Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
ارسال شده در: شنبه 17 اردیبهشت 1384 18:49
تاریخ عضویت: 1383/12/10
: یکشنبه 26 تیر 1384 16:23
از: Mashhad
اينايي كه الان ميخوام بنويسم ماجراي من تو سايت جادوگرانه و تمام چيزايي كه مينويسم كاملا واقعي هستن من دنبال كتاب هاي فارسي و انگليسي هري پاتر بودم كه سايت جادوگرانو پيدا كردم بعد كه دانلودشون كردم ديدم يكيشون ايراد داره و براي مديران پي ام زدم و اطلاع دادم در ضمن من ميخواستم سي دي هاي اوديو هري پاتر رو هم داشته باشم كه اينم به مديران گفتم.من بعد از اون مدتها ميرفتم و ايفاي نقش ها رو ميخوندم و از اونا خيلي خوشم اومده بود در نتيجه بعد از يه مدت كه همينطور به صورت پي ام ارتباط داشتم تصميم گرفتم منم بيام و يه نقشي رو توي قسمت ايفاي نقش اجرا كنم كه ليلاي 10 ساله كه سرطان خون داشت و تو انگليس متولد شده بود به ذهنم رسيد و چون انگليسيم خيلي خوب بود تصميم گرفتم نقش همين ليلا رو بازي كنم. كم كم نقش ليلا طوري توي من اثر كرد كه ديگه نميتونستم ازش دست وردارم من واقعا اون اول فكر ميكردم ايفاي نقش يعني همين كاري كه من دارم ميكنم و من بايد طوري نقش ليلا رو بازي كنم كه همه ليلا رو كاملا باور كنن در نتيجه دايم روش كار ميكردم و گسترشش ميدادم تا جايي رسيد كه ديگه اصلا وحشت داشتم واقعيت قضيه تو سايت برملا بشه چون دوستايي پيدا كرده بودم و ميترسيدم اگه واقعيت رو بدونن ديگه اصلا منو هيچ وقت نبخشن. بعضيا فك ميكنن من خيلي خوشحال بودم كه اين همه ملتو سر كار گذاشتم و تو دلم به اين همه آدم ساده ميخنديدم آره من خوشحال بودم ولي به خاطر اين نقشي كه اجرا ميكردم وگرنه اون كسايي كه ليلا رو به وسيله من شناختن و براش دلسوزي كردن بهش توجه نشون دادن و يه سريم كه براش هديه فرستادن واقعا انسان بودن و من به اونا خيلي غبطه ميخورم كه اين احساسات پاك رو داشتن و اين نشون ميداد كه اعضاي اين سايت چقدر با همديگه گرم و صميمي هستن. من فكر ميكنم اگه كسي اون چيزايي رو كه من نوشتم در مورد ليلا ديد و درونش احساسي ايجاد نشد واقعا بايد به انسان بودن خودش شك كنه. خب من كم كم ميدونستم ديگه واقعيت قضيه داره برملا ميشه ولي به هيچ وجه نميتونستم از ليلا دست وردارم طوري كه حتي وقتي فهميدن عكس ليلا ساختگيه و ليلا انگليس نرفته و خيلي از قضايا برملا شد من بازم سعي كردم به نوعي ليلا رو حفظ كنم من واقعا فكر ميكردم اگه ليلا رو از دست بدم ديگه همه چي برام تموم شدس. در نتيجه بعد از اينكه به طور كامل جريان ليلا لو رفت و وقتي به اهميت ماجرا پي بردم كه اين يه شوخي عادي نبوده ديگه نميتونستم وارد سايت بشم روي اينو نداشتم كه با كساني كه با احساساتشون بازي شده روبرو بشم خيلي از افراد بعد از اون با من صحبت كردن و من بعد از اين مدت تصميم گرفتم اين چيزا رو بنويسم تا حداقل مساله روشن باشه من كاملا به اونايي كه اينجا نوشتن ميخوان از من انتقام بگيرن حق ميدم ولي همتون بدونين منم تو اين مدت خيلي بهم سخت گذشته مخصوصا وقتي فكر اينو ميكنم كه ديگه بچه هاي اين سايتو از دست دادم واقعا نميدونم بايد چي كار كنم