هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
#1
تصویرشماره هشت کارگاه نمایش نامه نویسی

فوکس ققنوس آلبوس دامبلدور شمشیرگریفیندورراکه روی تیغ آن نامه ایست به دست دامبلدور می دهد(خارج ازتصویر)اولبخند می زندوشمشیررادست می گیرد باهمان لبخندش نامه رابرمی دارد.


ببین مشکلی نداره ،اگه لردسیاه بفهمه شمشیرتقلبیه دیگه مردم.
خودم خیلی دقیق ساختمش کم وکسری نداره ولی بازم نگاش کن بعدش اینوجای شمشیراصلیه بزاروشمشیرگریفیدورواقعیو قایم کن وبهم بگو
خداحافظ
سوروس اسنیپ
اومی خنددوباخودمی گوید:-سوروس حتمامی خواسته نامه به شمشیرباشه که هم کسی ازقصیه شمشیرنفهمه نه ازقصیه تقلبیش
وراضی خرسنداست که به راحتی توانسته مشکل اصلی نابودی جان پیچ هاراحل کنو

درود فرزندم

متنت خیلی شبیه رول یا نمایشنامه نیست. درواقع یک نمایشنامه باید به اندازه هم توصیف و هم دیالوگ داشته باشه. سوژه ی تو هم جای کار بیشتری داره و میتونه بهتر از این باشه.

فعلا... تایید نشد!


ویرایش شده توسط Alisalemi در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۲ ۲۲:۱۰:۰۴
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۳ ۱۹:۰۲:۲۴


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
#2
تصویرشماره6کارگاه نویسند گی


دراکومالفوی درحال گریه بود هق هق کنان صورتش راجلوی شیری که جلویش بودمی برد.
مارتل گریان ازکناره پنجره ای که به آن لمیده بودبیرون آمد ناخودآگاه به اونگاه می کرد.-پدرم صاف رفت توآزکابان.... عشقم تنهام گذاشت.....تازه دراکونخواست حرفش راکامل بگوید.چهراش ناراحت بود. مارتل که گویی چیزی را فهمیده بودمی خواست مثل دقایقی پیش دراکومتوجه حضورش نشود-پدرم درست وحسابی انجامش نداد..... حال ازاون بل بگذریم اخه چرااینطورپیش رفت،نباید اینکاروبکنم ولی......مارتل غمگین شذوبه ناراحتی پسر نگاه کردسپس خودراحالتی که دلش برای اوسوخته است کرد


دوستان سلام توجه داشته باشیدداستانش کوتاه نیست

درود بر تو فرزندم.

کوتاه... هوووم... اصلا کوتاه نیست!

ببین فرزندم... نمایشنامه باید یه حداقل احساسی رو به خواننده برسونه. خواننده باهاش ارتباط برقرار کنه، و چطور این اتفاق میفته؟ با توصیف کردن حالات شخصیت ها و مکانی که داستان داره توش اتفاق میفته.
اما در مورد ظاهر و دیالوگ نویسی.

مارتل گریان ازکناره پنجره ای که به آن لمیده بودبیرون آمد ناخودآگاه به اونگاه می کرد

-پدرم صاف رفت توآزکابان.... عشقم تنهام گذاشت...

تازه دراکونخواست حرفش راکامل بگوید.چهره اش ناراحت بود.


اینجا دیالوگ دوتا اینتر میخوره، چون مربوط به آخرین فاعل داخل جمله قبلش نیست. یعنی توی جمله قبلش فاعل آخر میرتل بوده، ولی دیالوگ از دهان دراکو گفته شده. پس دوتا اینتر میزنیم.

پس توصیفاتتو بیشتر کن فرزندم. بنویس، از نوشتن نترس. اندکی حوصله به خرج بده!

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۱ ۱۵:۰۸:۰۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.