منم ديگه داره كم كم اعصابم خرد مي شه
براي اولين بار مي خوام از مديران سايت شكايت كنم :
بابا چرا اين پست هاي كوتاه ك خطي رو حذف نمي كنين؟چرا؟

بابا اينقدر از روي احساسات حرف نزنين
ببينم اومديم و اين سايت تا 20 سال ديگه همين جوري باقي موند اونوقت شماها كه اينقدر ادعاتون مي شه من تا آخر عمر با هري پاتر و اين سايت هستم حتي بهش سر مي زنين؟
بابا چرا حاليتون نيست؟ شماها پس فردا ازدواج مي كنين. حتي اگع نخواي ازدواج كني نمي خواي كار كني؟ نمي خواي خونه زندگيت بچرخه؟

اينقدر از اين پست هاي ارزشي نزنين...

نقل قول:

خانم/آقاي پريزاد (مي گم آقا چون خيلي از پسرا از اين عنوان ها براي خودشون انتخاب مي كنن) چه جوري بهت ثابت كنم كه تو حتي تا 4 سال آينده ادرس اين سايت يادت نمي ياد؟ 4 سال نه، تا آخر فيلم 7 و پس از نقد اون...
تو پس فردا نمي خواي كنكور بدي؟

در آخر از مديران سايت پوزش مي خوام كه جاي تايپ در رابطه با تاپيك مطرح شده در رابطه با چيز ديگه اي بحث كردم...
اميدوارم هر چه زودتر اين پست هاي ارزشي! و كوتاه و اين تاپيك هاي تكراري حذف و قفل شن...
با تشكر

اين تاپيك ممكنه منظورش به چند مورد خاص باشه:

1. لرد ولدمورت: براي لرد سياه چيزي بدتر از مرگ وجود نداره اما نفرتي كه از عشق و محبت در وجودشه شايد براش بدتر و دردناك تر از مرگ باشه...

2. آلبوس دامبلدور : براي دامبلدور چيزي بدتر از اين وجود نداره كه روزي عشق از بين بره، نفرت و مهمتر از همه جادوي سياه بتونه به پيروز بشه...

3. يه جادوگر معمولي : خب در اين مورد بستگي داره كه اون جادوگر چه جور شخصيتي داشته باشه مثلا ممكنه براي يكي بدترين چيز بوسه ي ديوانه ساز باشه ولي براي يكي ديگه مرگ و...

در كل نمي شه گفت چه چيزي بدتر از مرگ وجود داره، چون يه چيز شخصيه براي يكي ممكنه مرگ پايان همه چيز باشه اما براي يكي ديگه مثل نيكلاس فلامل مرگ شروعي تازه باشه...

اما من فكر مي كنم:
در دنياي جادوگري: بوسه ي ديوانه ساز

اينجا بايد چند تا مسئله روشن شه:

1. اين سايت مثل خيلي سايت هاي ديگه بسته مي شه... ببينين مثلا شما 5 -4 سال بعد از اتمام و انتشار فيلم 7 رو در نظر بگيرين:
اولا و مهم تر از همه، همگي ما به سني رسيديم كه به دلايلي مختلف (مثل مشغله كاري و...) نمي تونيم به اين سايت سر بزنيم ثانيا پس از گذشت اين زمان در حالي كه تموم دنيا هري پاتر رو فراموش كردن (نگو فراموش نكردن كه باهات مخالفم) اون وقت ما بيام و در رابطه با مسائل مختلف دنياي جادوگري بحث كنيم؟!!! (امكان پذير نيست...

2. در صورتي مي تونه اين سايت پابرجا بمونه كه مسائل مرتبط با دنياي جادوگري ادامه پيدا كنه... ما نمي تونيم آينده رو پيش بيني كنيم شايد كسي پيدا بشه كه بخواد از داستان هاي رولينگ الهام بگيره و تعدادي كتاب ديگه (اما ن مثل رولينگ ولي تخيلي) چاپ كنه! حالا اگه اين نويسنده بخواد اين داستان هاي تخيلي رو در راستاي جادوگري بنويسه در اون صورت هنوز مي شه از اين سايت براي نقد كارهاي اون استفاده كرد...

3. با وجود اينكه عضو تازه واردي هستم اما مي دونم كه از اين تايپك، 100 نمونه ي ديگه ش توي تالارهاي ديگه عنوان شده و نمي دونم چرا مديران سايت به اين مسائل ترتيب اثر نمي دن؟!!! اصلا چرا اجازه ي زدن اين تايپك ها رو مي دن تا اين مشكلات پيش بياد؟

4. اما هنوز هم دير نشده مي شه كاري كرد كه اين سايت به قول فوکس دوباره انقلاب كنه اما فقط به يك شرط اونم اين كه اعضاي قديمي دوباره به سايت برگردن...

