هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۵:۰۳ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸

سهیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۵۸ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
مستند شوک

موضوع: ارزشی ها به بهشت نمی روند

پس از پخش پیام بازرگانی و یک پارازیت مختصر، روی صفحنه تلویزیون نوشته میشه: شوک و یه روح به سرعت نور رد میشه.

دینگ دینگ دینگ (آهنگ تیتراژ، که خیلی خفن هم هست.) تصاویر مختلفی از بازداشتی ها با چهره های شطرنجی توی تیتراژ پخش میشه و بعد برنامه آغاز میشه.

خاطرات لرد سیاه، سنت مانگو

لرد تو دستشویی گیر کرده و مدام به شیشه میزنه. یه دوربین مخفی که بالای ساختمان سنت مانگو کار گذاشته شده بود در حال فیلم گرفتن از حیاطه.

دوربین اول کاملا لانگ شاته و مردمی رو نشون میده که در هم میلولن.

بعد زوم میکنه زوم میکنه تا میرسه به چند نفر تابلو. یکیشون لخت بود و رفته بود بالای درخت و داشت شعارهای ارزشی میداد. چهره ش رو شطرنجی میکنن، مردم ارزشی ای که دورش بودن شروع میکنن به بازی شطرنج!

زیرنویس میشه: ارزشی ای که ارزشی میپرورد.
(و یه آهنگ غمناک)

یکی دیگه اون طرف خیلی خوشتیپ بوده و داشته برای یه سری ساحره فیگور میگرفته. دوربین رو حرکات کاملا ارزشی ای که میکرد زوم میکنه و یه چیزی زیرنویس میشه:


آیا شأن ایفای نقش ما این است؟
(آهنگی که افسوس برانگیزه)


دوربین دوباره فاصله میگیره و رو مردم میچرخه. میره و یه آدمی رو نشون میده که پشت به دوربین خم شده. صدا شنیده نمیشه اما یه چیزی زیرنویس میشه:

یک ارزشی در حال قارتیدن
(آهنگ اخطاردهنده با آژیر پلیس)


دوباره فاصله میگیره و میره میره رو یه شخصی قرار میگیره که زیر دست و پای جمعیت له شده بود.

زیرنویس: یک قربانی
(آهنگ واقعا فوق غمناک! با پس زمینه کاملا خاکستری)


نمونه تصاویر تموم میشه و برنامه یه آهنگ دیش دان دارام میزنه و سریع روی صفحه نوشته میشه شــــــوکـــــــ!


یه مصاحبه گر پشت به دور بین نشسته و یه زندانی با دستبند هم روی صندلی جلوش نشسته درحالیکه صورتش شطرنجیه و مردمی که تو خونه نشستن هم باهاش بازی میکنن.


مصاحبه گر: تصاویری که مشاهده کردید کاملاً واقعی بود. بله. ما امروزه در جامعه خود با معضلی به نام "ارزشی" مواجه هستیم.
امروز یکی از قربانیان این معضل که حتی از اعتیاد هم بدتره رو مهمون خودمون کردیم تا ازش بپرسیم هدفش از ارزشی شدن چی بوده؟

دوربین بیشتر روی متهم زوم میکنه.

متهم: من... به والا من اولش تفننی شروع کردم. یعنی واقعا هدفم تفنن و تفریح و شادابی بود. اما بعد که بهش معتاد شدم، دیدم این سرابی بیش نبوده و هر چی که مسئولین بهم گوشزد کرده بودن درست از آب درومده.

مصاحبه گر: الان چه احساسی داری از اینکه به این معضل دچار شدی و حالا زندانیت کردن؟

متهم: من کاملا احساس شرمندگی و ندامت میکنم و از مسئولین میخوام همه ارزشی بازی های منو با خشونت هر چه تمام تر دیلیت کنن تا درس عبرتی بشم برای سایرین.

