رودلف روز عشق و عاشقی هم دست از خشانت برنمیداری ؟!
سعی میکنیم که در این روز نام بزرگانی که هم اینک در کنار ما نیستند رو زنده کنیم !
باشد که خدایشان بیامرزد ...
-------
رودلف مشغول مذاکره با قزوينیهای عزيز بود !
- بابا به خدا من خودم زن دارم ... این پسره به من گیر داده ... بهع !
لارا : هی شما صبر کنید ببینم ! به شوهر من تجاوز میکنید ؟! خشانت ؟!
تمامی اون قزوينیها از ترس پا به فرار گذاشتن ...
دراکو در حال سخنرانی برای کبوتران عاشق بود !
- شما غنچه های نوشکفته این جامعه هستید ... شما تولید کننده نسلی هستید که قرار است فرزندان من بر آنها وزارت کنند !
دخترکی که در حین گوش دادن به این حرفها به کارهای دیگر هم مشغول بود برای لحظه ای نگاهی به دراکو انداخت :
- یعنی نسل اندر نسل وزارت به شما میرسه ؟
دراکو : آره دیگه عزيزم ! شما مشغول باش تا من توضیح بدم ... پس فکر کردی برای چی جوون گرایی کردن ! ما باید ...
شاپیلینکیوس ... !!!!!!!!!!!!!
در از جا کنده شد و دو نفر وارد کافه شدند .
- کینگی !!!
- دراکو ! :bigkiss:
دراکو از میز پایین اومده بود .
دراکو : شما چه طور اینجا رو پیدا کردید ؟!
کینگزلی به فردی اشاره کرد که به گرمی در حال گپ زدن با ونوس بود و پشتش به اونها بود .
- قربون زنم برم که دماغش این قدر تیزه ... هر بی جامه پارتی رو از هزار مایلی تشخیص میده .
دراکو تازه متوجه منظور کینگزلی شده بود .
دراکو : بلاتريکس !! خدای من بلا ... :bigkiss:
کینگزلی قبل از اینکه دراکو از پشت اون رو بغل کنه ، دست دراکو رو گرفت .
- کجا ؟!! اون بلا نیست که ... گیلدی خودمونه !!
دراکو :
کینگزلی سوت بلبلی زد و همه به سمت اون برگشتند .
درست بود ... اون گیلدروی بود که به خاطر موهای بلند دراکو از پشت اون رو اشتباه گرفته بود !!
گیلدی : دراک توئی ؟!
دراکو و گیلدروی به سمت همدیگه شیرجه زدند و همدیگه رو در آغوش گرفتن ...
- اهه ... گیلدی ول کن ... بابا گیلدی ولم کن ... من وزيرم زشته !
گیلدروی که همیشه عاشق این مجامع بی ناموسی بود تازه تونسته بود یکی رو پیدا کنه که با علاقه در آغوش اون قرار بگیره .
- گیلدی جون من ول کن ... غلط کردم !! چند تا مورد مناسب واست پیدا کردم ... جووون من ول کن ...
گیلدروی بالاخره راضی شد که دراک رو رها کنه .
ونوس هم به جمع اونها اضافه شده بود .
دراکو : صبر کن ببینم ... کینگی تو گفتی این زنته ؟! درست شنیدم ؟!
کینگزلی و گیلدروی صحنه رومانتیکی رو ایجاد کردند و گیلدی ادامه داد :
- درسته این زن منه ...
ونوس : بالاخره تو زن اینی یا این زن توئه ؟!
کینگزلی : والا اون موقع که ما وزير بودیم این قدر بی جامه پارتی تشکیل دادیم که یه بار همه افراد رو مرور کردیم ولی بالاخره بعد از مدتها گنج زندگی خودمون رو پیدا کردیم !
گیلدروی : درسته ... رفتیم قزوین و شعبه جدیدی ایجاد کردیم که بتونیم با همدیگه ازدواج کنیم !
دراکو :
در همین حال که مشغول گپ زدن بودند مرلین از WC در اومد !
کینگزلی : به به مرلین عزيز ... میبینم هنوز درمون نشدی ؟! چی شد بالاخره پات به بی جامه پارتی ها باز شد ؟!
مرلین که همیشه با کینگزلی مشکل داشت نگاهی به صحنه های بی ناموسی داخل انداخت و ادامه داد :
- نخیر ... داشتم رد میشدم گفتم فقط بیام از WC اینجا استفاده کنم .
گیلدروی : راستی دراک ، وزارتت رو تبريک میگم !
کینگزلی : دراکو تو باعث افتخار اسلی هستی ... راه ما رو ادامه دادی ... وزارت باید همیشه در اختیار اسليترين باشه !
مرلین : کینگی همون پسر یکی از کسایی بود که تو دوره اول وزارت کنار ما مقابلت وایستاد !
کینگی : درست میگه این پیر خرفت ؟
دراکو :
ونوس : گذشته رو ول کنید حالا ... الان مراسم شروع میشه ... این گیلدروی کو پس ؟!
گیلدی سر میزی نشسته بود و مشغول دادن امضا به بچه هایی بود که به سمتش یورش اورده بودن !
- شلوغ نکنید به همتون میرسه ... هی تو پسرم ، پیرنتو بزن بالا روی لباس زيريت امضا کنم !
... عزيزم تو یکی وایستا بعد از امضاها کارت دارم !
کینگی : بهتره بريم بشینیم تا مراسم شروع بشه ... مرلین وقت داری یه کمی با هم درد و دل کنیم ؟! دلم برات تنگ شده بود !
مرلین : هر جایی باشه مشکل نداره اما تو این خراب شده نباشه !
دراکو : خوب میتونید بريد تو میزهای رديف آخر بشینید ... اونجا بی ناموسی کمتره !
مرلین در حالی که مشغول شونه کردن ريش خودش بود همراه کینگزلی به سمت اون میز حرکت کرد و گیلدروی همچنان در حال امضا دادن به بچه ها بود !
( کی جا مونده دیگه ؟!
)