هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳
#1
گربه!
از اون گربه های مشکی مصری که نگاه عاقل اندر سفیه به همه میکنن آره سپر مدافع من فقط میتونه گربه باشه و لا غیر!


میشناسی مارو


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
#2
آره خب...

یادمه تو خوای ویولتا صدام می کردن. داشتیم با هری اینا تو یه برج که پله های گردی داشت دور تا دورش، از یه چیزی فرار میکردیم.. دقیقا یادم نمیاد چی!

بعدش تهش رسیدیم بالای برج ارتفاعش خیلی زیاد بود منم لبه ی برج بودم یه جوری بود که دل آدم میریخت، از اونجایی هی تو خواب میگفتم من جادوگرم من میتونم پریدم پایین مثل هالک به صورت فنری باز رفتم بالا انگار که پرواز کنم یه جورایی! کلا خوابای فانتزی خیلی میبینم


میشناسی مارو


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
#3
کی؟ سیبیل تریلانی (با همین املا! )


میشناسی مارو


پاسخ به: ترین های هفتگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
#4
بهترین آواتار:
آواتار سالازار اسلایترین به نظرم با اون شخصیتی که می خواد از خودش بروز بده همخوانی داره و یه تصور واضح به آدم میده

بهترین امضا:
امضای جیمز سیریوس پاتر منو بسی تحت تاثیر قرار داد

بهترین محل زندگی:
تد ریموس لوپین چون همیشه از ایهام خوشم میومده

بهترین جمله:
جیمز سیریوس پاتر، عبارت کروشیو سند تو آل بهم چسبید ناجور

بهترین ایده کوچولو:
همین مووتاد بودن مورفین که خودش یه سوژه ی عظیمه واصلا انقلابی در صنعت رول نویسی به وجود آورده


میشناسی مارو


پاسخ به: نظر کلی تون درباره ی هری پاتر؟
پیام زده شده در: ۰:۱۹ دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲
#5
خب اصولا ما همه فن های هی پاتریم! پس مسلما ازش خوشمون میاد که میایم اینجا شاید بهتر بود بپرسین به چه دلیلی تا این حد خوشمون میاد!

خب اونم به این دلیله که در بین همه ی کتابهای فانتزی، فقط محیط هری پاتر بود که یه دنیای خیالیه بهتر از دنیای خودمون رو به تصویر میکشید. جایی که اگه می رفتی توش نمی خواستی برگردی و آدم نداشته هاشو تو اون دنیا میدید. مدرسه ای همه از درس خوندن توش لذت میبرن، که این درست بر خلاف تصور ما از مدارس خودمون تو دنیای واقعیه!!

والبته رولینگ به قدری شفاف و روان نوشته بود که خودتو کاملا تو اون فضا حس میکردی.هیجان، اتفاقات زنجیره وارو رفاقت عمیق بین شخصیتا... همه و همه جذابیت مسخ کننده ای به کتاب میدادن.


میشناسی مارو


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲
#6
1-تاریخچه ی این ورد را به طور کامل بیابید ( نام مخترع و طریقه ی کشف ان طلسم حتما باید نوشته شود ). 10 امتیاز .

تاریخ ثابت کرده که بهترین و کاربردی ترین ایده ها از انسانهای تنبل و بی حوصله بروز میکنه! چون این افراد همیشه به دنبال پیدا کردن ساده ترین و بی دغدغه ترین راهها برای رسیدن به اهدافشون هستن و جریان کشف این طلسم هم دقیقا به همین موضوع مرتبط میشه.

داستان برمیگرده به هزارو هفتصد و شصت و چهار سال و هشت ماه پیش.
در اون زمان شخصی به اسم اینویز لامارکیوس به علت فقیر بودن خانواده ش در مدرسه ای شبانه روزی تحصیل میکرد اینویر با وجود اینکه شاگرد بازی گوش و دردسرسازی بود، تو درسهاش نمره های خوبی میگرفت به جز یک درس! که اونم درس معارف جادوگری بود. بعدها این درس رو به شکل قابل فهم تری مورد بازبینی قرار دادند اما اون زمان جزو درسهای سخت و بدردنخور به حساب میومد در واقع ترکیبی بود از وصایای مرلین و عربی مشنگی!

