ملت خسته محفلی هری راگرفته اند که نرود بزند دامبلدور رابکشد:
-بذارمن برم بزنم لهش کنم چرتو پرت میگه!!!
-هری راست میگه
همه:خفه شو بابا رون
دامبلدور عین یک موجود مشنگ دارد به همه نگاه میکند که درهمین حال گرنجر درحالی که ازشدت علاقه به عوض کردن پوشک تامبالی به رنگ سبززیتونی درامده همراه تامبالی واردمیشود:
-بیااینم پسرت
-پسرم؟ولی تامبالی که دختربود!!!
ملت محفل:
دوباره ملت محفل اینبار سعی میکنند گرنجررابگیرند که نرود بزند مدیریت محترم مدرسه راباخاک یکسان کند
-----------------------------------------------------------------
-مساله خیلی حادیه...
-اصلا نمیشود درست تصمیم گیری کردیک حرکت بکنی مرده ای...خیلی سخت است
-هوم(احتمالا یکی از اعضای تازه وارد سایت بوده این)
-اوهوم(این یکی هنوز تائیدشناسه نشده اینجاچکارمیکنه؟
)
بالاخره بلیزبا ترس ولرز دستش راجلومیبرد وحرکتش میدهد:
-خوب...نوبت توست...
انی مونی ازاین لبخند شیطانیها میزند وبا دمپایی محکم میکوباند روی صفحه شطرنج:
-هااا مات وشدی!!!
همه:
بلیز:
-نون مات شد
آنی مونی نون رو مات کرد
!!!!
انی مونی مسلما فرارمیکند چون گل گوشتخوارشوخی نیست خدایی گوشتخواراست والان گرسنه بنظرمیرسد
ملت اسلی درتالار خودنشسته اند وهرکس به کاری مشغول است ولی مشغولیت رودولف خیلی زیاداست چون دارد کتابی با عنوان "چطور زن ذلیل باشیم" مینویسد:
-رودی پاشو بریم ددر
-زنم باید اجازه بده
-رودی پاشو بریم بیرون
-زنم باید اجازه بده
-رودی الهی بری زیرتریلی 19چرخ خبرمرگت پاشو برو بمیر
-زنم باید اجازه بده
همه:
زن ذلیل بوق!!!
رودی:
هرچی زنم بگه!!!
رودولف آهی میکشد وقلم پرش رادرحلق آنی مونی فرومیکند بعد متوجه میشود اشتباه کرده وقلم پررادرحلق یک بدبخت دیگری فرومیکند...درهمین احوالات دربشدت بازمیشود وبلاتریکس همراه مانتی وارد تالار میشود...ملت تا میایند حرف بزنند یک چیزی مشابه موشک ازجلویشان رد میشود:
-الهی عزیزم دلم برات تنگ شده بود
-
من فقط ده دقیقه بیرون بودم!!!!
-
-
مانتی میرود بغل عمو ولدمورت مینشیند وبرایش شیرین زبانی میکند:
-عمو ولدمورت...مانتی امروز دوازده تا مشنگ خورد مانتی موسیقی گوش کرد مانتی بتهوون دوست داره خیلی خوشمزه بود چرا دیگه بتهوون نداریم عمو؟
-تقصیررودولفه
-بابا بره زیرگل الهی!!!
درهمین احوالات ازاون بالا کفتر...نه جغدمیایه ویک نامه میگذارد کف دست ولدمورت ومانتی اورامیخورد(جغدرومیخوره نه نامه رو!!!)
-هوم...مرگخوارها جمع بشوند اینجا...
پیرامون این دستور همه جمع میشوند اینجا:
-
گفتم مرگخوارها!!!
بروبچش الف.دال هم میایند تو:
-
مرگخوارها!!!
-بابا آنی مونی برای هممون پیام شخصی داد بیائیم بماچه!!!
لرد:
آنی مونی:
بعدازاینکه مانتی وگل گوشتخوار برای مردم سخنرانی کردند همه فرار کردند ومرگخواران واقعی ماندند!!!
-اینجا یک نامه آمده...رودولف یقه بلیزروول کن...یک نامه امده که گویا دامبلدور شبیه سازی شده...بلیزیقه رودولف رو ول کن دارم حرف میزنم...دچار فراموشی شده یابقولی برعکس شده چون همه چیزرابرعکس میپندارد...بلاتریکس شوهرتو جمع کن اعصابمو خرد کرد!!!
-جمعیوس
-
-خوب پاشید بریم ببینیم جریان چیه...بلیز میکشمت رودولف رو ولش کن!!!
-نون بااین بی فرهنگها صحبت نکن!!!
همه:
بالاخره همه اجمعین مرگخواران به سمت تالار گریف براه می افتند...بیرون تالار اجمعین محفلیها جمع شده اند ودارند داد وبیداد میکنند ولی وقتی ملت همیشه قهرمان اسلی را میبینند که عین سربازان راین دارند میایند ساکت میشوند!!!
محفلیها:
ملت همیشه قهرمان مرگخواران:
همه بدون هیچ گونه صحبتی میریزند سرهمدیگرکه باهم سلام علیکی دوستانه انجام بدهند
ادامه بدید...که من خراب میکنم؟؟؟؟