هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
#61

Mohsen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۲۴ دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
از کویت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 77
آفلاین
هری عزیز شما در یکی از پستهای این تاپیک اعلام کردید که چرا دامبلدور دنبال هری نرفته؟
من در اینجا چیزهای که به ذهنم رسیده برای شما باز گو می کنم.اگر اشتباه است به خوبی خودتون ببخشید.

1.دامبلدور در روی زانوی خود زخمی دارد که مشابه یک چیزی که مربوط به مترو لندن است دارد (البته امیدوارم ربطش به مترو لندن اشتباه نباشد)

2.دامبلدور جادوگر سیاهی به نام گریندل والد را شکست داده

3.نه زن و نه فرزندی دارد نزدیکی که او دارد تنها برادرش آبرفورث دامبلدور است مهربان و خوش قلب است با سیاهی در ستیز است و به خوبی اعتقاد دارد.

4.دامبلدور به زبان پری های دریای در مرحاه ی دوم به زبان خودشان صحبت کرد.
5.در یکی از مصاحبه هایی که با رولینگ انجام شده بود این سوال انجام شد(آیا دامبلدور آینده هری و یا رون است؟) رولینگ در جواب این سوال گفت(شما با این سوال میخواهید بدانید هری یا رون زنده می مانند).
من یک ایده از این سوال گرفتم اونم اینه که هری کودکی مثل دامبلدور است.

دامبلدور زخمی داره هری نیز زخمی بر روی پیشانی اش دارد.
1.هری باید جادوگری سیاه را شکست دهد دامبلدور هم یک فرد سیاه را شکست داده.
2.هری مادر پدر و بزرگترین حامی اش را از دست داده فکر می کنم دامبلدور هم افراد زیادی را از دست داده.
3.هری هم می تواند به زبان مارها سخن بگوید آیا دامبلدور صحبت کردن با این گونه موجودات را یاد داشته یا فرا گرفته یا نیروی به او انتقال پیدا کرده به وسیله ی زخم.
به نظر من دامبلدور قدرت مواجهه با هری را نداشت کودکی که زندگی اش توسط جادوگری سیاه تباه شده است قدرت دیدن کودکی که زندگیش مثل خودش نابود شده را ندارد.

یکی از موضوعاتی که در این تاپیک مورد مطالعه قرار می گیرد اینکه کسی در گودریک هالو همراه لرد ولدمورت نبوده.
اگر کسی همراهش نبوده چطور چوب دستی لرد به دسته آرورهای وزارت نرسیده؟
خودش که نمی تونسته چوبش رو بردارد و همراه خودش ببره.
این نکته ثابت میکنه که کسی در گودریک هالو همراه لرد ولدمورت بوده اما نمیگه پیتر بوده یا شخص دیگری فقط این نکته که کسی اونجا بوده رو ثابت میکنه.
و فقط همین نکته ثابت کننده ی اینه که در گودریک غیر از لرد و پاترها یکی دیگر بوده که نه از لرد خوشش میآمده نه از پاترها مخصوصا جیمز ولی، لی لی رو ممکنه دوست داشته باشه!!!!!


جهان آنقدر بزرگ نیست که ما تصور می کنیم...جهان آنقدر بزرگ است که ما نمی توانیم تصور کنیم.
آرتور چارلز کلارک


Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱:۵۶ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
#60

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
من فعلا فقط یه جواب کوتاه دارم بدون نقل قول و چیز اضافی
وجود پیتر در اونجا چه با اطلاع ولدی و چه بدون اطلاع ولدی امکان نداشته
چون اگه پیتر اونجا بود لزومی نداشت که موش ها بهش بگن ولدی کجاست
من به هیچ عنوان قبول نمیکنم که پیتر بدون اطلاع ولدی اونجا بوده و بعد ولدی نفهمیده باشه و نتونسته باشه ذهن جویی بکنه که پیتر اون شب اونجا بوده.
اگه همراه ولدی با اطلاع بود هم که وضعیت روشنه

این دلایل غیر قابل قبوله که چون ولدی ضعیف شده بوده فرار کرده به آلبانی
این رفتنش به البانی و نرفتنش مثلا به در خونه بلاتریکس دلیل داره همونطور که تمام چیز ها در هری پاتر دلیل دارن که ما فعلا نمیدونیم



این دقیقا و کاملا روشنه که چرا ولدی تکی رفته به خونه پاتر ها و نیاز به داستان سرایی های زیاد نیست ولدی دوست نداره در کار هاش با کسی شریک باشه دوست داره تنهایی عمل کنه

وقتی در پیش گویی نوشته شده طرف مقابل فلان و فیساره دوست نداره وقتی میره اونجا کسی رو با خودش ببره

من میگم ولدی کارش درسته منظورم اینه که حداقل جادوگرایی در حد پیتر در برابرش عددی نیستن و هیچ توانی ندارن و ذهنشون مثل کتاب برای ولدی بازه


