هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۹۰
#1
لطفا" به بلیت من رسیدگی کنید.


بلیت بازی از شما وجود نداره تام عزیز. لطفا دوباره ارسال کن یا بگو ما برات بلیت باز کنیم.


من به بلیت ایشان رسیدگی کردم و بلیت را بستم.
ایوان روزیه.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۷ ۲۳:۵۹:۲۳
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۸ ۱۳:۳۱:۰۴


Re: عجیب ترین ها در دنیا
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۰
#2
آیا می دانید در سایت جادوگران حتی در این انجمن، زدن دو پست پشت سر هم خلاف قوانین است؟ چه برسد به این همه!!



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#3
سلام

مرحمت فرموده و این پست را نقد کنید.

با احترام فراوان



Re: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#4
مونتگومری رو به حضار کرد و گفت:
- نمایش تموم شد. می تونید برید بیرون.

اما نگاه جمعیت روی نجینی و آن مار کبری خوش خط و خال بود.

- آقا تموم شد. برید بیرون برای پذیرایی!

با شنیدن کلمه پذیرایی همگی از جایشان برخاستند و خارج شدند.

نجینی آرام آرام خزید و روی سن آمد. مونتگومری روبه روی او قرار گرفت و گفت:
- به یک شرط میذارم بری پیشش. الان میریم پیش ارباب و بهش میگی که من عالی بودم.

- آخه گاگول! نجینی که نمی فهمه تو چی میگی.

- راس میگیا.

مونتگومری این را گفت و با شکلک در آوردن و اجرای پانتومیم بالاخره منظور خود را به نجینی فهماند.

در اتاق لرد سیاه

لرد ولدمورت روی تخت خواب با شکوهش دراز کشیده و در حال استراحت بود.

تق تق تق!

او با صدایی سرد و بیروح گفت:
- بیا تو.

در باز شد و مونتگومری همراه با نجینی و ایوان که مار کبری را یک جوری در لباسش قایم کرده بود تا نجینی یک وقت خلف وعده نکند وارد اتاق شدند.
مونتگومری تعظیمی کرد و گفت:
- لرد سیاه به سلامت باشند. نجینی اومده تا نتیجه مسابقه رو به شما اطلاع بده.

نجینی به سمت لرد سیاه رفت. از پایه های تخت بالا رفت و کنار او آرام گرفت.

- فقط حواست به کبری خانوم هم باشه.

- کبری خانوم دیگه کیه ایوان؟ جریان چیه؟

ایوان که دست و پایش را گم کرده بود خودش را جمع و جور کرد و گفت:
- هیچی ارباب. با مونتگومری بودم. دو تا کوچه پایین تر کبری خانوم اینا اسباب کشی دارن باید بریم کمک گفتم که یادش نره.

لرد ولدمورت که تا حدودی قانع شده بود شروع به صحبت با نجینی کرد...


ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۴ ۱۶:۳۵:۱۷


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#5
1. سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟

سلام پسریم... خییر...

2. سابقه ی عضویت در محفل؟

این یکیییی هم خییر

3. مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟

همان تفاوتییی که میان حریت و خریت و محرم و مجرم وجود داره. یک نقطهیه!

4. نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟

کچلی خیلی خوب هستی اش!

5. بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

محفلی را باید برد و شست و خورد!

6. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

من قول می دهیَم که او را هر هفته به شمشکیه ببریَم!

7. به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

نمی دانیَم. زیرا من وقتی هنوز به دنیا نیامده بودیه او و مادرش را ترک کردیَم...

8. یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.

بالاتر از اینکه قدرتمند ترین و مخوف ترین جادوگر دوران پسریم هستیه؟

9. نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بین کنید:

ریش: لا لا، ریش الطویل برابر با فرمانده گردان، لا لا

طلسم های ممنوعه: کروشیوییه، آواداکداوراییه، ایمپریوییه!

الف دال: اَبلَه!



من شما رو نکشته بودم؟!
داشتن هر نوع نسبتی رو با شما انکار میکنم!

متوجه نشدم تازه واردین یا شناسه دیگه ای هم قبل از این داشتین یا نه.ولی به هر حال با این شناسه فقط یه پست ایفای نقش داشتین.
قضاوت کردن از روی یک پست کار ساده ای نیست...ولی فکر میکنم به اندازه کافی خوب بود.

با وجود نفرت عمیقی که ارباب از شما داره...تایید شد!

خوش اومدین!

تشریف بیارین تو دوباره بکشمتون!به شما هم میشه گفت پدر؟


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۵ ۲:۵۶:۰۰


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۰
#6
مگه تام ریدل مشنگ نبود؟ خب پس می تونه هر گروهی بره دیگه.

درسته.
تایید شد!


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۳ ۰:۲۷:۲۹
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۳ ۰:۳۵:۱۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۰
#7
پنجره - تکه کاغذ - معجون - پیرمرد - کافه - راز - چهره

پنجره را باز کردم. در تاریکی شب جغدی به سفیدی برف در پهنه آسمان نمایان شد. از جلوی پنجره کنار رفتم. جغد لب پنجره نشست و پایش را بلند کرد. تکه کاغذی همراهش بود. آن را از پای جغد باز کردم و مشغول به خواندن شدم.
راز تهیه معجون تغییر چهره پیرمرد داخل کافه بود! (ترکیب رو حال کردی؟)

چند ماه بعد

اکنون دیگر چهره اصلی خود را از یاد برده ام! از بس با حیله و نیرنگ و تغییره چهره مردم را فریب دادم.

دیگر چیزی به ذهنم نمی رسد که بنویسم!


تایید شد!


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱ ۲۱:۱۹:۳۱


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۰
#8
نام کامل: تام ریدل

قد: بلند!

چهره: بسیار زیبا

رنگ چشم: مشکی

مو: بسیار خوش فرم

گروه: هافلپاف

توضیحات:
من پدر لرد ولدمورت هستم. در جوانی توسط مروپ گانت و معجون عشقی که درست کرده بود فریب خوردم و با او ازدواج کردم. اما بعد از چند وقت اثر معجون از بین رفت و متوجه جریان شدم به همین دلیل مروپ رو در حالی که حامله بود ترک کردم(البته در جایی نقل است که خود مروپ دیگر معجون به من نداد). ولی اون چون عاشق من بود اسم من رو روی بچه اش گذاشت که البته آن بچه هیچ وقت از من دل خوشی نداشت!


دوست عزیز تام ریدل متعلق به گروه اسلایترینه. اگه تمایل دارید که به گروه هافلپاف برید یک شخصیت هافلپافی و یا بدون گروه انتخاب کنید و مجددا پست بزنید.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱ ۲۱:۵۹:۴۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.