نه فکر میکنم همتون کمی دارید اشتباه میکنید .

روزی که لوپین تبدیل به گرگینه بشه . همه گرگینه شدن و همه در پی خونخواری و گاز گرفتن و ... هستن .

پس در نتیجه لوپین در اون زمان غیر از این که بخواد آمار تعداد کسانی که توسط گرگینه ها گاز گرفته شدند رو بگیره کار دیگه ای نمیتونه بکنه . در صورتی که لوپین داره برای محفل کار میکنه و به نظر من اینکه آمار گرگینه های جدید رو ثبت کنه زیاد کار مهمی نیست . چون بالاخره همه از این موضوع مطلع هستند .

البته شاید این ماموریت رو هم به عهده داشته باشه اما کار اصلیش این نیست . تازه باید این نکته رو هم در نظر بگیریم که خود لوپین همیشه جنبه های احتیاط رو رعایت میکنه و شاید دوست نداشته باشه در چنین شبهایی بره بیرون ( برای همون مسائلی که بخاطرش از هاگوارتز رفت . )

اگر یادتون باشه لوپین در یکی از کتابهای هری پاتر ( دقیقا یادم نیست فکر کنم کتاب پنج بود ) گفتش که :
- از هر سه گرگینه یکیشون اونجوری که فکر میکنید میشه .

لوپین گفتش که به پیش هم نوعانش میره ولی نگفت که به پیش کدوم هم نوعانش میره که . مطمئنن گری بک و خیلی از گرگینه های دیگه هم چنین ولدمورت و مرگخواران میدونند که لوپین طرف محفل هست . چرا که اونو هزار بار دیدن که برای محفل میجنگیده . پس در نتیجه لوپینم از این راهها نمیتونه جاسوسی کنه .

اما یادتون باشه که گرگینه ها موجودات گوشه گیری هستند و من این احتمال رو میدم که اونا کلا چه خوب چه بد در یک جاهای خاصی زندگی میکنند . مثلا یه منطقه هست که بیشتر گرگینه ها در اونجا سکونت کردند یا درصد سکونت گرگینه ها در اون محل ها بالا رفته .

ایده من اینه که لوپین مستقیم وارد ارتش گرگینه ها نمیشه که جاسوسی کنه . بلکه اون بیشتر پیش گرگینه های خوبه و سعی میکنه که اونجا خبر های جدید رو کسب کنه .

چون که شاید خیلی از گرگینه ها بدونند که اون طرف محفله اما یادتون باشه که همه گرگینه ها طرف ولدمورت نیستند و خیلی هاشونم آدمهای خوبی بودند و هستند . پس به نظر من لوپین در پیش گرگینه های خوب پنهان میشه و در اونجا اطلاعات جمع میکنه .

حدس من اینه که منطقه ای که گرگینه ها بیشتر در اونجا زندگی میکنند جاییه که خبر ها زود پخش میشه . چون کلا گرگینه ها از انسانها جدا افتاده اند و به همین دلیل دوست دارن همیشه با هم متحد باشند هرچند که اختلافهایی هم بینشون دیده میشه و از دلایل دیگر هم میتونم بگم که چون جمعیتشون نسبتا کمه احتمالا خبر ها زود پخش میشن .

حالا در مورد گرگینه ها هم چند مطلب رو بگم .

1- گرگینه ها وقتی که تبدیل به گرگینه بشن دیگه روی اعمالشون کنترول ندارن

2- با معجون های پیشرفته میشه از این موضوع جلوگیری کرد .

3- گرگینه ها وقتی دوباره به حالت اولشون در میایند میتوانند کارهایی رو که کردند به یاد بیارند . مثل لوپین که میگفت کلی حال میکردیم و میخندیدم . قاعدتا یه چیزی یادش میموند که حال میکرد دیگه .

4- گرگینه ها شناسایی نمیشن مگر اینکه کسی اونا رو در حین تغییر شکل دیده باشه یا با شکل گرگینه ای که در میایند آشنا باشه در آن صورت قابل شناسایی هستند .

