- بهت گفتم دوربینو کج نگیر!
آلنیس برای بار چهارم به جرمی تذکر داد. متاسفانه آلن نیرو نداشت و مجبور شده بود جرمی رو
از تو قبر بکشونه بیاره تا فیلمبردارش باشه. ولی جرمی؟ خب، اونقدری که باید، دل به کار نمیداد. به هرحال پس از مدتها پیش هم برگشته بودن و ترجیح میداد جای ضبط یه گزارش، با هم مسخره بازی دربیارن! ولی آلنیس به نظر برای این کار کاملا مصمم بود.
آلن بعد از چند تا نفر عمیق، شونههای جرمی رو گرفت و تکونش داد.
- به خودت بیا! ریموس و سیریوس بهمون احتیاج دارن! یعنی واقعا نمیخوای هیچ کاری براشون بکنی بعد تموم زحمتایی که برات کشیدن؟ خون دلها خوردن تا تو این دلقکی بشی که الان هستی!
- آم-
نمیخوام بهونه بشنوم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d8ec73fc81.gif)
- من که چیزی نگفتم.
- آفرین پس همینو ادامه بده.
-
آلنیس جرمی رو رها کرد و راه افتاد. دمش از شدت هیجان کاری که قرار بود انجام بده تکون میخورد. اولین نفری که دید، ردای اسلیترین تنش بود و با دوستش که
لباس چسبون عجیبی داشت، حرف میزد. آلنیس به جرمی علامت داد که دوربین رو آماده کنه و خودش با میکروفون به سمت اون دوتا رفت.
- هی سلام! میتونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم؟
روی صحبت آلن با جادوآموز اسلیترینی بود و اون یکی رو فقط با لبخند معذبی از نظر گذروند.
- البته! برای یوتیوبه؟
جادوآموز رفتار گرمی داشت و بعد از اشاره به دوربین پرسید. آلنیس که متوجه منظورش نشده بود، آرهی نامطمئنی گفت و میکروفون رو نزدیک به دهنش گرفت.
- اهم، خب. شما توی انتخابات امسال شرکت میکنین؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136ac4237c.gif)
- داش بحث سیاسی و ایناس؟ ببین ما از اوناش نیستیما.
- اوه نه نه نه! به هر حال به عنوان عضوی از جامعه جادویی وظیفه مائه که حضور به عمل برسونیم. شرکت در انتخابات نشانه اتحاد ملیه. هر چوبدستی، یک رأی.
اون دو نفر نگاهشون بین خودشون و آلن چرخید و بعد، زدن زیر خنده.
- حاجی عجب دوربین مخفیای!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
خیلی حال کردم باهات ایول. چنل یوتیوبتو بده ساب کنیم.
- کاستومت رو دوست داشتم؛ خیلی طبیعی درستش کردی!
اسلیترینیه به دم و گوشهای آلنیس اشاره کرد و روی شونهاش زد.
آلنیس که نمیدونست چه اتفاقی افتاده، فقط خندید و تشکر کرد و براشون دست تکون داد وقتی داشتن میرفتن.
این دفعه یکی نظر آلن رو جلب کرد که ظاهری شبیه به اما ونیتی داشت؛ پارچه سفیدی رو سرش بود و روش عینک دودی زده بود.
آلنیس فکر کرد شاید مصاحبه باهاش ایده بدی نباشه، پس جلو رفت ولی قبل از اینکه فرصت صحبت پیدا کنه، طرف شروع کرد.
- همین چند دیقه پیش رفقات اومدن ازم خواستن به اکسم زنگ بزنم بهش بگم برگرده. چالش مالش و اینستا برا امروز بسه دیگه.
صدای جویدن آدامش بین هر چند کلمه، محسوس بود.
آلنیس سرش رو کج کرد چون حرفای این یکی رو هم نمیفهمید.
- جدی میفرمایین؟ ولی اونا دوستای من نبودن که. چرا دروغ میگی.
- لای؟! آی دونت نو! نمیدانم و اطلاعی هم ندارم!
- من-
- وقت برا furryها ندارم جیگر.
آلنیس هاج و واج موند وقتی یاروهه با تنه زدن بهش از کنارش رد شد. قبل از اینکه هول کنه و استرس بگیره جرمی رفت پیشش.
- اصلا نگرانش نباش خیلی خوب از پسش براومدی! چندتا مصاحبه دیگه هم بگیریم- هولی شوت اونجا رو!
آلن انگشت اشاره جرمی رو دنبال کرد و یکی رو دید که خودش رو شبیه ریموس لوپین کرده بود. با خودش فکر کرد این بهتر فرصت برای تبلیغ ریموسه. پس دست جرمی رو کشید و دوید تا به اون شخص رسید. جرمی بیمعطلی دوربین رو تنظیم کرد.
