشنایی زدایی که گفتم برای خواننده به وجود بیاد. اما چطور؟ واضحه. افکار جیمز رو شما ترسیم میکنی در مورد محفلی که قبلا وجود داشت. مرور خاطرات جیمز تا جایی که قدم هایش به اونو به داخل خانه ی ریدل ها میبره. همین ترسیم و مرور خاطرات اصل کاره. این که شما با خلاقیت، خاطرات کودکانه و طنز خنده داری رو پیرامون محیط و شخصیت های محفل قدیمی که با جیمز در ارتباط بودن رو توصیف و ترسیم کنی به عنوان بخشی از خاطرات جیمز. اینه که خواننده ی رول شما وقتی اون حالت غمگین و خسته ی جیمز رو تصور میکنه که به خانه ی ریدل میره اول همون حس رو میگیره از شخصیت اما به محض مرور خاطرات جیمز، اگه مورد طنز ببینه غافلگیر میشه و خنده اش میگیره. به شرط اینکه طنز بامزه و خوبی از میان خاطرات جیمز به گذشته اش در محل پرورش بدین. بیشتر منظور افراد قدیمی محفل هست تا خود خانه گریمولد.

خب نکته ی قابل توجه دیگه ای نمیمونه در مورد رول شما. باید بگم نسبت به قبلی ها خیلی بهتر بود. در مجموع رول خوبی بود. موفق باشی.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
با سلام

لطفا این را بنقد.

با تشکر



Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۰۸ شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹

دراکو مالفوی old7


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۰:۰۷ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
از گیل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 43
آفلاین
نه باو این حرفا چیه من که چیزی نگفتم!
متشکرم بابت روشنگری ولی با این حال گربه ی بدکاره و زاد و ولد و شب کاریش خیلی به دوربین و این هام مربوط نبود! الان نیای دوباره صد صفحه راجع به گربه بدکاره توضیح بدیا!


بوق بر مدیران


نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۴۷ جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نخیر. شما دیدی من ادعایی کنم چه در نقد و چه در رول که من رو با لرد مقایسه کنی؟ وجود اینو داری که لرد رو با کسی مقایسه کنی؟ نخیر. ما همون الدنگیم که میفرمایید. خاطر نشان هم کنم که من از بدترین نویسنده ها هستم و چیزی بارم نی. تراوشات مغزه دیگه. شوما جدی نگیر.

اما در مورد نقل قول !

اولا که اون توصیف نیست. عنوان رو ببین. "سوژه جدید" ! اون مقدمه است. توصیف پیرامون یک شخصیت و محیط خاص نیست. یک فضاسازی کلی هست. این فضا، میدان گریمولد در شهر لندن هستش. به واسطه ی این فضاسازی میخوایم برسیم به خانه شماره 12 گریمولد. بازم روشن تر کنم شمارو. رول چیه؟ رول دقیقا همون نمایشنامه هستش که بازیگران تئاتر روی سن اونو اجرا میکنن. نمایشنامه فضایی داره که با توجه به طراحی صحنه روی سن، اون فضا در دیدگان مبارک شما نمایان میشه. آما به قدم جلوتر تشریف بیارین شما. فیلمنامه رو در نظر داشته باشید که بیشترین فرقش تنوع فضا و وجود دوربین هست با نمایشنامه ! دقیق مسیر حرکت و چرخش دوربین رو از ماه، به خورشید، از خورشید به دو گربه در میدان گریمولد لندن و از گربه ها به یه درخت، از درخت با نیمچه چرخی به یک کلاغ و از کلاغ همگام با پروازش به سمت شیشه ی خانه گریمولد. این مسیر حرکت دوربینه و یه بهانه ای برای نمایان کرد داخل پذیرایی خانه 12 گریمولد.

نقل قول:
خورشیدی با لهجه ی گیلکی از خطه ی گیلان در تلاش بود تا طلوع کند ! با زمزمه هایی رکیک حاوی خار و مار چند تنه به ماه بابلی زد و او را در عمق زمین دفن نمود و نیمی از جهان را در حرارت سوزناک بدنش فرو برد.


یک دعوا قدیمی و ریشه دار هست که در جامعه خودمون وجود داره و این دعوا خیلی وقت ها در حاشیه اش به قدری مسخره و طنز می شده که عوامل طبیعی رو هم به عنوان حاشیه در بر می گرفته. شکافتن گوشه و کنار فرهنگ مون جالبه. زیاد ننازیم به پلاک فروهر و عشق وطن این حرفا. الانو بچسبیم ببینیم چی شدیم !

نقل قول:
گربه ماده بدکاره ای در میدان گریمولد لندن فهمید که صبح است و بس است خود فروشی ! گربه نر دیگر هم فهمید که صبح است و بس است افزایش نسل !


بیا با من گشتی بزنیم. می فهمی خودت !

نقل قول:
کلاغی از روی درختی با پارچه های سبز پر و بالی گشود و نیمچه بالی به سمت خانه مخفی 12 گریمولد کشید.


زیاد شاید در جریان نابودی درختان نباشی. نه نه. منظورم سوختن جنگل های شمال کشور نیست. حتی درختان همیشه سبز و بلوطیان و انواع دیگه در محدوده زاگرس هم به لطف گاز گاز رخشای امروزی که ماشالله ملی و فراگیر شده همه جا، سولاخی واسه نفس کشیدن ندارن. دیری نمیگذره که جای برگ، پارچه سبز می بندیم به درخت !