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#59

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
اسم دهکده رو توجه کردین؟
گودریک هالو،
گودریک گریفیندور
البته شاید تصادفی باشه، ولی جای صحبت داره.
اما یک چیز دیگه:
هاگرید:
«وقتی روی بریستول بودیم خوابش برد.»
سرعت موتور بالا بوده، اونقدر بالا که کسی متوجه نشه کجاست. هاگرید از کجا فهمیده مگر اینکه توقف کرده باشه؟
یک چیز دیگه:
به نظر شما ریش دامبلدور چیزی نست برای اگاهی از وقایع؟


I Was Runinig lose


Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#58

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
حدس با حدس فرق میکنه. اون حدسی که در اینجا زده شده برپایه این بوده که دامبلدورم از این و اون شنیده بوده و البته استنباط من این بوده که این حرف دامبلدور نوعی احترام بوده. یعنی نوع کاربرد این فعل و حالت دامبلدور کاملا این موضوع رو نشون میداده که "حدس زدن" زدن در اینجا معنی شک داشتن درباره امکانات آینده نیست.

به هر حال هرچند که منظور جمله اینی که شما میگید نبوده ولی حتی اگرم حرف شما درست باشه حداقل دامبلدور بعد از این جریان در کتاب اول با اطمینان این حرف رو میزده در صورتی که اونجا چنین حرفی نزده و بیشتر احتمال داده که ولدمورت مرده باشه (هرچند که جمله واضح بودن!!!.)

و نکته دیگری که باز نشون میده در اینجا منظور دامبلدور اینی که شما گفتید نبوده اینه که اگر در کتاب اول یکی اینو از دامبلدور میپرسید و دامبلدورم همین جواب بالا رو میداد زمین تا آسمون فرق میکرد. به هر حال به نظر من منظور دامبلدور در جمله مشخص بوده نمیتونم درست توضیح بدم که منظورم چیه ولی اگر جمله رو خوب بخونی فکر کنم کنایه درون جمله و هدف جمله و همچنین اثر زمان بر نحوه ترکیب بندی این جمله کاملا مشخص باشه.

در مورد فرضیم خوب من مثل شما فرضیه ای ندارم چون که عقیدم اینه که در کتاب به طور کامل همه چیز توضیح داده شده و هیچ چیز مبهمی وجود نداره. تنها در یکی دو تا از پستام در مورد اون قسمتهای مبهم البته از نظر شما. به هر حال اون بخشهایی از نظرمو که در کتاب نیومده بود رو یه بار دیگه اینجا میزارم هر چند که قبلا گفته بودم اما کسی روش بحث نکرد:

نقل قول:
در مورد اینکه چطور دامبلدور زودتر متوجه قضیه شده بود لازم میبینم یه نکته ای رو بگم. اونجور که در کتاب از منطقه گودریک هالو یاد میشه گودریک هالو با محل اقامت دامبلدور و بقیه خیلی فاصله داره. یعنی مثلا کوچه پایینی نیست که هاگرید بره پنج دقیقه بعدشم پیداش شه بگه هری زندست.

ما میتونیم اینجوری فرض کنیم که دامبلدور با توجه به اتفاقاتی که افتاده. چه صداهای انفجارهایی که از دور شنیده شده و به گوش مردم اون منطقه رسیده ... چه از روی علامت شوم روی دست مرگخواران که نمونش اسنیپ اونجا بوده و چه از روی دیگر احتمالات توجه این قضیه شده. بنابراین خواسته کسی رو به اون منطقه بفرسته.

توجه داشته باشید که وقتی دامبلدور فهمیده چنین اتفاقی افتاده شاید اصلا امکان نمیداده که کسی زنده مونده باشه. شاید اون اول فکر میکرده تمام پاترها مثل صدها نفر از کسانی که قبلا ولدمورت کشتدشون مردن برای همین خودش نرفته و از هاگرید خواسته بره.

مسئله دوم برد مسافته. وقتی هاگرید اونجا رسیده و دیده هری زندست میتونسته با یه پاترونوس این مسئله رو به دامبلدور خبر بده و طبیعیه که دامبلدورم میفهمه. ولی حالا حساب کنید هاگرید بخواد از گودریک هالو به سمت خونه درسلی ها راه بیفته. خوب با توجه به تعریفی که ما از محل اونجا داریم حداقل میدونیم که هاگرید باید چند ساعتی تو راه باشه. بخصوص اینکه هاگرید موقت تعریف کردن ماجرا گفت:

وقتی بر فراز بریستول پرواز میکردم خوابش برد.

جمله بالا حداقل نشون میده که بین این دو محل یه شهر بوده و توجه داشته باشید حداقلش، نه حداکثرش!

اگر بخوایم اینجوری حساب کنیم همه اینا طبیعی به نظر میرسه که چطور دامبلدور از قبل از ماجرا با خبر شده. البته من نمیگم این تئوری درسته ولی میگم غیر ممکن نیست و این مسئله میتونه یک علت منطقی غیر از اینکه یه نفر حتما اونجا بوده داشته باشه.

