- رودی کال بزن به ارباب. من می خوام به دست مبارک ایشون بمیرم تا از دست اینا دق کنم!
- چیز بدی نگفت که، گفت ساعت مشکی ات رو کوک کرده بودی واسه ساعت پنج.اونم ..
- بگو بعدی بیاد.
آرسینوس حوصله جر و بحث نداشت. روی میز دراز کشید و به بررسی دوباره ماجرا پرداخت.
- خب بزار ببینم، اِه، تو منو دوبار نوشتی!
- چی؟
آرسینوس بی درنگ سرش را بلند کرد و به رودولف خیره شد. لیستش را چندین بار چک کرده بود. بعید می دانست که چنین اشتباهی کرده باشد.
- ای شیطون، اشکالی نداره.
- چی اشکالی نداره؟! مطمئنی اسم خودته!
متوجه منظور رودولف نمی شد و این مسئله بیشتر آزارش می داد.
- آرررره دیگه. خودت نوشتی لیدیس لاو، لاو همه لیدی ها هم رودلفه دیگه.
-
آرسینوس در آن لحظه به شدت در افکارش فرو رفت. او از اربابش چه نافرمانی ای کرده بود. کدامین معجون را در حلق بی گناهی ریخته بود. چرا او باید با همچونان جماعتی محشور می شد. برای جلوگیری از دیوانه شدنش حداقل می توانست رودولف را مرخص می کرد.
- رودولف می خوای یه کمی استراحت کنی؟
- آره والا. از دست این خنگ بازیهای تو دیگه خیلی خسّه شدم. اسم منو که دو بار می نویسی، ساعتتم که ...
رودولف لیست محکومین را به جیگر داد و در حین ابراز انتقاد های سازنده اش از آرسینوس که به این صورت(
) مانده بود از اتاق خارج شد. بازپرس خسته که روی میز بازجویی دراز کشیده و به لیست متهمان باقیمانده نگاه می کرد.با دیدن لیست بلند بالای نفرات به یاد خستگیش افتاد. از جایش بلند شد و رفت تا آبی به صورتش بزند. شیر آب را باز کرد. به جریان آب خیره شد و به صدای شر شر آب گوش فرا داد.
- از شما بعید که توی این وضعیت بی آبی اینجوری آب بازی کنی پسر جون!
با شنیدن این صدا آرسینوس چشم هایش را باز کرد و مردی به طول پانزده سانت را دید که در هوا معلق بود.کلاه ایمنی زردی داشت و شلوار بندی آبی پوشیده بود.آرسینوس مرد را در هوا گرفت و جلوی صورتش آورد، لبخند شیطانی ای زد و گفت:
- بلاخره گیرت آوردم!