بله. همانطور که می بینی، فضاسازی بر اساس موقعیت دوربینه یه جورایی و از میان آتاشغالایی که ما پس میدیم و کلاغ اونو رو میخوره و میپاشه به هیکل ماها، تصویر دامبلدور از لابلای اون دیده میشه. از میان اون شیشه ! رویارویی و قیاس دو عالم ماگل و جادوگر از پس یک شیشه بود و بس !


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹

دراکو مالفوی old7


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۰:۰۷ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
از گیل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 43
آفلاین
مثل این که تو هم یه چیزایی بلدی پیری ولی مونده تا به ارباب برسی.
ممنون به خاطر نقد ولی میخواستم بپرسم اگر این مواردی که گفتین لازمه چرا خودتون رعایت نمیکنید؟ الان فقط یه نمونش تو ذهنم بود:

دمبل در کلبه ی سفید نوشته:
نقل قول:
خورشیدی با لهجه ی گیلکی از خطه ی گیلان در تلاش بود تا طلوع کند ! با زمزمه هایی رکیک حاوی خار و مار چند تنه به ماه بابلی زد و او را در عمق زمین دفن نمود و نیمی از جهان را در حرارت سوزناک بدنش فرو برد. گربه ماده بدکاره ای در میدان گریمولد لندن فهمید که صبح است و بس است خود فروشی ! گربه نر دیگر هم فهمید که صبح است و بس است افزایش نسل ! . کلاغی از روی درختی با پارچه های سبز پر و بالی گشود و نیمچه بالی به سمت خانه مخفی 12 گریمولد کشید. در حین نزدیک شدن به خانه مخفی به یاد آورد که دیشب زیاد آتاشغال انسان خورده و آتاشغالی سفید را روی پنجره ی خانه 12 گریمولد ریخت و خود در آسمان محو گشت.



خوب الان این توصیف دقیقا هدفش چی بود؟ مگه توصیف نباس هدف دار باشه؟
مرسی!


بوق بر مدیران


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سلام آلبوس جان

لطفا این پست کوتاه منو نقد کن

با تشکر



نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نقد پست شماره 308 در تاپیک کلبه ی سپید
پدید آورنده: رز ویزلی



علیک !

در بحث اول نگاهی میندازیم به "سوژه اصلی" و اینکه این سوژه در رول شما آیا کنترل و حفظ شده؟ آیا منحرف شده؟ آیا به شکل زیبا و مناسب مسیرش عوض شده؟ و .... . نویسندگان پیش از شما دو بار مسیر اصلی سوژه رو عوض کردن. یک بار به شکل کامل و یک بار هم نیمه کامل. تغییر مسیر یک سوژه جاری به جای دیگر یک اشکال نیست اما معمولا اگه بدون فکر، بدون خلاقیت و نو آوری باشه واقعا مسیر رول ها رو به نقطه ی کسل کننده ای میرسونه. الان کار شما طی چند پست متوالی هست که داره انجام میشه. سوال من اینه که ایا به واسطه اینکه چون شما در سایت عضو گروه مرگخواران هستی، باید مسیر سوژه رو به نفع گروه خودت و لرد سیاه در داستان رول ها تغییر بدهید؟ یه کم پست های قبلی این سوژه رو بخونید. نفرات قبل از شما. یکی مرگخوار و دیگری محفلی. مرگخوار مسیر سوژه رو به سمت برتری نسبی مرگخواران و لرد سیاه و ناکامی مجدد دامبلدور و محفل کشونده و درست نفر بعدیش که یک محفلی هست مسیر سوژه رو دوباره طوری عوض کرده که اشتباه لرد سیاه و پیروزی نسبی محفل رو نشون بده. واقعا تا کی؟ آیا مفهوم دقیق کنترل و حفظ سوژه ی جاری اینه؟
اگر بخوایم به این شکل در نظر بگیریم که یک خط در میون سوژه اصلی مسیرش از یک جبهه به سمت جبهه دیگر می چرخه و اصلا جهت یابی سوژه اصلی به جایی نمیکشه که بشه درست و حسابی فهمید چی گذشت، چی میگذره و چه خواهد گذشت.

میزان پیشرفت شما در رول این نیست که چون در سایت مرگخوار هستید، دائما گروه مرگخوران و لرد را نسبت به محفل چیره نشون بدین. بحث رویارویی دو جبهه ی سیاه و سفید همانطور که در نقد رول دراکو هم گفتم، یه بحث دیده کاملا تکراری و بارها و بارها شده، میشه و خواهد شد. اما موضوع اینجاست که اگر کسی بتونه این رویارویی سنتی و قدیمی در رول سایت رو با خلاقیت و نو آوری خودش به شکل یک سوژه زیبا در بیاره خیلی به جذابیت دو چندان سوژه کمک کرده. مثلا در دو پست قبلی شما لرد سیاه یه سوتی داد و با یک اعلام از طرف دراکو مالفوی، خودش پیش خودش فهمیده چه اشتباهی کرده. در سوی دیگر هم محفل با راهکاری که از زیر زبون لرد کشیده بود داشت مثلا با روزنامه های الکی و ساختگی عضو جذب میکرد. اما ما می بینیم مسیر سوژه رو کاملا عکس و به نفع لرد سیاه عوض کردین و لرد سیاه رو به شکل نیمه نهان و گنگ در انتهای رولتون چیره کردین بر دامبلدور. ببین این شکال فقط مربوط به شما نیست. گودریک گریفندور که محفلی هست هم در پست قبلی شما مسیر سوژه رو که به شکل نسبی به نفع محفل ققنوس تغییر داد و این در حالی است که در پست دراکو مالفوی، لرد سیاه و مرگخواران طی جهت دهی دراکو به سوژه، صاحب برتری نسبی بودند. اینه که حالت کل کل پیدا کرده متاسفانه و این جهت گیری مسخره باید محو بشه. مگر آنکه کسی که اون رو ایجاد میکنه به قدری جذابیت و خلاقیت بهش ببخشه که بقیه هم همون مسیر رو ادامه بده (چه مرگخوار – چه محفلی – چه بدون گروه).