امتحانات ترم دوم در حال نزدیک شدن بود و اینویز متوجه شده بود که هیچ شانسی برای گرفتن نمره ی قبولی تو این درس نداره! چون در کل سال فقط یه بار سر اون کلاس شرکت کرده بود و بقیه ی کلاسها رو همیشه پیچونده بود تا بره دنبال کشف کردن و متر کردن سوراخ سنبه های مدرسه.
اون تو ترم قبل هم بدترین نمره ی عمرشو گرفته بود و اگه این اتفاق باز هم میوفتاد پدرش اونو واسه کار تابستانی به انبار تسترالها میفرستاد تا فضله ی تسترال تمیز کنه.
اینویز متوجه میشه چاره ای نداره جز خوندن. اما این درس مزخرف تر اونی بود که ارزش خوندن داشته باشه! پس دو راه بیشتر نداشت یا جذام بگیره بشینه خونه، یا هم از ته تو امتحان شرکت نکنه بندازتش واسه ترم بعد که تا اون موقع مرلین کریمه.

گزینه ی دو به صورت خودکار حذف می شد چون اصولا کار امروز رو به فردا انداختن دردی از آدم دوا نمیکنه و گزینه ی یک هم زیادی طاقت فرسا به حساب میومد و ارزششو نداشت. پس باید یه راه آسون تری پیدا میکرد، اینجا بود که یهو یه چراغ بالا سرش روشن شد و یه فکری به ذهنش رسید! اگه میتونست به یه روشی نامرئی بشه و از طریق سوراخ سنبه هایی که در طول این یک سال متر کردن کشف کرده بود، خودشو به اتاق اساتید برسونه، می تونه سوالات امتحان رو کش بره به راحتی از پس این امتحان بربیاد و از شرش خلاص شه.

و در پایان همین اتفاق هم افتاد و اینویز تونست بعد از تلاشهای فراوان طلسمی رو کشف کنه که باعث نامرئی شدن افراد بشه و از اون موقع به بعد به افتخار اون کلمه ی اینویزبل رو به اقتباس از نام اون وارد فرهنگ لغت کردن که اشاره به همین فرایند نا مرئی شدن داره.

2-دو مورد از مواقعی رو که استفاده از طلسم سرخوردگی در اونها لازمه رو توضیح بدید.15 امتیاز

1- این طلسم یکی از پر کاربرترین طلسم ها، در زمینه ی جاسوسی توسط سازمان جاسوسی جادوگری وابسته به وزارت سحر و جادو هستش والبته طبق گزارش یکی از نیروهای سازمان مبارزه با جرایم جادوگری( که تاکید شده اسمی از ایشون برده نشه)، از بین هر پنجاه پرونده ی جنایی، در حدود سی و پنج مورد از این طلسم استفاده شده! و ما بیش از دویست و چهل و نه پرونده ی موفق در این زمینه داریم که میشه گفت موفقیت در اونها رو مدیون این طلسم هستیم و به کمکش تونسیم نقشه ی جنایتکارها رو در موارد مختلف خنثی کنیم.

2-هنگام فرار از دشمن درصورتی که شرایط بحرانی شده باشه سرخوردگی گزینه ی مناسبیه تا برای خودتون یکمی وقت بخرین. فاصله تونو از دشمن بیشتر کنین البته باید دقت کنید که ردی از خودتون به جا نذارین چون اگه دشمن کارکشته ای داشته باشین خنثی کردن این طلسم براش کاری نخواهد داشت. این راه به عنوان یک راه اضطراری در مواقع بحرانی پیشنهاد میشه.

3- یک ضد طلسم کشف کنید و مراحل کشفش را توضیح دهید . ( میتواند ورد ، معجون ، یک شی و ... باشد ) 5 امتیاز

در فضاهای بسته سریع ترین و بهترین راه استفاده از پودر های درخشان کننده ست که از مخاط یک جور گیاه گوشت خوار جادویی تو جنگلهای ترانسیلوانیا تهیه میشه.
این پودرو تو اتاق و فضاهای بسته به مقدار زیادی پخش میکنن تا فردی که که سرخورده شده به آرومی ظاهر بشه. البته خود فرد هم میتونه به کمک این پودر اثر طلسم رو از بین ببره.

