هوای صبح بسیار دلپذیر بود. آسمان نیمه ابری بود و نسیم خنکی می وزید. تماشاچیان بی صبرانه تشویق می کردند تا سرانجام صدای گزارشکر شنیده شد : « با سلام ... من ولدی کچل هستم که این بازی رو براتون گزارش میکنم ... بازیکنان دو تیم در این لحظه وارد زمین شدند ! »
بازیکنان انگلستان دست در دست هم سوار بر جارو ها وارد زمین شدند. در طرف مقابل یک سری آدم کور و شل و کچل و یوی وارد شدند و سر انجام نفر آخر یک شیمر* بود که روی جارو نشسته بود.
ملت :
تیم انگلیس :
داور :
شیمر :
داور آرام آرام جلو میره یه نگاه به چفت و کچل های تیم میکنه یک نگاه به شیمر و می خواد شروع کنه به اعتراض که ...
شیمر : « پخخ ! »
داور داور از ترس همونجا خودش رو خیس می کنه
سپس یک گوشه کز می کنه و میگه : « شروع کنیم ! .... سوووووووت ( صدای سوت داور)»
بازیکنان تیم آلمان توپ ها رو می گیرن میرن به سمت دروازه حریف در لحظه آخر پاس میدن به شیمر دروازه بان انگلستان با دیدن شیمر با سر میره تو تیر های حلقه و شیمر به راحتی گل می زنه !
وقتی انگلیسی ها توپ رو می گیرن. شیمر میاد جلو کسی که توپ دستشه ! یارو رو از رو زمین بر میداره پرتش می کنه بین تماشاچیان ، اونم از خدا خواسته شروع می کنه : « انگلیس .... انگلیس »
در این بین داور سوت می زنه و میگه : خطا !
شیمر بر میگرده و به داور چپ چپ نگاه می کنه ...
<><><><><><><><><><><><><><><><>
بدنه سوژه : تیم آلمان یک شیمر به عنوان بازیکن محاجم آورده ... این کار خطاست اما کسی جرعت نداره که شیمر رو از زمین بیرون کنه ! این رونده ادامه پیدا میکنه تا اینکه ...
** شیمر یک موجود با دم عقرب ، سر انسان و بدن شیره و یکی از خطرناک ترین موجودات جادوییه !