آمبریج یخه اش رو ول میکنه و به سمت گابریل میاد و یه دونه میزنه تو گوش راجر!
( مگه مرض دارم که بزنه تو گوش من؟ :دی!)
آمبریج : وزیر جونم قربونت برم. بیا بریم کارت دارم!
وزیر : بریم!
آمبریج وزیر رو کشان کشان به اتاقش میبره و قبل از اینکه بره تو اتاق یه نگاه
شکلی به سه نفری که مات و مبهوت ایستاده بودند میکنه!
- بفراموشید!
و لحظه ای بعد؛ قیافه ی سه نفر:
آسپ جکت خیلی باحال بود!
دفتر آمبریج! اتفاقاتی می افته و ورد بفراموش یک بار دیگه خونده میشه! اتفاقات افتاده جزو پرونده های سری شکنجه ی جادوگر ها بوده اند!
چند لحظه بعد! وزیر قمر وارد اتاق آسپ میشه و به سمت اون میدوئه. قبل از اون گابریل قایم شده بود تا دیده نشه! وزیر قمر دو تا ماچ گنده از لب و لوچه ی اسپ میکنه و میگه:
- گل کاشتی با داف های وزارتت!
آسپ که چیزی یادش نبود:
اشکالی نداره.. قابل شمارو ندارن!
وزیر قمر به سرعت از اتاق خارج شد و آسپ و گابریل را با کوله باری از سوالات عجیب و مرموزناک و انگیز مواجه کرد. گابر خودش رو از زیر میز بیرون کشید و روبروی آسپ ایستاد :
- چطور تونستی در یک زمان دو جا باشی؟
من که میدونم تو رفتی پیش این قمر! به هر حال تو هم اسم آلبوس رو یدک میکشی..!
- گابر من کاری نکردم. ظاهرا این آقای خورشید داره میره بیرون با این دختره که اومده جات!
- حتما هم خیلی خوشگل بوده که خوشش اومده...
!
آسپ : آخه مثلا کی میتونه این کار رو بکنه؟ آماندا ؟ !!
گابر : یعنی آماندا رو به من ترجیح داده
؟
آسپ : نه نمیتونه ! ببینم ... نکنه فلوره ؟ یا راجر ؟
گابر : نه! بیا بریم این قمر رو تعقیب کنیم.
آسپ دستش رو میاره که گابر دستش رو بگیره!
-
آسپ : منظورم این بود که شما اول برید.
راهروها به سوی اتاق ناهار خوریقمر و آمبریج در حال لاو ترکوندن و قدم برداشتن به صورت عاشقانه هستند. آمبریج از پشت مثل وزرغی صورتی رنگ بود. موهای تزئین شده اش با قدم های شلپ شلپ بالا میرفت! دست قمر روی کمر آمبریج می دوید!
قمر : دلی!
- بله؟
قمر : قلوه؟
- بله؟
قمر : وای چه عاشقانه. میشه قیافه ی واقعی اتو به من نشون بدی؟
- نخیر!
گابریل و آسپ پشت دیوار ها قایم میشدند. بالاخره قمر و آمبریج وارد سالن ناهار خوری شدند و به سوی یک میز رفتند که گوشه ی دیوار بود.
گابر : اممم، خب آسپ برو ببین این زنه کیه!
آسپ : به من چه! هر کی میخواد باشه..
گابر : اِ؟ خب پس من هم میرم همه چیز رو به این قمر میگم
!
آسپ : این قضیه فقط به من مربوطه. واستا کنار!
----
آماندا مطمئنی پست بلاتریکس رو خوندی؟ :دی!