اما در فضاهای باز و بزرگ تر که استفاده از پودر به صرفه نیست و ممکنه در دسترس هم نباشه، از طلسم کلاریوس استفاده میشه. این طلسم هاله ی نور قرمز رنگ ایجاد میکنه و نسبت به دما هم حساسه.
از اونجایی که طلسم سرخودگی یک نوع تغییر دماییه خاص در بدن شخص ایجاد میکنه، به کمک این طلسم به راحتی میشه فرد رو شناسایی کرد و بعد از شناسایی با دوباره زمزمه کردن این ورد شخص رو به حالت اولش بر گردوند.


میشناسی مارو


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲
#7
1) سوال هوش مشنگی: دالاهوف بر چه اساسی دانش آموزان را برای اجرای کنسرت به دو گروه تقسیم کرد؟ هر دانش آموز بر چه اساسی در گروه اول یا دوم قرار گرفته است؟ (5 امتیاز)

من اعتراض دارم! چرا باید سوال هوشمون مشنگی باشه؟ مامانم مشنگ بوده یا بابام؟ هان؟هان؟هان؟ اینکه همش مارو با مشنگا مقایسه میکنین روح لطیف منو آزرده میکنه دیگه تحملشو ندارم به نشانه ی اعتراض همین الان کلاس رو ترک میکنم! ... پروفسور اشاره میکنن یه بار دیگه جلو بقیه بهم اعتراض کنی کاری میکنم با سر شیرجه بزنی رو زمین و تا سه ساعت کرال سینه بری!

اهم.. خب داشتم عرض میکردم.. مشنگها موجدات بسیار باهوش و دوست داشتنی هستن :pretty: اونا تو گروه کر، از دو دسته صدای بم و زیر استفاده میکنن اما هیچوقت این دو نوع صدا رو با هم قاطی نمیکنن چون باعث ناهماهنگی میشه و کل هارمونی رو بهم میریزه.
تو یه دسته افرادی جمع میشن که صداشون زیره و تو یه دسته هم افرادی جمع میشن که صداشون بمه.
رهبر ارکستر در قسمتهایی از آهنگ که به صدای زیر نیازه به گروه اول اشاره میکنه تا بخونن و در قسمتهایی که به صدای بم نیازه به اون یکی گروه اشاره میکنه و این همون کاری بود که پروفسور انجام دادن، گروه اولی که انتخاب کردن صداهاشون لطیف و ظریف بود و گروه دوم صداهاشون خشن و بم و کلا گوش خراش
البته این حدس من در مورد جواب این سوال بود احتمال داره که پروفسور اهداف(شوم) دیگه ای در سر داشتن.

2) فکر میکنید هنرهای مشنگی بر چه مبنایی شکل گرفته است؟ چه نیازی در مشنگ ها باعث میل به این هنرها شده است؟ چرا جادوگران به این هنرها نمیپردازند؟ به این سوال ها دقت کنید، آن ها را تجزیه و تحلیل کنید و پاسخ دهید. بعنوان راهنمایی این را در نظر داشته باشید که بتهوون، یکی از بزرگ ترین موسیقی دانان مشنگی وقتی ناشنوا بوده بزرگترین اثرهایش را خلق کرده است. (15 امتیاز)