مصاحبه گر: بله بینندگان عزیز. همونطور که شاهد بودید ما یکی از ارزشی های واقعی رو آوردیم اینجا تا به زبون خودش اعتراف کنه که ارزشی بازی چیز بدیه و اصلا کیف نمیده. میخواستیم از زبون خودشون بشنوید که ارزشی بودن و هر چیزی که به اون مربوط میشه خارج از چهارچوبه و باید ازش خودداری کنید.


برنامه یه آهنگ دیش دان دارام میزنه و سریع روی صفحه نوشته میشه شــــــوکـــــــ!

(پشت صحنه: خیلی خوب فیلم بازی کردی پرسی جان حالا همه فکر میکنن ارزشی بودن چیز بدیه! ما که اول تا آخر ارزشی هستیم و دور هم حال میکنیم. ملت برن جلو بوق بزنن )

یه صفحه سیاه نمایش داده میشه

با فونت سفید مخوف روش نوشته میشه:

این تصاویر کاملا واقعیست و از مخفیگاه ارزشی ها گرفته شده:

دوربین که کاملا مشخصه روی کلاه یه آدم نصب شده تکون تکون میخوره و کیفیتش پایینه. وارد یه خونه میشه. از پله ها میره بالا.

به یه در میرسه و در میزنه.

- کیه کیه در میزنه؟ قارت قاارت

عامل نفوذی: منم منم دوست شما، ارزشی به سلامت بادا!

در از دو لنگه باز میشه و ارزشی ها با خوش رویی به این آدم خوش آمد میگن.

دوربین میره داخل و یه دور کامل تو خونه رو نشون میده.

دو تا دستگاه لپ تاپ که هر دو به اینترنت وصله گوشه یه اتاق گذاشته و دور تا دورش پوستای خالی چیپس و پفک و قوطی های خالی نوشابه به چشم میخوره.

زیرنویس میشه: ابزار مورد استفاده ارزشی ها برای ایجاد اختلال در نظم عمومی.

دوربین از اتاقه بیرون میاد میره تو آشپزخونه. یه مشت شکلک ارزشی مثل چکش و قلب و بوسه و گل روی اوپن چیده شده بودن.

ارزشی معلوم الحال توضیح میده: ها ما هنوز اینا رو وارد ماجرا نکردیم. ارزشی نویسی یه هنره که هر کسی نداره. اما اگه کسی در ارزشی نویسی کم آورد، میتونه با کمک این شکلک ها کمبودهای خودش رو جبران کنه. مثلا ببینید اگر کسی بخواد به یکی زور بگه ولی دیکتاتور به نظر نرسه میتونه در کنار اون زوری که میگه این گل رو بذاره

عامل نفوذی میپرسه: پس اینجوریاست. شما روزی چند ساعت ارزشی بازی میکنید؟

ارزشی معلوم الحال: روز و شب نداره آقا ما همیشه کارمون همینه. به همه هم توصیه میکنیم ارزشی بشن. آی حال داره!

تصویر سیاه و سفید میشه و نیش باز ارزشی رو نشون میده و با افکت های تصویری چند تا دندون تیز از دهن یارو میزنه بیرون که یعنی طرف خیلی شیطانی و بدنهاده!



برنامه یه آهنگ دیش دان دارام میزنه و سریع روی صفحه نوشته میشه شــــــوکـــــــ!


سرهنگ نروی امنیتی انتظامی سیاسی و غیره ای ِ وزارتخونه نشسته و با چهره ای که یعنی داره به حال این ارزشی ها افسوس میخوره شروع به حرف زدن میکنه:

- همونطور که دیدید، ارزشی ها سرنوشت به واقع ترحم بر انگیزی دارن. اونا تو خونه های کوچیک زندگی میکنن و اغلب همه چیز رو به شوخی میگیرن. اصلا از بنیاد خرابن. از مردم عزیز میخوام اگر کسی رو دیدن که ارزشیه سعی کنن ارشادش کنن تا به چهارچوبی که ما تعیین کردیم برگرده و از ارزشی بودن در بیاد، و اگر در نیومد، به ما خبر بدن تا بریم درشون بیاریم یا در نهایت از جامعه حذفشون کنیم.

