_بچه ها ساكت باشيد ، به صف بريد بشينيد ، آروم آروم...
راجر يك چراغ قوه دستشه و هر كي از جلوش رد ميشه يكي ميزنه پشتش.
فنگ از جلوي راجر رد ميشه و راجر هم يدونه ميزنه پشتش ، فنگ قاطي ميكنه و در جا پاچه ي راجر رو ميگيره .
فنگ: بي تربيته مادر پدر !(عمو مادر پدر يعني چي؟)(عمو: نميدونم ، گمون كنم فحشه!)(عمو پس بيا بريم اين فيلمش بي تربيتيه به درد من نمي خوره)(عمو: خاك بر سر سوسولت كنن! بگير بشين بينيم باو!)
ملت ميريزن و پاچه ي راجر رو كه تا نزديك خشتك تو دهن فنگ بود مي كشن بيرون و قائله رو ختم به خير ميكنن.(عمو قائله ميدوني يعني چي؟)( عمو : فكر كنم همون نزديك باشه!)(نه عمو يعني يه چي تو مايه هاي دعوا )(عمو:ايول ، ختم به خير يعني چي؟)(يعني حل شد )
ادي از جلوي راجر رد ميشه و راجر يكي ميزنه پشت ادي ، ادي خوشش مياد و دوباره مياد جلوي راجر و ازش رد ميشه ، راجر هم باز يكي ميزنه پشت ادي(توجه شود كه پشت در اينجا كمر است و نه چيز ديگر ، آن هم ناحيه ي بالايي كمر) و ادي باز مياد جلوي راجر ، راجر شاكي ميشه و همين كه ادي مياد كه از جلوش رد بشه يخش رو ميگيره و ميگه:
_به روح اعتقاد داري؟
ادي: اگه خدا قبول كنه!
راجر: تو روحت! مرض! كوفت! مادر پدر ِ پدر مادر! مگه مرض داري هي مياي تو صف؟
ادي: آخه ياد برادر حميد ميفتم وقتي از جلوت رد ميشم!يه احساسي توي كمرم به وجود مياد ،درست مثل اون موقع ها!
همه:
راجر : برو بتمرگ رو صندلي فيلم الان شروع ميشه!
و سرانجام حميد كوچولو از جلوي راجر رد ميشه ولي چون راجر ديگه اينقد زده بود پشت بچه ها دستش در همون ارتفاع ثابت مونده بود و وقتي حميد كوچولو رد شد ، راجر خوابوند پس كله ي بچه مردم!
حميد كوچولو از شدت ضرب دست در جا بيهوش شد و افتاد جلو پاي راجر ، راجر كه گرخيده بود دور و برش رو نگا كرد و وقتي مطمئن شد كسي متوجه نشده حميد كوچولو رو با پاش سر داد طرف سطل آشغال و در سطل آشغال رو باز كرد و حميد كوچولو رو از كله فرو كرد تو سطل و درش رو بست . بعدش اومد نشست روي صندلي و شروع كرد به تيكه انداختن به دختراي رديف جلوييش....
===============روي پرده سينما =======================
ف مثل فيلم فارسي
كاري از ياور استاد
با تشكر از بچه هاي خوب خيابون فلاح.
بازيگران:
سرژ .................... مَُري تايگر!(Mori Tiger)
فنگ .................... ميثم كثيف
ققي .................... حسن سيرابي
ادي ..................... جواد سوسول
و كليه ي آبجي هايي كه پايه شدن تا ياور اين فيلمو استاد كنيم!.
مرتضي با يك سيبيل تپل جلوي در خونه ي ته كوچه س . كلون در رو ميزنه و ميگه:
_ ننه منم مرتضي! دِ وا كن اين بدمسبو!
چند دقيقه بعد يك پيرزن زشت كه شبيه كريچر بود ( خود كريچر ننه ي مرتضي رو بازي كرده) در رو باز ميكنه ، بر ميگرده و در حالي كه به سمت حوض وسط حياط ميره ميگه:
_ اون ريفيق نا ريفيقت ، اون بچه تابلوه! اسمش چي بود؟ آها ميثم كثيف اومده بود پِيت! (Peyet)كاكوچش كردم رفت! چيكارت داشت؟
مرتضي در حالي كه لب حوض نشته و آب به سر و صورتش ميزد گفت:
_يحتمل پي امونتيش اومده بوده! خودم ميرم سراغش شرشو ميكنم....ننه....ننه.....دِ ننه اوهوش!! تو باغي؟
ننه: اوهوش هفت جد و آْبادته! بي پدر! تو فرك (فكر) اين دختره بودم ، بيا همينو بيگير اينقد عذاب به جونم ننداز!