درواقع هنر جلوه ای از زیبایی خالصه و همه ی موجودات اعم از انسان و غیر انسان رو به سمت خودش جذب میکنه. همه ی انسانها برای آرامش دادن و تسکین دردهای ذاتیه روحی شون به هنر پناه میارن، به همین دلیل هست که ما در طول تاریخ سبکهای متنوعی از موسیقی رو داشتیم.
خواننده ها با استفاده از آهنگهاشون حرف دل خودشون رو میزنن و مردم دیگه ای که تو شرایط مشابهی هستن با این آهنگها همذات پنداری میکنن در واقع وقتی انسان متوجه میشه که تو دردهاش تنها نیست و انسانهای دیگه ای هم تو همین دنیا وجود دارن که درکش می کنن و از دردهای مشابهی رنج بردن احساس آرامش میکنه و تسکین خاطر پیدا میکنه.
این فقط تو موسیقی نیست بلکه تو هنر های دیگه هم این مساله صدق میکنه برای مثال در نقاشی هم میشه اون چیزی که تو ذهن میگذره رو به زیبایی تخلیه کرد.
بتهوون هم که از ناشنوایی رنج میبرده از هنرش استفاده میکنه تا بتونه احساسش رو به بقیه منتقل کنه و سعی میکنه با زبان موسیقی با مردم حرف بزنه و ارتباط برقرار کنه. میبینیم که اون به خوبی از پس این کار بر میاد و بهترین آثار موسیقی رو رو خلق میکنه.
و البته باید اشاره کنم که این فقط مشنگ ها نیستن که به هنر علاقه مندن و بهش نیاز دارن! برای مثال در زمینه ی آهنگ و موسیقی گروه خواهران عجیب که مورد علاقه ی مالی ویزلی هم بودند و آهنگهاشون از رادیو پخش میشد و یا گروه کر مدرسه که بسیار هم قوی کار میکردن « در زمینه نقاشی هم میتونم به تابلوهای متحرک و نفیسی که از دیوارهای مدرسه آویزون بودن اشاره کنم. جادوگران آثار هنری ارزشمندی خلق کردن اما با این تفاوت که اونها مستقیما از جادو و سِحر برای خلق آثارشون استفاده می کنن اما مشنگ ها با اینکه که از قدرت جادویی برخوردار نیستن و شاهکار میسازن جادوگران روش های دیگه ای هم برای انتقال احساساتشون دارن اما دست مشنگ ها که بسته تره باعث میشه بیشتر به هنر روی بیارن و در این زمینه بیشتر پیشرفت کنن.

3) کدامیک از هنرهای مشنگی در کلاس بصورت عملی انجام شد؟ (5 امتیاز)
الف_ تئاتر
ب_ کنسرت موسیقی
ج_ کشتی کج
د_ الف و ب

پروفسور؟! از کی کشتی کج هنر شده؟ نکنه شما هم طرفدار این حرکات بزن بهادری و ارتیستی مشنگا شدین؟! این طرز تفکر واسه یک پروفسور که الگوی شاگرداشه اصلا صحیح نیست من حتما این اعتراض خودم رو به گوش مدیر مدرسه میرسونم...
خب.. از اونجایی که پروفسور دوباره بهم اشاره فرمودن، من برای اینکه به سرنوشت لی جردن و مورفین دچار نشم جواب سوال رو میدم
مطمئنا تئاتری تو کلاس برگذار نشد هر چی هم که گفتیم واسه ماست مالی کردن قضیه جلو پروفسور مک گونگال بود پس به طور حتم گزینه ی الف و به همراهش گزینه ی دال میرن کنار.
روی سوال به صورت خیلی جدی ازمون میپرسه در "عمل" چه انجام شده؟، پر واضحه که با صدای چندتا دانش آموز جیغ جیغو نمیشه کنسرت اجرا کرد این مساله زیادی اغراق آمیزه! این گزینه هم میره کنار.
پس همون گزینه ی سه درسته که شما به طورعملی یه مسابقه ی کشتی کج راه انداختین البته مورفین رو نزنی هم خودش میوفته جردن و هم میشه راحت فیتیله پیچ کرد
* فیتیله پیچ یه اصلاح مشنگیه خفنه که پروفسور خودشون تو کلاسهای خصوصیشون در آینده تدریس خواهند کرد

4) لی جردن و مورفین گانت چه نقشی در کلاس داشتند؟ (5 امتیاز)
الف_ موش آزمایشگاهی
ب_ سوسک ازمایشگاهی
ج_ مواد آزمایشگاهی
د_ فامیل دور

این سوال چرا همه ی موارد نداره؟ دلم شیکست من اعتراض... خب نه ایندفه توبه می کنم خب این دو نفر در برهه های زمانی خاص نقش متفاوتی داشتن. نقش کلی شون مواد آزمایشگاهی بود که قبل از انجام عملیات روشون موش آزمایشگاهی بودن آخر سر شدن سوسک آزمایشگاهی به همین دلیل بنده فامیل دور رو انتخاب میکنم چون در نهایت له له داغون داغون شدن.


