هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۸۴
#97

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
نزدیک های ظهر بود و کوییرل داشت به چوبدستی سالازار اسلایترین رو تحویل میداد وقتی که از این کار فارغ شد(که البته پول خوبی هم براش گرفت)سرش رو خم کرد تا سفارش هیا دیگرش رو آماده کنه.
او صدای خارج شدن سالازار اسلایترین رو از در شنید ولی ناگهان متوجه نورهایی عجیب ولی آشنا در مغازه اش روشن و خاموش می شوند,کوییرل سرش رو بلند می کند و صورت آرتیکوس دامبلدور رو می بیند که از فاصله کمی به او نگاه می کرد(اگه توجه کرده باشید آرتیکوس قبل از اینکه دری که سالازار باز کرده بود بسته بشه با سرعت نور وارد مغازه شده).
کوییرل یه فدم به عقب می پره و میگه:ها!شما من رو ترسوندید.
آرتیکوس:سلام کوییرل عزیز,آیا چوبدستی من رو حاضره؟
کوییرل به یاد قراری که با آرتیکوس گذاشته بود افتاد و گفت:آه بله همه ترکهای این چوبدستی رو مطابق میل شما تعمیر کردم.
و چوبدستی آرتیکوس رو که یه واکس حسابی هم بهش زده بود رو به آرتیکوس داد.
آرتیکوس:هوم.قیافش که خوب و نو شده,حالا ببینم که خوب کار می کنه یا نه؟
و بدون هشدار چوبدستی رو به طرف کوییرل گرفت و ورد(آنتاکلاستوم)رو گفت و کوییرل تبدیل به یه غول پشمالو کوچولو در شنلی سیاه شد.
آرتیکوس با خوشحالی:عالیه واقعا معرکه شده قبلا برای آدمهایی که تبدیل به غول کردم(خدا میدونه چند نفر!)اینقدر پشم خوب و بلندی نداشتند,مرسی.
کوییرل:خورخورخپرخار(الان که کوییرل تبدیل به غول شده فقط می تونه به زبان غولی حرف بزنه و معنی این خواهش می کنم مشکلی نبود)
و یهو جلوی دهنشو می گیره و با تعجب به طرف آینه می ره و می بینه که غول شده و به آرتیکوس میگه:خرا خروو خول خردی خرتولوخو(چرا منو غول کردی ^*&%^&%(این علامت ها یعنی یه فحشی داد که از معنی کردنش معذورم))
آتیکوس با نارحتی:چرا اینجوی حرف میزنی نکنه سرما خوردی,شنیدم که اینجاها یه مغازه دارویی به نام شوخی های ویزلی هست (زکی!ویزلی و دارو؟)برو اونجا بهت یه قرصی چیزی بده تا خوب بشی.
کوییرل :خدر خو خندر ختی ختت خروو خناخ خن(من چیزیم نیست فقط منو انسان کن)
آرتیکوس:چی؟نفهمیدم؟
کوییرل با گریه :خد خرو....(گفتم منو ....)
آرتیکوس حرف کوییرل رو قطع می کنه و میگه:انرژی خودتو الکی مصرف نکن چون من زبون تو رو حالیم نمی شه بعدا که حالت خوب شد بهت سر میزنم خداحافظ.
و آرتیکوس بدون دادن حق الزحمه تعمیر چوبدستی به کوییرل غیب شد(آرتیکوس به خاطر سخاوتش 2033 سال عمر نکرده!)
کوییرل با صدای بلند:خبرخردخرخرت خول خم خی خی خولم خم خدد خو خرت(پیرمرد خرفت!غولم که کرد هیچی,پولم هم نداد و رفت).


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۱:۵۳:۳۳

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۴
#96

هلن هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۰۳ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۸۶
از اون جا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
وقتی اوایل صبح بود هلن وارد مغازه میشود
هلن : سلام
کوییرل: سلام دخترم خوب چطوری ؟
هلن : ممنون
کوییرل : چه خبرا
هلن: یه چوب دستی می خواستم تقریبا 25 سانتی متر
کوییرل : خوب
هلن : بعدش از موی تک شاخ باشه
کوییرل :خوب
هلن :خوب
کوییرل :خوب چی
هلن :خوب دیگه بدین
کوییرل : ایمیلت رو بگو اسمت رو بگو اها تو خواهر رزی ازت معلومه شما دوتا دست از سر من بر نمی دارین؟
هلن :
کوییرل : خوب بگو
هلن : ایمیلم : minish_2006@yahoo.com.
اسمم هم که هلن هافلپاف
کوییرل: برات می فرستم
هلن:خیلی ممنون
کوییرل: خواهش میکنم
هلن : خداحافظ
کوییرل: بای بای
--------------------------------------------------------------------------
ببخشيد ايميلم اون دفعه اشتباه بود و به دستم نرسيد ميشه دوباره بفرستيد؟لطفا...؟