روی سخن آخرم با ارزشی هاست. میدونم خودتون هم دلتون میخواد دیگه ارزشی نباشید. پس یا خودتون نباشید، یا ما میایم از ارزش میندازیمتون.

با آرزوی اینکه دیگه هیچ ارزشی ای روی کره زمین باقی نمونه شما رو به مرلین بزرگ میسپارم. تا برنامه های بعدی شوک در پناه مرلین.


تیتراژ پایانی به شکلی کاملا قدرتمندانه پخش میشه.

بعدش آگهی های بازرگانی کاملا ارزشی مثل چی چی نمکی و توز توز پفکی نظر بینندگان رو به خودش جلب میکنه.


ارزشی محافظه کار
تصویر کوچک شده

یک ارزشی خوب، یک ارزشی مُرده س

[url=http://www.


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲:۱۱ چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
سکوت شهردار...


فیلمی از آبرفورث دامبلدور



به زودی در هالی ویزارد.


seems it never ends... the magic of the wizards :)


جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
صندلی سوال

مجری: ریتا اسکیتر
مهمان: اینیگو ایماگو
موضوع: گفتگو و سوال پیرامون دلایل لغو فعالیت و حذف مجمع عالی ایفای نقش


--------------------------------------------------------

پیام بازرگانی تموم میشه و آرم جادوگر Tv با موزیک ملایم بر صفحه تلویزیون نقش می بنده. دوربین به یک استودیو تاریک میره، جایی که برنامه "صندلی سوال" شروع به پخش میشه. تصویر یک مرد و یک زن که رو به روی هم، مقابل یک میز گرد شیشه ای و کوچک نشسته اند، نمایان میشه. پیرامونشان تاریک بود و بالای سرشان حباب هایی رنگی،
لوگوی طلایی برنامه را با " ولق- ولوق" نمایان می کرد. دوربین بلافاصله روی صورت زن زوم میکنه.

زنی با صورت سیفید میفید و بدون چروک، عینک هلالی شکل، موهای فر و بلوند و ردای چسب(برجستگی های نمایان – قسمت گردن و بالای سینه شطرنجی می باشد) و یکدست سبز روشن، رو به دوربین شروع به صحبت می کنه:


- با سلام خدمت بینندگان عزیز برنامه ی "صندلی سوال" . ریتا اسکیتر هستم. مجری برنامه. امشب هم جمع شدیم تا حال و حولی به مهمان امشب بدیم. میخوایم که سوال بارون دیگه ای رو تدارک ببینیم ! بحث امشب ما پیرامون مسائل فرهنگی و اخلاقی نیست. بلکه امشب پیرامون مسائل مدیریتی و سیاسی در خدمت اینیگو ایماگو هستیم !


چند ثانیه ای ریتا اسکیتر سکوت و مکث می کند و لبخند مصنوعی ای بر لبش نقش می بندند. دوربین دوم اینیگو ایماگو را که مقابل ریتا، روی صندلی چوبی ای نشسته نشان می دهد. موهای بلوندش روی صورت و پیشانی اش را گرفته بود و چشمان سیاهش به سختی قابل دیدن بود. تن او یک "آستین حلقه ای" سفید بود و شلوار لی که از سه جهت چاک خورده بود بر تن داشت. روی بازوانش تصاویر خالکوبی کله لرد، لوگوی زوپس، مار اسلیترین، قلب، سیگار و نماد آسلام به گونه ای رنگارنگ خودنمایی میکرد.

