هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵

ریموس لوپینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 604
آفلاین
1-نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد
- آرتور! من نمیتونم ردا برای رون بخرم چه کارکنم؟؟
- بزار ببینم چقدر پول داریم؟؟؟
- حدودا 2 گالیون
- چــــــی؟؟؟؟
این صدای مالی ویزلی و آرتور بود. آنها آن سال برای خرید یک سری کتاب گران قیمت بسیار فقیر شده بودند.
مالی با نگرانی گفت: رون اگه نتونه ردا رو بپوشه نمیتونه بره به هاگوارتز
آرتور در حالی که سعی میکرد مالی را دلداری دهد گفت: یه فکری براش میکنیم. تا کی وقت داریم؟
مالی اشک ریزان گفت: فردا! تازه ردای جینی هم مونده. ردای دست دوم برای هر دوشون حداقل 6 گالیون میخواد.
رون از درون سوراخ کلید نظاره گر این ماجرا بود. با شنیدن صحبت های مادرش اشک در چشمانش حلقه زد و گونه اش را خیس کرد. او نمیخواست مادرش را تنگنا قرار دهد ولی.....
ناگهان فکری به ذهنش رسید. درسی که در ترم قبل خوانده بودند میتوانست کمکشان کند:
تغییر شکل
بلافاصله یک مقوای به درد نخور برداشت چوبدستیش را در آورد:سی....
اما ناگهان حرفش را فرو خورد او اجازه نداشت خارج از مدرسه جادو کند.
چوبدستی را آرام در جیبش گذاشت. بر روی تختش دراز کشید و غمگین به سقف خیره شد.
ولی تصمیم خود را گرفت. بلند شد. گونه هایش را پاک کرد و مقوا را برداشت. در را باز کرد و جلو رفت.
- مادر! مادر!
مالی ویزلی با سرعت برگشت. صورتش خیس بود. سعی کرد آنها را پنهان کند ولی رون گفت: من همه حرف هاتونو شنیدم!! و الان پیشنهادی دارم. بابا! میشه این وردیو که میگم برام روی این مقوا اجرا کنی؟؟
آرتور گفت: البته
چوبدستیش را در آورد و به سوی مقوا گرفت و گفت: چی کار کنم؟؟
رون گفت: چوبدستیتو موجی شکل تکان بده و زمزمه کن: ساکربیوس گالبایون در ضمن بابا مواظب باش س رو ف نگی.
وقتی آرتور ورد را اجرا کرد مقوا برقی زد و تبدیل به کیسه ای بزرگ شد. ران با خوشحالی در کیسه را بازکرد:
67 گالیون درون کیسه بود
ناگهان لبخند ران محو شد و رو به پدرش کرد و گفت: 3 گالیون کمه. نمیدونم چرا. دوباره ورد رو اجرا کن ولی با صدای بلند
آرتور بلند گفت:ساکربیوس گالبایون
کیسه برقی زد و تبدیل شد به یک کیسه دیگر. اکنون درونش 70 گالیون بود
آرتور یادش آمد و گفت: من همون اشتباهیو که گفتی کردم.
رون با آرامی گفت: این طلسم از سوی وزارت سحر و جادو ممنوع اعلام شده ولی خب ما که.....
آرتور در حالی که از جایش بلند میشد حرف رون را قطع کرد و با چشمکی گفت: این دفعه عیبی نداره فقط مواظب باش وزارت چیزی نفهمه. مالی فردا میتونی با این پولها ردا بخری البته فقط تا ساعت 12 ظهر


ویرایش شده توسط ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۲ ۲۰:۱۳:۱۹

تصویر کوچک شده


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
1 _ نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد ( 30 امتياز )

باب در دفترش تو وزارت خونه نشسته بود و مثل همیشه داشت مگس میپروند.
اتاقش پر از تار عنکبوت شده بود و خاک تا زانوش بالا اومده بود!!
سه سالی بود که هیچ ماموریتی نگرفته بود.
روزنامه ای که از هفته پیش رو میزش مونده بود رو برداشت و برای دهمین بار شروع کرد به خواندن:
لرد سیاه برگشت!!
به گزارش ما.....
این روز نامه رو از هفته پیش تا الان ۱۰۰ بار خونده بود.
همین طور که داشت مگس رو برای دهمین با میپروند ققنوس اومد توی اتاق و گفت:
واای معلوم هست اینجا چه خبره!!!تو
سریع این اتاق رو تمیز کن تا تو و اون مگس رو اخراج نکردم!!!
من ۲۰ دقیقه دیگه برمیگردم.
تو که نه ماموریت میری نه کار میکنی وقت به اندازه کافی داری برای تمیز کردن اتاق
ــ ببخشید شما ماموریتی به من ندادید.
ــ آخ راست میگی یادم رفت بهت بدم...هاها
ــ پس حقوقم رو میگیرم؟..آخه شما به من ندادیدشون
ــ نه تو کار نکردی برای همین حقوق بی حقوق..هاها
باب خیلی عصبانی شد چوبش را به سمت ققی نشانه گرفت و زیر لب با دقت وردی خواند (ت رو ث نگفت) و ناگهان دو تا مگس در اتاق کارش بودن!!و ققی دیگر دیده نشد.