واقعا افتضاح بود
تمام صفحه رو هم كه كامل نداشت
خيلي از قسمتا حذف شده بود
خب، البته به دليل حجيم بودن كتاب مجبور بودن
ولي واقعا به خاطر انتظار ابلهانه خودم متاسفم...
اين همه تعريف مي كردن مي گفتن كارگردانش معروفه، فوق العاده س همينه؟
متاسفم...

مسلما لطمه مي زنه اما به كشور ما نه زياد

البته نمي شه ايران رو با كشورهاي خارجي مقايسه كرد:
تو ايران سرعت اينترنت و دانلود و... فوق العاده كم و در مقابل كشورهاي خارجي فوق العاده زياده در نتيجه تو ايران كمتر كسي پيدا مي شه كه وقتش رو بذاره و دانلود كنه (البته در صورتي كه به هر دليلي نخواد كتاب رو بخره اين كارو مي كنه)
اما بالعكس تو كشورهاي خارجي سرعت اينترنت بالا باعث مي شه خيلي ها از خريد منصرف و به دانلود كردن راضي باشن

اما در رابطه با كشور ما زياد جاي نگراني نيست

من که عاشق گربه و خرگوشم (البته هر دوتاش از رنگ سفید خاص و ملوس)

ولی از اونجایی که گربه و خرگوش زیاد به درد سپر مدافع نمی خوره اسب از همش بهتره (البته اسبی که قهوه ای رنگ و وحشی باشه)

مطمئنا آخرین جاودانه ساز نمی تونه مال گودریک گریفندور باشه چون:

تنها وسیله ی باقی مانده از اون شمشیر گریفندوره که همون طور که دامبلدور اشاره کرد ولدمورت می خواست بیاد تو هاگوارتز درس بده تا هم به اون شمشیر دست یابی پیدا کنه و هم انواع جادوی سیاه رو به دانش اموزان یاد بده (البته بعید نیست رولینگ یهو یه چیزی در بیاره بگه این مال گریفندوره)

البته کرونوس کبیر عزیز زیاد نمی شه به پیش گویی اعتماد کرد چون همون طور که دامبلدور گفت ولدمورت خیلی به پیش گویی اهمیت می ده ولی خیلی از پیش گویی به نتیجه نرسیدن اما...

بعید نیست اخرین هورکراکس متعلق به راونکلاو باشه

در ضمن مار ولدمورت... اون احتمال جان پیچ ۵۰٪ چون همون طور که دامبلدور اشاره کرد حیوانات اونقدر قوی نیستن که بتونن قسمتی از روح فردی رو در خودشون نگه داری کنن البته با اون جادوی سیاه پیشرفته ای که ولدمورت بلده بعید نیست یک کاری با ماره کرده باشه که زنده بمونه!!!

همون طور که بقیه دوستان هم گفتن در صورتی می شه یه جاودانه ساز ساخت که دست به عمل پلیدی چون کشتن بزنیم تا بتونیم خودمون رو از مرگ مصون کنیم ولی...

هر کشتنی موجب نمی شه که آدم بتونه جاودانه ساز درست کنه مثلا اسنیپ دامبلدوره کشت چون اولا پیمان ناگسستنی بسته بود ثانیا می خواست لرد سیاه رو به هدفش نزدیک کنه پس برای منافع خودش اونو نکشت در نتیجه نمی تونه یه جاودانه ساز بسازه

اما برعکس ولدمورت مثلا می خواست هری رو بکشه تا دیگه دشمنی نداشته باشه یا می خواست ریدل ها رو بکشه تا دیگه هیچ نشونی از مشنگ هایی که به اون مربوط می شن باقی نذاره و خودش اصیل جلوه بده!!! اون از کشتن هراسی نداره و تمام قتل هایی که انجام داده با هدف بوده در نتیجه موفق به ساخت هورکراکس شده...

و حالا در رابطه با اینکه یک جاودانه ساز چگونه عمل می کنه؟ وقتی فردی می میره اگه قبلا روح خودش رو تقسیم کرده باشه (هورکراکس) به هنگام مرگ دنبال اون از قسمت از روحش می ره و از مرگ رهایی پیدا می کنه (هر چند به گفته خود ولدمورت حتی از پست تریت روح ها هم پستره)

از طرفی با ایگور هم موافقم جاودانه ساز موجب نمی شه که فردی رو از پیری دور نگه داره.