بعد از اینها دامبلدور به مکگونگال گفته:
فقط میتونیم حدس بزنیم. شایدم هیچگاه نفهمیم

این جملم دقیقا نشون میده که کسی اونجا نبوده تا جزئیات ماجرا رو برای دامبلدور تعریف کنه.


و همچنین در پست بعدیمم جواب یکی دو مورد از حرفاتونو دادم:

نقل قول:
نه ببین اینجا مسئله اصلا دامبلدور نیست. دامبلدور یه نفره. یکی از نکات مهمی که در کتاب اول روش خیلی تاکید شده اینه که اون روز انقدر همه خوشحال شده بودن از خود بیخود شده بودن و با لباس های جادوگری وارد خیابون شده بودند و با خیال راحت با جغدها نامه ارسال میکردن و کارهای دیگه ....

این تنها نشون میده که جادوگرا همه از خوشحالی همه چیز رو از یاد برده بودند که با توجه به همون کتاب اول و بحث کوتاهی که بین مک گونگال و دامبلدور به وجود اومده این مسئله کاملا مشخص بوده که مک گونگالم از لباس های دامبلدور راضی نبوده.

حالا اینش به کنار. فوق فوقش شما میگید که دامبلدور شایعه پراکنی نمیکنه و حرفتون درست اما یادتون باشه که محفل فقط دامبلدور نیست. اینجا میشه اینجور استدلال کرد. اول با توجه به اتفاقات افتاده خوب دامبلدور به اعضای محفل گفته که خانواده پاترها کشته شدن. این که دیگه چیزی نبوده که مخفیش کنه.

اما بعدا متوجه میشن که هری زنده مونده. خوب اگر این حرف درست باشه دامبلدور برای اینکه بقیه رو از ناراحتی در بیاره این حرف رو به اعضای محفل میگه. خوب در اینجا این مسئله پیش میاد. دامبلدور میتونه خودشو کنترل کنه آیا همه اعضای محفلم مثل دامبلدورن؟ کافیه هر کدومشون به دو نفر دیگه این خبر رو بدن، دو نفرم نه یه نفر ... این خبر دیگه خبری نیست که کسی بتونه جلوی دهنشو بگیره سریع هر کس به یکی دو نفر میگه ... به دوستانشون جغد میفرستن از خوشحالی میان توی خیابونا ... طبیعیه که چنین خبری خیلی زود پخش میشه.

دامبلدور به ارامی گفت: گناهی ندارند ، پانزده سال هست که هیچ بهانه ای برای جشن و سرور ندارند.

با توجه به جمله بالا به نظر من برعکس حرف شما دامبلدور به هر چیزی توجه داشته غیر از اینکه نگران این باشه که این خبر پخش بشه

مسئله بعدی که من در دو پست قبل هم گفتم اینه:
به نظر من شما دارید یه موضوع غیر ممکن رو با یه موضوع غیر ممکن دیگه توضیح میدید. یعنی میگید دامبلدور این شایعه پراکنی ها رو نمیکنه پس حتما باید اونجا یکی بوده که این کار رو کنه. هر چند که با توجه به دلایل بالا حرفتونو قبول ندارم ولی اگر فرض رو بر این بزارییم که حرف شما درسته برای من این سوال پیش میاد.

چطور شما انتظار دارید دامبلدور شایعه پراکنی نکنه ولی در عوض دستیارش که این موضوع رو دیده بره همه جا این خبر رو پخش کنه؟ مگه این شخص از دامبلدور اطاعت نمیکرد؟

و باز هم میگم با توجه به جمله ((فقط میتونیم حدس بزنیم شایدم هیچگاه نفهمیم)) من فکر نمیکنم چنین کسی اونجا حضور داشته باشه.

در مورد هاگریدم خوب ما در کتاب چهارم دیدیم که دامبلدور برای هاگرید پاترونوس فرستاد و هاگریدم بهش جواب داد و سریع اومد و ضمنا همیشه چترشم همراهشه و پاترونوس راهیه که کلا تمام اعضای محفل به وسیله آن با هم ارتباط برقرار میکنند. بنابراین من برعکس نظر شما نظرم اینه که هاگرید بلده پاترونوس بسازه. یادت باشه وقتی که این کار جلوی دیوانه سازها انجام نشه کار آسونیه.

و باز هم جمله دیگه که الان دیدم فکر کردم بهتره بزارمش. این جمله هم باز نشون میده حتی دامبلدورم همون موقع با اطمینان نمیگفته ولدمورت رفته بلکه با توجه به شواهد ( مثل علامت شوم روی دست اسنیپ و .... ) این حرف رو میزده:

دامبلدور انگار جدی جدی رفته؟
دامبلدور گفت: اینطور بنظر می آید. باید ممنون باشیم. آب نبات لیمویی میخوری؟

در جمله بالا هم دامبلدور گفته اینطور به نظر می آید نگفته نه من میدونم یکی به من گفته منفجر شده دیگه تموم شد. من از کلمه "اینطور به نظر می آید" اینجور برداشت میکنم که دامبلدور با توجه به شواهد موجود این حرف رو زده نه بخاطر شاهدان عینی. و به نظر من این جمله هم مثل همون جمله "شاید هیچگاه نفهمیم" کاملا باهاش در ارتباطه و هر دو بر شواهد باقی مونده تاکید دارن.


