هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۲۱ یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸

علی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۶ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۷ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸
از سرزمین تتریک ویلاگ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
کلمات جدید:دریا، موج، سنگ، شنا، خسته،فرار،قایق، تلاطم،صخره،وحشی


موجهای پر تلاطم دریا وحشیانه به قایقش برخورد میکردند. باد بهاری به گونهایش بر خورد میکرد.هیج فکری جز فرار از جزیره آزکابان در سر نداشت. صخره های بزرگ در سرتا سر دریا دیده میشد. خسته و تنها در آن دریای بزرگ به امید آزادی پیش میرفت....به امید آزادی!





گرچه کوتاه بود، اما خوب اصولی و زیبا بود.
تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۴ ۲۳:۱۶:۲۱

..::Winner Winner Chicken Dinner::..
.....Now its time to renew the power .....
Power of light against dark


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
سلام

کلمات جدید:دریا، موج، سنگ، شنا، خسته،فرار،قایق، تلاطم،صخره،وحشی


1) از ده کلمه ای که تعیین شده حداقل 7 تا باید در داستان به کار بره!


2) کلماتی که تعیین شدن رو لطفا در نوشته تون رنگی کنید.میتونید هم نکنید اما این به ما کمک می کنه که راحت تر پستتون رو بخونیم..

3)میتونید از یه کلمه به شکلهای مختلفش استفاده کنید.مثلا: حرکت: (حرکتی - حرکت کردم - پر حرکت) یا دلم می خواست: (دلت می خواست- دلش خواسته بود)


4) اینجا یک تاپیک آزاد برای همه ست.

6) لطفا از نوشتن پست غیر اخلاقی یا دارای توهین پرهیز کنید.


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸

تام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۵۹ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۰
از ادي كجايي؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
برف موهاي سياهش را سفيد جلوه مي داد،به سختي پاهاي سردش را روي سنگفرش مي كشيد.باد موزيانه به پالتوي ضخيمش نفوذ مي كرد،شبي را به ياد مي آورد كه با صداي مهيبي از خواب پريده بود.در نيمه شب بيستم دسامبر مرگخوار ها به خانه اش حمله كردند و همه را كشتند.سخت گيج شده بود.تاريكي اتاق با نفرين هاي آواداكداوراي مرگخواران شكسته شد.جلوي چشمانش زن و دو فرزندش را به قتل رساندند.فقط يك نفر توانست از چنگ مرگ فرار كند و او خود مرد يعني پرد فوت بود.در حالي كه ترسان از آنجا دور مي شد علامت شوم را مي ديد كه در آسمان بالاي خانه اش خودنمايي مي كرد.مي دانست برنده نهايي اين جنگ كيست.




تایید شد!


ویرایش شده توسط تئودور نات در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱ ۲۰:۵۷:۱۴
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱ ۲۱:۵۱:۴۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸

آلیشیا اسپینتold*


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۲ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱:۳۱ جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
از زیر آسمون آبی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
زمان،علامت شوم، تاریک، باد،ترس،مرگ، برنده، فرار، سخت
------------------------------------------

آسمان چادر تاریکش را بر دهکده گسترده بود. زمان به کندی می گذشت گویی آن شب نفرین شده پایانی نمی پذیرفت. علامت شوم در فراز تاریکی ها می درخشید و مرگ آرام آرام در دهکده قدم بر می داشت. آنشب ترس مهمان همه ی خانه ها شده بود و مرگ به هیچ کس رحم نمی کرد حتی به کودکانی که به امید اینکه تمام این اتفاقات کابوسی بیش نباشد و فردا با دست پر مهر پدر مادر خود از خواب بیدار می شوند ولی افسوس که والدینشان پیش از این در راه محافظت از فرزندانشان قربانی شده بودند. ای کاش باد امیدی به آن دهکده و مردم نگون بختش می وزید و نا امیدی و ترس را از آنجا فراری می داد...


تایید شد!


ویرایش شده توسط جینی ویزلی .* در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳۰ ۲۲:۲۴:۲۷
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳۰ ۲۲:۳۰:۳۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۴۸ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۸

اوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 161
آفلاین
زمان،علامت شوم، تاریک، باد،ترس،مرگ، برنده، فرار، سخت، نفرین

زمان به تندی می گذشت و بارها و بار ها علامت شوم در بالای خانه ها سایه می انداخت و ترس بر چهره ی مردم می انداخت و هر بار که علامت شوم در بالای خانه ای دیده می شد کسانی که در آن خانه ای که لرد سیاه می رفت با نفرین آواداکداورا به کام مرگ می رفتند.