مرتضي شاكي ميشه و ميگه:
_ باز اين گلابي رو چسبوندي بيخ ريش ما!؟ ...بزا راحتت كنم ! من خاطر كس ديگه اي رو مي خوام! من گلي رو مي خوام.
================== سالن سينما ======================
ادي وسط پشم بون مك...ببخشيد مك بون پشمالو و آوريل نشته و يه دستش تو پشماي مكه و يك دستش توي پاكت چيپس آوريل.
ادي : مكي جونم ! ميري برام يه شيرموز بخري؟
آوريل كه چه مي خواست چه نمي خواست صداي ادي رو ميشنيد با شنيدن كلمه ي شيرموز جوش مياره و در جا ميزنه تو گوش ادي.
ادي: پشه بود؟
آوريل : آره ، خيلي هم وزوز ميكرد بي پدر!
ادي يك چيپس ورد ميداره و ميگه:
_ طعم شيرموز نداره چيپس ،نه؟
آوريل اينبار قبل از اينكه جوش بياره اول يدونه ميزنه تو گوش ادي و بعدش وقتي جوش مياره مي خوابونه تو شيكم ادي .
ادي پنج دقيقه در همون حال خم ميشه و شيكمش رو فشار ميده و هيچ حركتي نميكنه ، بعد از پنج دقيقه خيلي ريلكس بلند ميشه و ميگه:
_ اوليش پشه بود ، دوميش رو هر چي تو اين مدت فكر كردم نفهميدم ، چي بود!؟
آوريل :
_ خودِ ديوونت بود! ديوونم كردي! بمير راحت شيم!
آوريل پا ميشه و پاكت چيپسو پرت ميكنه تو صورت ادي و ميره هشت رديف اونور تر در دورترين نقطه از ادي ميشينه.
كمي اونور تر ، فلور سرش رو گذاشته رو شونه ي بيل و با موبايل بيل ور ميره و بيل هي پفك ميزاره تو دهن فلور .
فلور: بيل؟!
بيل : بله عزيزم؟
فلور : اين صداي كوييرل تو موبايل تو چيكار ميكنه؟
بيل: مگه چيه! دختر كه نيست حالا اينجوري ميگي!
فلور : نه ، ولي داره ميگه بيل، بيل ، دوست دارم! دوست دارم . يعني چي؟
بيل : تو اول برو كتابو بخون! پاشو برو بابا مفت خور!
و يدونه ميزنه پس كله ي فلور ، فلور هم قاطي ميكنه ميره هشت رديف اونورتر ، در دورترين نقطه از بيل.
در كمي اونورتر ، ققي و سرافينا دست انداخت گردن همديگه و از زندگي با هم لذت ميبرن.(زندگي؟!)
سرافينا : نه اونجا پاكت چيپسه ! اون يكم راست تره!
ققي : تاريكه ببخشيد نمي بينم ، خب حالا كه چيپسه يكم بخوريم .
ققي : خوشمزه س تو نمي خوري؟
سرافينا : قرار بود چيكار كني؟
ققي : آها ، اوووم...
سرافينا : نه خنگه! اون چطوري ميتونه باشه؟ اون بسته ي پفكه ، ولش كن ، اون يكم بالا تره!
ققي : بخدا تاريكه ! پفك كه دوست داشتي ! نمي خوري؟
سرافينا: من ديگه باهات سينما نميام!
ققي : خب باشه! بزا ببينم...
سرافينا : واقعاً اينقد سخته پيدا كردنش؟ دستتو از تو اون جعبه ي شيريني بكش بيرون ، ماله مامانيناس! ...اه همش فكر شيكمتي ! پس من چي!
ققي : من ديگه سير شدم! مرسي
سرافينا شاكي ميشه و كيسه ي خوراكي ها رو ميكشه رو سر ققي و ميره هشت رديف اونور تر ، در دور ترين نقطه از ققي.
