مکان: یکی از بیمارستان های تهران ...
زمان: وقت ناهار و نماز ...
دکتر: اووووف پرستار ... احساس میکنم یکی از قیچی هامو موقع جراحی تو شیکم بیمار جا گذاشتم!
پرستار: نه آقای دکتر ... قیچی دست منه ... ایناهاش!
پرستار دست میکنه تو جیبش و یک عدد قلب لزج میکشه بیرون ...
پرستار: اوا .. اینکه قیچی نیست ... جیـــــــــــــــــــــــــغ!
دکتر!!!!!!!!!!!!
همون لحظه صدای هیاهویی از بیرون شنیده میشه و به دنبالش در و دیوار و همه چیز میریزه و یک غول بی شاخ و دم وارد میشه ...
دکتر: نـــــــــــــــــــــــه! جناب عزرائیل ... بخدا تقصیر پرستار بود ... من غیر از دهلیز های بیمار دست به هیچ جای دیگه نزدم... اصلا تقصیر خودش بود که افتاد مرد ... میخواست سیگار نکشه قلبش خراب نشه!
غول بی شاخ و دم: عزرائیل کی بود باب؟ من گراوپی بود مامور مخفی حاکم بزرگ ... و کاملا هم گرسنه بود!
دکتر: نه ... منو نخور ... من خیلی بدمزم ...
گراوپی: دکتر یا همراه گراوپی اومد تا وزیر سحر و جادو رو معالجه یا اینکه گراوپی دکتر رو خورد!
و دکتر با کمال میل راه اول رو برمیگزینه و بدین ترتیب بهترین جراح ها از اکثر نقاط جهان به وسیله عوامل وزیر جذب نیروهای وزارت میشن ...
چند لحظه بعد ...
عده ای دکتر و جراح توی یک سالن مخوف زندانی شدن و در حال همهمه کردنن ...
دکتر شماره1: من فکر میکنم همه اینایی که ماها رو دزدیدن دچار روان پریشی هستن ...
دکتر شماره 2: من با دیدگاه شما مخالفم ... این یک نمونه حاد بیماری جنون گاوی هست که به تازگی شایع شده ... من با پرتو درمانی موافقم!
دکتر شماره 3: من نظر قطعیمو زمانی میدم که بتونم روی نمونه ادرار این افراد شرور آزمایشات لازم رو انجام بدم ...
بازم دکتر شماره 1: جناب دکتر شماره 4 .. از نظر شما این بیماری ریشه ویروسی داره و ما با یک بحران روبه رو هستیم؟
قبل از اینکه دکتر شماره 4 جوابی بده دروازه ها باز میشه و گراوپ به همراه یک آدم کور و یک آدم نورانی وارد میشن ...
گراوپ: ما شما رو اینجا جمع کرد تا به وزارت سحر و جادو انتقال داد تا در اونجا وزیر سحر و جادو را که یک جن خانگی بود معالجه کرد ... ما باید مواظب باشیم تا توجه سازمان نظارت بر حمل و نقل های جادویی را جلب نکرد .. برای همین از پودر پرواز استفاده نکرد .. در عوض شما قرار است با معجون مرکب تغییر شکل داد و ما شما رو شبانه با امکانات ماگولی به وزارت سحر و جادو انتقال داد ... و هر کسم از دستور سرپیچی کرد گراوپی با کمال میل او را خورد .. همه فهمیدن؟
دکتر ها
دکتر شماره 4: مشخصه ما با یک ویروس جهش یافته طرفیم!
دکتر شماره2: یک نوع عامل توهم زای خیلی قدرتمند ...
دکتر شماره 3: آقایون! ما باید مراقب عوارض جانبی این بیماری هم باشیم!
دکتر شماره 1: البته به نظر نمیرسه این بیماری واگیر دار باشه وگرنه تا حالا مبتلا شده بودیم!
همان شب ...
در پشتی وزارت سحر و جادو ...
بلیز و هوکی و عده ای از ملازمین تو تاریکی ایستادن و انتظار محموله سری دکتر ها رو میکشن ...