خوب نبود دوست عزیز.
کلمات رو تکرار کردید، خیلی کوتاه نوشتید و ایرادات دستوری هم داشت.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۹ ۱۵:۱۷:۳۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
زمان به کندی گام برداشتن یک لاک پشت می گذشت. علامت شوم در آسمان تاریک شب، به همراه باد این سو و آن سو می رفت. آنگاه نبرد ترس و مرگ آغاز شد... مرگ، ابرچوبدستی را بالا آورد و ترس، هیبت خود را در دل مرگ انداخت؛ زمین و زمان منتظر فرجام این نبرد بودند.

ترس نزدیکی نفرین سخت مرگ را احساس می کرد... و آنگاه که نبرد به اوج خود رسید، هراس مرگ، بر ترس برتری یافت و او را از میدان فراری داد.

واضح است که برنده کیست.


کوتاه اما عالی بود
تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۹ ۱۵:۱۵:۵۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۲۷ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۸

ماركوس فلينتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۳ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
از ايفاي نقش حالم بهم ميخوره
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 316
آفلاین
سلام
من همینطوری اومدم فقط پست بزنم
اشکالی که نداره؟

زمان،علامت شوم، تاریک، باد،ترس،مرگ، برنده، فرار، سخت، نفرین

زمان مرگ فرا رسیده بود.علامت شوم در شب تاریک میدرخشید، نفرین نازل شده بود و ترس در استخوان هایشان همچون باد نفوذ میکرد، پل های پشت سر خراب و سخت ترین نبرد آغاز شده بود، که در آن برنده نیز بازنده بود.


تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
زمان به كندي ميگذشت.علامت شوم در آسمان تاريك از بيكاري با باد اين طرف و آن طرف مي رفت، و آنگاه مبارزه ي ترس و مرگ آغاز شد... سرانجام مرگ برنده شد و ترس از نفرين سخت مرگ فرار كرد.



خوب بود اما خیلی کوتاه بود. یه بار دیگه با شاخ و برگ بیشتری اگر بنویسید قطعا بهتر میشه دوست من.
تایید نشد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۸ ۲۳:۵۵:۰۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸

ویکتوریا فروبیشر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۱ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۳۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
از هاگوارتز_خوابگاه دختران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
کلمات جدید:زمان،علامت شوم، تاریک، باد،ترس،مرگ، برنده، فرار، سخت، نفرین
........................................................................................

اول یه سلامی بدم. مرلینو خوش نمیاد...
اینم از داستان( به نظرم خوب اومد، چطوره؟! )

مرگ تصمیم خودش را گرفته بود. دیگر نباید کوتاهی میکرد. افراد زیادی با کلک از دستش فرار کرده بودند. هرگز فکر نمیکرد کارش به اینجا بکشد... . به سمت قربانیش رفت، هوا تاریک بود، زمان به کندی میگذشت. ناگهان با صدای خش خشی در جای خود ایستاد. پس از چند لحظه به خنده افتاد. زیرا او مرگ بود و نباید از چیزی میترسید!
به اطراف نگاه کرد ولی قربانیش دیگر آنجا نبود. با تعجب به جست و جو پرداخت. در آن صحرا هیچ کس نمیتوانست پنهان شود. باد سختی می وزید. ناگهان نور سبزی پدیدار شد و مرگ پس از قرن ها گرفتن جان دیگران بر زمین افتاد. مرگ دیگر نبود. قربانی در حالی که شنلی به تن داشت در صحرا میچرخید و با خود میگفت: من از مرگ نمیترسم، من حتی از مرگ هم قوی ترم. من هرگز دیگر مرگ را نمیبینم.
ولدمورت با خوشحالی چوبدستی اش را به سمت آسمان گرفت و علامت شوم را به پرواز درآورد.
اما هیچ گاه نفهمید که عاقبت عشق او را نزد مرگ بازمیگرداند و مرگ باز هم برنده شد...



تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۸ ۲۳:۵۴:۲۲


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸

گیلدروی لاکهارتold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۷ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
زمان،علامت شوم، تاریک، باد،ترس،مرگ، برنده، فرار، سخت، نفرین

زمان می گذشت. علامت شوم، در آن شبِ تاريك، نشانه ی مرگ كسی بود. باد به طرزِ خوف انگيزی می وزيد و چيزی جز ترس در بر نداشت. مرد با ديدن علامت شوم از صحنه فرار كرده بود. مرگخواری از پشت درختان نفرينی را روانه ی مرد كرد. طلسم به سينه اش خورد و بر زمين افتاد. سرش در اثر برخورد با سنگ سفت و سختی خونريزی پيدا كرده بود. مرگخوار زير لب گفت: « هميشه برگ برنده دست ماست! »


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۵ ۱۷:۰۴:۲۰







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.