میشناسی مارو


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#8
۱) با توجه به پست تدریس، بنظر شما جامعه جادوگری در قبال جامعه مشنگی چه موضعی باید بگیرد؟ به آن ها کمک کند؟ یا دخالتی نکند؟ یا از آن ها مانند جن خانگی استفاده کند؟ توضیح دهید. (۱۵ نمره)

پروفسور شما دیگه چرا؟ شما که مشنگ ها رو بهتر از همه ی ماها میشناسین مگه نمیدونین این مشنگا سر بدست آوردن یکم قدرت چه کارا که نمیکنن! کافیه یکم از قدرتای شگفت انگیزمونو نشونشون بدیم نصف بیشترشون جلومون خم و راست میشن و به دیده ی احترام بهمون نیگا میکنن. از نظر اونا ما انسانهایی بسیار خفن با قدرت هایی خفن تر هستیم پس چرا خودمونو ارزشون دریغ کنیم؟ چرا نذاریم لباسهای همایونی مون رو بشورن، از بچه هامون نگهداری کنن و با تمیز کردن خونمون و لمس کردن وسایلمون متبرک بشن.
من به عنوان یک ساحر خوش قلب و مهربان از این ایده حمایت میکنم که ما جادوگران این موجودات حقیر و ناتوان رو مفتخر به غلامی تو خونه هامون کنیم و به جنّی بپذیریمشون.
از جادوگران و ساحران میخواهیم تا ما را یاری کنند، تا همه ی موجودات از شیرینی های زندگی لذت ببرند، مشنگ ها هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستند.. بنیاد حمایت از بیماری های خاص!

۲) جاهای خالی را با استفاده از کلمات زیر و با توجه به پست تدریس پر کنید
کلمات: گلابی - هری - مورفین - راست - بزن - چپ - ایستاده - پهن شده - آویزان


_ الادورا بلک به کوری چشم چپ و راست و آویزان مورفین بهترین دانش آموز کلاس است. (۳ نمره)
_ مورفین گانت بر روی چوب لباسی کلاس نایستاده بود بلکه مثل گلابی پهن شده بود. (۳ نمره)
_ پرفسور دالاهوف، دست بزن دارد. (۳ نمره)

۳) سوالات چهار گزینه ای: ( هر سوال ۲ نمره)

۳-۱) کدام گزینه بهتر است؟
الف) گلابی
ب) مورفین
ج) ساسی مانکن
د) هیچکدام

اوه استاد این اصلا منصفانه نیست که گلابی یا حتی مورفین رو با این موجود ساسی یه جا تو یه سوال مقایسه کنین گلابی یکی از میوه های مورد علاقه ی منه و فوایدش به مراتب بیشتر از ساسی مانکنه! بیبنین گلابی علاوه بر اینکه کارکرد روده رو بهبود میبخشه خوشتیپ تر و خوش قیافه تر هم هست! مورفین هم درسته یه کوچولو معتاده ولی خب ناسلامتی وزیره و اعتیاد جرم نیست بیماریه آیا این یک رفتاره صحیح با یک معتاده ؟ آیا این سرکوب عواطف و سوق دادن اون به سمت چیز (مواد) بیشتری نیست؟ :worry: خب حالا با توجه به توضیحاتم ..من گزینه ی د رو انتخاب میکنم

۳-۲) مساله: الادورا بلک گفت که جای نوه پرفسور دالاهوف است، حال اگر الادورا 18 سال داشته باشد و دالاهوف از مجذور سن مادر الادورا بلک سه سال بیشتر داشته باشد و سن پدر الادورا بلک انتگرال سن مادر دالاهوف باشد، دالاهوف چند ساله است؟

الف) شصت
ب) ششصد
ج) شونصد
د) چونصد

بازم سوال ریاضی؟! استاد ریاضی من همیشه ضعیف بوده و من دقت میکنم میبینم شما همیشه با این سوالاتون میخواین این ضعف منو به رخم بکشین! چرا با احساسات یک شاگرد نابغه بازی میکنین؟ چرا عقده ای بارمون میارین؟ چرا؟ حالا این دفعه من به روی خودم نمیارم و برمیگرم به روی سوال
تا اونجایی که من فهمیدم... این سوال ارتباط مستیمی با پیدا کردن پرتقال فروش داره و پرتقال فروش هم همیشه در حال چونه زدن سر قیمته پس به گزینه ها میخوره گزینه ی چهار چونصد درست باشه لازم به ذکره که من به سوالات کنکور مشنگیم هم همینطوری جواب دادم.