[size=large][color=0033FF


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۳:۲۱ سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۴
#95

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
نزدیک های عصر بود و کوییرل داشت سفارش هایی که از جادوگر ها گرفته بود مرتب می کرد که ناگهان متوجه چیزی غیر عادی در بیرون از مغازه شد.در بیرون مغازه داشت اتفاق عجیبی می افتاد .در بیرون مغازه نوری عجیب در جاهایی مختلف ظاهر و ناپدید می شد.کوییرل تا به حال چنین چیزی آن هم در کوچه دیاگون ندیده بود او به سمت در رفت تا به بیرون برود و از این موضوع سر در بیاورد.
ولی ناگهان مردی مانند سایه عجیب و مانند سرعت طلسم های قدرتمند در مقابل کوییرل ظاهر شد و آن نور های عجیب با آمدن این فرد در داخل مغازه ظاهر شدند.

کوییرل با تعجب و ترس:بفرمایید آیا با من کاری داشتید؟
آرتیکوس دامبلدور:بله البته.
کوییرل : پس لطفا بگید با من چی کار دارید ؟ خودتون رو هم معرفی کنید.
آرتیکوس دامبلدور:آه بله من آرتیکوس دامبلدور هستم.
کوییرل:دامبلدور؟آیا شما با آلبوس دامبلدور نسبتی دارید؟
آرتیکوس دامبلدور: می بینم که آلبوس رو می شناسی بله من جد جد جد جد آلبوس هستم.
کوییرل با احترام بیشتر : از دیدنتون خوشوقتم ولی در مورد کارتون با من؟
آرتیکوس دامبلدور: چوب دستی من احتیاج به تعمیر داره(آخه 2000 سال کم عمری نیست)...
کوییرل وسط حرف آرتیکوس می پره و میگه:ولی من میتونم ...
آرتیکوس دامبلدور حرف کوییرل قطع می کنه و میگه:میدونم می خوای چی بگی ولی عمرا بتونی چوب دستی عین اینو بسازی این از عهده یک مرد معمولی خارجه حتی 10 ابر مرد هم به سختی می تونن چنین چوبدستی بسازند و من فقط می خوام این طرفی که یه ذره ترک برداشته رو بازسازی کنی. آیا می تونی این کارو برام بکنی؟
کوییرل با ناراحتی:بله می تونم ولی در مورد خوصیصات این چوبدستی رو باید بهم بگید.
آرتیکوس:آه بله این چوبدستی به اندازه 21 سانت از درخت کاج و عصاره وجود ارواح مطهره...
کوییرل با تعجب :نننننننننننه!!!
آرتیکوس:بله همین جوره به خاطر همین گفتم که نمی تونی یه چوبدستی عین اینو بسازی.خب من چوبدستی.....
در این لحظه کوییرل برای بررسی چوبدستی دستشو به طرف اون دراز می کنه ولی ناگهان با شدت تمام به بدنش به سقف مغازه بخورد می کنه و بعد می افته زمین.
آرتیکوس:اوه من رو ببخشید فراموش کرده بودم بگم که این چوبدستی از نیروی دفاعی زیادی برخورداره که فقط من می تونم لمسش کنم.
کوییرل:پس من چه جوری این رو تعمیر کنم
آرتیکوس:هیس صبر کن تا جادوش رو برای مدتی غیر فعال کنم.
بعد آرتیکوس دامبلدور بدون چوبدستی وردی (آمانتلو کنترام) رو میگه و چوبدستی رو غیر فعال می کنه و چوب دستی رو به کوییرل می ده و میگه:خب اینم از این. من چوبدستی رو کی بیام بگیرم کوییرل عزیز؟
کوییرل:اگه میلتون رو به من بدید براتون می فرستم.
آرتیکوس: نه خودت میام تحویل می گیرم من به این چیزای مدرن جادوگری اعتماد ندارم روش های قدیمی بهتره فقط بگید کی بیام؟
کوییرل:یک هفته دیگه لطفا.
آرتیکوس:اگه می تونی زودتر حاضرش کن.فعلا خداحافظ
و آرتیکوس دامبلدور ناپدید می شود.
کوییرل: خداحافظ(توی ذهنش می گه:پیرمرد خرفت)
که ناگهان صدایی از مغازه اش به گوش می رسه که میگه :آهای کوییرل آخرین بارت باشه که به من فحش میدی فهمیدی!وگرنه ارواح خبیث رو میفرستم دنبالت که روحتو ببرن جایی که آرزوی بوسه دیوانه ساز ها رو بکنی.
کوییرل در حالی که به دنبال منبع صدا می گشت با ترس گفت:چشم قربان تکرار نمی شه.
آرتیکوس گفت:خوبه پس خداحافظ.
کوییرل:خداحافظ.

