هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




داستان اسنیپ و آینه نفاق انگیز
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
#1
عکس سوم
اسنیپ در راهرو ها راه می‌رفت و زمزمه می کرد:« اون پسره جیمز پاتره! اما پسر لی لی هم هست!».
اولین روزی بود که هری را دیده بود و هنوز نمی دانست باید از او متنفر باشد یا نه. او از جیمز متنفر بود اما عاشق لی لی بود.همان طور که در راهرو ها قدم می زد ناگهان خود را جلوی دری مخفی دید.بر روی آن دست کشید و در باز شد. به آرامی وارد اتاق شد و جایی مثل انباری دید. به سمت آینه آن طرف اتاق رفت.به محض نگاه کردن به آن فوری خود را عقب کشید و به پشت خود نگاه کرد اما کسی آنجا نبود.وقتی دوباره به آینه نزدیک شد فهمید آن یک تصویر است.لی لی اونز در آینه به او نگاه می کرد و در آغوش او بود. آرزو کرد آن تصویر واقعیت بود.
_ چرا رفتی لی لی؟
در سکوت به تصویر نگاه کرد و لبخند زد.هری از گوشه ی اتاق شاهد این صحنه بود و به اسنیپ نگاه می کرد.
هری به آرامی شنل نامرئی را کنار زد و گفت:« تو مادرم را دوست داشتی؟».
اسنیپ از جا پرید و گفت:« تو از کی آنجا هستی؟ به خاطر تو ده امتیاز از گریفیندور کم میکنم که دیگر شب ها در قلعه پرسه نزنی. حالا به خوابگاه برگرد!».
هری با ناراحتی به خوابگاه برگشت تا آنچه که اتفاق افتاد برای رون تعریف کند.اسنیپ با حسرت به تصویر نگاه کرد و سپس در دخمه ای ناپدید شد.
***

پاسخ:
خیلی خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی. هدف ما توی این تاپیک اینه که خلاقیت به خرج بدیم و با خلاقیت خودمون در مورد یه عکس یه نمایشنامه ی کوتاه بنویسیم. سه تا نکته ای که میتونم بهشون اشاره کنم اینه که، یک: روند پستت زیادی سریع بود و میتونستی بیشتر به توصیف فضا و شخصیت ها برسی؛ دو: ظاهر پست اولین چیزیه که خواننده باهاش روبرو میشه و اگه ظاهر پست مرتب نباشه و درست از علامت های نگارشی استفاده نشه؛ مخاطب رو زده میکنه. برای مثال این قسمت پستت رو برات یکمی ویرایش میکنم تا منظورم رو بهتر متوجه بشی:

نقل قول:
به سمت آینه آن طرف اتاق رفت.به محض نگاه کردن به آن فوری خود را عقب کشید و به پشت خود نگاه کرد اما کسی آنجا نبود.وقتی دوباره به آینه نزدیک شد فهمید آن یک تصویر است.لی لی اونز در آینه به او نگاه می کرد و در آغوش او بود. آرزو کرد آن تصویر واقعیت بود.
_ چرا رفتی لی لی؟
در سکوت به تصویر نگاه کرد و لبخند زد.هری از گوشه ی اتاق شاهد این صحنه بود و به اسنیپ نگاه می کرد.


"به سمت آینه ی آن طرف اتاق رفت. به محض نگاه کردن به آن، فوری خود را عقب کشید و به پشت خود نگاه کرد. اما کسی آنجا نبود. وقتی دوباره به آینه نزدیک شد، فهمید آن یک تصویر است. لی لی اونز در آینه به او نگاه می کرد و در آغوش او بود. آرزو کرد آن تصویر واقعیت بود.

- چرا رفتی لی لی؟

در سکوت به تصویر نگاه کرد و لبخند زد. هری از گوشه ی اتاق شاهد این صحنه بود و به اسنیپ نگاه می کرد."


همونطور که می‌بینی هم راحت تر مخاطب می‌تونه بخونه و هم ظاهر پستت تمیز تره، نکته ی سوم هم اندازه ی پستت بود که کوتاه بود. نتیجتا فعلا...
تائید نشد.
با یه نمایشنامه کامل تر پیشمون برگرد، منتظرتیم!


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۷ ۲۱:۱۷:۰۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.