ایماگو روی میز خشم شده بود و با اشاره چوبدستی اش محتویات داخل بینی اش را خارج میکرد و آن را با افسون "وین گاردیوم له وی یوسا" به درون لیوان آب روی میز هدایت می کرد. همچنین پیرامون خودش و صندلی اش هاله هایی نورانی از نشان اسلیترین و مار به چشم می خورد !
دوربین سریعا دوباره روی ریتا اسکیتر بر می گردد که با دستپاچگی حرف میزد:


- امم ! خب... ! خب... ! شروع می کنیم برنامه رو ! ممنون از شما بینندگان عزیز که سوالات خودتون رو به برنامه من... ام...ببخشید یعنی برنامه خودتون..ارسال کردید...


ریتا عینکش را صاف می کند و دستکش سفید کلفتی را از روی میز شیشه ای مقابلش بر می دارد و بدست می کند. سپس از لا به لای موهای فر شده و کوتاهش، یک تکه کاغذ لوله شده و کوچکی را بیرون می کشد و آن را باز می کند. سپس صندلی چوبی و چرخانش را به سمت ایماگو می چرخاند و لبخندی مصنوعی شروع می کند:

-شبت بخیر ایماگوی عزیز ! خیلی ممنونم که دعوت رو پذیرفتی و به برنامه ی خودت اومدی ! خیلی ممنونم ! و اینکه...

ایماگو در حالیکه نوک چوبدستی را درون دماغش فرو برده است، با حالتی خواب آلود، سریعا جواب می دهد:


- خب وظیفته که ممنون من هستی ! کلا وظیفه ی خوبی هستش ! سوال بعدی !


صورت سیفید میفید ریتا اسکیتر ناگهان قرمز میشود. بلافاصله به خودش می آید و این بار بدون لبخند و با لحن جدی تر صحبتش را از سر می گیرد:


-خب ایماگوی عزیز ! اول از همه بگو که هدف از تشکیل این مجمع عالی ایفای نقش چی بودش؟! اصلا به چه درد میخوره؟! مثلا میشه به عنوان سیفون ازش استفاده کرد؟! اصلا چی هستش؟ خوردنیه؟! نوشیدنیه؟!


اینیگو ایماگو با صدایی که از ته چاه می اومد و طنین می انداخت گفت:


-مجمعی متشکل از نمایندگان گروه های ایفای نقش که کار اصلی شون نظارت بر کار مدیر ایفای نقش بود ! این مجمع طرف مشورت ایوان روزیه برای انتخاب مشاورین و امورات کلی در ایفای نقش بود. طوری که نظارت مستقیم بر کار مدیر ایفای نقش را از وبمسترها می گرفت و رسما به نوعی زیر نمایندگان اعضا در مجمع قرار میداد...


ریتا اسکیتر آرام پوزخندی زد اما بلافاصله به خود آمد و لبخندش خشک شد. اما قبل از اینکه لب به سخن باز کند، یک عدد دمپایی "نیکتا" از طرف ایماگو به سوی صورتش پرتاب شد. گواه از این در دست است که شلیک جادویی بود زیرا که جای دهان و چشم ریتا اسکیتر جا به جا شد. دقایقی دوربین سیاه شد.


بعد ازدو – سه دقیقه صفحه دوباره برمیگرده. ریتا اسکیتر با صورتی گچ گرفته در مقابل دوربین ظاهر میشود. جای چشمان، سوراخ های دماغ و چاک دهان روی گچ کنده کاری شده بود. در همین حین کارگردان به وسط صحنه میاد و یک عینکی تمام دایره ای را روی قسمت سوراخ های چشمان قرار می دهد. ریتا با صدایی لرزان ادامه میدهد:


- با عرض پوزش به خاطر مشکلات فنی که در دوربین ها به وجود اومد. نیاز بود که من روی صورتم گچ کاری کنم تا که بهتر تصویر من برای فرستنده های شما ارسال بشه...