- سلام! واو. پس طرفدار مهتابیای!
آقاههی ریموسنما از حضور ناگهانی اونا کمی جا خورد ولی بعد لبخند دندوننمایی زد.
- پس چی! کاراکتر موردعلاقهمه!
- عالیه! حالا برامون بگو چی شد که جذب ریموس لوپین شدی؟
- خب، شخصیت کاریزماتیکی داره، مهربون و دلسوزه و در کل آدم خوبیه. البته من توی کتابا بیشتر دوستش داشتم.
آلنیس فکر کرد که آقاهه لابد داره درباره کتابهای زندگینامهای که درباره ریموس نوشته شده و آلن ازش غافل شده حرف میزنه. پس به ذهنش سپرد که در اولین فرصت به کتابفروشی سر بزنه.
- نظرتون راجع به سیریوس بلک چیه؟
- واو سیریوس هم معرکهست! میدونی، دومین شخصیت موردعلاقهمه؛ و وقتی که مرد باعث شد دو شب متوالی تو تخت خوابم گریه کنم.
ابروهای آلنیس در هم رفت.
- سیریوس مرده؟ آخه من همین صبح باهاش حرف-
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfe0f673ef5.gif)
بگذریم بگذریم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890e1b2a8d1f.gif)
گفتی دومین شخصیت موردعلاقهته، این یعنی ممکنه چیزی رأیت رو از مهتابی روی پانمدی بیاره؟
مرد شونه ای بالا انداخت و خنده مرموزی کرد.
- کی میدونه؟ شـــــــاید...
- جالب شد. و به عنوان آخرین سوال، تقابل ریموس لوپین و سیریوس بلک رو توی این دوره چطوری میبینی؟
آقاهه چونهاش رو خاروند و بعد از کمی فکر گفت:
- اگه منظورت شیپشونه، نظر خاصی ندارم. به نظرم جالبه رابطهشون با هم.
- اوه نه نه نه نه نه اون نه- بیخیال-
آلنیس رو به جرمی لب زد:
- این تیکه رو حذف میکنیم.
بعد دوباره سمت مرد برگشت.
- خیلی ممنون که وقتتون رو در اختیار ما گذاشتین. و ممنون از بینندگان عزیزی که همراهمون بودن. تا یه گزارش دیگه، در پناه مرلین باشین!
جرمی به آلن لایک نشون داد و دوربین رو خاموش کرد. آلنیس پرید و محکم بغلش کرد.
- انجامش دادم! ما انجامش دادیم!
***
آلنیس و جرمی به خونه گریمولد برگشتن و ریموس رو که ازشون میپرسید کجا بودن، دست به سر کردن. به هر حال این قرار بود یه سورپرایز باشه!
سریع رفتن به زیرزمین؛ که با مبل و بالش و قالیچههای نو و کهنه برای دورهمیهای کوچیک پوشیده شده بود. آلنیس دوربین رو به تلویزیون قدیمیای که اونجا بود، وصل کرد.
- دل تو دلم نیست نتیجه رو ببینم!
ولی فیلم که شروع شد، اون چیزی نبود که هردوشون انتظار داشتن. اول فیلم با جرمیای که داشت از خودش سلفی میگرفت و دلقک بازی درمیآورد شروع شد. کمی بعد، فیلم آلنیس رو نشون داد که در حال مصاحبه بود، ولی کادر کج بود و البته هر از گاهی هم دوربین تکون میخورد که باعث میشد فقط دماغ یا دست آلنیس تو کادر باشه؛ یا به جای مصاحبهشونده، دوربین روی درختها یا رهگذرا فوکوس کرده بود. بعد مصاحبه اول، آلنیسی روی نمایشگر اومد که به خاطر فشار کنار باغچه تگری زد.
آلنیسِ بیرون دوربین از شدت شوک عصبی وارده، نمیتونست چیزی بگه و فقط شقیقههاش رو فشار میداد به امید اینکه اتفاق بهتری در راه باشه. جرمی هم خیلی سوسکی ازش فاصله گرفت و به دورترین قسمت مبل سر خورد.
صحنه بعد ولی، آلن رو در حال قدم زدن نشون میداد. بعد تصویر رفت روی پاهای جرمی و کف خیابون. بعد هم جرمیای که دستش تو دماغش بود و داشت از دوربین به عنوان آینه استفاده میکرد. مثل اینکه حواسش نبود بین مصاحبهها ضبط رو قطع کنه.
اوضاع همینطور داشت خرتوخرتر میشد که اوایل مصاحبه آخر، ارور کمبود حافظه روی صفحه اومد و فیلم قطع شد.
خون آلن به جوش اومده بود. درحالی که نزدیکترین شیء پرتابشدنی رو برمیداشت، فریاد زد:
YOU HAD ONE JOB! JUST THE ONE!