یک روز گرم تابستانی بود و چند هفته از شکست ولدمورت می گذشت. دعوتنامه ای برای هری آمده بود تا به یک جشن که به افتخار شکست ولدمورت برگزار شده بود برود ، همین طور رون و هرمیون نیز نامه ای برای او فرستاده بودن و گفته بودند که آن ها هم به این جشن دعوت شده اند و حالا هم هری آماده می شد تا به این جشن برود. وقتی آماده شد آپارات کرد و در جلوی محل جشن ظاهر شد. چند دقیقه ای منتظر ماند که ناگهان دو صدای پاق خفیف شنید. بالاخره رون و هرمیون آمده بودند.
بعد از احوالپرسی وارد محل جشن شدند. محلی بزرگ بود که از درخشش آینه های روی دیوار برق می زد و در آنجا آهنگی پخش می شد.
رون گفت : نگاه کنید! زیاد هم بد نیست.
هری گفت :یک لحظه صبر کنید. به این آهنگ گوش کنید.
- دامبی نبودی ببینی
دنیای جادویی آزاد گشته
جون یارانت
پر سمر گشته
آه و واویلا
کو دامبل ما...
هری و رون و هرمیون :
cry2
cry2
cry2:
هرمیون گفت : واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم.
کم کم سالن شلوغ می شد و اعضای محفل می آمدند ، ولی در این میان هاگرید از همه بیشتر خودنمایی می کرد که زار زار گریه می کرد. هری و رون هرمیون به طرف او رفتند ولی ناگهان صدای بووووووووووووووووقی آمد و آن سه به طرفی پرت شدند.
هرمیون گفت : اسکر جیفای. هاگرید دیگه وسط اون دستمالت سوراخه و بهتره تو یه دستمال نو دماغتو بگیری.
هاگرید گفت : ببخشید! آخه ببینید چه آهنگایی می زارند. آهنگ قبلی تموم شد گوش کنید ببینید آهنگ بعدی چیه.هر چهار نفر آنها به دقت گوش کردند که ناگهان اهنگ بعدی شروع شد.
- جادوگران چه قریبانه
جادوگران چه قریبانه
رفتند ز این خانه
هم سوخته چوب ما
هم سوخته پروانه...
همۀ اعضای حاضر در جشن
cry2
cry2:
بعد از اتمام آهنگ کسی بر روی سن رفت و در میکرفون جادویی صحبت کرد.
- سلام دوستان عزیز.
همه با تعجب به روی سن نگاه کردند. این آقای ویزلی بود که صحبت می کرد.
- سلام ای جادوگران و ساحره های عزیز. ما به اینجا آمده ایم تا این پیروزی بزرگ را جشن بگیریم ، اما قبلش یک تقاضایی از شما داشتم و آن این که این شعارا رو بعد از من تکرار کنید.
ولدیو چی کارش کردیم؟ سوراخ سوراخش کردیم.
- ولدیو چی کارش کردیم؟ سوراخ سوراخش کردیم.
- توپ ، نانک ، فشفشه ، ولدی الان آبکشه.
- توپ ، نانک ، فشفشه ، ولدی الان آبکشه...
بعد از نیم ساعت شعار دادن آقای ویزلی گفت : خب دیگه بسه . حالا میتونیم جشن را شروع کنیم. شاد باشید.
و آهنگی شروع به نواختن کرد و همه شادی کردند و خوش گزراندند.
خب الیواندر عزیز ، تکه های طنز جالبی بکار برده ودی ، استفاده از اشعار ماگلی و تبدیل کردنشون به اشعار جادویی جالب بود ولی متاسفانه دو نکته را رعایت نکرده بودی ، یکی اینکه برای درخواست عضویت محفل باید پستی با مضمون سفیدی و یا پیروزی آنها بنویسی که البته سوژه اصلی پستت ، بیشتر جشن بود و مورد دوم هم این بود که با اینکه سوژه اصلی جشن بود ، از لحاظ فضاسازی چندان موفق عمل نکرده بودی البته در قسمت اول توصیف جشن که در مورد هاگرید نیز صحبت کرده بودی تقریبا قشنگ توصیف شده بود ولی بعد از آن پست کیفیت خودش را از دست داده بود .بهتر بود بین اشعار جادوییت یک کم هم از جشن و خصوصیاتش برای ایجاد طنز استفاده می کردی.موفق باشی.پشتکار خوبی داری.امیدوارم دفعه بعد موفق شوی.
تایید نشد.
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۹ ۱۹:۱۸:۱۸