هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (شایسانلو_گرتز)



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴
#1
خوب خوب خوب .....
بالاخره رسیدیم به گروهبندی
کلاه جون سلام من یه هالف بلاد پرینسسم
یه پرنسس دورگه
کلا نترسم . هیچی جز حشرات نمیتونه منو بترسونه(مثل رون !!!)
و این که آدم فوق العاده عصبی ای هستم
دوس ندارم تو هافلپاف یا ریونکلا باشم
مثل هرری پاتر جون این درخواست مارم در نظر داشته باش
بدم میاد کسی زیاد تو کارم دخالت کنه
حتی تا پای مرگم برم حقو میگیرم ولو این که تو دهن شیر باشه
و .....
همین دیگه ...راستی خرخونم هستم

گریفندور!

مرحله بعدی: معرفی شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۲۳ ۲۲:۴۷:۱۱

دامـبـلــدور :
دلــت بــه حـال مـرده هــا نـسـوزه
نـگــرانِ زنـده هـا بــاش
مـخـصـوصـن اونـایی کـه بــی عـشـق زنـدگــی مـی کـنـن


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ شنبه ۸ فروردین ۱۳۹۴
#2
سلااااااااااام
آیسان هستم ! 17 سالمه
آشناییم با کتابای هری پاترم از فیلم اول هری پاتر و سنگ جادو شروع شد .
یه مدت طولانی ای دیوااانه ی هری پاتر بودم همه بازیای بچه گیمم هری پاتر بود . الان بهترم دیگه قرصامو سر وقت میخورم
خوشبختــــــم


دامـبـلــدور :
دلــت بــه حـال مـرده هــا نـسـوزه
نـگــرانِ زنـده هـا بــاش
مـخـصـوصـن اونـایی کـه بــی عـشـق زنـدگــی مـی کـنـن


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ شنبه ۸ فروردین ۱۳۹۴
#3
این اتاق لعنتی کجاست ؟ .....
در حالی که توی راهرو با عصبانیت قدم میزداین جمله رو با خود تکرار کرد. به طور ناگهانی ایستاد و نفس عمیقی کشید . نمیدونست چی میخواد ... اصلا دنبال چی میگشت؟
با چشمای بسته فکر کرد. چقدر خوب میشد اگر میتونست یه بار دیگه لی لی رو ببینه ... ولی نه کنار اون پاتر بی لیاقت!!
سرشو تکون داد تا از این افکار خلاص بشه و تصمیم گرفت به اتاقش برگرده. هنگامی که چشماشو باز کرد با حیرت متوجه دری شد که رو به روش سبز شده بود . هی این در از کجا پیداش شد ؟
با تردید اطراف رو نگاه کرد و دستش رو به سمت دستگیره ی در دراز کرد . در عظیم الجثه با صدای جیر جیر خفیفی باز شد . باید با فلیچ راجع به روغن کاری درها صحبت میکرد .... تازگیا حسابی از زیر کار در رو شده بود . او وارد اتاق بزرگی شده بود که بی شباهت به یک انباری نبود . دور تا دور اتاق پر از قفسه هایی مملو از خرت و پرت های تار انکبوت بسته و خاک گرفته بود .
انتهای اتاق جسم عظیمی که با یک پارچه سفید و کثیف پوشانده شده بود توجه اش رو جلب کرد آروم به سمتش رفت . با احتیاط پارچه رو از روش کشید . ابری از گرد و غبار بلند شد که باعث شد به سرفه بیوفته . وقتی بالاخره تونست جلوش رو ببینه با یک آینه رو به رو شد .... کمی که دقت کرد فهمید این آینه یک آینه ی معمولی نیست . چون نمی تونست خودش رو توی اون ببینه . پیش خودش زمزمه کرد :
- آینه ی نفاق انگیز .... باید اسمش رو وارد لیست ابزار مورد استفاده برای شکنجه بکنن
خواست برگرده و بره اما حرکت چیزی درون آینه وادارش کرد که بهش خیره بشه . کم کم تصویر واضح تر شد . مرد جوانی که یک زن مو قرمز رو در آغوش گرفته بود .
اون مرد .... خودش بود... درحالی که لی لی رو در آغوش کشیده بود....
لی لی به او لبخند میزد و به آرامی سرش رو به شانه هایش تکیه داده بود . دست اسنیپ دور کمرش حلقه شده و با احساسی که مدت هابود گمش کرده بود به او خیره شده بود.... "عشق"
اسنیپ این سوی آینه با نفسی که در سینه حبس شده بود رویایی رو تماشا میکرد که حالا به نظر خیلی دور غیر ممکن می نمود...
آن سوی آینه اما خوشبخت بود. او به جای جیمز پاتر در کنار لی لی ایستاده و او را در آغوش کشیده بود ...
به فاصله ی خودش تا آن سوی آینه خیره شد
"طولانی ترین فاصله ی یک متری دنیا"
یا شاید جهان ...

هوم...پست خوبی بود.با این همه یه سری ایرادات تو پست شما وجود داشت از جمله اینکه کمی با اینتر بیشتر دوست باشید.فاصله بین بندها و دیالوگ ها تو نوشتن یه چیز ضروریه و باعث میشه ظاهر پست شما شکیل تر به نظر برسه. دوم اینکه زمان نوشتن به لحن ادبی و محاوره نوشته تون توجه کنین.الان نوشته شما دقیقا مشخص نیست با کدوم لحن نگارش شده.مثلا:
نقل قول:
لی لی به او لبخند میزد و به آرامی سرش رو به شانه هایش تکیه داده بود

نقل قول:
وقتی بالاخره تونست جلوش رو ببینه با یک آینه رو به رو شد

در جمله اول کلمه "شانه هایش" و در جمله دوم استفاده از کلمه "یک" وقتی لحن نوشته شما محاوره ست چندان جالب نیست و با اینکه این تفاوت کوچیکیه ولی به سادگی میتونه تمرکز خواننده رو به هم بریزه و از ارزش نوشته شما کم کنه.خوبه لحنتون در طول پست یکنواختی خودشو حفظ کنه.از این قبیل ایرادات در کل پست به چشم میاد.

باید بگم انتهای پستتون رو بسی پسندیدیم!زیبا بود.

تایید شد.


گام بعدی:گروهبندی


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۹ ۱۹:۱۸:۴۳

دامـبـلــدور :
دلــت بــه حـال مـرده هــا نـسـوزه
نـگــرانِ زنـده هـا بــاش
مـخـصـوصـن اونـایی کـه بــی عـشـق زنـدگــی مـی کـنـن






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.