هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:  ایزابل مک‌دوگال    1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۱۷ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۴ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از گاراژ اجاس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 130
آفلاین
قورباغه ی سبز،بر روی چمدان نشسته بود و با چشمان گرد و بزرگ خود به تلویزیون مینگریست.
کودکی خرده سنگ ها را از روی زمین برمیداشت و شوخی شوخی،به طرف قورباغه ی سبزی پرتاب میکرد.انقدر شوخی شوخی پرتاب کرد که قورباغه ی سبز،جدی جدی مرد.


قورباغه ی سبز با قاطعیت کانال تلوزیون رو تغییر داده و مبهوت مستند حیات وحش میشود.
انسانی پیراهن سبز بر تن کرده و در حالیکه تگرگ هایی به اندازه ی توپ تنیس به سرش برخورد میکنند؛سعی بر یافتن پناهگاهی دارد.
در همان نزدیکی،کودکی بر اثر فرود آمدن تگرگی بر سرش،مرده است و خون از کنار لبس به پایین جریان دارد.


-گزارش ها حاکی از آنست که ایشان به نوع جدید از اسکیزوفرنی مبتلا هستند.ما پیشنهاد میکنیم که بستری شوند.

قورباغه همچنان جلوی تلوزیون نشسته....و به آن خیره شده است.
------------------------------------------
برای درک این پست،باید اسکیزوفرنی داشته باشید.


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۷ ۰:۲۱:۴۸

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
روی صندلی راحتیش نشسته بود و با دقت به اخبار روزنامه نگاه میکرد. قورباغه شکلاتی دیگری از روی میز برداشت و با لذت تمام بلعید. یکی از چشمانش بر روی متنی در زیر تیتر ثابت مانده بود."... گزارشات چند روز اخیر حاکی از آن است که یکی از مهمترین مقام های امنیتی وزارت سحر و جادو ناپدید شده است.تمامی نیروهای پلیس ماگلها به پیشنهاد کاراگاهان به دنبال مردی میگردند که با خود صندوق بزرگی را حمل میکند که بر روی آن هفت قفل وجود دارد. برخی از شاهدان گزارش داده اند که فرد ناشناسی در حالیکه چمدان عجیبی را در هوا معلق ..." چشمش را از متن برداشت و به یاد خاطره خودش در چند سال گذشته افتاد زمانیکه شخص دیگری به جایش زندگی میکرد و یا شاید شخص دیگری به جای الستور مودی...
به آن سوی اتاق نگاه کرد. در آن سوی در، درست در زیر پله ها و در داخل صندوق، مردی خوابیده بود که بنظر میرسید مدتهاست مرده است.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

Victor Janathan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۲ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
-----------------------------------------------------------------
تصوير بزرگ جادوگري از مقامات وزارت سحر و جادو بر صفحه ي اول پيام امروز خودنمايي مي كرد. اخبار صفحه ي اول پيام امروز در باره ي سخنراني اين فرد بود. تيتر گزارش كه با خط درخشاني نوشته شده بود ميگفت: صبح امروز وزير سحر و جادو با قاطعيت تمام حكم را صادر كرد. ادامه در صفحات 24 . 25 .
اخبار تا كنون بار ها و بارها در تلويزيون ماگل ها هم پخش شده بود. البته با حفظ قوانين رازداري جامعه ي جادوگري.
وقتي به صفحه ي 24 و 25 نگاهي مي انداختي با تيتر كوچك زير مواجه مي شدي: " وزير سحر و جادو: هركس محتوايي كتاب 7 را افشا كند خودمان ماموران وزارت خانه را مي فرستيم تا او را به قورباغه تبديل كرده و تا دو هفته بعد از كتاب در باغ وحش ملي جادوگري شهر لندن نگهداري شود."