به هر حال بعد این پستهام کسی مخالفت نکرد. خود منم به شخصه فکر میکنم که منظورم واضح بوده و اون قسمتهایی رو که احساس میکردم مبهم بوده از نظر خودم توضیح دادم. فرضیمم به طور کلی همین دو نقل قول بالا بخصوص نقل قول اولی هست چون نقل قول دومی فقط در رابطه با یه موضوع بحث خاصی میباشد.


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۱۱ ۲۰:۵۵:۵۷



Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#57

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
سلام

نقل قول:

بلیز زابینی نوشته:
به نظرت اینکه ولدمورت هنوز کاملا از بین نرفته و در جایی دور افتاده مخفی شده ... یا اینکه هنوز ممکنه بتونه قدرت از دست رفته خودش رو به دست بیاره نکته جدیدی نیست؟

دامبلدور به آرامی گفت: اینطور به نظر میرسد. آب نبات لیمویی میخوری؟

آیا اگر ده سال بعد از دامبلدور سوال میشد که ولدمورت برای همیشه رفته باز هم همین جواب رو میشنیدید؟


معلومه نکته جدیدی نیست.....خود دامبلدور داره میگه:اینطو به نظر میرسه....مشخصه که حدس میزده که اون هنوز کاملا از بین نرفته ممکنه اونموقعدقیق نمیدونسته چطور از بین نرفته بوده ولی مشخصه که دامبلدور حدس میزده که کاملا از بین نرفته باشه

دوما این چیزا اصلا موضوع بحث ما نیست....موضوع بحث ما این تاپیکه

من هنوز تئوری قانع کننده ای از شماها ندیدم که بگم استدلالی پشت حرفاتون هست...یه تئوری بده بیرون تا بررسی کنیم
-----------
هنوز به اون سئوال درباره چوبدستی جواب ندادی و من منتظرم


ویرایش شده توسط بارون خون آلود در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۱۱ ۱۹:۳۱:۱۶

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#56

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
به بارون:
اصولا وقتی که بخوایم گفته ای که ده سال پیش زده شده با حرفی که ده سال بعد زده شده مطابقت بدیم خوب میشه استفاده نا به جا از سخنان. در اون موقع ما بحثمون در قسمتی بود که فقط محدود به یه زمان خاصی بود و فقط میشد با دلایلی که مربوط به همون دو سه روز بود آنها رو توجیح کنیم.

نقل قول:
...طی ده سال فکر نکنم نکته جدیدی پیش اومده باشه


به نظرت اینکه ولدمورت هنوز کاملا از بین نرفته و در جایی دور افتاده مخفی شده ... یا اینکه هنوز ممکنه بتونه قدرت از دست رفته خودش رو به دست بیاره نکته جدیدی نیست؟

دامبلدور به آرامی گفت: اینطور به نظر میرسد. آب نبات لیمویی میخوری؟

آیا اگر ده سال بعد از دامبلدور سوال میشد که ولدمورت برای همیشه رفته باز هم همین جواب رو میشنیدید؟

کلا اینکه منظور من قسمتی از نکات بود که در اون بحث به دردمون میخورد مثل یکی از اظهار نظر های خاص هاگرید و منم داشتم روی اون بحث میکردم وگرنه خوب بله خیلی از نکات رو میدونست.

در مورد اینکه هری به هاگوارتز رسید این جریانا پیش اومد نه چنین نیست. قبل از اینکه هری به هاگوارتزم برسه و کسی بخواد به ولدمورت شک کنه که تا لحظه آخر هیچکسم نمیدونست کی پشت قضیست ولی حرف من مربوط به تابستون سالی بود که هری برای اولین بار رفت به هاگوارتز یعنی س ماه بعد. و اون نقل قولی هم که من میگم باسه اون موقع هست نه وقتی که هری وارد مدرسه شد.

-----------------------

در مورد قسمت دومم خودت میدونی اون موقع هم ولدمورت از هری نمیترسید ترسش بخاطر جادوی ناشناخته ای بود که جلوش رخ داده بود و نمیدونست بعدش قراره چه اتفاقی بیفته.

در مورد قسمت دوم حرفت ... ببین اگر بخوای زمان اینده رو با زمان گذشته یکی نکنی و در همون بازه زمانی که ما حرف میزدیم تو هم موضوع رو بررسی کنی ... میبینی که ولدمورت نه در کتاب پنجم امکان داشت از هری بترسه نه در کتاب چهارم بخصوص در کتاب چهارم که هری کاملا در دستان ولدمورت بود و هیچ کاری نمیتونست بکنه و با یان حال ولدمورت میخواست برای اینکه به بقیه ثابت کنه هری هیچی نیست باهاش تن به تن مبارزه کنه. حالا اگر این موضوع رو هم بهش میگید ترس اون دیگه بحثش جداست.