در كمي اونورتر ، سرژ و فنگ در حال خوردن آبگوشت هستن.
سرژ : تيليد كنم برات؟
فنگ : نه من تيليد دوست ندارم ، آبشو بزا بريزم تو كاست من مي خوام گوشت كوبيده بخورم!
سرژ : كاسم كه جا نداره ، بريز زير صندلي.
فنگ قابلمه رو ورد ميداره و آبشو ميريزه زير صندلي راجر . و شروع ميكنه به كوبيدن قابلمه!
_تق توق تق تق توق تق تق تق توق توق تق! (صداي گوشت كوب كه ميخوره تو قابلمه)
ملت: خفش كن!
ملت : چه غلطي دارين ميكنين؟!
سرژ : آآآآآآآآا( صداي گلاب به روتون آروغ)
ملت: هووووووووووووق!
ملت بانوان: بي پرستيژاي عمله!
فنگ : چقدر اين مردم بي احساسن! احساس سگ شرف داره به اينا!
و شروع ميكنه به لمبوندن گوشت كوبيده با پياز .....
دخترايي كه جلوي راجر نشسته بودن در مرز انتهايي تور شدن بودن كه احساس خيسي در زير پاشون كردن ، بدون ذكر جزيئات نفري يكي زدن تو گوش راجر .
يكي از دخترا : كثافت! بي كلاس ! بي جنبه! برو پوشك ببند بابا ! تو رو چه به دختر بازي!
راجر زير پاشو نگا ميكنه .
_بخدا كار من نيست! خب نه ... همش نيست!
================== ادامه ي فيلم روي پرده سينما ============
ننه جوري كه انگار آتيشش زده باشن از جاش پريد و گفت:
_ چش سيفيد بي حيا! حرومت بشه شيرم! تو غلط اضافه كردي خاطر خوا گلي شدي! تو بيجا كردي! خان داييت بفهمه جفتمونو ميزنه سر علم تكيه ش ، چهلم آقا تو محل ميگردونه! گلي نانوشته ماله حسنه! دل من و تو نيست كه!
مرتضي شاكي ميشه ميزنه از خونه بيرون و ميره خونه خان دايي ، دست گلي رو ميگيره ميكشتش تو حياط و داد ميزنه:
_ منو مي خواي؟
گلي كه از ننه هم زشت تر بود و خيلي شبيه ولدي بود( نقش گلي رو هم خود ولدي بازي كرده) فقط زل ميزنه تو چشاي مرتضي .
مرتضي : منو مي خواي؟ يه كلمه! آره يا نه!
گلي من و مني ميكنه و ميگه:
_آ..آر..ره ؛ آره....
مرتضي گلي رو ميزنه زير بغلش و ميبنده ترك موتور براوو ش و به سمت شمال حركت ميكنه.....
پايان.
====================سالن سينما=====================
سرژ كه كنار فنگ نشسته بود هنوز منتظر بود تا بقيه ي فيلم بياد ....
فنگ : اوهوي؟!! ....سرژ پاشو بريم! تموم شد!...
سرژ هنوز مشغول خوردن آبگوشت بود و چشم از پرده بر نميداشت.
فنگ: سرژ ! پاشو بابا! تموم شد! پاشو بريم ، همه رفتن ...
سرژ : پس جواد سوسول چي بود اون اول زدن! اسمشم نياوردن تو فيلم كه!
مسئول سالن : آقا حرف سياسي نزن پاشو گورتو گم كن برو!
سرژ و فنگ هم از سالن بيرون ميرن ، مسئول سالن در رو ميبنده .
.
.
.
پايان
========================تيتراژ========================
يا ها ها ها ها ياي! يا ها ها هاي!
عشقتو بخورم ها ها ها ها ي!
نازتو برم جيگر طلاااااااااهاهاهاه!
خواننده :عليرضا اختياري.
====================سالن سينما ====================
_تق تق تق!(صداي در)
مسئول سالن مياد و در رو باز ميكنه.
راجر پشت دره.
راجر : ببخشيد برادر ، بي زحمت دست كن تو اون سطل آشغال بچه ما رو بده بريم! نوكرتم!
مسئول :
راجر :
=================================================