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۶ ۲۰:۵۵:۰۳


داستانواره(بازی با کلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۹ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۰ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
______________________________________________
نام داستانواره : استاد جدید دفاع دربرابر جادوی سیاه
میشد گفت هنگام حرف زدن مک گانگال َهری لحظه ای سبک دامبلدور را شناخت:
_"خوب...واما امسال......امسال دو تغییر کوچک در کادر آموزشی مدرسه داشتیم..........در درس تغییر شکل..... از جانب کادر آموزشی به پروفسور تانکس خوش آمد میگیم........و در درس دفاع در برابر جادوی سیه.....پروفسور لوپین لطف کردن و دوباره به جمع ما پیوستن.....پروفسور لوپین...متشکریم از اینکه پیشنهاد مارو پذیرفتین."
تشویق دانش آموزان ...مخصوصا دانش آموزان سال چهارم و بالا تر همه را مبهوت میکرد. شاید این بلندترین تشویقی بود که هاگوارتز در ابتدای سپتامبر به خود میدید....
"هی...هری.....چرا لوپین بهمون نگفته بود......"
"فک کنم تانکس خیلی خودشو نگه داشت....از وقتی از وزارت اومده بود بیرون همش میخواس لو بده...."
به نظر میرسید مراسم به پایان رسیده باشد . هری بلند شد و از رون پرسید:
"رمز جدید چیه"
رون خمیازه کشان به دنبال هری به راه افتاد .
" قورباغه قرمز شمالی...هه"
"هی رون.....تو الان نباید بری بخوابی...مقامتو یادت رفته ......مثلا سرپرستی ها"
این هرماینی بود و چنان با قاطعیت این را گفت که حتی یک گریفیندوری هم جرات مخافت با او را نداشت.
هری به تنهایی از پله ها بالا رفت تا به برج گریفیندور رسید.. در رمز را گفت و بدون هییچ توقفی در اتاق مشترک به سمت خوابگاهش پیش رفت. هنوز هیچکس به خوابگاه داخل نشده بود . بر روی تخت نرم پرده دارش افتاد و به فکر فرو رفت. کاری که رون و هرماینی دو هفته تمام او را از انجامش باز داشته بودند.
آیا باید چمدانهایش را میبست و به دنبال جان پیچ ها میگشت؟,فرار میکرد؟, یارگیری میکرد؟, به وزارت خوانه میپیوست؟ یا دستان بر هم میگذاشت و انگار نه انگار؟
بیشتر از همه برای ماگل ها ناراحت بود طبق آخرین اطلاعاتی که از اخبار تلویزیون جدید ویزلی ها بدست آورده بود, تا به حال چهل و شش مشنگ به قتل رسیده بودند. گزارش محفل نیز او را حسابی به هم ریخته بود . دیگر چه میتوانیست بکند جز اینکه صدای خر و پف نویل_که هری نفهمید او کی وارد شد ـ را آوایی خواب آور تلقی کند و در دنیای رویاهایش برای صدمین بار ولدمورت را نابود کند.

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۷ ۷:۳۰:۵۰


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مبهوت به وی نگاه کرد،هنوز هم باور نمیکرد که وی همچین پیشنهاد بزرگی را برای همچین مقام بالایی رد کرده باشد.
شخص مقابلش شکلات قورباغه ای رو برداشت و آرام در دهانش گذاشت.
آن شخص برای دومین بار با قاطعیت به فاج جواب داد:
با اینکه اخبارش در همه جا پیچیده ولی من قبولش نمیکنم!
آلبوس دامبلدور دوباره پیشنهاد فاج را برای وزارت رد کرد.


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۶:۱۵:۲۰



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۶

فلورین فورتسکوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳ دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۰
از بستنی فروشی کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 86
آفلاین
ويكتور كرام يه جاروي پرنده داشت كه همه از ديدن اون مات و متحير مي شدند!!!!
يه روز كه توي سرسرا جشن جاروي پرنده بر پا كرده بودند ، ويكتور جاروي پرنده ي بزرگ و قشنگش رو برد به اين جشن بزرگ. اتفاقا دراكو مالفوي هم يه جارو داشت مثل مال ويكتور به همون بزرگي و قشنگي ! كه اونم جاروش رو به جشن آورده بود.
دراكو وقتي جارو ي ويكتور رو ديد يه نگاه چپ چپ به اون انداخت و داشت يه نقشه شرورانه مي كشيد تا از دست آن خلاص بشه.
در همين هنگام گويل شروع كرد به تعريف و تمجيد از جاروي ويكتور.
دراكو عصباني شد و به گويل هيس گفت و مثل يه گاو ميش وحشي با طرف ويكتور حمله كرد و شروع كرد به زدن اون به صورت ماگلي!!!
در همين هنگام سر و كله ي پروفسور مودي پيدا شد و مالفوي رو به يه راسوي خوشگل تبديل كرد!


