نقد پست شماره 308 در تاپیک کلبه ی سپیدپدید آورنده:
رز ویزلیعلیک !
در بحث اول نگاهی میندازیم به "سوژه اصلی" و اینکه این سوژه در رول شما آیا کنترل و حفظ شده؟ آیا منحرف شده؟ آیا به شکل زیبا و مناسب مسیرش عوض شده؟ و .... . نویسندگان پیش از شما دو بار مسیر اصلی سوژه رو عوض کردن. یک بار به شکل کامل و یک بار هم نیمه کامل. تغییر مسیر یک سوژه جاری به جای دیگر یک اشکال نیست اما معمولا اگه بدون فکر، بدون خلاقیت و نو آوری باشه واقعا مسیر رول ها رو به نقطه ی کسل کننده ای میرسونه. الان کار شما طی چند پست متوالی هست که داره انجام میشه. سوال من اینه که ایا به واسطه اینکه چون شما در سایت عضو گروه مرگخواران هستی، باید مسیر سوژه رو به نفع گروه خودت و لرد سیاه در داستان رول ها تغییر بدهید؟ یه کم پست های قبلی این سوژه رو بخونید. نفرات قبل از شما. یکی مرگخوار و دیگری محفلی. مرگخوار مسیر سوژه رو به سمت برتری نسبی مرگخواران و لرد سیاه و ناکامی مجدد دامبلدور و محفل کشونده و درست نفر بعدیش که یک محفلی هست مسیر سوژه رو دوباره طوری عوض کرده که اشتباه لرد سیاه و پیروزی نسبی محفل رو نشون بده. واقعا تا کی؟ آیا مفهوم دقیق کنترل و حفظ سوژه ی جاری اینه؟
اگر بخوایم به این شکل در نظر بگیریم که یک خط در میون سوژه اصلی مسیرش از یک جبهه به سمت جبهه دیگر می چرخه و اصلا جهت یابی سوژه اصلی به جایی نمیکشه که بشه درست و حسابی فهمید چی گذشت، چی میگذره و چه خواهد گذشت.
میزان پیشرفت شما در رول این نیست که چون در سایت مرگخوار هستید، دائما گروه مرگخوران و لرد را نسبت به محفل چیره نشون بدین. بحث رویارویی دو جبهه ی سیاه و سفید همانطور که در نقد رول دراکو هم گفتم، یه بحث دیده کاملا تکراری و بارها و بارها شده، میشه و خواهد شد. اما موضوع اینجاست که اگر کسی بتونه این رویارویی سنتی و قدیمی در رول سایت رو با خلاقیت و نو آوری خودش به شکل یک سوژه زیبا در بیاره خیلی به جذابیت دو چندان سوژه کمک کرده. مثلا در دو پست قبلی شما لرد سیاه یه سوتی داد و با یک اعلام از طرف دراکو مالفوی، خودش پیش خودش فهمیده چه اشتباهی کرده. در سوی دیگر هم محفل با راهکاری که از زیر زبون لرد کشیده بود داشت مثلا با روزنامه های الکی و ساختگی عضو جذب میکرد. اما ما می بینیم مسیر سوژه رو کاملا عکس و به نفع لرد سیاه عوض کردین و لرد سیاه رو به شکل نیمه نهان و گنگ در انتهای رولتون چیره کردین بر دامبلدور. ببین این شکال فقط مربوط به شما نیست. گودریک گریفندور که محفلی هست هم در پست قبلی شما مسیر سوژه رو که به شکل نسبی به نفع محفل ققنوس تغییر داد و این در حالی است که در پست دراکو مالفوی، لرد سیاه و مرگخواران طی جهت دهی دراکو به سوژه، صاحب برتری نسبی بودند. اینه که حالت کل کل پیدا کرده متاسفانه و این جهت گیری مسخره باید محو بشه. مگر آنکه کسی که اون رو ایجاد میکنه به قدری جذابیت و خلاقیت بهش ببخشه که بقیه هم همون مسیر رو ادامه بده (چه مرگخوار – چه محفلی – چه بدون گروه).