------------------------------------------------------------------------
این اولین رولی بود که بازی کردم
پس اگه بد بود ببخشید
آرتیکوس دامبلدور


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴
#94

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
اين اولين و آخرين اخطاره.....

براي گرفتن چوبدستي يك عدد رول تميز و زيبا بنويسيد تا در اسرع وقت چوبدستي برايتان ارسال شود....


رون ويزلي(ناظر فروم)


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴
#93

مریم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۳ جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴
از مدرسه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
نزدیکای ساعت 2 پروفسور کوییرل داشتن ناهارمی خوردن
من : سلام ببخشید من ...
کوییرل:شما ؟
من : من یه چوب دستی میخواستم که ...
کوییرل:شما ؟
من: یه چوب دستی می خواستم که از موی تکشاخ باشه و
کوییرل: شما ؟
من : من من من لیزا تورپینم دیگه !
کوییرل: خوب
من : اندازه اش هم تقریبا 20 سانتی متر باشه
کوییرل : خوب دیگه چی
من : روش هم بنویسین راونکلاو بهترین گروه
کوییرل : باشه برات می فرستم
من : خیلی ممنون
کوییرل : ایمیت
من: sarad323@yahoo.com
کوییرل:
من
کوییرل : خوب برو
من : اوکی خدا نگهدار



Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴
#92

بیل ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۳ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵
از The Burrow
گروه:
کاربران عضو
پیام: 597
آفلاین
قبل از ظهره. کوییرل توی مغازه نشسته پشت پیشخون. دستاشو گذاشته دو طرف سرش. داره فکر می کنه که امروز چه مشتری های عجیبی داشته.

صدای در میاد. کوییرل با بی حوصلگی سرشو برمی گردونه. یه آدم چارشونه قد بلند میاد تو. کلاه شنلش صورتشو پوشونده. در نگاه اول به نظر میاد یه مرگخوار باشه. اما تا کلاهو برمیداره کوییرل سیخ میشینه و میگه : او ه ه ه

مرد موهای قرمز بلندی داره که دم اسبی بسته و روی صورتش چند تا زخم عمیقه که تازه به نظر میان.

بیل ویزلی: سلام پروفسور. چیه؟ تعجب می کنی منو اینجا میبینی؟
کوییرل: از وقتی که این مغازه رو راه انداختم، هیچ روزی عجیب تر از امروز نداشتم. سرم داره سوت میکشه.
بیل : چرا پروفسور؟
کوییرل: اول صبح تا مغازه رو باز کردم، رز هافلپاف اومده یه کروسیو روی من اجرا کرده که چرا چوبش نرسیده دستش. بعد خواهرش هلن اومده کلی آبغوره گرفته.
بیل: چه شروع بدی.
کوییرل : این تازه اولش بود . بعدش یه خون آشام اومده.هنوز از شوک خون آشام نجات پیدا نکرده بودم سالازار اومده یه سفارش عجق داده و رفته. حالا هم که یه کارآگاه اومده.