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱ ۲۲:۰۷:۱۴



Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۵ شنبه ۵ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد.

من و هاگرید توی جنگل ممنوعه دنبال شکار می گشتیم و کاملا ساکت بودیم تا جونورایی که می خواستیم شکار کنیم فرار نکن اما یه دفعه هاگرید شروع کرد به تته پته کردن و با اشاره سعی می کرد یه چیزی به من بگه
- چیه هاگرید چیه چی شده؟
- شا شا شا خ خ خ خ مرستانی... شاخدم مجارستانی
- کو من که نمی بینمش. اژدهای به اون بزرگی که راحت دیده می شه
هاگرید که زبونش بند اومده بود به زمین اشاره می کرد و من هرچی نگاه می کردم چیزی نمی دیدم تا اینکه یه‌هو دو ناتیم افتاد
- بیا بگیر فایرنز این دوناتی از توی جیبت افتاد
- دستت درد نکه (ای بابا من که جیب ندارم )
خلاصه دیدم که درست جایی که ایستادیم سایه یه اژدهای مجارستانی افتاده. هاگرید که کمی دست و پاش رو جمع کرده بود و به خودش مسلط شده بود چترش رو برداشت و به طرف اژدها گرفت و با ترس و لرز ورد دراهیوس (Deraheus) رو اجرا کرد ولی چون خونسرد و آروم نبود افسونش اثری نکرد و اژدها به سمت ما شیرجه زد. ما هم خودمون رو سریع انداختیم روی زمین تا نتونه ما رو بگیره. اما چنگالش هاگرید رو گرفت و با خودش برد. من از روی زمین بلند شدم و چشمهام رو بستم و دوتا نفس عمیق کشیدم چوب جادو رو بالا گرفتم و با آرامش ولی خیلی محکم و با اطمینان فریاد زدم دراهیوس یه مرتبه طلسم من به چشم اژدها برخورد کرد و اژدها به مرغ تبدیل شد و چون چنگالش توی لباس هاگرید گیر کرده بود با هم سقوط کردن و افتادن روی بوته های جنگلی.

خلاصه اون روز یه مرغ بریون درست و حسابی خوردیم. جای شما خیلی خالی بود


ویرایش شده توسط فایرنز در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱ ۲۲:۵۷:۲۱

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?post_id=181728#forumpost181728


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۰:۵۱ یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۵

ارنی مک میلانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۳ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶
از دوردست ترین قله
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 135
آفلاین
به نام يزدان پاك

1 _ نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد ( 30 امتياز )

مكان : جزيره آدم خارا
زمان : نزديك شب

خورشيد در حال غروب كردن بود ، دو نفر كه در حال عبور كردن از عرض ساحل بودند ، از نمايي دوردست ديده ميشدند . صداي قابلمه آدم خارا از آنسر جزيره به گوش ميرسيد كه در حال نزديك شدن به آن دو نفر بودند .
چند دقيقه اي گذشت تا اينكه خورشيد كاملا غروب كرده بود و آدم خارا هر لحظه به آنها نزديكتر ميشدند .
ارني و استابي كه به منظره روبروي خود نگاه ميكردند ، شاهد نزديك شدن آنها بودند و نيششان به اين شكل باز بود : Ygrin: . آدم خارا آنها را محاصره كرده بودند و هر لحظه دايره ي محاصره را تنگ تر ميكردند .
ارني : با شماره سه ، طلسم رو اجرا ميكنيم . 3،2،1
هر دو نفر ، چوبدستي هايشان را بالا آوردند و با تكان دادن آن فرياد زدند : فريقلباي ملوس . ( Feri Gol By Malos ) .
هر دو طلسم با هم مخلوط شد و با قدرت سرسام آوي به طرف دو نفر از سرخپوستان رفت .
در يك چشم بهم زدن يكي از آنها تبديل به قلمراد و ديگري تغيير شكل به ملوس داد .
ارني و استابي : ... قلي جون با ملوس اينا رو بخوريد .
قل مراد : ها ؟ .. ملوس بخورشون .