موردی که این انحراف از سوژه رو میتونه به شکل نسبی جبران کنه، برتری دادن یا ضعف بخشیدن و ناکام گذاشتن هر دو جبهه به شکل هم زمان و همگام در یک رول و در مورد چند مورد انگشت شمار و ضد هم هستش. این تا حد کمی میتونه برای جلوگیری از سوق سوژه اصلی به اون درگیری سنتی مفید باشه. چرا که حداقل در این نسل آخر از اعضای ایفای نقش، کمتر دیدم از این سوژه سنتی خلاقیت بسازن. اینه که حداقل اگه نمیخواین وقت بیشتر بذارین روی رول و بیشتر به تعداد رول و گسترش مقدار فکر می کنید بهتره از این واسطه های جبرانی و فرعی استفاده کنید که واقعا خیلی خیلی نیاز به فکر و اتم شکافی نداره. حداقل به مدد این واسطه ها میشه از سوق دادن سوژه به یه مسیر سنتی و بسیار کسل کننده جلوگیری کرد و حداقل اون برتری تخیلی و زاده ذهنتون رو میان دو جبهه نسبی می کنید. انتهای رول شما هم دلیلی نمیشه که مسیر سوژه رو تغییر ندادین. همچنان دامبلدور را شکسته خورده تر کردین. من همچنان سر صحبتم در مورد کسل کننده بودن این مسیر هستم و به ایجاد خلاقیت در مورد دیگیری سنتی سیاه و سفید تاکید می کنم اما اجازه بده در کل این انتخابت برای وضعیت سوژه رو بررسی کنم.
شما مسیر سوژه رو بار دیگر همانند دراکو به سمت برتری نسبی لرد سیاه برگردونید اما این تغییر جهت کاملا بی جاذبه نبود. اگر خوش شانس بودید و پیش از شما گودریک گریفیندور برتری محفل را مطرح نمی کرد، می توانستید همان مسیر سوژه ای که دراکو آنرا آغاز کرد رو ادامه بدین و به برتری لرد سیاه اضافه کنید و ناکامی محفل را دو چندان کنید. این که هر دم و یه خط در میون جابجایی برتری انجام بشه بین دو جبهه حال بهم زن میشه یه جورایی. به هر جهت، اینکه روزنامه های ساختگی دامبلدور و جیمز عکس عمل کنند کمی جاذبه داشت اما متاسفانه چندان قوی بروز نمیده خودشو. اینکه لرد سیاه اشتباهش رو بفهمه عادی بود و پیش از شما در جریان سوژه پدیدار شد اما اینکه طی چهار روز یه دفعه تغییر پیدا کنه جاها و لرد سود ببره و عضو جذب کنه یک مقدار خام بود. درسته که لرد صاحب ایده بود و با اشتباهی تلفنی اون رو به دامبلدور لو داد، اما دامبلدور هم اونقدر ناشی نیست که ندونه چه کار میکنه.
این خامی دقیقا از اینجا سرچشمه میگیره: بدون شک یک اشکالی که در رول شما وجود داره اینه که روزنامه رو وسیله ی تبلیغاتی محفل ققنوس معرفی کردین. اما توجه داشته باشین که در رول نفر قبلی، روزنامه، یک روزنامه الکی و ساختگی معرفی شد. پس روزنامه الکی و ساختگی بی شک بیانگر مطالب ساختگی و دروغ هم هست و لزوما حاوی تبلیغ برای عضویت در محفل ققنوس نیست. پس بهتر بود طی جریان رول و توصیف هایی حداقل از عناوین و مطالب داخل این روزنامه ساختگی و دروغین که مثلا یک یا چند جادوگر عابر در دیاگون میخونن، اخبار و مطالبی منتشر بشه میان جادوگران که وضعیت حاکم