موردی که این انحراف از سوژه رو میتونه به شکل نسبی جبران کنه، برتری دادن یا ضعف بخشیدن و ناکام گذاشتن هر دو جبهه به شکل هم زمان و همگام در یک رول و در مورد چند مورد انگشت شمار و ضد هم هستش. این تا حد کمی میتونه برای جلوگیری از سوق سوژه اصلی به اون درگیری سنتی مفید باشه. چرا که حداقل در این نسل آخر از اعضای ایفای نقش، کمتر دیدم از این سوژه سنتی خلاقیت بسازن. اینه که حداقل اگه نمیخواین وقت بیشتر بذارین روی رول و بیشتر به تعداد رول و گسترش مقدار فکر می کنید بهتره از این واسطه های جبرانی و فرعی استفاده کنید که واقعا خیلی خیلی نیاز به فکر و اتم شکافی نداره. حداقل به مدد این واسطه ها میشه از سوق دادن سوژه به یه مسیر سنتی و بسیار کسل کننده جلوگیری کرد و حداقل اون برتری تخیلی و زاده ذهنتون رو میان دو جبهه نسبی می کنید. انتهای رول شما هم دلیلی نمیشه که مسیر سوژه رو تغییر ندادین. همچنان دامبلدور را شکسته خورده تر کردین. من همچنان سر صحبتم در مورد کسل کننده بودن این مسیر هستم و به ایجاد خلاقیت در مورد دیگیری سنتی سیاه و سفید تاکید می کنم اما اجازه بده در کل این انتخابت برای وضعیت سوژه رو بررسی کنم.

شما مسیر سوژه رو بار دیگر همانند دراکو به سمت برتری نسبی لرد سیاه برگردونید اما این تغییر جهت کاملا بی جاذبه نبود. اگر خوش شانس بودید و پیش از شما گودریک گریفیندور برتری محفل را مطرح نمی کرد، می توانستید همان مسیر سوژه ای که دراکو آنرا آغاز کرد رو ادامه بدین و به برتری لرد سیاه اضافه کنید و ناکامی محفل را دو چندان کنید. این که هر دم و یه خط در میون جابجایی برتری انجام بشه بین دو جبهه حال بهم زن میشه یه جورایی. به هر جهت، اینکه روزنامه های ساختگی دامبلدور و جیمز عکس عمل کنند کمی جاذبه داشت اما متاسفانه چندان قوی بروز نمیده خودشو. اینکه لرد سیاه اشتباهش رو بفهمه عادی بود و پیش از شما در جریان سوژه پدیدار شد اما اینکه طی چهار روز یه دفعه تغییر پیدا کنه جاها و لرد سود ببره و عضو جذب کنه یک مقدار خام بود. درسته که لرد صاحب ایده بود و با اشتباهی تلفنی اون رو به دامبلدور لو داد، اما دامبلدور هم اونقدر ناشی نیست که ندونه چه کار میکنه.

این خامی دقیقا از اینجا سرچشمه میگیره: بدون شک یک اشکالی که در رول شما وجود داره اینه که روزنامه رو وسیله ی تبلیغاتی محفل ققنوس معرفی کردین. اما توجه داشته باشین که در رول نفر قبلی، روزنامه، یک روزنامه الکی و ساختگی معرفی شد. پس روزنامه الکی و ساختگی بی شک بیانگر مطالب ساختگی و دروغ هم هست و لزوما حاوی تبلیغ برای عضویت در محفل ققنوس نیست. پس بهتر بود طی جریان رول و توصیف هایی حداقل از عناوین و مطالب داخل این روزنامه ساختگی و دروغین که مثلا یک یا چند جادوگر عابر در دیاگون میخونن، اخبار و مطالبی منتشر بشه میان جادوگران که وضعیت حاکم بر جامعه رو به نفع محفل ققنوس عوض کنه و جادوگرا رو تشویق به پیوستن به اون کنه و این اخبار کاملا ضد جبهه مرگخواران و لرد سیاه باشه. چرا که نباید فراموش کرد این ایده رو لرد سیاه به دامبلدور گفت بنابراین ایده خودش هم در ابتدا همین بوده و با اخبار دروغین و روزنامه ساختگی مرگخواران زیادی رو برای حکومت بر جامعه جادوگرا جذب نموده و هنگامی که به اوج رسیده، این ایده رو رها کرده و در اثر تماس تلفنی به اشتباه اونو به دامبلدور لو داده. خب با این اوصاف دو وضعیت و ابهام به گونه ای برای من در مورد مسیر و محتوای سوژه ی رول شما پیش میاد:


