هوكي از درد و رنج به خود ميپيچيد كه ياد دفعهی قبل افتاد و شروع به جيغ جيغ كرد ناگهان درد قطع شد...
ولدمورت:احمق ميخواي همهی دياگون بيان اينجا.
هوكي(با تلاش برای صادق نشوندادن خودش):خوب درد داره.
ولدمورت:دروغگو دوباره شكنجه ميدمت.كروشيو.
هوكی جاخالي ميده و ميگه : طلسم های نابخشودني....واي.واي.واي.واي...بده...خيليیبده.
در همين موقع لوسيوس با خشونت وارد ميشه.
لوسيوس:قربان....لارا به ما خيانت كرده.....
***************************************
اگه بده ببخشيد...اوليشه.............
to be continued
خوب ببین...اگه سعی کنی غیر از دیالوگ یه خورده فضاسازی و اینجور چیزا هم داشته باشی خیلی خوبه...بعد بهتره یه خورده هم طنز قاطیش کنی...میتونی شخصیتهارو حالاتشونو اخلاق و برخورداشونو توضیح بدی...مثلا
احمق ميخواي همهی دياگون بيان اينجا
طرز رفتار و اخلاق لردو نشون میده...اما جمله بعدیت
دروغگو دوباره شكنجه ميدمت.كروشيو.
زیاد جالب نیست...میتونی از علامتهای تعجب و سوال و اینجور چیزا هم استفاده کنی که اینا بیشتر کمک میکنه به بهتر شدن نوشتت...
و در اخر...
دو سطر اخرو خوب اومدی...حال کردم...
سعی کن...جای پیشرفت داری!
نمره از بیست: 12
(ببخشید اگه طولانی شد)