ضمنا اون ترسی که شما میگید مختص فقط هری نیست اونوقت باید بگی با هر کی که میخواد بجنگه ازش میترسه. در صورتی که سوال من اصلا این نبود. من میگم اون زمانی که هری مثلا در کتاب چهار ، پنجم یا حتی دوم با هری رو به رو شده بود ازش میترسید؟ (دیگه بحث فلسفی که نیست. موضوع ساده ایه نباید بیخود پیچیدش کنیم از جواب دور میشیم بحث هم منحرف میشه )




Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#55

deathly hallows


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ جمعه ۱ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۴۹ پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
سلام دوستان امیدوارم که حال همتون خوب باشه.متاسفانه بدلیل امتحانات زیاد نمی تونم بیام.همه پست ها رو خوندم و سر فرصت بهشون جواب می دم.اما یک چیزی دیدم که دلم نیومد جواب ندم
نقل قول:
...ولدمورت و دامبلدور قویترین جادوگرهای این کتابند و کسی در جادو از اونا قویتر نبوده ولی آیا مبرا از اشتباه بودن؟
اینکه بگیم "طرف کارش درسته" میتونه دلیل بی اشتباهی باشه؟...

این صحبت شما کاملاً تایید میشه.دامبلدور تو کتاب پنج صریحاً اعتراف می کنه که اشتباه اون باعث مرگ سیریوس شده.توکتاب 6 هم تو کلاس های خصوصیش به هری می گه که:«...منو بخاطر نبودن تواضع ببخش ولی چون از بقیه افراد باهوش ترم طبعاً اشتباهاتم هم بزرگتز خواهد بود... .».در مورد ولدمورت هم چند جا تو کتاب ها به این موضوع که اشتباه کرده اعتراف میکنه.(دقیقاً یادم نیست ولی حتماً براتون میزارم.)اصلاً اگه این دو تا کاملاً مبرا از خطا بودن دیگه داستان «هری پاتر»معنی پیدا نمی کرد.اونوقت می شد جنگی اله نیکی و بدی:دامبلدور و ولدمورت (چه عنوانی ساختم ).ما باید فبول کنیم که دنیای جادوگر ها هم مثل دنیای ما پر از خوبی و بدی و اشتباه هست. قربون همتون فعلاً خداحافظ



Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#54

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
سلام

به هری:

نقل قول:

شما نمیتونی مطمان باشی که یه روح نمیتونه چوب دستیشو همراه خودش ببره به آلبانی
از نظر من چوب دستی ولدی همراه خودش بوده


اتفاقا در این مورد مطمئنیم که همچین چیزی نمیتونه باشه
فرق شبح با روح در همینه......اگر به صجبتهای رولینگ گوش داشته باشید در هاگوارتز فقط بدعنقه که میتونه به چیزهای مختلف دست بزنه وخرابکاری کنه چون یک شبحه
روحها قادر به چنین کاری نیستن
شمارو ارجاع میدم به فصل مهمانی روحها که قادر نبودن غذا رو بر دارند و بر روی میز غذا شیرجه میزدند تا بوی گندیده غذا رو حس کنند
تازه ولدمورت به چیزی پستر از روح تبدیل شده بوده

این واقعا مهمه که وقتی ولدمورت بدنشو از دست میده سر چوبدستیش چی میاد....بلیز عزیز مطمئنا جواب رولینگ رو پیدا کنو اینجا بزن چون بی صبرانه منتظرم...اگر چه شک دارم رولینگ به همچین سئوالی در اون زمان جواب صریح داده باشه

نقل قول:

اگه پیتر اتفاق رو دیده بود از روح شدن ولدی هم خبر داشت و همون موقع ولدی میتونست از پیتر استفاده کنه و لزومی نداشت 11 سال بره در آلبانی منتظر بمونه تا آیا کی بشه یکی بیاد دنبالش و دوباره به زندگی برش گردونه

گویا یادتون رفته ولدمورت انقدر ضعیف شده بوده که قادر نبوده جادو کنه....تنهاجادویی که میتونست کنه اینه که در بدن حیوانات شریک بشه......در ضمن به بنظر من مدتی طول میکشیده تا به وضعیتش عادت کنه
در ضمن اون کمی سرخورده بوده و نمیخواسته کسی او رو در این حال و وضع ببینه و با وجه به حس خودخواهی ذاتیش اول سعی کرده بدون نیاز به کسی برگرده

نقل قول:

متاسفانه کتاب ها رو اونقدر حفظ نیستم ممکنه بگی دلیل الف در کجای کتاب نوشته شده که لسترنج ها برای فهمیدن محل اختفای ولدمورت شکنجه کردن بعد میشه نظر داد.