نقل قول:
هردو!در كتاب جانوران شگفت انگيز در قسمت گرگينه ها اونجوري كه به خاطر دارم اينكه گرگينه نيمه انسانيست كه در اول هر ماه به موجودي خونخوار و بدون وجدان تغيير شكل پيدا ميكنه و از نظر ظاهر هم شبيه گرگ ميشه.
پس با كمي فكر و تصور منطقي به اين نتيجه ميرسيم كه با تغيير شكل انسان به گرگ كسي قادر نيست كه قيافه انساني كسي رو تشخيص بده مگر اينكه در زمان تغيير شكل اونو ديده باشه.در باطن و خصوصيت هاي رفتاري با عنوان وجدان تغيير ميكنه،پس از اين طريق هم راهي براي شناسايي هويت واقعي نيست.
متاسفانه من كتاب جانوران شگفت انگيز را الان ندارم و خواستم از سايت دريافت كنم كه نميدونم چرا گفت كه اين صفحه وجود نداره!ولي اگر طبق گفته هاي بالا حساب كنيم هيچ راهي براي شناسايي در زمان گرگينه بودن لوپين وجود نداره ولي اون در زمان تغيير حافظه اش رو از دست نميده و ميتونه بعد از بازگشت به انسانيت اطلاعات بدست آورده از گرگينه ها رو به محفل تحويل بده.

نقل قول:
خب اگر اون نكته را ازش در اينجا بگذريم و بگيم كه لوپين هيچوقت نتونسته جاسوسي كنه،يك نكته غير طبيعي ميشه كه لوپين در كتاب 5 به هري گفت كه با همنوعانش يعني گرگينه ها زندگي ميكنه و از اينكه گري بك اونجا خيلي نفوذ داره و غيره!
اگر لوپين نميتونسته هيچ وقت جاسوسي كنه با اين حرفش به هري دروغ گفته!حالا فرضيه هاي موجود براي اين دروغ!
1:احتمال خوانده شدن ذهن هري را توسط ولدمورت داده ميشده،پس به همه آنها گفته شده بود كه اطلاعاتي به هري ندهند و اگر ميدهند سوخته و غير واقعي باشد.
2:فرضيه سومي كه توي پست قبليم گفتم(البته اينم گفتم كه محاله).لوپين مرگخوار هستش و به همه آنها از جمله هري در مورد جاسوسي گرگينه ها دروغ گفته و اطلاعات غلط بهشون داده.

من احتمال جاسوسي رو به همون شكل گرگينه بودن رو بيشتر قبول دارم!فرضيه هاي ديگر در جايي به مشكل برميخورن و خلافشون ثابت ميشه ولي اين يكي نه!

مرسي
آرتيكوس دامبلدور

نقل قول:
این قضیه زاده تخیلات شماست ... یا در جایی از کتاب و غیره اثبات شده؟ اگه جایی این نکته اثبات شده حتما نقل قول کن

البته به نظر من اصلا لوپین به غیر از همین قضیه بالا نمیتونسته هیچ وقت جاسوسی کنه
چون اسنیپ و از اون بالاتر پیتر پتی گرو از گرگینه بودنش خبر داشت از اول و به ولدمورت و حتما گری بک از اول گفته که همچین چیزیه

در نتیجه به نظر من فقط با احتساب اینکه وقتی شخص گرگینه بشه غیر قابل شناسایی میشه ... امکان اینکه لوپین بتونه جاسوسی بکنه وجود داره

نقل قول:
هووم...من فكر نكنم به اين دليل بشه گفت كه لوپين ديگه قابل دسترسي به اطلاعات از گرگينه ها باشه.اگر اين دليل شناخته شدن لوپين در جبهه محفل را فرض بگيريم بايد زودتر از آن درگيري درون هاگوارتز ميفهميدند!بلاخره سوروس اسنيپ يا پيتر پتيگرو به گري بك ميتونستن بگن كه لوپين طرف اونا نيست!پس اگر قرار به شناخته شدن باشه كه اصلا نميتونست اطلاعاتي بگيره!پس در اينجا سه فرض بوجود مياد:
1. در زماني كه تبديل به گرگينه ميشي،كسي حتي خود گرگينه ها قادر به تشخيص هويت اصلي و يا انسانيت نخواهد شد و به همين دليل ميتواني در آن حالت به راحتي به جاسوسي بپردازي كه لوپين كرد.