ابهام اول: اینکه اگر مطالب داخل روزنامه به قول شما تنها حاوی "تبلیغ" برای عضویت در محفل هست، چگونه لرد سیاه از این تبلیغ اختصاصی محفل ققنوس به نفع جبهه ی خودش استفاده کرده؟ (بله. این درسته که در انتهای رول شما این مورد رو به شکل یک ابهام مطرح کردین برای شخص دامبلدور اما ابهامی بود که خواننده رول شما – مخصوصا یک خواننده نه چندان آشنا رو دچار ابهام دیگه ای میکنه که واقعا چطور؟ و شما این چطور رو به عهده ی نویسنده های بعدی گذاشتید. در اصل خامه و حداقل زمینه ی ذهنی رو هم فراهم نکردین. در ادامه راهکار هم معرفی میکنم. )

ابهام دوم: اگر همانطور که من در بالاتر اشاره کردم، روزنامه الکی و ساختگی تنها از دید شما منحصر به تبلیغ مطلق برای عضویت در محفل ققنوس نبوده و حاوی اخبارهای دروغ به نفع محفل هم بوده، پس چطور لرد سیاه از اخبار دروغ علیه خودش استفاده مثبت کرده؟ (دلیل این موضوع رو در دیالوگ لرد سیاه خطاب به ویکتور کرام می بینیم که میگه: " - تو هم روزنامه ی دامبل رو خوندی نه؟ " . بنابراین ابهام باز اینجاست که چطور لرد سیاه از اخبار دروغ ضد خودش به نفع خودش استفاده کرده که باز در این صورت این رفع ابهام رو به نویسنده های بعدی واگذار کردین. بدون زمینه ای. )


شاید ادعا کنید که این ابهام در انتهای رول رو برای ایجاد انگیزه و جذابیت برای نفرات بعدی که به گونه ای این ابهام رو حل کنند. بله، این مورد از اون جهت خوب و مناسبه اما نه برای همه و نه برای سوژه ای که بدون هیچ زمینه و پختگی به اون مرحله رسیده. بله. خیلی ها قادرند که از ابهام موجود در انتهای پست شما رول بنویسن و به خیال خودشون ابهام رو حل کنند اما باز به جهت های مختلف میکشن رول و چیزی در میارن که شاید بارها و بارها انحرافاتی رو در مسیر سوژه پذیرا بوده و آخرش یه چیز تکراری و مسخره ای رو پدید میارن. یه عده ی کمی هستند که قادرند مواردی جالبی رو از این ابهامات خلق کنند. اینه که من در موردی بدی و خوبی این ابهام نظر نمیدم. اما پیشنهادی میدم که در مورد رفع ابهام افکار دامبلدور بتونه برای همه نوع قشر از نویسندگانی که رول شما رو ادامه میدن مفید باشه و پیاده کردن این پیشنهاد به دست شما عملی میشه.

این پیشنهاد دقیقا اینه که شما ضمن حفظ اون ابهام و ایجاد انگیزه و جذابیت برای ادامه دهندگان رول خودتون، در مسیر رول، موقعیت رو موقتا به جایی عوض کنید که لرد سیاه بی کار ننشسته. پس از اشتباهی که در لو دادن راز موفقیت به دامبلدور مرتکب شده دست به اقداماتی میزنه که بعدها در تغییر موقعیت مجدد به کوچه دیاگون منجر به نتیجه ی معکوس برای جیمز و دامبلدور میشه. حالا، نویسندگان رول با این زمینه در رول شما میفهمن که حداقل لرد به شکل غیر معقول استفاده نکرده از روزنامه ساختگی دامبلدور. حالا اون تغییر موقعیت برای مقاومت لرد در برابر دامبلدور اگر بخوام به شکل بهتر بیان کنم این بود که به دستور لرد، مرگخوار یا مرگخوارانی این روزنامه دامبلدور رو تهیه میکردن و میدین که آدرسی که برای جذب عضو در محفل درون روزنامه درج شده دقیقا کجاست و به اون آدرس میرفتن. همین ! حتی به ادامه هم نیاز نداشت این فعالیت لرد برای جلوگیری از نقشه محفل . این خودش یک حداقل زمینه رو برای همه قشر نویسنده فراهم میکنه. به رول خودت دقت کن. شما این زمینه رو درست در اینجا جرقه هاش رو داشتی اما همون تغییر موقعیت و ترسیم فعالیت لرد برای خنثی کردن رو نداشتی:

نقل قول:

روز چهارم جیمز گفت:

- عمو میگم شاید هر روز ملت میومدن و ما نبودیم.بهتر نیست امروز ظهر بریم تبلیغ؟ یه چیز دیگه...میگم من یویوم ترک خورده.. میشه امروزم بریم دیاگون؟


