هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (رنیا سیمون)



Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#1
آرام آرام در پشت پرده

هری دیگر سیریوس مرده

باید اینک با خاطراتش

کرد زنده یادگارش


آینه ی او دیگر شکسته

در پشت پرده او ننشسته

نباید کشید انتظارش

او رفته با خاطراتش


تصویر کوچک شده


Re: بهترين ايده(زننده بهترين تاپيك)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#2
رای منم : پرسی ویزلی
انجمن کوییدیچ که خیلی خوبه ! مثل سایت کوییدیج قدیمه !


تصویر کوچک شده


Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#3
بلویچ و جرج در حال دویدن به سمت دریاچه بودند که یهو ....
بومب شطرق
رنیا : آی چرا جلوتونو نیگاه نمیکنید !؟؟ چی شده ؟ کجا دارید میرید ؟ نکنه نذری میدن ؟؟
جرج : نه بابا ... تیم یونایتد دارن خلاف میکنن!
رنیا : نه ! که این طور ! منم میام خیلی دوست دارم گرفته شدن حال این کاپیتانشون رو ببینم !
هر سه با سرعت به سمت دریاچه رفتند .
بلویچ : بله چشمم روشن خلاف اونم جلوی چشم من الان حالشون رو جا میارم صبر کن !
بلویچ با سرعت به سمت دریاچه میره اعضای تیم یونایتد همگی رو هوا خشکشون میزنه !
بلویچ : هی .... خجالت نمیکشید ! قانون رو زیر پا میگذارید ! حیا نمیکنید ؟ شرم نمیکنید ؟
...............................


باقیه اش با یکی دیگه
میبخشید من نمیتونم طنز ننویسم هر کار میکنم نمیشه اگه اجازه بدید من طنز مینویسم !


تصویر کوچک شده


Re: ضرب المثل های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#4
ولدی گزیده از اسم یارو هم میترسه


تصویر کوچک شده


Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#5


این یه نمایشنامه جدیده ادامه نیست

رنیا و اعضای تیم آهسته به سمت زمین بازی در حرکت بودند که مگسی به سمت کاپیتان جرج حمله میکنه (!)
فرد لوپین که از همه سرعتش زیادتره میپره جلو و مگس رو تو دستش میگیره ! (ای پاچه خوار)
رنیا : فرد آفرین مثل همیشه سرعتت بیسته اگه نگرفته بودیش خودم با چماق دو شقه اش میکردم
مودی : نه تو رو خدا اول تمرینی شگون نداره خون و خون ریزی
همهی اعضا وقتی به زمین رسیدند همراه جاروهای فایر بالتشون به هوا بلند شدند رنیا تنها فردی بود که جاروش با بقیه فرق میکرد این جارو واسه رنیا فقط یه جارو نبود یه شانس بود ! یه جارو مدل آوالانچ با دسته ی سیاه و نقره ایی جارویی کاملا دخترونه !
رنیا : کاپیتان امروز چی رو تمرین میکنیم ؟ دیروز که طرح اژدر و اژدها رو کار کردیم و ...
نیکول میون حرف رنیا پرید : و همینطور طرح پگاسوز رو کار کردیم ! نظرت امروز چیه طرح جانووا رو امروز کار کنیم
رنیا کفرش در اومده بو د چون این نظر مال رنیا بود و قبلا اون رو به نیکول گفته بود
جرج : اره نظر خوبیه میشه توضیحش بدی ؟
نیکول : آره حتما کاپیتان
رنیا :
نیکول : خوب تو این روش دو تا مدافع ها مثل یه بادیگارد در دوطرف مهاجم قرار میگیرن و نمیزارن حتی یه مهاجم نزدیک بشه همینطور که بلاجر رو بهم پاس میدن به بازیکنها هم ضربه میزنن در آخر هم نزدیک دروازه بلاجر رو به دروازه بان میزنن ! و مهاجم توپ رو گل میکنه ! این رو خودم اختراعش کردم !
رنیا تو فکرش : ای دروغگو ! ای پلید ! ای پاچه خوار !

