هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴
#1
نام : آنتیوس پورال

چوبدستی : چوبدستی ارشد (چوب مرگ) ، از چوب گیاه اقطی و تار موی تسترال

نژاد : اصیل زاده

پاترونوس : خار پشت

حیوان خانگی : عنکبوت

گروه : ریونکلاو

رنگ چشم : قهوه ای

رنگ مو : مشکی

رنگ پوست : سفید

لقب : استاد چوب ارشد - برادر ارشد یادگاران مرگ

زندگینامه :

سه برادر از خانواده اصیل یعنی پورال (peverall) که آنها را با نام یادگاران مرگ نیز می شناسند در هنگام سفر بودند که به رودخانه ای پر عمق رسیدند .
تمام کسانی که خواسته بودند از آن رد شوند طعمه مرگ شده بودند و مرگ منتظر قربانیان بعدی خود بود .
سه برادر که جادوگران قدرتمندی بودند با جادوی همدیگر پلی بر روی رودخانه ساختند و مرگ را فریب دادند.
مرگ برای پاداش به آنها گفت هریک از او چیزی بخواهند و مرگ آنرا به آنها می دهد .
برادر ارشد آنتیوس پورال از مرگ درخواست چوب دستی قدرتمند کرد که شکست ناپذیر بود و با آن میتوانست هر کسی را در دوئل ها شکست دهد و قدرتمند تر از آن در جهان نبود .
برادر دوم کدمیوس پورال از مرگ درخواست سنگی را کرد که با آن مرده ها را زنده کند و مرگ خواسته او را قبول کرد .
برادر سوم ایگنوتیوس پورال از مرگ خواست تا از شنل خودش که نامریی بود به آن بدهد تا بتواند از دست مرگ پنهان شود ، مرگ از این خوشش نمی آمد اما سرانجام از شنل خودش برید و خواسته او را نیز پذیرفت .
بعد از آن هر سه برادر از هم جدا شدند و هر یک راه خود را رفتند .
آنتیوس به دنبال انتقام از جادوگرانی که او را شکست داده بودند رفت .
کدمیوس زنی را که دوست داشت و او را در گذشته از دست داده بود زنده کرد .
ایگنوتیوس هم تا آخر عمرش از مرگ پنهان شد .

و اینگونه شد که آنها به یادگاران مرگ معروف شدند .


تایید شد.
معرفی شما شامل قصه‌ی هرسه برادر بود. لطفا در آینده معرفیتون رو اصلاح کنین و بیشتر در مورد شخصیت خودتون توضیح بدین.


ویرایش شده توسط igno.pv در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۱ ۱۷:۰۸:۳۲
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۱ ۱۸:۰۳:۲۸

Iam your Nightmare


تصویر کوچک شده



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۰:۵۸ جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴
#2
سلام کلاه جان ، چطوری چه خبر ؟بقیه کلاهای خانواده خوبن؟؟
خب حالا که همه خوبن میخواستم منو گروهبندی کنی ، که البته فک کنم فعلا فقط ریونکلاو خالیه ، ولی اشکالی نداره ، اونجا هم خوبه..
حالا یکم از خودم بزار باز بهت بگم...
خوشتیپ ، خوش قیافه ، با سلیقه ....اِ..چیز..منظورم اینه که بچه خوبیم با کسایی که خوب باشن باهام
بیشتر دنبال هیجانو ماجراجویی ام و کنجکاوم و کارای خطرناکم زیاد میکنم و دنبال چیزای ترسناکم هستم
و البته بین خودمون باشه قصد دارم بعد این که گروهبندی شدم یواشکی شبا جاهای مخفی و ممنوعه سرک بکشم ببینم چه خبره
خیلی به درس و این چیزا اهمیت نمیدم چیزایی که به نفعم باشه رو یاد میگیرم بیشتر چیزایی که یه رشدی داشته باشه برام ، به کسایی که باهام بد باشن و ... رحم نمیکنم تو اون شرایط سعی میکنم آروم باشم اگه دیگه نشد طلسم های ممنوعه هم رو طرف اجرا میکنم...
بعد دیگه ..در حالت عادی فانم ، به دوستیم اهمیت میدم و وفادارم و به وفاداریم اهمیت میدم .
خلاصه اگه بقیه گروها هم باز بود و... هرجا منو بزاری فرقی نداره ، ولی اگه اسلیترین باز شد تا موقع گروهبندی اونجا بیشتر دوست دارم ولی در کل اگرم نبود که نبود ، ریونکلاوم خوبه
خلاصه که همین دیگه کلاه جان
دیگه اگه کاری چیزی نیس ما بریم