بله. بله. دقیقا همینه. مردم میرفتن دم گریمولد و مثلا اون مرگخواران بودند که دم گریمولد منتظر بودند و مردم منتظر در دم گریمولد رو به گونه ای مبهم در پشت پرده ی رول شما، منحرف میکردن به سمت لرد سیاه و ارتش ایشون. شاید مدعی بشی که دست نفرات بعدی که میخوان رول شما رو ادامه بدن بسته میشه با عملی کردن این پیشنهاد اما یادآوری می کنم که این پیشنهاد تنها زمینه ی منطقی برای نتیجه ی معکوس دامبلدور هستش و هنوز شیوه ی دقیق انحراف مردم از دم گریمولد به مخروبه ای در دیاگون توسط مرگخواران مثلا آشکار نیست و دامبلدور و جیمز هستند که از این ابهام بی خبرند. شیوه ی فهمیدن اونها چیزی هست که در کشف این ابهام دست نفرات بعدی رو تحت هیچ عنوان نمی بنده و اجازه ویراژ میده روی سوژه ی رفع ابهام افکار دامبلدور. بله. ما به عنوان نویسنده میدونیم. اما اینکه شخصیت های رول ما (جیمز و دامبلدور) نمی دونن موضوع مائه. باهاشون در مسیر رفع ابهام باید بازی کرد. کلی شاهراه و کلی بی راه طنز و جذاب میشه براشون سر راه قرار داد.

در بحث بعدی به موضوع "محتوا" می پردازم که این موضوع در حقیقت یه زیر شاخه در راستای همون کنترل هسته داستان و اداره صحیح سوژه هست اما به طور چندان عمیقی نقش مستقیم نداره در اونها. توجه داشته باشیم که در رول قبل از شما که توسط گودریک گریفیندور نگارش یافت، دامبلدور و جیمز با لباس مبدل و چهره ای ناشناس روزنامه ساختگی پخش می کردن که شناخته نشن. حالا به تکه قسمت های زیر توجه کن از رول خودت:

نقل قول:

- هی ریشی!! مگه کوری؟ چرا تو صف میزنی؟
-----------------------------------------------------------
دامبلدور نگاهی به نفر جلویش انداخت و چهره ی آشنایی دید. نفس راحتی کشید و گفت:
- به به! آقای کرام!! چطوری آقا ویکتور؟
-----------------------------------------------------------
دامبلدور به سراغ نفر بعد رفت:
- سلام اوری! چه خبرا؟
-----------------------------------------------------------
به همین دلیل دامبلدور سراغ نفر بعدی رفت و گفت:
- سلام رز! دوشیزه ویزلی خودمون!


خب. دامبلدور و جیمز اگر با لباس مبدل اقدام به پخش روزنامه میکردن، برای اون صبح هم حتما جهت این کار رفته بودن دیاگون با همون لباس و جیمز هم به واسطه ی موضوع بی ربط "ترک خوردن یویو" توی دیاگون کار داشت. خب دامبلدور قیافه ی تابلویی داره و اگه بخواد خودشو مبدل و ناشناس درست کنه (که شما به این قضیه توجه نداشتی) پس چطور باب آشنایی رو با افراد مختلف میخواد باز کنه در امتداد اون صف؟ اشتباه عجیبه و حداقل نیم تا یک خط توضیح و توصیف ساده در مورد اینکه قصد اونها در اون روز چهارم فروش روزنامه نبوده و با چهره ی مرسوم خودشون اونجا میرن میتونست این محتوا رو درست جلوه بده برای خوانندگان رول شما.

در ادامه همین نقل قول تکه تکه از رول شما، در مورد بحث "شخصیت شناسی" میخوام بحثی داشته باشم. شخصیت شناسی دقیقا آشنایی با خصوصیات رفتاری و روحی شخصیت های رول هست که این خصوصیات در ایفای نقش سایت ترکیبی از خصوصیات این شخصیت ها در داستان های هری پاتر و خصوصیات ساختگی مرسوم توسط خود اعضا هست. طوری که من از دیالوگ های نقل قول گرفته شده می بینم، دامبلدور دیگه قیافه ی ناشناس و مبدلی نداره. با قیافه ی معروف خودش وارد دیاگون میشه. اینکه بخواد سر از کار اون صف در بیاره و به اون ساختمون وارد بشه، به شکل بسیار ساده ای بر دامبلدور توصیف شده از جانب شده. اینکه به آدم های مختلف رو بندازه تا جا پیدا کنه توی صف یه طنز مرسوم و اجتماعی هست که حتی توی جامعه خودمون هم دیده میشه اما متناسب با شخصیت جادوگر قدرتمندی مثل دامبلدور نیست. ایشون اصلا نیازی نداره که توی صف وایسه و حتی رو بندازه به جادوگران ضعیف تر از خودش. بحث رول سقوط محفل هست اما بحث افول قدرت جادویی و شخصی دامبلدور نیست. به چشم به هم زدن دامبلدور این توانایی رو داره که دزدکی وارد اون ساختمون بشه. در آخر رول هم موضوع حضور شخص لرد سیاه در کوچه ی دیاگون و اون مغازه خیلی عجیب بود در رول شما. لرد در دیاگون بیاد شخصا که عضو جذب کنه؟ نه. میشد مرگخواران باشن توی اون ساختمون که دسته دسته ضمن اینکه از قبل مردم رو توی گریمولد منحرف کرده بودن، اونا رو به لیتل هنگتون و خانه ریدل بفرستن تا لرد سیاه بررسی کنه. لرد عادت نداره خودشو همه جا ظاهر کنه جلوی همه. و جالب تر اینکه لرد و دامبلدور خیلی بهم نزدیک باشن. در چند قدمی هم ! در یه ساختمون، جلوی اون جمعیت، در دیاگون ! این دیگه... ! چی بگم.