۳-۳) تلفظ درست اسم دافنه چیست؟
الف) دافی
ب) شخص مخصی اصیل مصیل دافنه
ج) تافی
د) همه موارد(دافی شخصی مخصی اصیل دافنه تافی)

خب ایشون به هرچه طولانی تر بودن اسمشون علاقه مندن و هرچی دستشون بیاد میبندن ته اسمشون پس گزینه ی د


ویرایش شده توسط پانسی پارکینسون در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱ ۳:۱۶:۱۲
ویرایش شده توسط پانسی پارکینسون در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱ ۳:۱۹:۳۳

میشناسی مارو


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#9
1.درون پاتیلی که دم باریک ولدکچه رو میندازه توش، قبل از اینکه گوشت و پوست و خون و استخون ملتو بریزه توش، یه مایع هست که دم باریک میره کنارش و یه کارایی انجام میده که مایع سرخ میشه و جوش میاره! چه کارایی!؟ کامل توضیح بدین! (10 امتیاز)

تا حالا چیزی در مورد تحریف تاریخ شنیدین؟ بله! این دقیقا همون اتفاقیه که در مورد این رویداد تاریخی رخ داده. در واقع کاری که اون روز دم باریک انجام داد بیشتر شبیه به یک آشپزی حرفه ای و پیروزمندانه بود تا یه تغییر شکل وحشتناک و بی رحمانه! و اصلا از دلایلی که ارباب دم باریک رو برای انجام این کار انتخاب کرده بود این بود موش ها آشپزیشون خیلی بهتر از آدماست حتی مشنگا هم به این مساله پی بردن و رمی تو کارتون رت توییل گواهی بر این مساله ست.

در واقع اون فرایند بیشتر شبیه به پخت لازانیا بوده و از اونجایی که دم باریک کارش تو لازانیا پختن حرف نداره، از پسش به نحو احسنت بر اومد. خب البته اینم بگم که دستور پخت محرمانه ست اما حالا که پروفسور اصرار میکنن قسمتی از اون رو فاش میکنم.
دم باریک اول از همه سس مخصوص درست میکنه که ترکیباتش عبارت اند از: گوجه ی له شده، کمی فلفل، چربی دور قلب اژدها به مقدار لازم و دو قاشق غذاخوری موی نهنگ!
همه ی این مواد رو قاطی میکنه یه طلسم میخونه فوت میکنه توش و سس مرد نظر آمادس! سس رو میریزه تو یه ظرف سس و خالیش میکنه تو پاتیل ظرف سسش هم بیشتر شبیه اون سس های مهرام بود که موقع فشار دادنش ازش هر صدایی در میاد جز سس! (سس مهرام اسپانسر این پست هستش) اینجاست که مایع قرمز میشه و شروع میکنه به قل زدن

2. نمی خواین از دل ِ جیمز دربیارین یه جوری شورش و بی ادبی امروزتون رو؟ هر جوری! یه چیزی بگین! یه چیزی بگیرین! یه چیزی بکشین! (5 امتیاز)

پروفسور ما هم به کمی هیجان تو این زندگیه یه نواخت و کسالت آور نیاز داریم. شورش زندگیو از یه نواختی در میاره و در واقع نمک زندگیه، زندگی که بدون نمک نمیشه! اصن حدیث داریم از مرلین که زندگی باید زندگی باشد، زندگی که زندگی نباشد زندگی نیست! با این حساب شما چطور تونستین بهمون بگین بی ادب؟ اوه پروفسور مگه ما آینده ُساز نیستیم مگه گلی از گلهای بهشت نیستیم؟ چرا سرکوبمون میکنین؟ چرا عقده ای مون میکنین؟ هان؟هان؟هان؟
با این وجود من قلب رئوف و با گذشتی دارم و این نقاشی رو که هفتاد و دو ساعت به خاطرش نخوابیدم رو بهتون تقدیم میکنم:
تقدیمیه :دی

