سخنی با ناظر: وقتی هری داره بار اول میره هاگوارتز عکس این شخصیت رو تو شکلات قورباغه ای می بینه بنابراین شخصیت ساختگی نیست. تاییدش کن. راستی وقتی خواستی پستو ویرایش کنی این تکه اولشو بی زحمت پاک کن. پستو زشت میکنه. حالا برو معرفی رو حالشو ببر.
----------------------------------------------------------------------
نام کامل: کاهن کالیوس کانفیوس کلیندا
نام ساده: دوستانش او را کِلی یا کالی صدا می زدند.
لقب: در صومعه او را سر الیاس لنسلوت سزیمو می خواندند(تقصیر ناظره اگه اون معرفی قبلیمو تایید می کرد، اینقد کرم نمی ریختم)
سن: 27 سال
نام دیر: هافلپاف
چوب جادو: سیزده اینچ چوب سپیدار سیاه (!) و یک تار موی تسترال
چوب جارو: تو صومعه هر چوبی را می توانست استفاده کند.
ظاهر: قد عادی، موهای سیاه بلند که دو طرف صورتش میریزد، چشمان تیره شکلاتی
رفتار: سابقا شوخ طبع و ساده بود. در کل خوش برخورد بود ولی وقتی ناراحت بود زبان تلخی داشت. بعد از گوشه نشینی در صومعه کمی خشن و به طرز عجیبی کم حرف و ساکت شد. گفته می شود دو سال تمام به جز جواب سلام هیچ حرف دیگری نزد.
علایق: شکلات، یونیفرم صومعه، صومعه ای که راهبه ها در آن مقامی بالاتر از آشپزی نداشته باشند، انتقام گرفتن از «ه» جماعت، اختراع طلسم، طلسم های کمیاب
توانایی ها و نکات خاص:
1- در اکلیومانسی مهارت کامل دارد، قبل از ورود به صومعه در حال یادگیری لژیومانسی بود که با ورود به صومعه آن را رها کرد.
2- در صومعه با یکی از فرشتگان مقرب به نام عزرائیل طرح دوستی ریخت. (هر گونه سفارش برای جلو انداختن نوبت شما را پذیراییم!)
3- ممکن است به طور ناگهانی تغییر کند. مثلا در اوج شهرت و محبوبیت، و در حالی که سه سال برای یادگیری لژیومانسی وقت گذاشته بود، تارک دنیا شد و ناگهان تصمیم به خروج از صومعه گرفت.
4- استعداد خوبی برای اختراع و ابداع چیزهای نو دارد. (شاید داشت! لااقل قبل از ورود به صومعه داشت.)
مختصری از سرگذشت:
در کودکی در خانواده ای نسبتا فقیر بدنیا آمد. پدر و مادرش را در سه سالگی از دست داد و در صومعه ای به نام <سر سندباد سفیدکلاه> بزرگ شد. بعدها در حالی که از دار دنیا فقط یک چمدان و یک قورباغه داشت، وارد مدرسه هاگوارتز شد. در مدرسه از شاگردان محبوب دامبلدور بود و به همین خاطر بعدها ایشان به وی اکلیومانسی یاد دادند. از سال چهارم شروع به ساخت انواع شکلات کرد که فروش خوبی نیز داشتند. فلورین فورتسکیو اتاقی در مغازه اش به او داد واز آن پس تابستانها را در کوچه دایاگن می گذراند. یک سال بعد از ترک مدرسه با پول خوبی که از فروش پشمک ریش دامبلی* بدست آورد، نیمی از مغازه هانی دیوک در هاگزمید را خرید. دو سال بعد با اختراع شکلات های قورباغه ای در اوج شهرت بود. اما یک سال بعد ناگهان روند ماجرا عوض شد. در یک مصاحبه از وی پرسیدند که چطور چنین طعم شیرینی در شکلات های قورباغه ای به وجود آورده است. وی در پاسخ گفت: <من فقط سعی می کنم شکلات رو به شیرینی دایانا، نامزدم بسازم.> بعد از این مصاحبه دایانا نامزدش از وی جدا شد و گفت که کالیوس او را به قورباغه تشبیه کرده است و حتی وقتی کالیوس تلفن، نه ببخشید وقتی از طریق شومینه با او ارتباط برقرار می کرد، دایانا وانمود می کرد که می خواهد پاتیل را روی شومینه بگذارد و سعی می کرد با پاتیل به سر او بکوبد. بعد از این اتفاق کالیوس پی برد که دنیا چقدر نامرد است و دیدش نسبت به دنیا عوض شد. (عده ای می گویند این اتفاق به این خاطر افتاد که او لژیومانسی یاد گرفت و فهمید که نامزدش از مدت ها قبل در فکر جدایی از او بوده) بنابراین وی از زندگی عادی دل برید، قورباغه اش، ترور، را به الگی لانگ باتم، دوست دوران مدرسه اش داد، سهامش رادر هانی دیوک و کارخانه تولید شکلات های قورباغه ای به شرکایش بخشید (که به همین خاطر عکس وی را در کارت های شکلات قورباغه ای گذاشته اند) و ویلای بزرگش در لیورپول را به صومعه ای که در آن بزرگ شده بود، بخشید. از آن پس این صومعه به نام <سنت علاءِدین چراغ به دست> ادامه فعالیت داد و کالیوس نیز در همان صومعه به مراقبه مشغول شد تا شاید مرحمی برای خشمی که در وجودش ریشه دوانده بود بیابد ولی اکنون دریافته که تنها چیزی که در این مدت بدست آورده، دریاچه ای از خشم است، پشت سدی که لحظه به لحظه نازک تر میشود. بنابراین صومعه را ترک کرد تا به محفل ققنوس بپیوندد و خشمش را روی سر ولدمورت و پیروانش تخلیه کند.
-------------------------------------------------------
این جور که دوستان گفتن بعد از معرفی شخصیت شناسه نمایشی خود به خود تغییر می کنه. لطفا شناسه نمایشی جدید رو <کالیوس کلیندا> ثبت کنید.
تا اونجایکه یادمه این شخصیت رو تو کتاب نداریم.لطف کن شماره فصل و صفحه رو بنویس در صورت دیدن همچین شخصیتی در کتاب شما تایید میشید.موفق باشیکتاب هری پاتر و اکسیر - نشر روزگار - ترجمه فریدون قاضی نژاد - فصل 6 سفر از سکوی نه و سه چهارم - صفحه 149 :
نقل قول:
سرانجام چشمش را کاهن کلیندا که بینی اش را می خاراند، برگرفت تا یک برتی باتر با هر طعمی را باز کند.
می دونم فقط یه اسم خالی اومده ولی خب خیلی از باقی شخصیت ها هم فقط یه اسم خالین. و اون نام کامل رو هم خودم ساختم تو کتاب فقط نوشته کاهن کلیندا
متاسفانه چنین اسمی تویه هیچ کدوم از سایت های منبع هری پاتری وجود نداره و تویه لیست شخصیت ها هم نیست. لطفا یه شخصیت رو از لیست شخصیت های سایت انتخاب کنید
ویرایش شده توسط سر الیاس لنسلوت سزیمو در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۵:۱۶:۵۶
ویرایش شده توسط سر الیاس لنسلوت سزیمو در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۵:۲۲:۲۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۹:۳۷:۰۵
ویرایش شده توسط سر الیاس لنسلوت سزیمو در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۲۱:۰۱:۲۵
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۴ ۲۳:۴۴:۲۹