مورد دیگه ای به نظرم نمیاد. اشاره داشته باشم که "فضاسازی محیط" رو مناسب انجام میدین اما نه چندان عالی. این رو خیلی ها اصلا فراموش میکنن که اشاره کوتاه هم داشته باشن توی رول هاشون بهش. اما شما داشتین در سه چهار موردی. چیزی که به شما کمک میکنه در سبک طنز برای فضاسازی اون مکان و محیطی که شخصیت ها توش هستن اینه که اون فضا رو مثلا اگر که شاده، با توصیف های طنز پتانسیل حضور طنز رو در محیط برای شخصیت ها بالا ببرید. جمله بندی ها رو هم به تناسب طنز یا جدی بودن فضا تنظیم کنید. همینطور واژه ها رو. "توصیف" پیرامون شخصیت ها و حالت های فکری و رفتاری و چهره اونها تا حد خوبی مسلط هستین و کاربرد شکلک رو برای چهره ی اونها در انتهای دیالوگ بلدین. میدونی چطور و کجا استفاده کنید. با رعایت اصل "شخصیت شناسی" که گفتم، پیرامون حالت های رفتاری و چهره اونها می تونید توصیف های با مزه و خنده داری ایجاد کنید. (اما نه کاملا ساختار شکن و غیر معقول که هیچ جوره راهی در شخصیت آقای X یا خانم Y نداشته باشد). مورد دیگه ای نیست. بیشتر موارد نگارشی که معتقدم اونها تجربی هست.
تقریبا خوب بود. موفق باشید.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۸ ۲۰:۴۵:۲۹

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
سلام بر ریشی الدنگ محفل!(ادامه و مصرع بعد حرف دراکو)
بی زحمت اینو نقد کن.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نقد پست شماره 306 در تاپیک کلبه ی سپید
پدید آورنده: دراکو مالفوی


علیک سلام

مثل موارد قبلی رول شما رو بر اساس معیار نقد نمی کنم. بر اساس اونچه که خودتون نوشتید نقد می کنم. یعنی پا به پا. خب به مسیر سوژه بپردازیم و در حقیقت اصل کنترل سوژه. در ایفای نقش و پدید آوردن یک رول هیچ گاه نباید مصلحت و سلیقه ی شخصی رو تا حد کاملا زیادی دخالت داد. من تایید می کنم که پیش بردن سوژه اختیاری و سلیقه ای هست اما نه به قیمتی که منحرف بشه. مگر اینکه سوژه به مسیر فوق العاده جذاب تر و حرفه ای تری وارد بشه اونم به شکل توصیف ها و دیالوگ های جالب و مناسب که بتونه خواننده های رول شما رو جذب خودش کنه. مثال اول از رول شما بیانگر همین موضوع هستش. به رول قبلی شما که توسط "آنیتا دامبلدور" نگارش یافته یک نگاه بندازید. به قسمت انتهایی آن. درسته آلبوس دامبلدور در توصیف های شخصیتش و دیالوگش فردی خنده دار نشون داده شده اما به حالتی زیرکانه در انتهای رول اون دو مرگخوار رو دعوت میکنه به یه جایی و بلیط اونجارو بهشون میده. (که با توجه به افکار جیمز و دامبلدور در پست های قبل، زمینه و راهکاری بوده تا عضو جذب محفل کنن با بلیط های ساختمان گریمولد در محفل) اگه به مسیر اصلی سوژه برگردی، می بینیم که دامبلدور برای چی اومده بود بیرون از خانه گریمولد و با توجه به اون دیالوگ و اون شکلک زیرکانه بودن (که توصیف های شخصیتی از افکار درونی دامبلدور رو مطرح میکنه) باید بگم با سلیقه خودتون مسیر سوژه رو به جای دیگه عوض کردین:

نقل قول:

- بفرمایین این هم بلیت کافه! به مری سلام برسونید
- ای جـــــــــــان کافه! بزن بریم گراوپی.
بدین ترتیب دامبلدور جان مرد بیچاره را نجات داد!
- خوب دیگه اینم که نجات دادیم. حالا میتونیم بریم خونه.
دامبلدور چند قدمی رفته بود که ناگهان ایستاد!


