- دوشیزه کتلت ... میشه بگین قضیه ی این بادبادک بازی چیه؟
- پسره ی بوقی نمیبینی من با آسفالت یکی شدم؟ جای سوال بیا نجاتم بده
- ساری لیدی. تپل مپلیوس!
بدن تخت رز شروع به باد کردن کرد و م کم به حالت عادی درآمد.
- خوب حالا که تپل مپل و گوگولی مگولی و جیگر و خوشجل شدی میشه شمارتو بدی به من عزیزم ... چیزه یعنی میشه بگی جریان این بادبادک چیه؟
- بادبادک نه، بادک ... کلاس کنکوره برا سمج.
- ینی یه کلاس جدید هاگوارتزه؟ وای خدای من امیدوارم امتحان نداشته باشه
- نه کلاس کنکور فرق داره، یه کلاس خارج از هاگوارتزه که اگه بری کلّی مزایا داره. کلا این کلاس ما یه کلاس خیلی خوبیه که صددرصد تضمینیه و اساتیدش کاملا مجربن و اگه شرکت کنی صددرصد تو امتحانات سمج قبولی، ینی اصن ردخور نداره!
- عجب چیز خفنی ... جای این که من مخ تو رو بزنم تو مخمو زدی
من میرم به بابام بگم بیاد ثبت نامم کنه.
- کجا؟
- برم بابامو بیارم دیگه!
- مگه شماره نمیخواستی؟
رز چشمکی زد و تکه کاغذی در دست جیمز گذاشت و با سرعت از صحنه جرم دور شد.
منزل آقای هری پاترهری پای سینک ایستاده بود و مشغول کشیدن سیم روی ظرفها بود و زیر لب با خودش حرف میزد:
-امان از دست زن وسواسی ... خودش که ظرف نمیشوره ... به منم میگه طلسم تمیزکاریت به درد نمیخوره ... باید پسر برگزیده با اون همه ابهت وایسه مث یه مشنگ ظرف بشوره ... خوب زن، برو یکم طلسمای خونه داری یاد بگیر ... ننش یه تکون به چوبدستیش میداد ظرفا برق میفتاد ... دورزمونه ای شده ها ... یادش به خیر ننه لی لی نمیزاشت بابام دست به سیاه سفید بزنه
- بابا تو که اونموقه ها 1 سالت بود.
- بچه جون تو نمیخواد از بابات ایراد بگیری ... وقتی من تو 1 سالگی تونستم ولدمورتو بفرستم به درک حتما درک داشتم دیگه، تو اصن درساتو خوندی بچه؟
-
هری همچنان مشغول سابیدن و مالیدن بود که جیمز دوان دوان وارد شد.
- بابا بابا ... من میخوام برم کلاس کنکور!
- کلاس کنکور دیگه چه صیغه ایه؟
- هنوز کار به صیغه نرسیده تازه شماره گرفتم
- هری یکی از ظرفهای کفمال را به سمت جیمز پرتاب کرد و به جیمز که با چوبدستی ظرف را روی هوا ترکانده بود گفت: منو مسخره میکنی بچّه؟ یالا بگو قضیه چیه تا جای بشقاب چن تا اخگر مشتی نفرستادم بهت.
- باشه باو! کلاس کنکور یه جاییه که اگه بری تو سمج قبول میشی!
- جلّ الخالق، زمان ما از این قرتی بازیا نبود ... باید یک طلسم جدید و پیشرفته تقلّب باشه. لازم نکرده چون ممکنه با طلسم های امنیتی ضدّ تقلّب مچتو بگیرن و آبرو و اعتبار چندین و چندساله من خراب بشه.
- نه بابا تقل نیس، یه کلاس اضافیه که اگه توش شرکت کنی درس ها رو تو مغزت فرو میکنن.
- بچّه مگه زمان ما از این قرتی بازیا بود؟ با استعداد و تلاش خودمون قبول شدیم. تو هم برو درستو بخون.
- باشه، میرم به مامان میگم.
- کجا میری بچه ی بی جنبه؟
نمیفهمی دارم باهات شوخی میکنم؟ من پدر باز و آپ تو دیتیم! شنلتو بپوش بریم ثبت نام.