برادران حذب تقدیم میکند:
غولوم چپو، سیستم مره( قسمت دوم)بازیگران: همون قبلیا
با اضافه شدن:
دراکو مالفوی، در نقش پل!
و سرژ تانکیان در نقش خودش!
کارگردان، همه کاره و هیچ کاره:
آنیتا دامبلدور- مالفوی
--------
تصویر از دور داره جاده رو نشون میده که یه آدم با لباسای پاره پوره، که یه پرنده ی نارنجی رو شونشه داره راه میره. تصویر آروم آروم زوم میشه روی اونها و صدای صحبتهاشون هم شنیده میشه:
_ خب ققی جون! موگوفتی! مو چه کار کنم؟!
_ آهان! ببین ما میریم شهر! من اونجا یه دفتر دارم که با دوستام می چرخونمش. بعد اونجا... حواست کجاست غولوم؟
غولوم دستاشو سایه بون چشماش کرده بود و به خیل جمعیتی که اون دور دورا واستاده بودن، نگاه میکرد. ققی هم به ناچار، به اونجا نگاه میکنه و چون عدسیای چشماش حالت زوم دوربین داشتن، یه صحنه روی جمعیت زوم میکنه و مثل کالین میگه:
_ هییییییی! چه بیناموسی!... بدو غولوم! بدو که باید بریم اونجا ببینیم چه خبره! د یالا دیگه!
و غولوم که تازه به خودش اومده بود، به سرعت فضاپیمای هابل( نه واقعا سرعت سنج قحطی بود؟!) به سمت جمعیت شیرجه میزنه.
جای جمعیت:
همه خانواده های روستایی که توی دستاشون سطلای پر از شیر و ماست و پنیره، چارقد به سر و عصا به دست، جای پل تخریب شده که دو طرف دره رو به هم وصل میکرد، واستادن و با لهجه های خودشون دارن اعتراض میکنن!
غولوم یهو میپره وسط جمعیت و اوناها هم تریپ ظرف آب که یه سنگ می یفته توش، پخش و پلا میشن! و با نگاه" ای پسره چه پررو بیده!" بهش خیره میشن. البته غولوم استاد یابو آب دادن بود!
بعد ققی پر میکشه میره روی شونه ی همون پسر مو طلاییه که همه دارن به اون اعتراض میکنن و شروع به صحبت با اون میکنه:
_ چی شده پسرم؟... چرا ضجه میزنی؟ چرا میچرخه زمین؟ دراکو بگو چرا! تو فقط بگو همین!... اهم ببخشید! تعریف کن فرزند!
دراکو یعنی همون پسر مو طلایی با خشانت سرش رو تکون میده و میگه:
_ دهه! بابا من تازه می خواستم برای این دره پل بسازم! سفارش هم داده بودم، اما اینا یهو می یان میگن برو! بسه پل بودی! دخب یعنی چه؟ این چه وضعشه؟ من نقشه ها داشتم برای این پل. من با خیلی از شرکت ها مباحثه کردم! حالا ... !
یهو چهار پنج تا ریش سیفید میفید میریزن تو دایره و شروع به صحبت میکنن!
سعی میکنن ققی رو دور کنن که ققی میره توی جیب یکیشون تا بفهمه قضیه چیه!
دوربین یه ذره آسمون آبی، کلاغهای سیاه، سوسکهای زشت و فاضلابهای شهری رو نشون میده که چقدر بد هستند و باعث آلودگی زیست محیطی میشن، و باز برمیگرده روی اون چند نفر!
دراکو نفس عمیقی میکشه و میگه:
_ خیله خب! فعلا خودم پل میشم، تا اون موقع قوانین رو برای ساخت پل بعدی بهتون میگم.... خیله خب آقا ماچ نکن!... دهه! این کارای بیناموسی چیه؟ ... نکن آقا زشته!
تصویر برای مدت سیاه میشه و باز دوباره روشن میشه! دراکو در حالی که سرخ و سیفیده، خودش شده پل و راه اتصال این ور دره به اون ور!
خلاصه همه با اسب و الاغ و قاطراشون از روی دراکوی بدبخت رد میشن!!! آخر سر هم غولوم و ققی سریع از روش رد میشن تا زیاد دردش نگیره.
--- شهر!----
غولوم و ققی رسیدن دم دروازه ی شهر و بعد از یه مدتی که ققی هی کارت نشون میده و احیانا خشکه حساب میکنه، در دروازه رو باز میکنن و دوربین زوم میکنه رو چهره ی غولوم که از شدت تعجب و ذوق مرگی، مثل کفتر گرسنه ای هست که یهو می ندازنش توی یه ظرف پر از دونه! و بعد با دهنی بازی که اهالی زحمتکش علی آباد کتول اولیا سعی داشتند با بیل و کلنگ از روی آسفالت خیابون جمعش کنند، میگه:
_ مــــــــــــــــــاااااا ! اینجه چقد روشنه!... نمدنی ای جا ر برای کی چراغونی کردن؟!
ققی پوزخندی میزنه و در حالی که داره به یه ساحره چشمک میزنه، میگه:
_ معلومه عزیز من!فقط به خاطر ورود تو!
