هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۰۷ جمعه ۱ دی ۱۳۹۶
#1
سلام
خوب پس من الآن چیکار کنم؟



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۶
#2
جناب کلاه گروهبندی مگه فصل جدید نشده؟
طبق قانون به هر گروه ۳عضو جدید اضافه میشه دیگه....



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶
#3
سلام سلام سلام

با تشکر از کلاه گروه بندی.

گروه گریفیندور با تشکر

خیلی ممنون



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶
#4
با درود و سلامی دوباره
تصویر شماره ی ده:
هری و هاگرید به کوچه ی دیاگون برای خرید لوازمی که برای ورود به مدرسه لازم بود رفتند دربین راه جادوگران وسایل خود را می فروختند فردی باکلاهی عجیب در حال فروختن قالیچه های پرنده بود و یکی دیگر درحال فروش لوبیاهای برتیبال بود.ناگهانی پیرزنی دست هری راگرفت گفت پسرم از این خوراکی ها نمیخوای؟
_نه ممنونم .وهاگرید گفت :اوه بیا هری باید سریع به سمت کتاب فروشی بریم.
کف زمین پر اشغال بود.هاگرید هری رابه سمت مغازه کتاب فروشی لویی میبرد.
لویی و هاگرید سرگرم گفتو گو شده وهمزمان با ان چشمان هری به جغدی زیبا دوخته میشود .هاگوید از نگاه هری می فهمد که جغد را بسیار دوست دارد پس کتاب هارا از لویی گرفته و به سمت پرنده فروشی میرود.در مغازه حیوانات مختلفی وجود داشت از جمله خفاش های بازی گوش و جن کوچولو های ابی رنگ .هاگرید جغد سفید رنگ را برای هری خریده و با کتاب ها اورا راهی مغازه ی اولی وندل میکند.مغاز ه دارای دیوار هایی چوبی و قدیمی بود بطوری که رنگ ان ها از بین رفته و پوسیده شده بود.هری و هاگرید به اولی وندلسلام میکنند و اولی وندل هم با خوش حالی از ان ها استقبال کرده میگوید:حتما برای تهیه ی چوب دستی امده اید ؟ هاگرید میگوید بله !
اولی وندل برای هری از ته مغازه چوب دستی هایی می اورد وبا فوتی خاک های نشسته بر روی ان هارا دور میکند .تقریبا نصف مغازه را غبار فرا گرفت. هری چوب دستی اول را میگیرد و با فرمان وندل تکانی می دهد. ناگهان ریش های بلند هاگرید اتش کرفته و هاگرید به وسیله ی لیوان اب ان ها را خاموش میکند . هری چوب دستی دوم را برداشته وتکانی میدهد باکمال تعجب ریش های سوخته هاگرید دوباره در می اید. اولی وندل میگوید : می دانستم که این چوب دستی برای فردی به خصوص ساخته شده است . هری می خواست که دلیل خاص بودن چوب دستی برای خودش را بپرسد که هاگرید گفت :خوب هری باید بریم واگر نه به شروع مراسم مدرسه دیر میرسیم…


درود فرزندم!

این یکی بهتر بود. اگرچه هنوزم لحن رولت به نظرم جای کار بیشتری داشت اما توصیفاتت بیشتر شده بودن که بازم میتونستن بیشتر باشن.
دیالوگ ها رو توی خط جدید بنویس و با دوتا اینتر ازتوصیفاتت جدا کن. این طوری:
نقل قول:
هری و هاگرید به اولی وندلسلام میکنند و اولی وندل هم با خوش حالی از ان ها استقبال کرده میگوید:حتما برای تهیه ی چوب دستی امده اید ؟ هاگرید میگوید بله !
اولی وندل برای هری از ته مغازه چوب دستی هایی می اورد وبا فوتی خاک های نشسته بر روی ان هارا دور میکند .


هری و هاگرید به اولی وندلسلام میکنند و اولی وندل هم با خوش حالی از ان ها استقبال کرده میگوید:
- حتما برای تهیه ی چوب دستی امده اید ؟

هاگرید میگوید:
- بله !

اولی وندل برای هری از ته مغازه چوب دستی هایی می اورد وبا فوتی خاک های نشسته بر روی ان هارا دور میکند .


روند سوژه ت به نظرم یه خرده سریع بود، شاید اگر فقط درباره چوبدستی سازی مینوشتی بهتر میشد.

اولی وندل هم نه... اولیوندر!

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۲۹ ۱۷:۱۷:۰۷


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶
#5
سلام بر شما اینجانب نمایش نامه ی خود را به حضور شما میرسانم:
تصویر شماره ی ۵_ باسپاس؛
دیگر همهی دانش اموزان به مدرسه هاگوارتز رسیدند شور وشوق در چشمان همه ی سال اولی ها موج میزند.
مخصوصا من؛که خود را آماده برای تغییری بزرگ در دنیای جادو گری کرده بودم . با مطالعه ی کتاب های مختلفی که داشتم میتوانستم اسم همه جای مدرسه را حدس بزنم حتی جاهایی را میدانستم که سال ۲ومی ها هم فکرش را نمیکردند.
در بدو ورود پرفسور مک گنا گال را دیدم که اماده برای انتقال ما به تالار بود از عکس هایی که داشتم جوان تر به نظر میرسید!!!
در میان هیاهوی دانش اموزان مارا به سمت کلاه گروه بندی هدایت کردند. نفر اول …وای خدا پس کی نوبت من میشود که نا گهان اسمم را صدا زندند
جالب بود نگاه دامبلدور به من خیره شده بود .فکر کنم میدانست که انقدر مطالعه کرده ام که بدون رفتن به کلاس ها میتوانم همه ی امتحانات را به خوبی پشت سر بگزارم.
هنگامی که کلاه بر روی من قرار گرفت. برعکس بقیه در ذهنم با من سخن گفت از ضریب هوشی بالایم گفت ولی به همراه تسلط و شجاعت گفتم میخواهم درگریفیندور باشم گفت فکر کردی که هری پاتر هستی !؟ اما من با خنده ای محکم گفتم میخواهم از او هم بهتر باشم…

_خوب پس…گریفیندور!!!!!

درود فرزندم.

سوژه رو خیلی سریع پیش بردی. درسته که اول شخص نوشتی و این کارو برای توصیف کردن اطراف سخت میکنه اما به هرحال فضا رو درست برای خواننده شرح نداده بودی.
همه چیز هم خیلی سریع پیشرفت، شخصیت اصلی اضطراب داشت، بعد اسمشو صدا میزنن و گروهبندی؟
کاش بیشتر توضیح میدادی.

رولت یه حالت گزارش مانندی داشت و زمان بعضی افعال با هم دیگه فرق داشتن.

رول های قبلی رو که تایید شدن رو بخون و مطمئنم میتونی خیلی بهتر بنویسی.

تایید نشد!


ویرایش شده توسط 1234321 در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۲۶ ۲۰:۲۶:۱۵
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۲۶ ۲۲:۳۷:۱۶


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶
#6
سلام بر شما
من میخواستم عضو گریفیندور شوم.
باید چه کار های انجام دهم؟

۱۰۰البته که کلاه گروه بندی انتخاب افراد رو هم در نظر میگیرد.
و اگر بخواهیم نقش پرفسور اسنیپ را بگیریم باید عضر اسلایدرین باشیم.
بیزحمت راهنماییم کنید.
باسپاس
انتخابمهم فراموش نشود.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.