مودی : اما من این رو یه جا خونده بودم فکر کنم تو دفترچه رنیا بود ، نه رنیا !
رنیا : آره
نیکول در همین حین آب شد رفت تو زمین و دیگه هیچی نگفت !
رنیا به نیکول با صدای آروم: حقته دلم خنک شد

نیکول : اگه دفترت دستم بیافته تیکه پارش میکنم

همه ی اعضای تیم حدود دو ساعت مشغول تمرین بودند و بعد از دو ساعت با سر و روی گلی شده و با چهره های خسته به سمت رختکن میرفتند
در بین راه دوباره مگسی به سمت جرج آمد (نمیدنم شاید جرج دیر به دیر حموم میره یا با مگسا تله پاتی میکنه )
در همین حین فرد دوباره با مهارت مگس رو گرفت و منتظر ماند تا رنیا از او تعریف کند اما همه ی اعضا تو جهی به او نکردند و خسته به سمت رختکن قدم برداشتند
فرد با ناراحتی دستش را پایین آورد و آنرا آرام باز کرد مگس از میان دستانش بلند شد و به هوا رفت


ویرایش شده توسط رنیا سیمون در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۱۳:۴۳:۰۳

تصویر کوچک شده


Re: نظرسنجي درباره بازيگران(ايراني و خارجي)
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#6
دمبلدور : مشایخی
اسلاگهورن : کشاورز
هری : کاوه آهنگر
گیلدروی: گلزار
رون : امین حیایی
فلور: نیکی کریمی
مک کوناگال : مرحوم جمیله شیخی
هرمیون : مرحوم پوپک گلدره


تصویر کوچک شده


Re: حد و مرز جادو!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#7
مطمئننا جادوگرها هم محدودیت هایی دارن و توان انجام خیلی از کارها رو ندارن ! و نمیتونن اونکارها رو انجام بدن مثلا زنده کردن شخصی که مرده ! اگه جادوگرها میتونستن اینکار رو انجام بدن روی زمین از جادوگرها پر میشد پس محدودیت های اونا مثل انسانها طبیعیه که وجود داره !


تصویر کوچک شده


Re: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#8
اگه جادوگر بودم خیلی کارها میکردم مثلا یه خورده به وضع این دنیای ماگلی میرسیدم که اینقدر توش هرج و مرج نباشه !
به هر حال کلی کار بود که میتونستم انجام بدم !


تصویر کوچک شده


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#9
آرام از کنارش گذشتم نمیدانستم او هم مرا نگاه میکند به درون کیسه ام نگاه کردم شیشه کوچکی که به تازگی از مغازه ایی که در کوچه ی دایاگون بود خریده بودم را آرام بیرون آوردم به خودم لعنت فرستادم ! به دوستم مرینا لعنت فرستادم ! او پیشنهاد داده بود اینکار را بکنم ! برای یک لحظه شیشه را به درون کیسه انداختم اما فورا بیرون آوردمش ! باید اینکار را میکردم شیشه را کاملا در یک لیوان آب جو کره ایی خالی کردم وبه سمتش رفتم و لیوان را به دستش دادم ! از کارم پشیمون بودم ولی نمیتوانستم این کار را نکنم !
لیوان را از دستم گرفت لبخندی زد و گفت : من بدون این معجون هم تو رو دوست دارم !
و لیوان را خالی کرد .........


تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#10
چند دقیقه ایی از وارد شدن به لندن نگذشته بود که هری کاغذی را بر روی زمین دید آنرا برداشت و در میان دست لرزانش قرار داد نوشته بر روی آن اعلام میکرد که هری چند سالی از دنیای جادویی محروم شده ! و دیگر راهی برای بر گشت نیست ! هری همانطور که این نامه را در جیبش قرار میداد . دستش به شمعی خورد که جینی آنرا به او داده بود تا با آن دیوار محافظ تشکیل بدهد . و در مقابل والدمورت از خودش دفاع کند . هری شمع را از جیبش در آورد و ادامه ی آن را لمس کرد و آرام گفت : جینی من هر طور شده برمیگردم !


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.