خلاصه غولوم هم به شدت ذوق مرگ میشه و جو گیزر، و با اون لباسای پاره پوره، خیلی شق و رق و عصا قورت داده شروع میکنه به راه رفتن و به هر کی هم که میرسه میگه" پس سلامت کو؟!"
----* یک ساعت بعد!*----
_ اینجه کوجیه؟!
دوربین میره روی یه ساختمون بزرگ و خوشگل و لوکس، که تماما سکوریته! حدودا 100 طبقه هست و خلاصه از اونایی که ماهی 700-800 تومن اجاره میگیرن!*
ققی با غرور و افتخار میگه:
_ اینجا دفتر حذبه!... تعارف نکن! بیا تو... د بیا دیگه، خجالت نکش!
و غولوم خیره به ساختمون، میره داخل. توس ساختمون عالم دیگه ای بود! یعنی اینقدر شیک و مدرن و خلاصه 20 بود، که اینبار اهالی زحمت کش علی آباد کتول سفلی وارد عمل شدند و فکش رو از روی کف زمین پارکت پوش جمع کردند.
خلاصه با یه مصیبتی وارد آسانسور میشن و غولوم میخواد دکمه ی 100 رو بزنه، که ققی میزنه پشت دستش و دکمه ی منفی 8 (-8) رو فشار میده و شروع میکنه به سوت زدن!
آسانسور تکون سختی میخوره و هلک هلک کنان میرسه به طبقه منفی 8! در باز میشه و تصویر یه مکان خراب و درب و داغون، که کفش پر از کاغذه و یه صندلی شکسته یه گوشه اش افتاده، و خلاصه تریپ شهر شام! رو نشون میده.
بیچاره غولوم باز فکش می یفته! ققی بدو بدو میره یه جک از توی صندوق خونه(
) بر می داره و میزنه زیر فک غولوم و خودش پر پر زنون، پیچ جک رو می چرخونه و بلاخره فک غولوم جمع و جور میشه!!
وقتی که غولوم به حالت عادی در اومد و یه قرص زیر زبونی حالش رو جا آورد، ققی سریعا گفت:
_ سرژ؟!... آهای سرژ!... کجا موندی بشر؟! بیا که مهمون داریم!!!
ناگهان خروارها ریش از زیر خروارها کاغذ نمایان شد! و به سمت ققی رفت! این خروار ریش، پر از پشه و احیانا شپش(
) بود و مشخصا سالی به دوازده ماه نه شسته میشد و نه شونه! خلاصه میره جلوی غولوم که داره بندری زنان غزل خداحافظی رو میخونه و با یه تکون عشوه ای سر( مثل این زنهای هندیا!) ریشها رو میزنه کنار و چهره ی نورانیش رو نشون میده!( البته تصویر میره روی سقف و لامپ 500! ولتی رو که بالای سرژ هست رو نشون میده!
)
سرژ با صدایی نظیر" ژوهاهاها" میگه:
_ سلام ققی!... این دیگه کودوم...( ققی سریع سرش رو میکنه تو گوش سرژ!) هان؟ اِ ؟ به به! سلام آقا غولوم گل! احوال شما؟!
و به صورت کاملا بیناموسی غولوم رو به حالتی بسیار تنگ(!) در آغوش میکشه!
تصویر عوض میشه و اون سه تا رو نشون میده که پشت یه میز کج و کوله و زهوار در رفته نشستن و دارن یه مجله رو ورق میزنن:
_ بیبین غولوم!... این دیگه ته سیستمیته!... یه دستار سبز می ذاری روی سرت و یه اخم چپ اندر غاز هم میکنی! ردای سبز یادت نره! همچین یه ذره هم باید خودتو کج و کوله کنی!! دیگه میشی بیستِ بیست!
غولوم فکر میکنه، یه ذره روی عکس دقیق میشه و میگه:
_ خب مو از کجا بدونوم که ای جواب مده؟!
ققی یکی میزنه پس گردن غولوم و با خنده میگه:
_ باب جواب میده!... یکی هست اسمش کوییرلینه(!)، از همین روش استفاده کرده و الان بهترین سیستم قرنه! قبول کن!
غولوم فکر میکنه و بک گراندش لبخند صغی جون میشه! بنابراین میگه:
_ باشه!... هر چی شما بگین!... ولی اگه بد باشه چی؟
سرژ نفس عمیقی میکشه و میگه:
_ اصلا آقاجان! ما دو تا رفیق داریم، یکیشون لباس فروشه، یکی دیگه آرایشگر! این کاتالوگ رو برمیداریم، میریم همونجا و هی تو ریختت رو عوض کن تا باب میلت بشه! اوکی؟!
غولوم دستی به ریش کم پشتش میکشه و یه لحظه جو ریش مرلین میگیردش
!! و بلاخره میگه:
_ قبول درم!... اوکه!
و هر سه تا عازم فروشگاه حمید و ادی میشن تا غولوم رو درست و حسابی سیستم کنند!!!
پایان قسمت دوم!
-------------
* باور کنید برای من قابل درک نیست که اجاره رو بالای این مقدار بگیرن! شرمنده!!!