...
بعد از چند دقيقه اثري از آدم خارا نبود !!


پاتر , رولینگ خزیده کردت !!


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین

_ نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد


پروفسور ورانسکی همون طور که در کلاس قدم میزد نکات لازم رو به بچه ها گوشزد میکرد .این درس یکی از دروس مهم تغییر شکل بود . مرلین سعی داشت وزنه ها رو به بادکنک تبدیل کنه و به خاطر همین از سوی پروفسور مورد سرزنش قرار گرفت که باید یک جسم بی جان رو به یک موجود جاندار تبدیل کنه البته برای مرلین که بسیار پیر و خرفت بود تشخیص بی جان و جاندار کار مشکلی بود . آبرفورث در گوشه ی کلاس سعی داشت دوستش رو جادو کنه اما پروفسور به موقع اون رو دید و مانع از کارش شد چون تغییر شکل جانداران یک طلسم خیلی پیشرفته بود و پروفسور هنوز اون رو با دانش آموزان کار نکرده بود. در انتهای کلاس وینکی داشت با عروسکهای پت و متش بازی میکرد و سعی داشت اونا رو به انسان واقعی تبدیل کنه ولی از اونجایی که در تلفظ و حرکت چوبدستی مشکل داشت پروفسور به کمکش رفت
اون طرف تر آنیتا داشت با مارمولکی که تو دستش بود بازی میکرد وقتی پروفسور ازش پرسید چیو تبدیل به مارمولک کردی به دروغ گفت قلم پرم رو و به روی خودش هم نیاورد جای کریچر بقل دستش خالیه . پروفسور هم اونو تشویق کرد و ازش خواست نحوه ی کارش رو برای کلاس شرح بده انیتا هم شروع کرد به حرف زدن و از تلفظ صحیح ورد گرفته تا زاویه ی چوبدستی و تمرکز لازم و خونسردی قابل قبولش گفت


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵

جوزف ورانسكي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۵۹ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
از دارقوز آباد !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 916
آفلاین
دانش آموزان عزيز ، باز هم جلسه ي پنچم تغيير كرد . جلسه ي پنجم : دوره ي درس هايي كه از اول با هم خوانديم .


[


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۱۴ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 256
آفلاین
1 _ نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد ( 30 امتياز )

زمان:سالها پیش ،ساعت 2 بعد از ظهر
شق شق شق!(صدای تلفن!)
وینکی گوشی رو برداشت و متوجه صدای دوستان قدیمی خودش شد!
-وینکی !جمع کن وسایلتو بیا اینجا ،به کمک نیاز داریم!
وینکی:باشه!
و فورا به راه افتاد!
-----
یک ربع بعد
وینکی و پت و مت با هم توی خونه شستن و زل زدن به صورت هم!
پت:خوب چی کار کنیم؟
وینکی:خوب شما صدام کردین؟کارتون چی بود؟هان؟
مت:آهان ببین من میخوام جای من و پت رو عوض کنی! یعنی من بشم پت اون بشه مت!فهمیدی؟
وینکی: ببینم تو حالت خوبه؟
-آره!
-نه تو وخیمی! حالت اصلا خوب نیست!
پت و مت با هم میزنن زیر گریه و عربده میکشن!!!
وینکی:خوب حالا بیاین من به خاطر اینکه دلتون نشکنه این خفت رو به گردن میگیرم و این تغییر شکل رو انجام میدم!
اون دوتا خوشحال میپرن و می ایستن!آهنگ جهانی پت و مت پخش میشه!
وینکی چوبدستی رو راست بدون هیچ انحرافی به چپ و راست ، بالای سرشون نگه داشت و ورد رو زیر لب خوند!و چوبدستی رو با حالت تبر روی سر اون دوتا فرود آورد و اونا به خاطر ضربه ی شدید مردن!


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵

جوزف ورانسكي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۵۹ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
از دارقوز آباد !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 916
آفلاین
آقا حالي كرديم از پاچه خواري آنيت لطفا تو پستاتون كمي پاچه خواري از استاد به كار ببريد ! در ضمن يادم رفت در مورد تكليفتون بگم كه تعداد خطا آزاده و استفاده از طنز هم هيچ مانعي نداره !


[


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵

پروفسور سینیستراOld


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۳ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
از وقتی ایرانسل اومده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 256
آفلاین
نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد


خوب که فکر می کنم بله درسته سر امتحانات سمج بود امتحان ریاضیات جادویی.. البته خوبم که فکر نکنم باز هم همون امتحان سمج بود...