کتاب جام آتش...فصلی که هری بدون اجازه به داخل قدح اندیشه دامبلدور رفت و محاکمه شدن بارتی کراوچ پسر به همراه لسترنجها رو دید

به بلیز:
نقل قول:

سوال من اینه؟ آیا هگرید همون شبی که ولدمورت ناپدید شد باز هم این حرفا رو میزد؟

اولا من فکر نکنم ایشون زمانها رو قاطی کرده باشه
در مورد سئوالت هم جوابت بله هست...چون داستان همینجوری بوده که در یازده سال قبل ،نقل قول شده ...طی ده سال فکر نکنم نکته جدیدی پیش اومده باشه
در همون شب هم همه میدونستن ولدمورت پدر مادر هری و کشته و وقتی به هری حمله کرده طلسم برگشته...بله هاگرید همین حرفا رو میزد چون همون شب بعد از وقوع حادثه مگ گونگال همون حرفو زد

تا وقتی که پای هری به هاگوارتز نرسید خبری از ولدمورت نبوده

با بقیه حرفات موافقم تا اینکه گفتی:
نقل قول:

به نظر خودت میشه اصلا ولدمورت از هری بترسه؟


بله جواب این سئوالت مثبته شاید قبلا نمیترسیده ولی زمانی که در کتاب چهارم طلسمها به هم متصل شد و جادوی پیشین به وجود آمد ترس در چشمان ولدمورت دیده شد
ولدمورت برای ترس از مرگ مجبوره از هری هم بترسه چون طبق پیشگویی تنها کسیه که میتونه اونو از بین ببره
-------------------------------------------
من یه چندتا نکته بگم برای دوستان:

ولدمورت و دامبلدور قویترین جادوگرهای این کتابند و کسی در جادو از اونا قویتر نبوده ولی آیا مبرا از اشتباه بودن؟

اینکه بگیم "طرف کارش درسته" میتونه دلیل بی اشتباهی باشه؟
دامبلدور در این دو کتاب اخیر چند تا اشتباه کرده؟
خود ولدمورت چطور؟
همونقدر که به نیروی اونها اعتقاد داریم باید همونقدر هم انتظار اشتباه داشته باشیم
------
آیا ولدمورت خداست که بر همه چیز و همه کس ناظر باشه؟
دامبلدور چطور؟
من با گاد بودن اونها مخالفم...رولینگ بارهاثابت کرده که قهرمانهای داستانش اشتباه میکنن و این چیزیه که کتاب هری پاتر رو با بقیه متمایز میکنه

اگر ولدمورت اون شب اشتباه نمیکرد آیا کتاب هری پاتری بود؟
------------
من تئوری خودمو قبلا دادم
شاید ولدمورت نمیخواسته کسی رو اون شب با خودش ببره ولی یکی اون شب در خانه پاتر ها بوده...اگر نباشه منطق داستانی کتاب زیر سئوال میره.....


ویرایش شده توسط بارون خون آلود در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۱۱ ۱۶:۱۷:۳۲

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#53

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
1- نه من اصلا نمیگم ولدمورت چوبشو داده به پیتر کی گفتم اصلا حرف من این نیست. من حرفم اینه که میگم اصلا اون موقع نه پیتر نه هیچ کس دیگه ای با ولدمورت نبوده که بخواد چوبدستیشو بگیره یا نه. و در مورد اونم که گفتم نمیدونم فکر میکنم گفتم رولینگ قبلا به این پرسش پاسخ داده یعنی در اینجا دونستن من مهم نیست چون رولینگ جواب این سوال رو قبلا داده. فقط یکم حوصله میخواد که توی این همه مقاله و اخبار گشت و دوباره مقاله مورد نظر رو پیدا کرد که البته من چنین وقتی ندارم.

2- اون در صورتیه که پیتر تبدیل به موش فاضلاب بشه که خوشبختانه با توجه به کتاب میدونیم دم باریک موش کوچیکیه و البته یادت باشه مورچم میتونه گاز بگیره این دلیل نمیشه که بتونه هر چیزی رو با دندون بگیره و فرار کنه اونم وقتی که اصلا معلوم نیست هدف از این کار قراره چی باشه.

3- گویا در کتاب اشاره شده بود که پیتر از وقتی که فرار کرد تا وقتی که به برتا جوکنیز رسید از قالب موش بودنش خارج نشده.

4- شما دارید زمان ها رو قاطی میکنید. بعد از ده سال با روز بعد حادثه خیلی فرق داره. ما بحثمون یه بحث محدود و در یک بازه زمانیه خاصیه. همون شب دامبلدورم به مک گونگال گفت اینطور به نظر میرسه ولی موقعی که داشت در کتاب یک با هری ده سال بعد صحبت میکرد گفت میدونسته که بیرون مخفی شده و منتظر فرصته. شما دارید راجع به اطلاعاتی حرف میزنید که در سالهای بعدی وجود داره مثل اینکه ولدمورت در کجاست و .... سوال من اینه؟ آیا هگرید همون شبی که ولدمورت ناپدید شد باز هم این حرفا رو میزد؟ آیا مرگخواران قضیه جان پیچ ها رو میدونستند؟ اگر میدونند بگو کجای کتاب گفته. پس میشه گفت ممکنه خیلی از مرگخواران باور نداشتند. ضمنا آزمایش کردن با دستورالعمل ساخت جان پیچ ها خیلی فرق داشته.