اینکه اون مکان "خوف و اهم" (به قول آنیتا) کافه ی مری باشه، یه چیز کاملا بی ربط به وجود میاره و انحراف از مسیر اصلی سوژه رو هم پدید میاره. حالا من میخوام در این مورد بحث کنم که آیا این انحراف و جدا شدن از مسیر جاری سوژه مفید بوده توسط شما یا نه. باید بگم این جدایی و انحراف مفید و مناسب بوده. با توجه به سلیقه و خلاقیت خودتون مسیر دیگه ای رو در پیش بردن سوژه باز کردین. به نوعی سوژه رو چندان جلو نبردین و حرکت ندادین. این پیش بردن در هسته و مسیر اصلی خودش صرفا برای دامبلدور و جیمز بوده که به هدفشون دست پیدا کنند، خب؟ اما شما به جای این کار در حقیقت سوژه رو وارد مسیر جدید و جالب تری کردین و به همون راهی که خیلی مرسومه کشوندین. این راه هم راهی نیست جز رویارویی مستقیم جبهه سفید و سیاه. خیلی مسیر تکراری و کسل کننده ای هم شده در رول ها این اواخر. اما اینکه با وجود تکراری بودن، با خلاقیت و نو آوری هایی همراه باشه میشه انتظار موارد با مزه و جالبی هم داشت. کار به نفرات بعدی شما و اینکه به چه شکل سوژه رو پیش بردن یا خواهند برد ندارم اصلا. فقط اینو در خاتمه این مورد بگم که به اصطلاح "کش دادن" و "تغییر مسیر" نسبتا خوب و جالبی بود. (به ادامه دهندگان بستگی داره – چرا که همانطور گفتم مسیر بسیار تکراری و کسل کننده ای هست و به خلاقیت و نوآوری بستگی داره و از شما دیده نشد در این رول این مورد و تنها زمینه اش قابل مشاهده هست)

مورد بعدی که بهش می پردازم بحث "فضا سازی محیط" و همینطور "توصیف شخصیت ها" هستش. در نقد قبلی که برای گودریک گریفیندور انجام دادم به این نکته اشاره کردم که فضاسازی و توصیف ها در مورد محیط و مکانی که شخصیت های رول توی آنها توسط ذهن شما به بازی در میان یک موضوع کاملا انتخابی و سلیقه ای شده در رول های سبک طنز. قاعدتا در قسمت هایی که شخصیت خیلی به محیط اطرافش نزدیک میشه، میشه در یک یا دو مورد حداقل توصیف های طنز زیبا و با مزه ای رو درباره محیط اطراف اون شخصیت یا شخصیت ها خلق کرد که در رول شما این مورد اصلا دیده نشد. بازم میگم سلیقه ای شده (نباید واقعا بشه) اما شده. در مورد خوب و بدش من نمیتونم نظر بدم اما خب میدونیم کاربرد این مورد بیشتر در رول های جدی آشکار میشه. پس از این مورد شما کلا هیچ چیزی نداشتی در رول خودتون.

اما در رول شما "توصیف شخصیت ها" دیده میشه در دو – سه موردی حداقل. این بحث چیز متفاوتی هستش و خوشبختانه کاملا نابود نشده در رول های سبک طنز. هر چند که اونم خیلی کم شده و جاشو داده به دیالوگ های خالی (نمونه اش در در مورد گفتگوی جیمز و دامبلدور و به دنبال آن گفتگوی دراکو لرد کاملا آشکاره در رول خود شما) اما خود به خود، شما یا هر نویسنده ی دیگه نبودنش رو احساس می کنید. نمیشه که یک رول رو نوشت که از ب بسم الله تا آخرش فقط دیالوگ باشه. دیالوگ از شخصیت میاد و شخصیت حس و حالی داره. هم رفتارهایی که بروز میده از نظر فیزیکی، و هم رفتارهایی که موجب فرم گرفتن و تزریق حالت به صورت و چهره اش میشه. حتی دیالوگ هایی که از یک شخصیت به شخصیت دیگه گفته میشه، میتونن خودشون دنیای توصیف از حالت های مختلف و تزریق اونا به شخصیت دیگر باشن که در اصل مثلا نقش شنونده رو ایفا میکنه در رول. همه اینها توصیف داره. حتی میدونیم که وضعیت فکری و درونی شخصیت نیز گاهی نیاز به توصیف داره تا به مواردی مثل "پیش بردن درست سوژه" و "طنز بیشتر" کمک کنه. (طنز بیشتر رو از این جهت مثال زدم که توصیف ها و حتی دیالوگ های فرد با خودش در عالم فکر میتونه حاوی موارد و افکار بسیار خنده داری باشه) . مثلا در رول شما:

نقل قول:

دامبلدور که هر چی فکر کرده بود نه هدف از این جا آمدنش را به یاد آورده بود و نه میدانست چرا این شکلی شده به خانه 13-1 آپارات کرد و پس از این که خودش را به شکل عادی درآورد روی مبل دراز کشید و ریشش را داخل پیژامه اش کرد و خوابید.


خب یه بررسی روی همین نمونه ای توصیف شخصیتی از رول شما داشته باشیم. با توجه به انحراف و جدایی مسیر سوژه نسبتا مناسب که در بخش سوژه مطرح کردم براتون، اینجا شخصیت دامبلدور یه شخصیت هست که یه جورایی نسبت به هدفش برای مدتی دچار از خود بیگانگی و یه فراموشی شده. یک خورده در تلاش بودین تا در این دو خط توصیف از شخصیت دامبلدور یک طنزی را پیرامون شخصیتش بسازید اما باید بگم طنزی چندان قوی و جالبی از آب در نیومده. مثلا قسمتی که شاید بگیم طنز باشه در این دو خط توصیف، این بود که دامبلدور ریشش را درون پیژامه اش کرد و خوابید. ببینید، کار توصیف شخصیت ها دقیقا این نیست که فقط یه توصیف نسبتا طنز و بیهود رو ارائه بدن به خواننده در مورد اون شخصیت، بلکه باید خواننده رول شما بتونه علتی رو برای توصیف طنز در نظر بگیره و با نتیجه گیری پیرامون علت، بحث طنز و خنده براش مطرح بشه. خب شاید هدف شما بیان این موضوع هست که دامبلدور اینقدر ریشش درازه که موقع خواب اونو میکنه توی شلوارش تا مبادا در حین خواب ریشش به جایی گیر کنه و کنده بشه از جا ! خب؟ اما خواننده در مرحله اول نمیتونه اینو درک کنه. تنها یه قشر خاص از خوانندگان رول شما این مورد رو درک میکنن و شاید کمی باهاش بخندن.

