هری پاور چین پاورچین وارد اتاق اسنیپ شد میخواست ضد زوزه ببره یا به عبارتی بدزده !! کم کم شنل رو از روی خودش کنار کشید ناگهان صدا ی فریادی بلند شد و پروفسور اسنیپ با لباس خواب از آن سمت کلاس وارد شد و با صدای خیلی بلند فریاد زد : پاتر ! اینجا چی کار میکنی ؟ بیرون قلعه کم بود حالا باید کلاس های درس رو هم به گند بکشی آقای فیلچ ی هفتس داره از تو زمین کوییدیچ ماسه جمع میکنه !!
هری حسابی دستپاچه شده بود و میشد گفت اگه هری ی میلیمتر جلو تر میرفت با دماغ اسنیپ برخورد میکرد !!
برای همین عقب رفت ناگهان پاش به شنل گیر کرد و پرتاب شد روی صندلی !
پروفسور اسنیپ با همان لحن ادامه داد : پاتر !! درست مثل پدرتی !! ی کله پوک دردسر ساز !! شک ندارم اگه الان در کلاس رو باز کنم آقای ویزلی و خانم گرنجر به داخل کلاس پرتاب میشن ! اسنیپ به سمت در کلاس رفت و در رو باز کرد ولی خبری از هیچکدامشون نبود !! هری زد زیر خنده و اسنیپ هم دسته ی صندلی رو گرفت و چشم تو چشم هری شد !
سلام. به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.
چیزی که بیشتر از همه توی داستانت جلب توجه میکنه عجلهست... این عجله باعث شده از خیلی صحنهها بپری و خواننده نتونه درست با نوشتهت ارتباط برقرار کنه. صرف نظر از این هم، با علائم نگارشی بیشتر دوست باش. از ویرگول، نقطه و سایرین توی جاهایی که نیازن استفاده کن تا لحنِ مورد نظرت رو به خواننده نشون بدی.
به نکاتی که گفتم توجه کن و داستانهای تایید شده رو یه نگاهی بنداز و بعد، دوباره پیشمون برگرد.
تایید نشد.
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۶ ۱۳:۲۰:۳۲
هری پاور چین پاورچین وارد اتاق اسنیپ شد میخواست برای دوستش که گرگینه است ضد زوزه ببره کم کم شنل رو از روی خودش کنار کشید ناگهان صدا ی فریادی بلند شد و پروفسور اسنیپ با لباس خواب از آن سمت کلاس وارد شد و با صدای خیلی بلند فریاد زد : پاتر ! اینجا چی کار میکنی ؟ بیرون قلعه کم بود حالا باید کلاس های درس رو هم به گند بکشی آقای فیلچ ی هفتس داره از تو زمین کوییدیچ ماسه جمع میکنه !!
هری حسابی دستپاچه شده بود و میشد گفت اگه هری ی میلیمتر جلو تر میرفت با دماغ اسنیپ برخورد میکرد !!
برای همین عقب رفت ناگهان پاش به شنل گیر کرد و پرتاب شد روی صندلی !
پروفسور اسنیپ با همان لحن ادامه داد : پاتر !! درست مثل پدرتی !! ی کله پوک دردسر ساز !! شک ندارم اگه الان در کلاس رو باز کنم آقای ویزلی و خانم گرنجر به داخل کلاس پرتاب میشن ! اسنیپ به سمت در کلاس رفت و در رو باز کرد ولی خبری از هیچکدامشون نبود !! هری زد زیر خنده و اسنیپ هم دسته ی صندلی رو گرفت و چشم تو چشم هری شد !