5 و6- در مورد قدرت های باور نکردنیه پیتر:
ولدمورت در کتاب چهارم دقیقا گفت پیتر جادوگر قوی نیست.
سیریوس و اسنیپ هر دو در دو جبهه متفاوت این موضوع رو به خوبی میدونستند. حتی اسنیپ به عنوان خدمتکار از پیتر کار میکشید.
از التماسات و زجه های پیتر در کتاب سوم کاملا نشان از قدرت و تراکم نیروی جادویی زیاد ایشون بود!
مکگونگال و دیگر استادان میگفتند پیتر آدم ضعیفیه.( لوپینم همچنین)

الف) این نظر شماست ...!

ب) ببین من نمیدونم در کتاب باید با چه زبونی بگن که پیتر آدم ضعیفیه تا باور کنید. در مورد دلایلتون بگم که اول اون معجون رو ولدمورت به پیتر میگفت دستور العملش چطوریه اینجور نبوده که پیتر ابتکار به خرج بده! خونه مودی هم که خودت داری میگی دو به یک بودن تازه حساب حمله غافلگیرانه رو هم بکن و ضمنا آخرشم نگفت دم باریک کار مودی رو تموم کرد این قسمتشو دیگه خودت اضافه کردی. در مورد جانور نما شدن پیتر فکر میکنم توضیحات لوپین نشان دهنده بی عرضگی پیتر در همون قسمت باشه از حرفهای لوپین معلوم بود که نه تنها اونو مثل شما قدرتمند فرض نمیکرد بلکه از اون به عنوان آدم بی عرضه ای هم یاد میکرد. اونجا رو با دقت بیشتری بخون. در مورد طلسمام فقط میتونم اینو بگم که اجرای طلسم های شوم نشانه قدرتمند بودن یه جادوگر نیست! اینکه چطور بقیه با پیتر رفتار میکنند به وضوح در کتاب مشخصه جای بحث نداره. اصولا همیشه آدم میتونه به اشخاص بی دفاع حمله کنه. آدم وقتی میگه یه نفر قدرتمنده که در شرایط مساوی با اونا رو در رو شه و به اصطلاح با هم نوعان خودش مبارزه کنه کشتن مشنگ هایی که نمیدونند جادو چیه هنر میخواست؟ در مورد مودی هم مودی روبه صحبتش با بچه های سیزده چهارده ساله بود نه آدم بالغ و بزرگی که این همه مدت توی دار و دسته مرگخواران بودن پس اگر اینجور باشه تمام مرگخواران جادوگران قدرتمندین دیگه چون بلدند طلسم اواداکدورا رو اجرا کنند!!!

ج) عزیزم ... خوب پیتر یک مرگخوار بود اکثر مرگخوارا اینجورین ... با توجه به این که شما نکته ای رو فراموش کردید ... کلمه بدجنس اشتباهه چرا که بدجنس نشون میده که پیتر تمام این کارا رو از قبل طرح ریزی کرده بوده در صورتی که توجه ندارید همه کارها رو یا بخاطر نجات جون خودش کرده یا از روی اجبار ... یعنی جون خودش رو به جون بقیه ترجیح میداده. حالا اگر شما چنین از این موضوع به عنوان نشانه ای از قدرت و هوش یاد میکنید خوب نظر بنده این نیست.

نقل قول:
در ضمن آینده نگری کجاش شبیه دلاوریه؟


خوب اگر دقت کنید میبینید که طرف حرفم بارون بودش نه شما. دلاوری هم واژه ایه که ایشون متوجه منظورم میشن.

7- در مورد اینکه پیتر اونجا بوده یا نبوده اول اینکه اگر عذاب وجدان داشت که به ولدمورت حرفی نمیزد. دوم اینکه اگر حرفی زده برای این بوده که جونش در امان باشه اگر بره اونجا که بدتر همه چیز خراب میشه اگر لیلی و جیمز رو لو داده برای این بوده که خودش در امان باشه. و در آخر این موضوع مسلمه که پیتر میتونست وارد خونه پاترها بشه اما موضوع زمانشه ... پیتر میدونه ولدمورت میخواد اونا رو بکشه برای چی بره اونجا؟ مثلا جلوی ولدمورت رو بگیره؟ حرفات منطقی نیست.

الف) خوب حداقل میدونیم که ولدمورت هیچ وقت نه زیراب زن بوده نه دو رو
ب) فکر میکنم در کتاب گفت برای اینکه نمیخواد هیچ ریسکی بکنه تا لو بره نه بخاطر ترسش.
ج) این موضوع در دسته کار جوانمردانه ی غیر جوانمردانه دسته بندی میشه و ضمنا کار از محکم کاری عیب نمیکنه.
د) استنباط من این بود که تام هنوز مقداری از نیروش در کتاب بود نمیتونست جادو کنه. با این حال نظر من اینه که تام بخاطر تفریح از باسیلیسک استفاده کرد نه بخاطر ترسش.
ه) دامبلدور در این مورد توضیح داده توضیح منم غیر از این نیست.
ی) اگر فصل دوم کتاب ششم رو خوب بخونی میبینی که اسنیپ در اونجا به صراحت گفته اصلا قصد ولدمورت کشتن دامبلدور نبوده یعنی اصلا روی این موضوع حساب نکرده بوده. اون میخواسته دراکو شکست بخوره تا انتقامشو از لوسیوس بگیره.