بر جامعه رو به نفع محفل ققنوس عوض کنه و جادوگرا رو تشویق به پیوستن به اون کنه و این اخبار کاملا ضد جبهه مرگخواران و لرد سیاه باشه. چرا که نباید فراموش کرد این ایده رو لرد سیاه به دامبلدور گفت بنابراین ایده خودش هم در ابتدا همین بوده و با اخبار دروغین و روزنامه ساختگی مرگخواران زیادی رو برای حکومت بر جامعه جادوگرا جذب نموده و هنگامی که به اوج رسیده، این ایده رو رها کرده و در اثر تماس تلفنی به اشتباه اونو به دامبلدور لو داده. خب با این اوصاف دو وضعیت و ابهام به گونه ای برای من در مورد مسیر و محتوای سوژه ی رول شما پیش میاد:
ابهام اول: اینکه اگر مطالب داخل روزنامه به قول شما تنها حاوی "تبلیغ" برای عضویت در محفل هست، چگونه لرد سیاه از این تبلیغ اختصاصی محفل ققنوس به نفع جبهه ی خودش استفاده کرده؟ (بله. این درسته که در انتهای رول شما این مورد رو به شکل یک ابهام مطرح کردین برای شخص دامبلدور اما ابهامی بود که خواننده رول شما – مخصوصا یک خواننده نه چندان آشنا رو دچار ابهام دیگه ای میکنه که واقعا چطور؟ و شما این چطور رو به عهده ی نویسنده های بعدی گذاشتید. در اصل خامه و حداقل زمینه ی ذهنی رو هم فراهم نکردین. در ادامه راهکار هم معرفی میکنم. )
ابهام دوم: اگر همانطور که من در بالاتر اشاره کردم، روزنامه الکی و ساختگی تنها از دید شما منحصر به تبلیغ مطلق برای عضویت در محفل ققنوس نبوده و حاوی اخبارهای دروغ به نفع محفل هم بوده، پس چطور لرد سیاه از اخبار دروغ علیه خودش استفاده مثبت کرده؟ (دلیل این موضوع رو در دیالوگ لرد سیاه خطاب به ویکتور کرام می بینیم که میگه: " - تو هم روزنامه ی دامبل رو خوندی نه؟ " . بنابراین ابهام باز اینجاست که چطور لرد سیاه از اخبار دروغ ضد خودش به نفع خودش استفاده کرده که باز در این صورت این رفع ابهام رو به نویسنده های بعدی واگذار کردین. بدون زمینه ای. )
شاید ادعا کنید که این ابهام در انتهای رول رو برای ایجاد انگیزه و جذابیت برای نفرات بعدی که به گونه ای این ابهام رو حل کنند. بله، این مورد از اون جهت خوب و مناسبه اما نه برای همه و نه برای سوژه ای که بدون هیچ زمینه و پختگی به اون مرحله رسیده. بله. خیلی ها قادرند که از ابهام موجود در انتهای پست شما رول بنویسن و به خیال خودشون ابهام رو حل کنند اما باز به جهت های مختلف میکشن رول و چیزی در میارن که شاید بارها و بارها انحرافاتی رو در مسیر سوژه پذیرا بوده و آخرش یه چیز تکراری و مسخره ای رو پدید میارن. یه عده ی کمی هستند که قادرند مواردی جالبی رو از این ابهامات خلق کنند. اینه که من در موردی بدی و خوبی این ابهام نظر نمیدم. اما پیشنهادی میدم که در مورد رفع ابهام افکار دامبلدور بتونه برای همه نوع قشر از نویسندگانی که رول شما رو ادامه میدن مفید باشه و پیاده کردن این پیشنهاد به دست شما عملی میشه.