Have a good day


Iam your Nightmare


تصویر کوچک شده



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۴
#3
لرد ولدمورت : آوادا کداورا !!!
هری : اکسپلیارموس !!!
...
این جا همون جایی بود که همه فکر می کردند همه چیز تمام شد .
...
لرد ولدمورت : آنها خیال می کنند که با هوش تر و قدرتمند تر از ما هستند ، اما چه زیبا و دل انگیز است وقتی که بدانند زمان و دوران خوش حالیشان به سر رسیده است .
ایگنوتیوس : ارباب ، نقشه خاصی در سر دارید ؟
لرد ولدمورت : البته ایگنوتیوس ، من همیشه نقشه دومی در سر دارم و اگر شکست خورد نقشه سوم و همینطور چهارم و پنجم . زمانی که آنها خیال می کنند من را شکست داده اند و در حال عزاداری برای مرده هایشان و شادی برای پیروزیشان هستند ، ما وارد می شویم و تک تکشان را نابود می کنیم و آن بهترین زمان برای دیدن زجر و عذاب آنهاست . زمانی که سقف ها فرو میریزند و زمین به لرزه می افتد ، زمانی که استخوان های پوچ بی ارزششان از حالت جامد مانند خود ، به تکه ورق هایی به سبکی هوا تبدیل می شود ، درست مانند زمانی خیال می کردند من را نابود کردند .
ایگنوتیوس : درست است ارباب ، اما فکر کنم یک نکته را فراموش کردید ، بدون هیچ ارتشی چگونه میخواهید همه آنها را از بین ببرید ؟ ما بعد از آخرین نبرد تعدادمان خیلی کم شده است .
لرد ولدمورت : ها ها ها ... ایگنوتیوس...دقیقا اینجاست که فرق بین ما و تو پدیدار می شود ، بنظر می رسد که تو به حرف های ما دقت نکردی ، همانطور که گفتم ، همیشه نقشه جایگزینی وجود دارد . ارتش اصلی ما بسیار فرا تر از آن چیزیست که امروز دیدی ، آن ها فقط قربانیانی بودند که خود باور داشتند تنها ارتش ما هستند ، دو حالت وجود داشت ، امکان این که آنها در نبرد پیروز شوند و یا این که شکست بخورند ، که در صورت شکست ، همه خیال می کردند پایان کار ما رسیده ، در حالی که ما تازه کار را شروع کرده ایم ، و برای این که آنها باور کنند در این نبرد پیروز شده اند ، قربانی کردن و شکست لازم بود . البته بدلمان کارش را به خوبی انجام داد .
ایگنوتیوس : منظورتان این است که شما از این که همه آنها شکست می خوردند خبر داشتید ؟؟ و باز هم گذاشتید آن ها بروند ؟؟
لرد ولدمورت : ایگنوتیوس ، اگر میخواهی فرمانده موفقی باشی لازم است کار هایی را بکنی که بر خلاف میل و عقایدت است . بگذریم...الان زمان این است که قدرت واقعی را ببینی .

و با پرتاب طلسمی به آسمان ، مرگخواران سوار بر جارو های پرنده از پشت ابر ها پدیدار گشتند و همه به یک سمت می رفتند ، تالار اصلی هاگوارتز...

هوم...خب کمی داستان مبهم بود.یعنی چیزی نبود که توقع داشتم در مورد اخرین تصویر نوشته بشه.کاش مشخص میکردین با توجه به اون نوشتین یا یه صحنه ای ازش توصیف میکردین تا متوجه شم بالاخره در مورد اخرین تصویر کارگاه نوشتین یا نه!الان کلا همه چیز در هم برهم شد!

کمی با اینتر مهربان باشید چرا انقدر نوشته های شما درهمه؟!بین بندها و دیالوگ ها اینتر بزنید.اینتر به زیبایی نوشته شما کمک میکنه و ظاهر پستو مرتب نشون میده.

خب الان چه کنیم؟تایید میکنیم!

گروهبندی
و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۹ ۱۹:۵۷:۱۷

Iam your Nightmare


تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.