برو کنار ببینم ...
ماندی و استر در پله هایی که رو به دفتر آلبوس بود به هم تنه میزدند تا زودتر برسند توی دفتر دامبل...
_آیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
استر یک تنه محکم زد به ماندی و اونم از پله ها پرت شد پایین ...
دامبل در دفتر خودش نشسته بود و منتظر استر و ماندی بود که با هم وارد شن ولی فقط استر وارد شد ...
_پادمور فلچر کوش؟؟؟
_الان میاد...
5 دقیقه بعد ماندی با سر و دست باند پیچی شده پیداش میشه !!!
_خب بشینید !!!
استر به سرعت نشست و صندلی ماندی رو برداشت ....
بوم....
هیکل افتاد زمین و خانه ی شماره 12 به لرزه در اومد !!!
دامبل سرشو تکون میده و میگه:
میشه بس کنید !!!
ماندی به استر نگاه میکنه و زیر لب دری وری میگه !!!
_خب ببینید شماها شخص مهمی رو گرفتید معاون ولدمورت رو!!!متاسفانه این هم خوبی داره هم بدی !!!
استر و ماندی با تمام وجود به حرفهای دامبل گوش میدادند !!!
_اهم ... خب ببینید خوبیش اینه که میتونیم هر چی ازش بخوایم بپرسیم و مطمئنا باید جوابمون رو بده !!! و بدیش اینه که اگر مرگخوارا بفهمن مطمئنا برای نجات این دختره میان !!!! در نتیجه شما دو تا برین پایین و هر چه سریعتر ازش حرف بکشید ... تا مرگخوارا برای نجاتش نیومدن....
استر و ماندی هر دو سری تکون میدند و از دفتر دامبل میرن بیرون و به سرعت به سراغ آرمنیتا میرن !!!
جسی چشم های آرمینتا رو بسته بود که نبینه دوروبرش چه خبره ... استر وارد اتاف میشه و همه چیزو از نظر میگذرونه !!!
_چرا اینو بستینش؟؟؟
استر به سرعت از جلوی در میره کنار و به سمت آرمینتا میره ... و چشم های اونو باز میکنه ... البته دستاش به صورت جادویی بسته شده بودند و چوب دستیشم در دست آلبوس بود ... ماندی پشت سر استر وارد میشه و میگه: خب ... شروع میکنم... آرمینتا چطوری ولدی در دو جا مشاهده شده ؟؟؟
_هیچی نمیگم مطمئن باشید !!!
_دختره ی پررو ...
جسی این رو گفت و اومد جلو که آرمینتا رو بزنه ولی استر اونو گرفت و گفت:
جسی جسی آروم آروم ... باید درست بریم جلو با زدن این هیچی درست نمیشه !!
جسی که همچنان عصبانی بود گفت:
آخه به خاطر ارباب این بود که توی هاگزمید این همه کتک خوردیم ....استر برو کنار بزار بزنمش !!!
_نه بس کن دیگه جسی ...
دارن این رو با فریادی گفت ... گویا اونم دل خوشی از آرمینتا نداشت .... ولی خودشو نگه داشته بود ... ولی جسی هنوز آروم نشده بود ... تا اینکه استر گفت:
جسی ببخشید ...
سپس چوب دستیشو به سمتش گرفت و ورد آرامش بخشو بر زبان آورد .... جسی به شدت آروم شده بود !!!
استر رو به آرمنیتا کرد و گفت:
میگی یا اینکه از یک در دیگه وارد بشیم ...
_امکان نداره از من چیزی بشنوید !!!
ماندی از خستگی روی صندلی راختی محفل ولو شد و گفت:
مشکلی نیست آرمنیتا ... تو اگر نگی جون خودتو از دست میدی و مرگخوارانم و خود ولدی هم هیچ ارزشی برات قائل نمیشن !!!
انگار آبی بود بر روی آتش ... قیافه ی آرمینتا تغییر کرده بود و حالت عصبی خودشو از دست داد بود ... استر که شجاع تر شده بود جلوتر رفت و گفت:
آرمی فلچر درست میگه اونا هیچ ارزشی برات قائل نمیشن !!! پس میتونی به ما بگی چطوری ولدی در دو جا دیده میشه !!!
آرمینتا ساکت بود و چیزی نمیگفت!!!
_آخ!!!!
استر روی زمین ولو شد و پاشو گرفته بود ... آرمنیتا که بازم چهرش شیطانی شده بود با لگدی از استر پذیرایی کرده بود ...
*10 دقیقه بعد*
_خودت خواستی آرمینتا هیچ کس اینو نمیخواست ...
چهره ی آرمینتا عوض شده ... پای چشمش ورم کرده بود و گوشه ی لبش خونی شده بود ...
_اگر نگی بدتر از اینها اتفاق میفته ...
شپلخ.....
چوچانگ که تازه از راه رسیده بود سیلی محکمی نثار آرمینتا کرد ....که باعث شد خونریزی لبش بیشتر بشه !!!!
تق!!!
_رومسا وارد اتاق شد و مستقیم به سمت آرمنیتا رفت .... استر خواست جلوی اونو بگیره ولی دید فایده نداره ... رومسا مستقیم به سمت ارمنیتا رفت و ....
_کروشیو .....
ملت محفل به صورت عجیبی در جای خودشون خشک شده بودن ...
آرمینتا از درد به خودش میپیچید و فریاد میزد .... رومسا همون طور که طلسم رو اجرا میکرد به لوییس اشاره کرد....
لوییس هم از باز بودن دهان آرمینتا استفاده کرد و....
_عالی بود رومسا ....
_فکرت حرف نداشت ...
لوییس در معجون راستی رو بست و گوشه ای نشست ...
استر که هنوز در شک بود سریع به سمت آرمینتا رفت و پرسید:
چطوری ولدی در دو جا پیداش میشه؟؟؟
_با استفاده از دستگاه کپی برداری ...
این بار ماندی پرسید :
دستگاه کجاست ؟؟؟
_توی جنگل آمازون و در داخل خانه ای که مرکز جنگله !!!
ماندی لباسشو پوشید و گفت:
همه حاضر شین !!!
==========================
شخص بعدی که ادامه میده !!!
بچه ها رو به سمت جنگل امازون هدایت میکنه ... دقت کنید رسیدن به اون دستگاه و نابود کردنش اصلا آسون نیست با دو تا پست و اینا نمیشه اونو نابود و رسید بهش !!!
در بین راه مرگخوارا مزاحمت ایجاد میکنن !!! و با محفلی ها درگیری پیدا میکنند !!!
سوالی بود در خدمتم !!!