این پیشنهاد دقیقا اینه که شما ضمن حفظ اون ابهام و ایجاد انگیزه و جذابیت برای ادامه دهندگان رول خودتون، در مسیر رول، موقعیت رو موقتا به جایی عوض کنید که لرد سیاه بی کار ننشسته. پس از اشتباهی که در لو دادن راز موفقیت به دامبلدور مرتکب شده دست به اقداماتی میزنه که بعدها در تغییر موقعیت مجدد به کوچه دیاگون منجر به نتیجه ی معکوس برای جیمز و دامبلدور میشه. حالا، نویسندگان رول با این زمینه در رول شما میفهمن که حداقل لرد به شکل غیر معقول استفاده نکرده از روزنامه ساختگی دامبلدور. حالا اون تغییر موقعیت برای مقاومت لرد در برابر دامبلدور اگر بخوام به شکل بهتر بیان کنم این بود که به دستور لرد، مرگخوار یا مرگخوارانی این روزنامه دامبلدور رو تهیه میکردن و میدین که آدرسی که برای جذب عضو در محفل درون روزنامه درج شده دقیقا کجاست و به اون آدرس میرفتن. همین ! حتی به ادامه هم نیاز نداشت این فعالیت لرد برای جلوگیری از نقشه محفل . این خودش یک حداقل زمینه رو برای همه قشر نویسنده فراهم میکنه. به رول خودت دقت کن. شما این زمینه رو درست در اینجا جرقه هاش رو داشتی اما همون تغییر موقعیت و ترسیم فعالیت لرد برای خنثی کردن رو نداشتی:
نقل قول:
روز چهارم جیمز گفت:
- عمو میگم شاید هر روز ملت میومدن و ما نبودیم.بهتر نیست امروز ظهر بریم تبلیغ؟ یه چیز دیگه...میگم من یویوم ترک خورده.. میشه امروزم بریم دیاگون؟
بله. بله. دقیقا همینه. مردم میرفتن دم گریمولد و مثلا اون مرگخواران بودند که دم گریمولد منتظر بودند و مردم منتظر در دم گریمولد رو به گونه ای مبهم در پشت پرده ی رول شما، منحرف میکردن به سمت لرد سیاه و ارتش ایشون. شاید مدعی بشی که دست نفرات بعدی که میخوان رول شما رو ادامه بدن بسته میشه با عملی کردن این پیشنهاد اما یادآوری می کنم که این پیشنهاد تنها زمینه ی منطقی برای نتیجه ی معکوس دامبلدور هستش و هنوز شیوه ی دقیق انحراف مردم از دم گریمولد به مخروبه ای در دیاگون توسط مرگخواران مثلا آشکار نیست و دامبلدور و جیمز هستند که از این ابهام بی خبرند. شیوه ی فهمیدن اونها چیزی هست که در کشف این ابهام دست نفرات بعدی رو تحت هیچ عنوان نمی بنده و اجازه ویراژ میده روی سوژه ی رفع ابهام افکار دامبلدور. بله. ما به عنوان نویسنده میدونیم. اما اینکه شخصیت های رول ما (جیمز و دامبلدور) نمی دونن موضوع مائه. باهاشون در مسیر رفع ابهام باید بازی کرد. کلی شاهراه و کلی بی راه طنز و جذاب میشه براشون سر راه قرار داد.
در بحث بعدی به موضوع "محتوا" می پردازم که این موضوع در حقیقت یه زیر شاخه در راستای همون کنترل هسته داستان و اداره صحیح سوژه هست اما به طور چندان عمیقی نقش مستقیم نداره در اونها. توجه داشته باشیم که در رول قبل از شما که توسط گودریک گریفیندور نگارش یافت، دامبلدور و جیمز با لباس مبدل و چهره ای ناشناس روزنامه ساختگی پخش می کردن که شناخته نشن. حالا به تکه قسمت های زیر توجه کن از رول خودت:
نقل قول:
- هی ریشی!! مگه کوری؟ چرا تو صف میزنی؟
-----------------------------------------------------------
دامبلدور نگاهی به نفر جلویش انداخت و چهره ی آشنایی دید. نفس راحتی کشید و گفت:
- به به! آقای کرام!! چطوری آقا ویکتور؟
-----------------------------------------------------------
دامبلدور به سراغ نفر بعد رفت:
- سلام اوری! چه خبرا؟
-----------------------------------------------------------
به همین دلیل دامبلدور سراغ نفر بعدی رفت و گفت:
- سلام رز! دوشیزه ویزلی خودمون!
خب. دامبلدور و جیمز اگر با لباس مبدل اقدام به پخش روزنامه میکردن، برای اون صبح هم حتما جهت این کار رفته بودن دیاگون با همون لباس و جیمز هم به واسطه ی موضوع بی ربط "ترک خوردن یویو" توی دیاگون کار داشت. خب دامبلدور قیافه ی تابلویی داره و اگه بخواد خودشو مبدل و ناشناس درست کنه (که شما به این قضیه توجه نداشتی) پس چطور باب آشنایی رو با افراد مختلف میخواد باز کنه در امتداد اون صف؟ اشتباه عجیبه و حداقل نیم تا یک خط توضیح و توصیف ساده در مورد اینکه قصد اونها در اون روز چهارم فروش روزنامه نبوده و با چهره ی مرسوم خودشون اونجا میرن میتونست این محتوا رو درست جلوه بده برای خوانندگان رول شما.