بیل: خوب پروفسور جون، پول چاپ کردن این دردسرا رو هم داره. من یه چوب می خوام که بتونم وردای دفاعی رو خیلی سریع انجام بده. می دونی که دهکده خیلی ناامن شده و منم احتیاج به یه چوب بهتر دارم.
کوییرل: خوب پس یه چوب 10 اینچی با ریسه قلب اژدها و چوب Womping Willow. خوب این خیلی گرون درمیاد. میشه 40 گالیون.
بیل: گفتی رز چه وردی روت اجرا کرد. مثل اینکه خوب اجرا نکرده.
کوییرل : یادم رفت. تو کارآگاهی . برای کارآگاها 40% تخفیف داریم

بیل: خوبه. چقدر خوبه که چوب سازی به خوبی تو اینجا داریم.

بیل میره بیرون. کوییرل یه مدتی به در خیره می مونه و بعد تا کسی دیگه ای نیومده میره بیرون و کرکره رو میکشه پایین.


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۲۳ ۱۴:۲۷:۲۵

Soon we must all face the choice
between what is right and what is easy




تصویر کوچک شده


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴
#91

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
بان خوناشام تازه از مغازه خارج شده بود و کوییریل داشت به سمت پشت مغازه میرفت که باز صدای باز شدن در میاد .. کوییریل برمیگرده که ببینه چه کسی وارد شد ولی کسی رو جلوی در نمیبینه و با خودش فکر میکنه خیالاتی شده ...

وقتی که به روش و به سمت پشت مغازه بر میگردونه ناگهان با سالازار مواجه میشه (نخواستم زیاد ترسناکش کنم )

سالازار : سلام .. شما هر نوع چوبدستیی که بخوایم میتونید بسازید

کوییریل : البته که میتونیم از چوب بیس بال و گلف گرفته تا چوب کبریت بیخطر!!


سالازار : هووومک من یه چوبدستی میخوام!

کوییریل : چطوری باشه ؟ شما مشخصات بده من در عرض یه هفته تحویل میدم

سالازار: هر چی که باشه ؟؟

کوییریل : هرچی

سالازار : خیلی خوب .. ابعاد چوبدستی 21.4 باشه . چوب درخت نوردراسیل (معروف به درخت زندگی ر.ج شود به تاریخچه زندگی الفهای شب) ماده جادوییشم لطف کن ریسه قلب باسیلیسک بذار قطرشم لطف کن 3 سانتیمتر و 5 میلیمترو 7 میکرون باشه

پس هفته دیگه میبینمت


کوییریل : آره


نمایشنا


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۴
#90

بانو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۳۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هر جا كه سكوت و تاريكيش باعث بريده شدن نفس ها مي شه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
صبح زود بود.خورشيد هنوز به طور كامل طلوع نكرده بود.
پروفسور كوييرل از چند ساعت قبل توي مغازش در حال تعمير چند چوبدستي بود.در كوچه دياگون جز صداي سكوت شنيده نمي شد.
هنوز كسي براي شروع كارش نيامده بود.

صداي قدم هايي سكوت كوچه را شكست.قدم هايي آرام و محكم بر روي سنگفرش خيابان طنين مي انداخت.

هيكل شنل پوشي وارد تنها مغازه ي روشن كوچه شد.
كوييرل سرش رو بلند كرد.اتظار حضور شخصي را در آن ساعت نداشت.با لبخندي كه سعي داشت صميمانه جلوه كند رو به شخص شنل پوش كرد:
- چه كمكي از من ساخته است؟!
شخص شنل پوش به آرامي شنلش را از روي سرش كنار زد.و مستقيما در چشمان كوييرل خيره شد.
كروييل با تعجب به بانو چشم دوخت!!!
- ا...شما هموني نيستي كه داشتي از من غلط املايي مي گرفتي؟
بانو در حالي كه از اينكه كروييل او را به سرعت شناخته بود شادمان بود و با لحن صميمانه اي كه به هيچ وجه با حالتش سازگاري نداشت گفت:
- خودمم!!!
- فكر كنم كه جزو گروه مرگ خواران هم باشي؟؟؟
بانو كه لبخندش لحظه به لحظه كسترده تر مي شد با همان لحن صميمانه گفت:
- آره كاملا درسته!
-خوب چه كمكي از من ساخته است؟
- من شنيدم كه شما بهترين چوب دستي ها رو مي سازيد.پس لطفا يك چوب دستي به طول 25 سانتي متر با پر ققنوس و انعطاف پذير كه بتوان باهاش تمامي طلسم هاي نابخشودني رو اجرا كرد برام بسازيد.
كوييرل در حالي كه با شگفتي به اين سفارش گوش مي داد پرسيد:
- مگر شما خون آشام ها چوب دستي هم لازم داريد؟!
ناگهان صورت بانو مملو از خشم شد.چشمانش رو به چشمان كوييرل دوخت.
كوييرل داشت از درد فرياد مي كشيد و صدايش سرتاسر كوچه دياگون را به لرزه در آورد.
سپس دردش به همان سرعت از بين رفت.
بانو كه لبخند تمسخر آميزي گوشه ي لبش نقش بسته بود گفت:
- نه چوب دستي لازم نداريم....! ولي خوب چوب دستي كلاسش بيشتر بيد جييييگر....!!!!!!
و به آرامي از مغازه خارج شد.......
-------------------------------------------------------------------------
راستي ايميل لازم داره...؟!
خوب ايميلم ايميلم:
maniekbiganam@yahoo.com



Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۰:۱۵ دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۴
#89

هلن هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۰۳ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۸۶
از اون جا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
وقتی اوایل صبح بود هلن وارد مغازه میشود
هلن : سلام
کوییرل: سلام دخترم خوب چطوری ؟
هلن : ممنون
کوییرل : چه خبرا
هلن: یه چوب دستی می خواستم تقریبا 25 سانتی متر
کوییرل : خوب
هلن : بعدش از موی تک شاخ باشه
کوییرل :خوب
هلن :خوب
کوییرل :خوب چی
هلن :خوب دیگه بدین
کوییرل : ایمیلت رو بگو اسمت رو بگو اها تو خواهر رزی ازت معلومه شما دوتا دست از سر من بر نمی دارین؟
هلن :
کوییرل : خوب بگو
هلن : ایمیلم : miniah_2006@yahoo.com
اسمم هم که هلن هافلپاف
کوییرل: برات می فرستم
هلن:خیلی ممنون
کوییرل: خواهش میکنم
هلن : خداحافظ
کوییرل: بای بای


[size=large][color=0033FF


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۴
#88

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
اوایل صبح بود و کوییرل تازه مغازه رو باز کرده بود.اون طبق معمول بر پشت میزه کارش نشسته بود و مشغول ساخت یه نوع دیگه از چوبدستی بود.خورشیدد تازه طلوع کرده بود و هوا تقریبا سرد بود.کوییرا لز روی صندلی بلند میشه تا شومینه رو روشن کنه که...
شششتتررررررقققققق
کوییرل دومتر میپره هوا و بعد از اینکه با مخ پخش میشه کف مغازه بلند میشه به اطافش یه نگاهی میندازه"کی بود"
رز هافلپاف که بسیار عصبانی به نظر میرسید چوب دستیشو به سمت کوییرل میگیره و با صدایی به بلندی فریاد سرژ داد میزنه و میگخ"کرشیو"
کوییرل از درد فریاد میزنه و بعد از اینکه حالش سره جاش میاد بلند میشه و میگه:
کوییرل:آییییییی مگه بیماری دختر؟هان ؟اینکارت چه معنی داره؟
رز که الان تقریبا شبیه لبو شده بود به سمت کوییرل میاد و دوباره چوبدستیشو به سمت اون نشون میگیره:کریشی...
کوییرل:رز جون مادرت اول بگو چیکار کردم بعد چرا گریه میکنی بابا مگه چی شده.هان حتما چون مرگخوار شدم از دستم ناراحتی آه؟
رز:نه
کوییرل:پس چی؟
رز:من چوبدستیمو میخوام
کوییرل کمی با خودش فکر میکنه و میگه ممنکه فرستادمش انگار بزار ببینم و شروع به گشتن در قفسه ها میکنه
کوییرل:اینم که نیست اینکه ماله هوکیه اینم ماله ...آخه بببخشین یادم رفته الان درستش میکنیم
رز:نوموخام...من ماله خودمو وخام
کوییرل:ای بابا باشه صبر کن ببینم تو چی سفارش داده بودی آهان ایناهاش ای بابا سفارشتم که کامل نیست ولی اشکالی نداره قول میدم فردا بهترین نوع رو که تا بحال کسی ندیده رو برات بسازم
رز:راست میگی؟ممنون پروفسور
کوییرل:قابل ترونداره جیگرررررر










شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.