در هر حال اگر میخواید فکر کنید ولدمورت آدم ترسوییه بحثی نیست توش اینجور فکر کنید. تنها چیزی که میتونم بهت بگم و امیدوارم قبول کنی اینه که ولدمورت انقدر در کتاب کارها انجام داده و کشت و کشتارها کرده و .... که این مثال هایی که آوردی در جلوشون حتی دیدم نمیشه. سعی کن برای این چیزها مثال های بزرگ بیاری که بشه با هم مقایسشون کرد!

به عنوان مثال ما در کتاب ششم دیدیم که ولدمورت چند صد نفر رو کشته بود حالا به چه روشش بماند تا فقط اونا رو به عنوان نگهبان ( توجه کن فقط نگهبان) در غارش بزاره تا جزئی از قواش بشند اونوقت شما دارید چنین جنایاتی رو با موضوع هایی مثل مثلا ((د) ما تام ریدل رو هم دیدیم که برای اثبات قدرتشو هری رو حتی بدون چوبدست گذاشت با یه باسیلیسک بجنگه!)) مقایسه میکنید ؟؟؟ به نظر خودت میشه اصلا ولدمورت از هری بترسه؟

-------------------------------------

در قسمت پایانی فقط این نکته رو میتونم اضافه کنم که اگر منظورتون اینه که پیتر اونجا بوده و صحنه رو دیده پس قاعدتا نتیجتونم اینه که پیتر ماجرا رو دیده و خبر رو پخش کرده در صورتی که پیتر بلافاصله فرار کرده و همه هم فکر کردن مرده پس نمیتونست حامل چنین خبری باشه. دیگه خود دانید. بگید پیتر قهرمانه




Re: دامبلدور چطور بلافاصله از اتفاقات افتاده در گودریک هالو باخبر شد ؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
#52

درکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۶ یکشنبه ۳ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۱۱ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴
از اون بالا کفتر که هیچ، کرکس هم نمیاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 299
آفلاین
سلام جناب پاتر:
1 در مورد صحبت فلیت ویک توجه کنین: اون میگه ولدمورت می تونست صورتشو به پنجره اونا بچسبونه. یعنی ولدمورت می تونسته پنجره اونا رو ببینه ولی کسی نمی تونست کاخ گریمولد به اون بزرگی رو ببینه پس طلسم رازداری جیمز و سیریوس حتی قبل از لو رفتن با هم فرق داشتن.
البته احتمالا برای لو رفتن راز فقط کافیه اونو بگی ولی باز هم دو تا راز فرق داشتند.
2 احتمالا نظرتونو قبل از آخرین نظر من نوشتید خوب در مورد اینکه ما اون موراد نمی دونیم هیچکس جز رولینگ نمی دونه و ما فقط حدس می زنیم. منم حدس هایی رو می زنم که به نظرم بیشترین احتمالو داره. ولی اون نمی تونسته چوبشو برده باشه آلبانی چون تو کتاب چهار وقتی داره برای مرگخوارا سخنرانی می کنه میگه پست تر از پستر ترین اشباح و هر وردی که می تونست کمکم کنه به چوب نیاز داشت. روحی که چوبشو تا آلبانی ببره ازش استفاده نمی کنه؟ با منطق من که جور در نمیاد. تو نظر قبلی هم ذکر کردم که به نظر من پیتر بدون اطلاع ولدی اونجا بوده و در ضمن ولدی وقتی ضعیف شد ممکنه اون قدر قدرت نداشته باشه که بخواد از کسی استفاده کنه. و گرنه اونکه تا آلبانی رفت تا خونه بلاتریکس می رفت! بعد از اون هم می دونیم که پیتر هیچ کاری نمی کنه به جز اینکه براش سودی داشته باشه. خب پیتر هم که فک نمی کرده بتونه ولدی رو به قدرت برگردونه حضورشو رو نکرده. و تو کتاب سه هم چون می دونست لوپین و سیریوس و حتی دامبلی دنبالشن رفت سراغ ولدمورت.
3 ببخشید توهین نشه ولی اینکه فقط کار درستی ولدی رو دلیل نبودن کسی بدون اطلاع اون بدونیم مسخره است. ولدی که نمی دونست پیتر یه موش کوشولویه
4 قبل از سقوط ولدی هم میشده اونا رو زندانی کرد مگر الآن که ولدی برگشته لوسیوس زندانی نیست؟ و نکته بعد اینکه تو دادگاه بلاتریکس کراوچ میگه: <شما متهمید که فرانک لانگباتم رو به طرز وحشیانه ای شکنجه کردید و همین طور هم همسرش رو چون فک می کردید اونا از محل اختفای فعلی سرورتون اطلاع دارن> یا یه همچین چیزایی الان کتاب سر دست ندارم دقیق بنویسم.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.