هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۴
#87

هکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
از تالار راونکلا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
هکتور وارد مغازه میشه :کوییر کجایی سلام سلام
کوییر از پشت جعبه های چوب میاد بیرون. سلام برای کی چوب میخوای.
هکتور برای خودم.
کوییرعصبانی میشه و: چی چی چی برای خودت مگه من به تو چوب ندادم ها ها چی کارش کردی .
هکتور: شکست .
کوییر:چی چی شکست کروشیو(علت استفاده چون کوییر هم به ما پیوسته(سیاها))..... رنگش مثل کچ سفید شده بود نزدیک بود غش کنه .....—میکشمت میکشمت.
هکتور پشت یکی ازقفسه ها فرار میکنه :غلط کردم جون مادرت یه چوب به ما بده غلط کردم.
کوییر نه اول باید بکشمت .
هکتور:اتفاق بود بابا جون من اذیت نکن.
عصبانیت کوییر کمی میخوابه :باشه فقط بخواتر اینکه اتفاقی بوده.... بیا اینو امتحان کن.
هکتور:چند تا چوبی امتحان میکنه تا یه چوب خوش دسته 18 اینچی با موی تک شاخ انعطاف پذیر را برمیداره.
هکتور:چقدر میشه.
کوییر یه جوری که انگار نمیخواد پول بگیره هکتور را نیگا میکنه:قابل نداره جون تو.
هکتور :متشکر.
کوییر: 69 نات میشه.
هکتور پول را میده و وقتی میخواد بره بیرون .
کوییر :هکتور راستی چطوری شکست.
هکتور:رفته بودم zooکردم تو دعن یه کورو کودیل.
کوییر :گومشووووووووووو بیرونننننننننننننننن
blacklord7l@yahoo.com


ویرایش شده توسط هکتور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۱۲ ۲۰:۰۹:۰۲


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۸۴
#86

رز هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۴ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵
از خوابگاه مختلط هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 254
آفلاین
خوب منم یه چوب دستی می خوام که اندازه متوسطیداشته باشه بعدم تازه بهترین چوب دستی باشه اخه می خوتم روی خواهرم هلگا رو کم کنم . نام رز هافلپاف id:za_da_2005@yahoo.com


[b][size=medium][color=0000FF]توی آسمون دنیاهر کسی ستاره داره .Ú


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۴:۵۹ پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۴
#85

بد عنق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۶ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۹ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
هواي كوچه دياگون مثل هميشه مه گرفته و خفه بود . بعد از تعطيل شدن مدرسه بد عنق كه حوصله اش سررفته بود هوس كرد كه يه قدمي توي كوچه دياگون بزنه . ديگه از پرسه زدن توي راهروهاي مدرسه خالي خسته شده بود . فكر كرد بهتره كه براي تعطيلات يه كاري براي خودش دست و پا كنه كه از اين بيكاري و بي حوصلگي دربياد . تو همين فكر بود كه نگاهش به ويترين مغازه چوبدستي فروشي پرفسور كوييرل .
« فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف »
ديلينگ جرينگ ( صداي زنگوله جلوي در )
بد عنق : سلام
پرفسور كوييرل در حاليكه پشتش به در بود و داشت چوبدستي ها رو مرتب مي كرد گفت : وقت نهاره ، مغازه تعطيله بعد از ظهر تشريف بيارين .
بد عنق : من چوبدستي نميخوام .
پرفسور كوييريل برگشت و نگاهي به بد عنق انداخت و دلش هوري ريخت و با خودش گفت الانه كه همه مغازه روي سرم خراب بشه .
و با ترس گفت : چي ميخواي .
اما بد عنق آروم جواب داد : دنبال كار مي گردم . شما به شاگرد احتياج نداري؟
پرفسور كوييرل : شاگرد ، خوب ... آخه
بد عنق : من قول ميدم كه هيچي رو بهم نزنم باور كن كه ديگه عوض شدم ميخوام براي خودم آدم بشم . البته مي دونم كه باور نمي كني
پرفسور كوييرل كه از غمي كه توي صداي بد عنق بود كمي معذب شده بود گفت : نه منظورم من اين نبود . ولي ...
بد عنق كه نا اميد شده بود برگشت كه بره
پرفسور كوييرل : يك لحظه صبر كن
بد عنق : بله
پرفسول كوييرل :‌ خوب شايد بشه يه كاري كرد
برق شادي توي چشماي بد عنق درخشيد
پرفسول كوييرل : خوب تو مي توني كسي رو بعنوان ضامن معرفي كني ؟
بد عنق دوباره نا اميد شد و پيش خودش فكر كرد آخه كي من رو ضمانت مي كنه .
بد عنق : سر نيكلاس مي تونه ضامن من بشه ؟
البته خودش هم مطمئن نبود كه نيك حاضر باشه اين كار رو انجام بده
پرفسور كوييرل : اون ... نه فكر نمي كنم ...
بد عنق بازهم برگشت كه از در بيرون بره ولي باز صداي پرفسور كوييرل اميدي رو توي دلش روشن كرد .
پرفسور كوييرل :‌خوب فكر مي كنم دامبلدور حاضر باشه ضامن تو بشه . الان يه جغد براش مي فرستم . تو هم اين فرم رو پر كن .
و تكه كاغذ پوستي رو جلوي بد عنق گرفت
بد عنق با خوشحالي شروع كرد به پر كردن و بعد كاغذ پوستي رو به پرفسور پس داد .
بد عنق : خوب من از كي مي تونم شروع كنم ؟
پرفسور كوييرل كه هنوز كاملا مطمئن نبود گفت
پر فسرو كوييرل : تا فردا حتما دامبلدور جواب نامه ام رو مي ده . فردا يه سري به من بزن
بد عنق : خيلي ممنونم پرفسور . باور كنيد كه قول مي دم خيلي خوب براتون كار كنم .
و با خوشحالي پا به كوچه گذاشت و دور شد .
پرفسور كوييرل در حاليكه هنوز متعجب بود با خودش فكر كرد شايد كار درستي نكرد .



Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ جمعه ۲۰ آبان ۱۳۸۴
#84

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
خوب من يه چوبدستي مي خواستم... با پر تك شاخ و 27 سانتي متر و انعطاف پذيري كم...
بي زحمت ورد (( آواداكداورا)) رو هم اضافه كن بهش!!!


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
#83

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
در باز مي شه و يه فرد بلند قد كه صورتش رو با نقاب و سرش رو با كلاه و شنل و اين حرفا پوشونده بود وارد مي شه و ميگه:
بدون كوچك ترين حرفي يه چوبدستي بده!!!
صدايش بسيار خشن وسرد بود...
كوئيرل من من كنان مي گه: ب...ب..بله؟
صدا: گفتم يه چوبدستي بده و گرنه...
كوئيرل سريع چوبدستي شو مي كشه و مي گه: كي هستي؟ چي كار مي خواي بكني؟
اون مرد آرام جلو مي آد و با جذبه! چوبدستي رو پائين مي آره و آروم آستين رداش رو مي كشه بالا... بازوي چپش... به نزديكياي كتفش كه مي رسه... كوئيرل در حالي كه به سختي آب دهانش رو قورت مي داد مي گه: ت...ت...تو مرگخواري؟
اون مرد آستينش رو مي اندازه پائين... آروم سر تكون مي ده و مي گه: حالا بدون اين كه داد و بيداد راه بندازي يه چوبدستي خوب رد كن بياد...
كوئيرل كه دنبال دردسر نبود به آرامي دستش رو مي بره تو قفسه و در حالي كه مرد رو نگاه مي كرد مي گه: باشه... باشه... صبر كن...
و يه چوبدستي رو شانسي بر مي داره و آروم مي ده دست اون و با صدايي لرزان مي گه: حالا برو... دنبال دردسر نيستم...
لبخند شيطاني مرگخوار از پشت نقابش هم معلوم بود...
چوبدستي رو به طرف سينه‌ي كوئيرل نشونه مي گيره و به آرامي مي گه: آواداكداورا...
و صداي خيلي گوش خراش يه كلاغ به گوش مي رسه!!! كوئيرل شانسي يكي از چوبدستي هاي تقلّبي فرد و جورج رو كه ازشون خريده بود برداشته بود!!!
كوئيرل از اين فرصت استفاده مي كنه و داد مي زنه: مردممممممم... كمككككككك.... مردممممم
صداي تق عجيبي مي آد و كوئيرل به سمت مرگخوار نگاه مي كنه... اون آنجا نبود... و چوبدستي تقّلبي روي زمين بود... مرگخوار خودشو غيب كرده بود...
در باز مي شه و مردم مي ريزن تو و مي گن: چي شده... كوئيرل؟ چي شده؟
كه در اين لحظه چند صداي تق مي آد... چند نفر بيرون ظاهر شده بودن... و بلافاصله صداي جيغ و داد از بيرون به گوس مي رسه...
ادامه دارد...


