1 _ نمايشنامه اي در مورد اينكه در هنگام يك تغيير شكل چگونه اصول آن را رعايت كرده ايد بنويسيد ( 30 امتياز )
باب در دفترش تو وزارت خونه نشسته بود و مثل همیشه داشت مگس میپروند.
اتاقش پر از تار عنکبوت شده بود و خاک تا زانوش بالا اومده بود!!
سه سالی بود که هیچ ماموریتی نگرفته بود.
روزنامه ای که از هفته پیش رو میزش مونده بود رو برداشت و برای دهمین بار شروع کرد به خواندن:
لرد سیاه برگشت!!
به گزارش ما.....
این روز نامه رو از هفته پیش تا الان ۱۰۰ بار خونده بود.
همین طور که داشت مگس رو برای دهمین با میپروند ققنوس اومد توی اتاق و گفت:
واای معلوم هست اینجا چه خبره!!!تو
سریع این اتاق رو تمیز کن تا تو و اون مگس رو اخراج نکردم!!!
من ۲۰ دقیقه دیگه برمیگردم.
تو که نه ماموریت میری نه کار میکنی وقت به اندازه کافی داری برای تمیز کردن اتاق
ــ ببخشید شما ماموریتی به من ندادید.
ــ آخ راست میگی یادم رفت بهت بدم...هاها
ــ پس حقوقم رو میگیرم؟..آخه شما به من ندادیدشون
ــ نه تو کار نکردی برای همین حقوق بی حقوق..هاها
باب خیلی عصبانی شد چوبش را به سمت ققی نشانه گرفت و زیر لب با دقت وردی خواند (ت رو ث نگفت)
و ناگهان دو تا مگس در اتاق کارش بودن!!و ققی دیگر دیده نشد.