نابودی جاودانه ساز کار سختی نیست البته به شرطی که مثل ولدمورت از اون همه شرایط برای نگه داری هورکراکس استفاده نکنه مثلا اگه فردی زیاد به اون جسمی که درش روح خودش رو خفی کرده توجه نشون نده نابودیش هم کار سختی نیست...

نمی دونم منظور خودم رو خوب بیان کردم یا نه؟

شاید دلیل اصلیه که ما می گیم اسنیپ مرموزه وفاداریش به هر دو طرفه : از طرفی به مرگ خواران می گه در حال جاسوسی تو کارهای دامبلدور و محفله از طرف دیگه اظهار پشیمونی از آشکار کردن مخفیگاه جیمز و لیلی می کنه و دلایلی برای دامبلدور می یاره که اونو قانع می کنه...
دلایل دیگه ش نفرت عمیقیه که به همه کس و همه چیز (البته به جز لرد سیاه) داره!!!

اسنیپ دارای گذشته ایه که اونو این جوری بار اورده مثلا بی مهری از سوی مادر و پدرش موجب شده که خودشم با بی مهری و کمبود محبت بزرگ بشه
یا مثلا زمانی که تو هاگوارتز تحصیل می کرده هم شاگردیاش مثل جیمز و ریموس و پیتر و سیریوس رو می بینه که چقدر با هم صمیمین و خودش دوستی نداره...

آهان راستی مهمترین دلیلی که اسنیپ رو بیش از حد مرموز نشون می ده توانایی اختراع ورده... کمتر کسیه که بتونه در طول تحصیلش ورد اختراع کنه!!!
دیگه فکر کن اگه مار زبون هم بود چی می شد...

با لاوندر براون هم موافقم هم مخالف:
ببین نگرفتن جوراب پشمی از طرف کسی و دیدن اون تو آیینه نشونه ی مرموز بودن نیست... همون طور که خود دامبلدور هم گفت چون همه فکر می کنن بزرگترین جادوگر نیازی به جوراب و این جور چیزا نداره فقط باید به عنوان هدیه براش کتاب ببرن که در حد شخصیتش باشه
اونم آدمه و مثل هر آدم دیگه ای آروزهایی داره

اما با اینکه گفتی ذهن جوی ماهریه کاملا باهات موافقم ذهن جویی نیاز به تمرکز و حفظ تعادل داره که زیاد کسی هم پیدا نمی شه این جوری باشه مگه جادوگره بااستعدادی باشه
اگه باهات مخالفم و نتونستم منظورت رو به درستی دریافت کنم معذرت می خوام...

جادوگران قدرتمند حاضر به ترتیب:
۱. لرد سیاه : مسلمه که اون قدرتمندترین جادوگر حاضره (البته در اصل باید دامبلدور رتبه ی ۱ رو به خودش اختصاص می داد ولی حالا که مرده کاریش نمی شه کرد...)

۲. سوروس اسنیپ : هم از جادوی سیاه پرقدرتی برخورداره و هم از هوش و ذکاوت بالایی... در ضمن شاید بشه گفت نزدیک ترین کس به ولدمورته!!!

۳. اسکریم جیور : شاید خیلی ها لایق باشن تو این جایگاه قرار بگیرن اما همون طور که پرسی هم می گه وزیر سحر و جادو یکی از قدرتمندترین جادوگراس وگرنه مردم بهش رای نمی دن...

۴. الستور مودی (مودی چشم باباقوری) : البته طی اتفاقاتی که در سال چهارم تحصیل هری در هاگوارتز روی داد کمی کندتر شده ولی باز هم از اون به عنوان جادوگرای قدرتمند یاد می شه

۵. مینروا مک گونگال : مدیره ی جدید هاگوارتز ولی در زمینه ی جادوی سیاه تخصص چندانی نداره اما جادوگر کمی هم به شمار نمی ره...

۶. ر.ا.ب : فقط به این خاطر که تونست جان پیچ رو از بین ببره (البته فقط به این خاطر که قبل از دامبلدور به اون جزیره رسیده و جزء معدود افراد انگشت شماری که از وجود جان پیچ ها باخبر بوده)

۷. هوریس اسلاگهورن : به دلیل اطلاعات فراوانی که داره و شاید تنها دلیل تمایل لرد سیاه به اون همین باشه

هری رو نمی گم چون هنوز اون طور که باید خودش رو نشون نداده در اکثر مواقع که با ولدمورت روبه رو شده فرد یا افرادی به کمکش اومدن (آیینه ی نفاق انگیز/ فوکس/ روح پدر و مادر و دیگر مقتولین لردسیاه/ اعضای محفل وو البته دوستانش/ دامبلدور)
در اصل هری در مبارزاتش آمیزه ای از شانس و افراد دیگری برخوردار بوده...