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
#82

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
پروفسور کوییرل لباسها و وسایلش رو از توی کمد طبقه بالای مغازه بر میداره و بعد از اینکه لباسهاشو میپوشه آماده رفتن به هاگوارتز میشه تا سومین جلسه درس پیشگویی رو تدریس کنه. در مغازه رو قفلمیکنه و
دامبلدور:سلام کوییرل کجا میری ؟
کوییرل:هاگوارتز امروز تدریس دارم
دامبلدور:زحمت نکش مدرسه امروز تعطیله
کوییرل:اء راست میگی خوب شد گفتیا حالا بیا تو یه چوبدستی توپ بهت نشون بدم تازه ساختمش مخصوصه خودته
دامبلدور:نه ممنون الان که با پروفسور هالف تو دفترم قرار دارم باشه برای بعد
کوییرل:باشه پس فعلا خداحافظ
کوییرل مغازه رو باز میکنه و پشت میزه کارش میشینه
مایک:امروز چفدر مغازه خلوته
کوییرل:چی؟
مایک:هیچی بابا این واژه جدید برای سلام کردنه
کوییرل:آهان میتونی اینجا سلام کنی من پرتت نمیکنم بیرون
مایک:راست میگی؟پس سلام بر تو ای قهرمان
کوییرل:قهرمان فقط یکیه اونم زوپسه به من همون کوییرل بگی بهتره
مایک:باشه خوب خوبی؟
کوییرل:امرتون؟
مایک:یه چوب دستی میخوام
کوییرل:خب از چه نوعی باشه؟
مایک:فرقی نمیکنه میخوام دزد گیر باشه
کوییرل:اشتباه اومدی باید میرفتی یه دشمن یاب میخریدی نه چوبدستی
مایک:نه منظور این بود که آخه میدونی من مامور پلیسم یه چوب دستی برای گرفتن دزدها میخوام
کوییرل:تو ماگلی؟
مایک:آره اشکالی داره؟
کوییرل:به ماگلا چوبدستی نمیفروشیم بیرون
مایک:اء آخه چرا؟من برای ژاندارمریم یه چوب دستی میخوام حالا نمیشه...
کوییرل:ببین من آدرس یکی رو بهتت میدوم برو ازش اسلحه بخر
مایک:خوب اینم خوبه ها ولی یادمه به یه ماگل به اسم جان وین چوبدستی فروختی
کوییرل:کی گفته؟
مایک:حالا بماند
کوییرل:خیلیه خوب آدرستو بده برات میفرستم ولی بین خودمون بمونه باشه
کایک:قول میدم حتما مطمئن باش :bigkiss:





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
#81

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
سلام.

میشه برای من یه چوبدستی بفرستی. چوبدستی ای که قبلا خریده بودم شکست. برا همین یه دونه جدید می خوام.
مرسی.


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
#80

برتا جورکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۴ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵
از بوشهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
برتا در مورد قضیه مغازه چوبدستی
برتا:سلام کوییریل خوبی چه خبرا؟؟
کوییریل:هیچی فقط زود مغازه رو راه بنداز اوضام خیطه پول می خوام
برتا:باشه یه مغازه خریدم ناز
قراره لرد ولدمورت بیاد اینجا وقتی اومد تو چاییش یه معجون خواب آور میریزی بعد چوبدستیشو یه کپی میزنیم قبوله؟
کوییریل:باشه فقط من میترسم
برتا: نترس

ادامه دارد...............
در ضمن به مغازه ما در سایت ایرنین مجیک یه سری بزنید یادتون نره
www.iranianmagic.ir



ببين دوست من...من اين پستو پاك نميكنم...ولي سعي كن نمايشنامت رو اينقدري ننويسي...يه خورده بيشتر!

بعدشم فقط ديالوگ نباشه يه خورده توصيف صحنه! مثلا وقتي ميگي كوييرل ميگه اوضام خيطه ميتوني بگي مثلا يه جن اومد گفت اگه چكتو ندي ميري آزكابان!

بعدش جوركينز و اسم ولدمورت؟ جل الخالق!

راستي ولدمورت خل كه نيست پاشه بره چوب فروشي! سعي كن يه چيزي بنويسي كه بشه اتفاق بيفته!

در مورد دو خط آخرتم بايد بگم بهتره فقط با يه كلمه طرف قبول نكنه...! يه خورده دليل بياره مثلا بگه حالا تو پولمو بده بعد...يا هرچيز ديگه اي.

خوب... اميدوارم نقد خوبي كرده باشم.