3. ولدکچه پوستش قرمز تیره بوده وقتی میره تو پاتیل، چرا وقتی میاد بیرون رنگش پریده؟ (5 امتیاز)

باز هم تحریف تاریخ! کی میگه ارباب رنگ پریده بودن؟ از قضا لپاشون گل انداخته بود البته اگه لپی داشته باشن
دلیل اصلی این بود که قبل از پخت مواد خام بودن اما با اضافه کردن پنیر پیتزای فراوان رنگشون عوض شد ، پنیر بعد یه مدت آب میشه و به خورد مواد مورد نظرمون میره و رنگشونو تغییر میده.
البته به این نکته اشاره کنم که این مرحله جزو مراحل بسیار حساسی هستش چون اگه پاتیل زیادی رو شعله بمونه رنگ پنیر تیره میشه و میسوزه و اگه کم بمونه کامل آب نمیشه و یه نواخت بین مواد پخش نمیشه و رنگ لردمون ابلق میشه! اما از اون جایی که دم باریک آشپز ماهریه به موقع زیر پاتیل رو خاموش کرد رنگ پوست لردمون به طور یکنواخت سفید شد و حتی بعضی جاهاش هم طلایی شده بود!! که خب این قسمتشو تحریف کردن چون چشم دیدن زیبایی های ارباب رو نداشتن.

4. ولدکچه درون پاتیله، شما پای پاتیل وایسادین و میخواین یه ولدک بپزین. غیر از گوشت و پوست و خون و اینا، مجازین چیزای دیگه ای هم بریزین توش. چی میریزین؟ ولدک خروجی تون رو توصیف کنین! (10 امتیاز)

اول از همه سس مخصوصم رو میریزم کف پاتیل، مواد اصلی سس مخصوصم عبارت است از: رب گوجه تازه، سس کچاپ تند، کلی فلفل قرمز، چربی اضافی مارپیتون.
بعد از ریختن سس، دو ردیف لازانیا میچینم بعد مایع لازانیام رو که حاوی همون موادیه که تو روی سوال گفتین به اضافه ی بیکن اژدها یه ردیف میریزم رو لازانیا هام. به اندازه ی دو کف دست پر، پنیر پیتزا میریزم رو مایع و این کار رو تا پر شدن دهانه ی پاتیل انجام میدم بعد هرچقدر دستم میاد پنیر پیتزای کم چرب میریزم رو لایه ی بیرونی لازانیا، که واسه سلامتی ارباب ضرری نداشته باشه و در ضمن بگم که ایشون از پوست چرب خوششون نمیاد.
اول سر پاتین رو چفت میکنم و میذاریم لازانیامون دم پخت شه ، بعدش که کامل دم پخت شد پاتیل رو از تو از رو شعله ور میداریم میذاریم تو فر تا لایه ی بیرونیش طلایی بشه و رطوبت بیش از حدش خارج شه و تمام! لرد مورد نظرمون آمادست عزیزان امی


میشناسی مارو


پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۲
#10
1-یک پیشگویی ساده انجام دهید و بگویید چگونه شرایط را به نفع خودتان بر میگردانید(10 امتیاز)

پیشگویی میکنم که قراره پروفسور جیمز سیریوس پاتر دستشو تا آرنج تو دماغش کنه! راه حلشم ساده ست سریع یه ورد میخونم یا یکم معجون تو غذاش میریزم که باعث میشه داخل دماغش یه جوش قد بادمجون در بیاد بعدش هم پروفسور مجبور میشه دست کنه تو دماغش! البته به این مورد اشاره کنم که ای اقدام یک حرکت بسیار سرگرم کننده و مفرح هستش و اصلا حدیث داریم از مرلین بزرگ که هرکسی دست در دماغش بکند گلی از گلهای بهشت است. :aros:

