مک بون میگه:
_ خب بیاین اول همین اولیه رو نجات بدیم، بعد ازش بپرسیم چه خبره، بعدش بقیه رو نجات بدیم! خوبه؟!
آنیتا و رومسا میبینن بد نمیگه! بنابراین آنیتا رو به اون اولیه که دماغشش بیرون بود میکنه و میگه:
_ خیله خب آدم!... ما این طنابو وصل میکنیم به دماغت(!)، بعد می کشیمت بالا!...
آنیتا طناب رو وصل میکنه به دماغ یارو و به مک بون اشاره میکنه که بکشه:
_ بکـــــــــــــــــــــــــــــــــش! (bekaaash!)
و مک بون شروع میکنه به کشیدن و هی میکشه و هی میکشه، اما افاقه نمیکنه! چون بکس باد کرده بوده! مکی داد میکشه:
_ یهوی هو!... ییکی بیاد به من کمک کنه!
آنیتا داره راه تنفس یارو رو باز میکنه، درنتیجه رومسا در حالی که لباشو غنچه کرده و چینی به بینیش انداخته، میره جلوی مک بون و یه تار پشم ازش رو میگیره...
مک بون سری تکون میده و میگه:
_ نه واقعا تو می خوای با این یه تاز پشم چی کار کنی؟!
رومسا بدون توجه به این حرفا، شروع میکنه به راه رفتن و در کمال ناباوری مک بون و اون یارو رو میکشه بیرون!
آنیتا با خشانت به رومسا که داشت باز دستاش رو کرم مالی میکرد نگاه میکنه و میگه:
_ باز دوپینگ کردی؟!
و رومسا با شنیده این عبارت، انگار که آنیتا دست گذاشته باشه رو نقطه ضعفش، شروع میکنه به های های گریه کردن و لوس بازیای معموله ی یه ساحره! و بلاخره بعد از 3 ساعت و 43 ثانیه، گریه ی رومسا تموم میشه!
بعد همه توجهشون به اون فردی که دماغش بیرون بود جلب میشه! طرف دماغش کش آورده بود و مثل خرطوم فیل شده بود!
طرف: آآآآآآآآآااوووووو ! بینی قشنگم خراب شد!... آآآآآووووو !
و این یکی هم شروع میکنه به زار زار گریه کردن! و البته بعد 2 ساعت 42 ثانیه اینم ساکت میشه! سرشو می یاره بالا و اون سه نفر میبینن که طرف کسی نیست جز...
پیامهای بازورگانی!
گوپس گوفس گیپس! شرکت آفتابه سازی مرلین، دارنده ی گواهینامه ی ایزو 2020 کالین و دوستان! گیپس گوفس گوپس!
و اون سه نفر می بینن که جلوی روی اونها، یک عدد آوریل نشسته!
آوریل اخم میکنه و داد میزنه:
_ شماها پول میگیرین که چه غلطی بکنین؟!... دماغ نازنینم خراب شد رفت پی کارش! بی ادبا!
مک میره جلو و با پشماش یکی میزنه تو گوش آوریل! و عصبانی میگه:
_ بیخود بیخود!... اصلا تو که خودت یه ساحره ای! چی چی زنگ زدی به ما؟!
آوریل که چون گوشش پر از پشم شده بوده، اشاره میکنه که با زبون کر و لالا باهاش حرف بزنن! و اینجا رومسا می یاد به کمک و براش ترجمه میکنه!
بعد آوری انگشت شصتشو میکنه تو دماغش، انشگت سبابشو می بره تو چشمش، پاشو دور گردنش پیچ میده و اون یکی پاش رو هم می ذاره رو سرش!
رومسا ترجمه میکنه که:
_ داشتم با یه گیتار ماگولی کار میکردم که وقتی که یه دور نت رو زده بودم، از توی گیتار الکتریک ماگولی سرژ یه عالمه شن اومد بیرون و ما رو مدفون کرد! منم با یه کتلت به شما زنگ زدم بیاین نجاتم بدین!
مکی و آنیت با چشمانی اندازه توپ تنیس به اون دو تا خیره شدن! آنیت با ناباوری میگه:
_ همه ی اینا رو با همین چند تا کار گفت؟!
رومسا:
مکی در حالی که داشت با پشمای تو گوش آوریل، نخ ریسی میکرد:
_ یعنی کار کی می تونه بیده باشه این؟!
آنیتا عینک دودی دراکو رو که کش رفته بود، در می یاره و می زنه به چشمش و با خفانت(!) میگه:
_ کار همون کسی که با آوی مشکل داشته!... آوی، ما باید همینجا و در همین جیز گرما باهات حرف بزنیم تا بفهمیم که کی با تو لج داشته؟!... نه صبر کن ببینم!... این بقیه کین اینجا زیر شنها؟!... کی با شما لج داشته؟!
آوریل با ناراحتی میگه:
_ دهه!... بابا ما داشتیم تمرین گروه قق بازی رو میکردیم!
و نظر آنیتا به پر سرخی که از توی شن اومده بود بیرون جلب میشه!