در ادامه همین نقل قول تکه تکه از رول شما، در مورد بحث "شخصیت شناسی" میخوام بحثی داشته باشم. شخصیت شناسی دقیقا آشنایی با خصوصیات رفتاری و روحی شخصیت های رول هست که این خصوصیات در ایفای نقش سایت ترکیبی از خصوصیات این شخصیت ها در داستان های هری پاتر و خصوصیات ساختگی مرسوم توسط خود اعضا هست. طوری که من از دیالوگ های نقل قول گرفته شده می بینم، دامبلدور دیگه قیافه ی ناشناس و مبدلی نداره. با قیافه ی معروف خودش وارد دیاگون میشه. اینکه بخواد سر از کار اون صف در بیاره و به اون ساختمون وارد بشه، به شکل بسیار ساده ای بر دامبلدور توصیف شده از جانب شده. اینکه به آدم های مختلف رو بندازه تا جا پیدا کنه توی صف یه طنز مرسوم و اجتماعی هست که حتی توی جامعه خودمون هم دیده میشه اما متناسب با شخصیت جادوگر قدرتمندی مثل دامبلدور نیست. ایشون اصلا نیازی نداره که توی صف وایسه و حتی رو بندازه به جادوگران ضعیف تر از خودش. بحث رول سقوط محفل هست اما بحث افول قدرت جادویی و شخصی دامبلدور نیست. به چشم به هم زدن دامبلدور این توانایی رو داره که دزدکی وارد اون ساختمون بشه. در آخر رول هم موضوع حضور شخص لرد سیاه در کوچه ی دیاگون و اون مغازه خیلی عجیب بود در رول شما. لرد در دیاگون بیاد شخصا که عضو جذب کنه؟ نه. میشد مرگخواران باشن توی اون ساختمون که دسته دسته ضمن اینکه از قبل مردم رو توی گریمولد منحرف کرده بودن، اونا رو به لیتل هنگتون و خانه ریدل بفرستن تا لرد سیاه بررسی کنه. لرد عادت نداره خودشو همه جا ظاهر کنه جلوی همه. و جالب تر اینکه لرد و دامبلدور خیلی بهم نزدیک باشن. در چند قدمی هم ! در یه ساختمون، جلوی اون جمعیت، در دیاگون ! این دیگه... ! چی بگم.
مورد دیگه ای به نظرم نمیاد. اشاره داشته باشم که "فضاسازی محیط" رو مناسب انجام میدین اما نه چندان عالی. این رو خیلی ها اصلا فراموش میکنن که اشاره کوتاه هم داشته باشن توی رول هاشون بهش. اما شما داشتین در سه چهار موردی. چیزی که به شما کمک میکنه در سبک طنز برای فضاسازی اون مکان و محیطی که شخصیت ها توش هستن اینه که اون فضا رو مثلا اگر که شاده، با توصیف های طنز پتانسیل حضور طنز رو در محیط برای شخصیت ها بالا ببرید. جمله بندی ها رو هم به تناسب طنز یا جدی بودن فضا تنظیم کنید. همینطور واژه ها رو. "توصیف" پیرامون شخصیت ها و حالت های فکری و رفتاری و چهره اونها تا حد خوبی مسلط هستین و کاربرد شکلک رو برای چهره ی اونها در انتهای دیالوگ بلدین. میدونی چطور و کجا استفاده کنید. با رعایت اصل "شخصیت شناسی" که گفتم، پیرامون حالت های رفتاری و چهره اونها می تونید توصیف های با مزه و خنده داری ایجاد کنید. (اما نه کاملا ساختار شکن و غیر معقول که هیچ جوره راهی در شخصیت آقای X یا خانم Y نداشته باشد). مورد دیگه ای نیست. بیشتر موارد نگارشی که معتقدم اونها تجربی هست.
تقریبا خوب بود. موفق باشید.
ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۸ ۲۰:۴۵:۲۹