2. لوپين سعي كرده بود كه هيچ ارتباط و يا برخوردي با گري بك نداشته باشد تا شناخته نشود ولي بتواند در كنار به فعاليت بپردازد و جاسوسي براي محفل كند.

3. لوپين هم مرگخواري هست كه كسي تا به حال به او شك نكرده بود و در زمان درگيري هاگوارتز بر خلاف كاري كه سوروس اسنيپ كرد بر عليه مرگخوارها تظاهر به جنگ كرد تا موقعيتش در محفل ثابت شود و جاسوسي محفل را در صورت ادامه فعاليت براي لرد ولدمورت بكند.

اگر مورد اول را درست فرض كنيم،لوپين هنوز قادر به فعاليت و جاسوسي در مقر گرگينه ها هست چون در زمان گرگينه بودن كسي قادر به شناسايي او نيست.
اگر مورد دوم را درست فرض كنيم،لوپين ديگر قادر به جاسوسي و كسب اطلاعات از گرگينه ها را به خاطر شناسايي شدن توسط گري بك،نيست.(چيزي كه مناليزاي عزيز گفتن)
اگر مورد سوم كه به نظر من خيلي خيلي محال به نظر ميرسه،ديگه جاسوسي دو طرفه لوپين ميشه جاسوسي يه طرفه براي ولدمورت و كار محفل و هري كاملا به خطر ميافته!

مرسي
آرتيكوس دامبلدور

دوستانی که صرفا برای پر کردن صفحه اینجا پست میزنید , یکم فکر کنید بعد پست بزنید , شماها مثلا کتاب رو خوندین چرا میاد جوری نظر میدید که انگار کتاب رو نخوندین یکم با منطق فکر کنید
-----------------------------------------------
جدا از این من بر اساس خط نوشته های کتاب براتون میگم که لوپین دیگه نمیتونه به وظیفه قبلیش یعنی کسب اطلاعات از گرگینه ها ادامه بده , فکر کنم این رو سارا اوانز نوشته بود حالا چرا به این دلیل :
در فصلی که درگیری بین افراد محفل و مرگخوارانی که به مدرسه جادوگر هاگواتز اومده بودند به اوج شدت میرسه , هم لوپین وجود داشت و هم گری بک , اما لوپین برای محفل و گری بک برای مرگخوارن یعنی 2 تا دسته مخالف هم , پس با این وجود که که گری بک و باقی مرگخواران دیدن که لوپین داره با محفل کار میکنه ؛ پس چطوری لوپین میتونه بره دوباره میون گرگینه ها
لوپین هر چقدر اطلاعات از گریگینه ها داره همون اطلاعاتی هست که تا قبل از مردن دامبلدور از اونا داشته حالا هم باید برای محفل یه فعالیتی بکنه , چون هر کسی تو محفل یه فعالیتی داره

به نظر من،لوپين ميتونه ولدمورتو گاز بگيره...بعد گري بك رو مي كشه...بعد هم به هري كمك مي كنه كه جاي دامبلدور رو بگيره و اسنيپ رو هم به خاطر قتل دامبلدور مي بخشه......

______________________________________________________________________________________________
ویرایش ناظر: ها!!اينايي كه گفتي يعني چي حالا؟دليل بنويسيد خواهران ساحره و برادران جادوگر!فروند شيبي ميام پست پاك ميكنم ها!!بعد نگيد نگفتي!

به نظر من لوپین نقشش توی کتاب هفت کم رنگ تر از قبل میشه چون طبق گفته های رولینگ در پایان جلد ششم هری می خواد به تنهایی به سراغ ولدمورت و جاودانه ساز ها بره و اون جور هم که تا حالا هری رو شناختیم فقط می خواد خودش یه کار رو انجام بده . البته به نظر من لوپین در اواسط کتاب 7 می میره همون طور که سه دوستش مردند و می میرند .

لوپین به نظر من اول کتاب نمی میره..... بلکه یه سری کارایی می کنه که سرانجام در انتهای کارش کشته می شه .... شاید به دست پیتر... ولی می میره

من فكر ميكنم لوپين ميميره چون معمولا شخصيتهاي خوب تو كتابها ميميرن!!!