تصویر کوچک شده

[b][size=medium][


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶

نیوتون آرتمیس فیدو اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱
از یه جای دنج
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
نیوت در حال خواندن (اخبار) روز نامه بود و از خواندن (گزارش) ستون "از زندگی ماگل ها" درباره ی (تلویزیون) (مبهوت) شده بود که مادرش گفت: نیوت (قورباغت) فرار نکنه. بیا بشین یه (پیشنهاد) دارم. نیوت با چوبش قورباغه رو برگردوند و بعد رو کرد به مادرش و گفت: چیه باز از این پیشنهادای سفرای عجیب غریبه؟
حالا من کی پیش نهاد عجیب غریب دادم. چرا پا نمی شی بری این (وزارت) خونه به این یارو که (مقام) ریاست بخش جونورا رو داره بگی بابا یه مرخصی بهت بده. اگه قبول نکرد با (قاطعیت) بهش بگو اگه نده سوسکش میکنی. به احتمال زیاد اگه اخراجت نکنه قبول می کنه بعد بیا (چمدونامونو) می بندیم یه سر میریم پیش راجر, دلم لک زده واسه دیدن هیپوگریفاش. فوقش اخراج می شی یه سر می ریم دور دنیا کلی جونورای عجیب غریب می بینیم.
نیوت ناگهان فکری از این حرف به نظرش رسید شاید همچین پیشنهاد عجیبی هم نباشه. شاید کلی مشهور بشه. مامان برو که می میرم واسه هیپو گریفات.
......................................................
خسته شدم از بس چرت و پرت نوشتم. چطوره قبوله؟؟؟؟؟؟ :d

تایید نشد!!! داستان خوبی نبود ... یک بار دیگه بنویسی فکر کنم بتونی !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۷:۴۲:۳۶

نيوت اسكمندر
نویسنده کتاب جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها
http://www.jadoogaran.org/modules/news/article.php?storyid=2963


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۲۷ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
علت واقعی استعفای بلر:
غروب یک روز تابستانی خیلی گرم ، نخست وزیر ،آقای تونی بلر، از فرط خستگی روی کاناپه یِ اتاق کارش دراز شد وتلویزیون را روشن کرد .در آن لحظه، یک کلیپ از Britney Spears در T2 پخش می شد. از تماشای کلیپ تازه داشت کیفور می شد که ناگهان گوینده ی اخبار محلی بر صفحه ی تلویزیون ظاهر شد و گفت:
((با عرض پوزش، به خاطر اعلام یک خبر فوری برنامه های شبکه را قطع می کنم ... بنابه به گزارش خبرنگار ما ((شاون پن )) ساعتی پیش، وزیر بهداشت دولت محافظه کار، در حالی که بنا به پیشنهاد پزشکش، تعطیلات تابستانی خود را در شمال کشور می گذراند ، براثر قورت دادن یک قورباغه خفه شده است.
جسد وی در استخر ویلای شخصی اش به این حال پیدا شد و این در حالی است که چمدان های وی در اتاقش بسته و آماده ی سفر برگشت به محل کارش بود.
همچنین یک مقام مسئول در وزارت بهداشت که خواست نامش فاش نشود اظهار کرد :مرخصی وزیر 3 روز پیش تمام شده و وی دو روز پیش باید در سر کارش حاضر می بوده...))
نخست وزیر کم مانده بود از این افتضاح جدید سکته کند که صدایی از انتهای اتاقش شنید . او بارها پیش از این هم در اتاقش چنین صدایی هایی شنیده بود اما این بار با قاطعیت می توانست بگوید صدا از آن تابلو است.
با صدایی دیگر بلر مات و مبهوت به شومینه خیره شد که از داخل آن مردی با کت و شلوار پوست مار وارد اتاق می شد...او اسکریم جیور وزیر سحر و جادو بود.