بله اون روز من نتونسته بودم خوب مشتق رو بخونم برای همین با هدویگ هماهنگ کردیم که من هر سئوالی رو موندم به تعداد شماره ی سئوال بزنم رو میز ( این روش رو از دختر خاله ی ماگلم یاد گرفته بودم)

امتحان شروع شد و من با خونسردی تمام نوشتم تا رسیدم به سئوال شش . شش بار روی میز زدم ولی هدویگ مثل مار چمبره زده بود روی ورقه اش. بال هاشم گذاشته بود دورش که عمرا " می شد یک کلمه از رو برگش بینم. من همین جوری که داشتم هدویگ رو صدا می کردم چشمتون روز بد نبینه!!! ییهوو دیدم ممتحن مچ بنده را گرفته و ول کن معامله نیست. اینجانب که دیدم پام گیره بلافاصله درس موردعلاقه ام تغییر شکل را به خاطر اوردم.مچم را از دستانش کشیدم و 3 گام به عقب رفتم به طوریکه درست رو به روی ایشان قرار گرفتم در حالی که بسیار خونسرد بودم( اصل 1)چوب خود را خونسردانه بالا آوردم( اصل 2) سپس ورد تبدیل انسان به یک جوجه تیغی را با آرامش تمام خواندم " توتولوس تیغیوس".( اصل 3 ) چوب دستی را با زاویه ی 90 درجه ای از موی ممتحن تا نوک انگشت به حالت موجی پایین آوردم و خونسردانه به او نگاه کردم.( اصل 4)

اکنون جلوی بنده به جایی ممتحن یک جوجه تیغی خوشگل قرار داشت. لازم به ذکر است که مهمترین اصل در تغییر شکل حفظ خونسردی می باشد.

بله.. و این طور شد که بنده در درس ریاضیات جادویی نمره نیاوردم و برایم درسی شد که درسهایم را برای شب امتحان نگذا رم ( نکته ی اخلاقی )

با تشکر


ـ «خدا را دیدی؟»

ـ «خدا؟… دیوانه شده­ای؟… کجا ست؟»

ـ «همین که می­پرسی «کجاست؟»، یعنی نخواهی دید!… بگذریم!…»


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

کلاس خوبی بود پروفسور ، بزودی نتیجه بازرسی بدستتون میرسه !

نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد

با تشکر
در واقع روز قبل او در جلسه ای که با وزیر سحر و جادو روفوس اسکریمجیور و تعدادی از رئسای بخش های متفاوت وزارتخانه ترتیب داده شده بود ، ادعا نموده بود که میتواند از تغییر شکل ها شکل دیگری بسازد .
بعد از آنکه جناب وزیر منظور او را به طور واضح تر خواسته بود ، او در جواب گفته بود که میتواند با تغییر در حرکت چوبدستی در انجام افسون های تغییر شکل کار آیی دیگری کشف کند .
ولی اکنون که روی تختش دراز کشیده بود و نوازش درختهای مرتفع را توسط باد مشاهده میکرد ، اثری از ذوق و شادابی هنگام ملاقاتش با بزرگان وزارت خانه در چهره اش محسوس نبود .
بالاخره بعد از مدتی که طولانی مینمود و بعد از کلنجار رفتن با خود به این نتیجه رسید که حداقل ارزش امتحان را دارد ، بی مقدم از جایش بلند شد ، چوبدستی اش را به سمت ردای قدیمی اش گرفت و گفت : ایمپرویوس و به جای آن که آن را به صورت ضربه ای به سمت ردا حرکت دهد ، آن را چرخاند و با حرکتی دورانی افسون را به سوی ردایش فرستاد .
ردا لرزش خفیفی کرد ، ولی بغیر از این مورد تغییر دیگری در آن مشهود نبود .
پرسی در ذهن خود به خود نهیب زد که : چطور میشه که افسون های تغییر شکل رو تغییر داد ؟ اگر میشد مخترعانش متوجه این موضوع میشدند .


پرسی در حالی که دستانش را از هم باز کرده بود و به سقف اتاقش خیره شده بود ، به سراغ فکری رفت که مدت مدیدی بود که ذهنش را به خود مشغول ساخته بود . همانطور که با نگاه خیره و سردی به هرمس ( جغد پرسی ویزلی ) چشم دوخته بود ، سعی میکرد که گفتگوی اخیر خود با وزیر سحر و جادو را به خاطر آورد .


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.