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۸/۱۲ ۲۳:۲۱:۱۵

[img al


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
#79

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
برتا:سلام به پروفسور کوییرل سازنده بهترین نوع چوبدستیها
کوییرل:امرتون؟
برتا:اءءءءءء کوییرل جون تازگیا خشن شدی تحویل نمی گیری
کوییرل:هان نه بابا فقط کار دارم حالا امرتون؟چوبدستی که براتون فرستادم نکنه مشکلی داره یا ازش خوشت نمیاد؟
برتا:نه بابا عالی بود از پر ققنوس و چوب آبنوس مگه بهتر از اینم میشه
کوییرل:نمی فهمم چی می گی یعنی یکی دیگه میخوای یا اینکه...
برتا:نه کوییرل جون برات یه زحمت داشتم اگه قبول کنی یه عمر مدیونت میشم قبول میکنی؟
کوییرل:خب تو اول بگو باید چیکار کنم بعد
برتا:اوخ ببخشید راستش یه چند تا چوب با طلسمهای ممنونعه میخوام اگه ...
کوییرل:چییییییییی؟مگه دیونه شدی؟
برتا:اءءءء منکه چیزی نگفتم فقط یه...
کوییرل:هیسسس میخوای آبروی منو ببری میخوای بفرستیم آزکابان
برتا:اوا منکه چیزی ازتون نخواستم فقط...
کوییرل:یه بار یه چند تا چوبدستی قاچاق از السامور مرلین نشناس خریدم کاراگاه ققنوس افتاد دنبالم آخرشم رفتم آزکابان تازه تمام چوبهام رو هم ازم گرفتن حالا تو جقله اومدی چی میگی
برتا:ای بابا خوب حالا کسی اینجا نیست که تازه نمگم قاچاق برام بیار میگم خودت بساز
کوییرل:ماااااااااا اینکه بدتر شد
.حالا اینا رو برای کی میخوای؟
برتا:برای اممممم خب من داشتم به این فکر میکردم تا یه جای دیگه باهم یه مغازه باز کنیم و شریک شیم سرمایه و فروش از من سازندم شما خوبه؟هر چیم درآوردین نصف نصف شریک
کوییرل:خب خوبه ولی چون خطرش زیاده شصت من چهل تو قبوله؟
برت:باشه
کوییرل:خب حالا چه طلسمایی میخوای باشه؟
برتا:طلسم مرگ و شکنجه و فرمان
کوییرل:چه طوره از روی چوب ولدرمورتم یکی بسازم
برتا:هووووووم آره خوبه میتونیم اشانتیون بدیم
کوییرل:تو دیگه کی هستی بابا میخوای پرتم کنن از کوچه دیاگون بیرون
برتا:خیلیه خوب حالا چرا قاطی میکنی بیا یکم از این معجون بخور آرامش بخشه تا با خیال راحت از اینجا برم و نگرانت نباشم
کوییرل:قورت قورت قورت
برتا:خب حالا اگه میشه این چوبها رو برام بفرست
کوییرل:اطاعت میشه





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۸۴
#78

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
آیدین :سلام . من اومدم یه چوبدستی بخرم
کوییرل : واسه چی ؟ مگه ماله خودت چشه ؟؟
آیدین :داشتم یه ماگل اذیت میکردم ، یکی دیگه شون به من حمله کرد . تا اومدم باهاش مبارزه کنم ، زد چوبمو شکست .
کوییرل : خوب حالا که کاره بد میکنی ، اگه من بهت چوب ندم چی کار میکنی ؟
آیدین :واقعا دلت می یاد ؟ مرگ خوارا منو با طلسم فرمان ، کنترل میکردند !(حالا اگه تو ندی از یکی دیگه می خرم .)
کوییرل : تو این کارو نمی تونی بکنی !!
آیدین : چه کاری رو ؟؟
کوییرل : نمی تونی از کس دیگه بخری !!! بله . . . منو نمی تونی گول بزنی.
آیدین : خوب حالا شما نمی خوای به من چوب بدی ؟؟
کوییرل : اگه ندم ؟؟
آیدین : با پول همه چی میشه !!
کوییرل : (شل میشه !!)حالا چی می خوای ؟؟
آیدین : یه چوبه سیاه و انعطاف ناپذیر که وسطش ریسه ی قلب اژدها باشه .
کوییرل : چشم . امشب تحویلتون میدم . نشانی پست الکترونیکی تونو بدین .
آیدین =>aidin.bfb@gmail.com
کوییرل : خوش اومدین !!!


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.