حالا علت این مورد چیه؟ علت اینه که همه آشنا نیستن با اون فرهنگ ایفای نقشی که ما یه جورایی اون رو مد کردیم و می کنیم. یه عضو تازه وارد در ایفای نقش برداشتی از ریش دامبلدور داره که در کتاب ها خونده و در فیلم ها دیده. یه ریش کاملا بافته شده. اما نه در حدی دراز باشه که جمع نشه و فرو کنه توی شلوارش. مگر دامبلدور خارپشتی و گلوله شده میخوابه؟ هان؟ اینه که همه نمی خندن به این توصیف مگر اینکه با توصیف بیشتر، یه علت نهان یا نیمه نهان رو پرورش بدین پیرامون عادت های اون شخصیت که زمینه ای بشه برای درک بهتر این مورد طنز. که جا داره اینجا اینو متذکر بشم که شخصیت های رول معمولا مرزها و حدودی دارن و خیلی فرا رفتن یا نزول زیادی در مورد عادت ها و رفتارهای مرسوم شخصیت ها بر اساس ایفای نقش ساختگی سایت جادوگران و همچنین خود داستان هری پاتر چندان جالب و صحیح نیست و این مورد بیشتر در مساله شخصیت شناسی رول مطرح هست.

اما در آخرین مورد اجازه بدین که به بحث دیالوگ ها بپردازم. از نقاط قوت شما باید بگم که دیالوگ ها طنز شما هستش. اصلا بحث فنی و ساختاری رو در مورد دیالوگ و توصیف و ... مطرح نمیکنم. در مورد دیالوگ های شخصیت های شما در این رول، باید بگم عمق جذابیت و طنز در قسمت خانه شماره ۱۲ گریمولد و موضوع چاره اندیشی میان دامبلدور و جیمز هست. در نیمه اول چندان دیالوگ های طنزآمیز و جذابی نمی بینیم در رول شما اما شما با بهره گیری از وسیله ارتباطی "موبایل" طنز نسبتا مناسبی رو به دیالوگ های جیمز و دامبلدور اضافه کردین. از نظر محتوایی یک تضاد و ساختار شکنی پدید آوردین برای جادوگرها که از موبایل استفاده کنن. وسیله های ارتباطی شون جغدها یا امثال اونهاست. خب؟

میخوام به طنز بودن دیالوگ اشاره کنم و همینطور به این ساختار شکنی. چون نفر اولی نیستید که از سوژه موبایل برای برقراری ارتباط میان جادوگران بهره می برید. پیش از شما خیلی استفاده شده. خود من هم قبلا استفاده کردم. بحث آیفون فور و یازده – دو صفر جالب و با مزه بود و طنز آمیز. اما نه خیلی. یه جورایی طنز به واسطه ی چند اسم ماگلی و یک ساختار شکنی بود. عاملی نداشت که آمپر طنز رو به اصطلاح بالا ببره واسه این موارد. در کل دیالوگ های خوبی بودن برای شخصیت ها اما بذار یه نکته ای رو یادآور بشم. این ساختار شکنی که عالم ماگل خیلی از چیزها قاطی میشه با عالم جادوگرا، در ابتدا جذابیت دارن و پس از تکراری شدن دیگه یه جورایی خشک میشن. اینه که من به جای استفاده از "موبایل" میگم که با خلاقیت خودتون یه چیزی رو پدید بیارن. نه دقیقا یه وسیله ی ارتباطی جدید که تلفیق عالم ماگل و جادوگر باشه، بلکه حتی یک شیوه ی ارتباطی جدید و طنز آمیز که این موضوع به خلاقیت فردی خودتون بستگی داره و پرورش و ترویج صحیح اون توسط شما و خوانندگان و ادامه دهندگان رول های شما، میتونه اونو حتی وارد فرهنگ دائمی و مرسوم ایفای نقش سایت کنه.

مورد دیگه ای فکر نکنم باشه تا اضافه کنم. به نکاتی که در مورد توصیف ها گفتم کمی توجه کن. خلاقیت رو هم مد نظر داشته باش چون حدس میزنم پتانسیل خوب و بالایی برای موضوع خلاقیت در رول ها داشته باشی و این مورد رو تنها برای محیط و اشیا و واسطه ها در نظر نداشته باش. شخصیت ها هم با توجه به اصول شخصیت شناسی مرسوم و رعایت حدودی مرزها، این قابلیت رو دارن که روشون کار بشه. در کل رول خوبی. موفق باشی.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۷ ۱۸:۵۷:۴۴

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹

دراکو مالفوی old7


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۰:۰۷ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
از گیل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 43
آفلاین
سلام بر پیری الدنگ محفل!
بیا این پست ما رو نقد کن ببینیم چی بلدی!

305


بوق بر مدیران







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.