تکراری بود ... از روی کتاب تقریبا نوشتی ...تایید نشد(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۳ ۷:۲۶:۲۲

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۹ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
از اوج!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
کلمات : مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه - قاطعیت - قاطعیت - گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلوزیون
-------------------------------------------------------------------
وزیر در حال شنیدن اخباری بود که از تلوزیون پخش می شد ...
اخبار حاکی از این بودند که قورباغه های پرنده در حالی که در ساحل برینی بیچ می گشتند موجب ترس افرادی شده بودند که برای تفریح به آنجا رفته و اقامت گزیده بودند.
وزیر با حالتی مبهوت تلوزیون را خاموش کرد و به منشی اش که او نیز در کنارش نشسته بود گفت : این گزارشات دیگه داره حالمو به هم میزنه!از وقتی که اون کلاه به دستِ خیکی از تو تابلو بیرون اومده و خودش رو وزیر وزارت سحر و جادو اعلام کرده از این اتفاقات بیش از پیش روی میده...!
منشی که چهره ی قاطعی داشت و لحن صدایش نیز مهر تاکیدی می زد بر حالت چهره اش خطاب به وزیر گفت : متاسفانه هیچ پیشنهادی ندارم!نمی دونم تا کی باید این اتفاقات پیش بیاد و نمی دونم که اونا ( جادوگر ها ) از این کارهای شرورانه اشان چه سودی می کنند.
تنها جواب وزیر به معاونش آهی کوتاه و پر از درد بود ...
_ باید مقام ام رو تحویل بدهم ... اگه اینجوری پیش بره طولی نمی کشه که خود رئیس جمهور از من تقاضا میکنه که برم کنار...شکایات روز به روز بیشتر میشه!هیچ چاره ای نیست.
دوباره آهی کشید ،سیگار برگی را که در دست داشت در جا سیگاری بلوری خاموش کرد و به پشتی صندلی اش تکیه داد.

تایید نشد !!! یک بار دیگه بنویسی فکر کنم بهتر باشه ... ضمنا سعی کن متنت بیشتر به دنیای جادویی نزدیک باشه تا به دنیای ماگلی !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۲ ۸:۰۶:۵۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶

امین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۱ جمعه ۲ آذر ۱۳۸۶
از محفل ققنوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
كلمات جدید:
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه - قاطعیت - گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون


هری در آشپز خانه ی ویزلی به همراه دو دوست قدیمی و وفادارش هرماینی و رون نشسته بود و در حالی که فکرش تماما به ولدومورت بود به اخبار تلویزیون نگاه می کرد که ناگهان از شنیدن خبر کشه شدن عجیب 3 نفر از مشنگ هامبهوت شد
هرماینی که داشت پیام امروز را می خواند به گزارشی از آن اشاره کرد یکی از مقامات بلند آوازه ی وزارت سحر و جادو به خطر بازگشت ولدومورت اشاره کرده بود و پیشنهاد کرده بود که جادوگران برای محافظت از خود سعی کنند در کنار یکدیگر باشند و تنها به مکان های خلوت نروند
هری با حالتی تمسخر آمیز گفت عد از 2 سال به حرف من رسیده اند بعد توقع همکاری من را دارند من باید بروم و راه دامبلدور را ادامه بدهم باید جان پیچ ها را از بین ببرم .
رون که داشت شکلات قورباغه ای خود را می خورد با قاطعیت به هری گفت هر جا که بری ما باهات می آییم هرماینی هم با سر به تایی دحرف رون پرداخت
اما هری گفت من باید این راه را تنها بروم اصلا دوست ندارم بهترین دوستانم به خطر بیفتند ولدومورت فقط من را می خواهد نه کس دیگه ای را
هری به فکر فرو رفت آینده ی نا معلومی در روبرویش بود که باید طی می کرد آینده ای که خودش برای خود رقم نزده بود ولی باید طی می کرد
اما بدون پشتیبان تنها پشتیبانش تنها کسی که حرفش برای هری سند بود

ممنون ... تایید شد(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۲ ۷:۵۹:۵۲

حیف که هری پاتر تموم شد







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.