به هوكي:من هم ديشب خواب پتونيا را ديدم، كه با كوله باري از رنج و محنت و كلي خستگي، دست كودك خردسالي را در دستاش ميفشرد كه با يكدانه عينك و سيم سروري به درازاي ريش مرلين، سعي ميكرد به دادلي تپل من آسيب برسونه كه ريپر در يك اقدام جانانه با دندانهاي تيز و مامانيش پريد توي بغل من و يه گاز از ساندويچ بلغاري محبوبم خورد كه الهي كوفتش بشه!!
ريپر:
هوكي عزيز،
ممنون از اعتمادي كه به من داشتي؛ همراهي تو باعث مسرّت من و ريپره
به ماركي جون (دوباره تريپ اِندِ صميميت بودن و اين حرفا!!):بچه اينقدر پارازيت ننداز، برو كنار بذار باد بياد؛ الانه همه فهميدن كه تو كد نقل قول رو بلدي!! من دستت رو به گرمي فشار ميدم و پيشنهادم اينه كه به همون معني كردن شك و اينا بپردازي كه آسلام ريپري در خطره
به پيوز:من ديشب علاوه بر خواب پتونيا، خواب دنيس دوست لاغر و موش مردني دادلي رو ديدم كه هميشه دستاي هم مدرسه ايي هاي دادلي رو از پشت سر ميگرفت تا دادلي يه فصل كتك مفصل بهشون بزنه!! و من فكر كردم كه براي ذات اين دنيس چه كلمه ي ايول داري ميتونم پيدا كنم كه تمام خواب من از اين سوال كلا مشوّش بود!! و امروز فهميدم ذات يه هافلپافي!!
خب! خب!
من بسيار در بهت و حيرت فرو رفتم، از اين اعتمادي كه جانب ستاد آسلامي شما به در ستاد ريپري من روان شد!!
كلا هميشه فكر ميكردم كه فقط يه روح وجود داره، اونم كاسپره و كساني كه از مهربون بودن مثل اون عاجزن
ولي ميبينم كه روحي با خلق و خوي ريپري مثل تو هم، در آغوش باز ما (من و ريپر و كلنل) جا داره و متناسب با رنگ مقدسي كه مورد احترام و علاقه ي شماست، ما براي شما خوابهاي طلايي ديديم!!
به مارك:بچه ميري كنار يا خودم برات كنار رفتنو معنا كنم؟!
بعدشم:
مرگ بر ضد ولايت عينكي؟! يعني مرگ بر من؟! نه واقعا يعني مرگ بر ريپر؟! نه تو اصلا خجالت رو ميدوني با چه
ش ايي مينويسن؟!
برو بگو بزرگترت بهت ياد بده، اون ميدونه!!
به مورگي بدون آ:دوشيزه مورگي جيگرخوار، چيزه خون خوار
من هم به حرمت گيس سفيد شما كه سالها در جزيره ي آولان داريد خاك ميخوريد، يعني روزگار رو سپري ميكنيد، مجبور به نام بردن از اسامي مذكور شدم و اينا هيچي رو ثابت نميكنه!! آينه آينه!!
لطفا در مكان اشرافي اي كه ريپر برات درنظر گرفته آلاچيق ات رو صفا بده و از حضور در اينجا حالشو ببر
به ماركي:من رنگ سمبليك ندارم؛ رنگ فقط بلغاريك و كساني كه از خوردن ساندويچ بلغاري گاز گازي شده ي عمه مارج عاجزن!!
به همه ي هوادارها:همونطور كه بارها و بارها گفتم، اگه روبند خواهري نباشه همتونو ميخوام؛ مگي تو هم بيا
هرچند پيشنهاد ميكنم شما با آنيت بري توي كار كودتا!! و درآخر يادتون باشه كه:
فقط عمه مارج وجود داره و كساني كه از خنديدن بدون اون عاجزن!!و در آخرتر!!: