خب، خب...من يه خلاصه ميدم:يه شب براي لرد سياه مهموني مياد به نام فرانك مك لاگن و بهش ميگه كه سرزميني براي جادوگران سياه وجود داره به نام سياتل، كه هميشه 144 تا جادوگر مشهور سياه و 522 تا (جمعا 666:عدد شيطان!) سكنه داره.و يكي از اون جادوگرها ديشب مرده.و اعضاي ساكن در برج "هنگل فورس " لرد سياه را براي جانشيني اون ، در سرزمين سياتل انتخاب كرده اند و لرد بايد به همراه مريدانش به اونجا سفر كنه.
لرد راهي سياتل ميشه ولي بايد براي رسيدن به اونجا ، از هفت سرزمين جادويي گذر كنه..."مك لاگن" به اون يك مجله در مورد دنياي سياه سياتل داده و يك نقشه. با گذشتن از هر كدوم از اين 7 سرزمين جادويي، نقشه مسير سرزمين بعدي رو نشون ميده.
لرد سياه در اولين سرزمين جادويي،
سرزمين گوي هاي آتشين، با موجودات خبيثي مبارزه ميكنه و در نهايت بر اژدهاي نامرئي اون سرزمين فايق مياد...(در اين سرزمين ، اوري كشته ميشه. البته به طور صريح نيومده ولي اينطور برداشت ميشه كرد)
لرد سياه براي رسيدن به سرزمين جادويي دوم، د
هكده ي غارهاي يخي، به يك مكاني ميرسه كه به 6 تونل راه داره... يكي از اين 6 تونل به دهكده ي غارهاي يخي ميرسه و براي رسيدن به اون، بايد گنجينه يا ثمره ي فتح دهكده هاي جادويي ديگه رو(كه در انتهاي 5 تونل ديگر قرار دارند) درون سوراخ هاي دروازه ي تونل ششم قرار بده.
اونها تونستند يك دهكده رو فتح كنن و ثمره ي فتح ( يك هلال ماه فلزي) رو درون سوراخ اش روي دروازه ي تونل ششم قرار بدن.
بعد از اون به سراغ دهكده ي ديگري در تونل بعدي ميرن. اسم اين دهكده هلامرينه. و هلامرين ( فرزند اسليترين )به همراه همسرش هلامرينا(فرزند هافلپاف ) در اون دهكده ساكن هستند.اين دهكده توسط اسليترين و هافلپف بزرگ نفرين شده است (يعني قرار بود باشه! چون دوتا بچه شون بدون اجازه با هم ازدواج كردند ، نتونند از دهكده خراج بشن..ولي يه كم عوض شد.) با پيدا كردن گنجينه، اونها آزاد ميشدند و نفرين باطل ميشه.
اما گنجينه يا ثمره فتح دهكده ي هلا مرين! هلامرين و هلامرينا از گنجينه خبر ندارند ولي آنها را راهنمايي ميكنند. كه از بعضي از خونه هاي اين دهكده به يك كوهستان و به يك دشت و از دستشويي يكيشون به يك دريا راه دارند.
مرگخوارها به دو دسته تقسيم ميشن :
بلاتريكس و رودوولف و رابستن و ايگور و بليز به بررسي خونه هاي عادي ميپردازند.در اين راه ميتونند درب يكي از اين خونه ها رو باز كنن ولي به درونش كشيده ميشند و....(البته در يك پست آمده كه پرسي هم با آنها بوده كه من ميگم همون 5 نفر ايده ي اصلي نويسنده بوده و دستش نميزنم)
لرد فكر ميكنه با توجه به انچه بايد در دشت و كوهستان و دريا پيدا ميكند، به سراغ محل اختفاي گنجينه برود كه احتمالا جنگلي در پشت دهكده ي هلامرين است.
بقيه ي مرگخوارها به سركردگي لرد سياه از راه يك
الونك به يه دشت عجيب ميرسن كه در اونجا تنها ميتونن به مجعون مركب پيچيده برسند. اونها از دشت باز ميگردند ولي هنوز از بلا و همراهاش خبري نيست!
فردا از راه
كلبه ي بادنما به كوهستان ميرن ولي از صخره ها نميتونند بالا برن...ولي ساحره ي سياه پوشي به راحتي اينكار را ميكنه ...پس از اون تقاضاي كمك ميكنن... و اون ميگه كه به يه شرط بهشون يادگار اسليترين رو ميده كه اونها روح اون رو از اونجا آزاد كنن... معلوم ميشه اون ساحره ، مروپ گونت بوده كه به خاطر بيرون بردن ارثيه ي اسليترين( همون گردنبند s) نفرين شده.اون گردنبند در
درياي متصل دستشويي هاي يه خونه تو اون دهكده وجود داره. لرد با كمك مجعون مركب كه در دشت به دست آورده از مهلكه ي سنگهاي كوهستان ميگريزه ... ولي هنوز از بلا و همراهاش خبري نيست!
لرد فرداش به سمت
دريا ميره.... در دريا به قلعه ي الف هاي دريايي برخورد ميكنه كه خيلي شيك و اينا بوده... ملكه ي اونجا گردنبند رو در گردن داره ولي اون رو به لرد سياه واگذار نميكنه.چون يك هديه از طرف خود سالازار بوده.(سالازار در ازاي ساخت _ظاهرا _ همون تالار اسرار هاگوارتز ، اين رو به شاه الف ها تقديم كرده)ولي براي آزمايش و بررسي به اونها اعتماد ميكنه. اما از آنجا كه الفها جنگجوياني ماهر اگرچه با ابزار مشنگي بوند(بعضي هاشون فرا زماني هستن)لرد و مرگخوارها تصميم به دزديدن آويز و فرار از اون جا ميگيره... طوري كه با الف ها درگير نشن.
در راه فرار به يك الفِ زن به نام آتراميتا برميخورن و اون رو آزاد ميكنن تا راهنماييشون كنه. ولي الفها جلوشون درميان. و ملكه از اين امر بسيار عصباني ميشه ... معلوم ميشه كه اتراميتا خواهر ملكه بوده و به پدرشون خيانت ميكنه تا يه وقت نسل الف هاي ديگه رو نابود نكنه! معلوم ميشه چون لرد اتراميتا رو نجات داده ، اون برده ي لرد سياه شده در حاليكه ملكه اون رو ميخواد. لرد سعي ميكنه كه دختر ه رو با آويز تاخت بزنه ولي ملكه زير بار نميره... لرد در يك اقدام انتحاري سر ملكه رو كلاه ميذاره و ملكه رو هم برده ي خودش ميكنه!
يارهيا لرد سياه هم تو راه سياتل كه تاحال اسمشون اومده:بارتي. بليز. ايگور.ماندانگاس.گري بك. بلاتريكس. رودوولف. لوسيوس. مكنر. كراب و گويل. دالاهوف. نات. ايوان . اناكين. رابستن. زاخارياس. آميكوس (با برادرش) پرسي. اوري(كه مرد) مالسيبر. رودولفوس. روودووك.يكسلي. ...
***************
بالغ بر يك روز فقط داشتم خلاصه مينوشتم! پدرم در اومد...
پيشنهاد ميشه كه اينقدر وارد حاشيه و بازي هاي اضافي نشيم و به هفت تا سرزمين برسيم تا هرچه سريعتر لرد رو راهي تخت لردي در سرزمين سياتل كنيم و سالاوات!
از دهكده ي هلامرين به بعد خيلي پيچيده شده ...ساده تر و كوتاه تر بنويسين و مراحل اضافي درست نكيند... (البته تو سرزمين جادويي دوم هستيم و به دهكده ي غارهاي يخي هم هنوز نرسيديم!)
مرگ رو بيشتر كنين...بايد سياهي سرزمين سياه به چشم بياد!
پست بعدي رو خودم ميزنم!!!!!كسي نزديك نشه!
رزرو!