2- یک پیشگویی درباره ی لرد سیاه انجام دهید و بگویید چگونه جرئت دارید تا شرایطو تغییر دهید(بنویسید که چگونه تغییر دادید!)(10 امتیاز)

من اصلا همچین اجازه ای به خودم نمیدم که در مورد ارباب پیشگویی که حالا بخوام شرایط رو هم تغییر بدم ولی اگه ارباب خودشون بهم دستور بدن انجامش میدم :worry: و پیشگویی میکنم که ارباب قراره مورفین رو بندازه تو یه اتاق پره هیپوگریف!
یکم از چیزای مورفینو خالی میکنم تو غذای نجینی بعدش یهو نجینی شروع میکنه به تکنو زدن و پیچ خوردن. از اونجایی که ارباب خیلی باهوش و باذکاوت هستن متوجه این حرکات آشنا(!) تو نجینی میشن و مورفین رو مقصر این اتفاق میدونن وفوری میفرستنش تو یه اتاق پر هیپوگریف.

3- چرا پروفسور کلاسو تغییر داد؟(5 امتیاز)

از اونجایی که پروفسور باسلیقه هستن و دکور کلاس قبلی با سلیقه شون سازگار نبود کلاس جدید رو اونطوری که دوست داشتن طراحی کردن و البته شرایطش رو هم به دلخواه خودشون تغییر دادن تا واسه تدریس درس جلسه ی جدید آماده بشه

4- عاقبت هر کس که به رون بگوید رونالد چه میشود؟(5امتیاز)

از یه صخره پرت میشه پایین و تا چندین متر تو زمین فرو میره بعد همین که طرف از جاش بلند میشه یه سنگ بزرگ و گرد قل میخوره میاد پایین از روش رد میشه مثل موکت پهنش میکنه زمین! بعد بلد میشه یکمی خودشو میتکونه که یهو یه صاعقه بهش میزنه و اسکتلش مثل چراغ روشن خاموش میشه! بعد با صورت سیاه سوخته و موهای کز خورده تلو تلو میخوره که یهو بهمن میاد و ازش یه قالب یخ میسازه بعدش یه شهاب سنگ بهش برخورد میکنه و طرف ترک میخوره تا آخره روز این اتفاقات ادامه دارن تا شخص مرد نظر کتلت شه.

یک پیشگویی درباره ی 25 سال دیگه انجام بدید و با توجه به این که ممکن است مرده باشید چگونه شرایطو تغییر میدید؟(10 امتیاز )

خب اگه قراره تا اون زمان مرده باشم ترجیح میدم در راه خدمت و دفاع از آرمانهای ارباب بوده باشه.
پیشگوییه من اینه که بیست و پنج سال دیگه شورشی علیه لرد سیاه صورت میگیره که عده ای از مرگخوارها به ارباب خیانت میکنن و با محفل ققنوس، در این راه همکاری می کنن تا لرد سیاه رو از مسند قدرت پایین بکشن. جنگ عظیمی بین این دوجبهه در میگیره. اینکه همیشه محفل در جستجوی راهی واسه از میان بر داشتن ارباب هستش یک امر واضحه و نیاز نیست کاری بکنم ولی در مورد خیانت مرگخوارها از همین الان به چند نفر مشکوکم تنها کاریکه باید برای تغییر شرایط انجام بدم اینه که بینشون نفوذ کنم و تحریکشون کنم تا خیانت کنن بعد خودم تغییر جبهه میدl و پیش لرد سیاه بر میگردم و در مورد خیانت بقیه بهش خبر میدم.

چند مورد از وجنات پروفسور ویزلی را بگویید!(5 امتیاز )

ایشون شطرنج باز ماهر و باهوشی هستن و روحیه ی هم طنزشون بالاست اما از طرفی هم خیلی حساس هستن به خصوص نسبت به رفتار دوستای نزدیکشون. البته قیافه ی طاهریشون هم منو یاد یه متنی انداخت که مطمئن باشین خودم سرودم
رون! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت، وقتی روشنی چشم‌هایت، در پشت پرده‌های مه‌آلود اندوه پنهان بود...


میشناسی مارو






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.