به همراه چرخش دوربین، بار دیگر ریتا اسکیتر صندلی اش را می چرخاند و در مقابل اینیگو ایماگو قرار می گیرد:


- خب، سوال بعدی ! عده ای معتقد هستند که چرا برخی افراد که فقط مدتی فعالیت خوبی داشتند و حالا دیگه کم پیدا هستند در این مجمع وارد شدند؟! چرا همون اول از افراد فعال و با تجربه ای مثل مرلین، پرسی، گابریل و اینها استفاده نشد؟!


دوربین روی چهره اینیگو ایماگو زوم می کند که در کنارش یک آرایشگار با ژیلت مشغول اصلاح ریش دو رنگ طلایی- نقره ای اش بود. در حالی که صندلی را به عقب داده بود و رو به سقف تاریک، صورتش پر از کف و ازین چرندیات بود، گفت:


- اون موقع که مجمع تشکیل شد ! ناچار بودیم اون کادر اولیه رو انتخاب کنیم ! به چند دلیل ! البته اون موقع هم افرادی که انتخاب کردیم نسبت به حالا فعال تر بودن ! اما افرادی که مثال زدین رو بگم. گابریل که خیلی کم می اومد اون موقع ! احتمالا به خاطر امتحانات ! اگر هم می اومد و فعالیت داشت در انجمن خصوصی ریون بود ! مرلین یا همون ایگور و پرسی ویزلی هم می تونستند از افرادی باشند که برای مجمع انتخاب می کنیم. اما خودشون کاندید مدیریت ایفای نقش بودند. کسی که کاندید هست، نمی تونه توی مجمعی که رای گیری می کنه در مورد افراد کاندید، عضو باشن ! اما وقتی که ایوان انتخاب شد و رای آورد ! اونها هم می تونستن عضو مجمع باشن ! و این یکی از اقداماتی بود که قصد داشتم انجام بدم. اما استعفا دادم و ریاست مجمع رو به آلبوس دامبلدور دادم !


دوربین دوباره روی چهره گچ گرفته ریتا زوم میکنه. در حالیکه با دستانش زیر میز کارهایی می کند، با صدایی بلند و جدی تر پرسید:


ریتا اسکیتر: اون همه شخص دیگه ! چرا دامبلدور؟! بلیز بود ! جیمز سیریوس بود ! چرا دامبلدور باید انتخاب میشد؟ به نظرم از گروه هافلپاف هم نماینده نداشت مجمع اون موقع تشکیل شدن! داشت؟!


دوربین به سمت صندلی اینیگو ایماگو می چرخه اما صندلی خالی بود. (در تصویر واضح بود که اینیگو ایماگو زیر میز با کفش قرمز ریتا اسکیتر ور می رفت تا آنرا با افسونی خوش بو سازد. ) تنها صدای اینیگو به عنوان پاسخ از سمت و سوی صندلی خالی اش می آمد:


- خب به نظر من در اون جمع دامبلدور بیشتر از بقیه وقت داشت. بلیز کم پیدا بود. جیمز هم اگر بود با سمت مشاور ایفای نقش و محفل ققنوس درگیر بود. هرچند که دامبلدور هم با محفل سر و کار داشت اما به نظرم وقت بیشتری داشت. از گروه هافلپاف اون موقع من شخصا به پیوز گفته بودم ! اما گویا مشکلاتی داشت رایانه مشنگی این روح عزیز . گذشته از این، منشی اون موقع مجمع، یعنی بلاتریکس لسترنج رو مامور کردم که بهشون اطلاع بده. به هر حال با بهانه تراشی یا هر طور دیگه، یا شاید هم گیر دادن به صلاحیت مجمع، از هافلپاف نماینده نداشتیم برای شرکت در رای گیری مدیر ایفای نقش. این رو هم اضافه کنم که کفش های زیباتون بو میداد خانم اسکیتر ! با افسون گل یاس بهش شادابی دادم. خوب نیست برای پاتون !

ریتا: قربونت بشم ! مرسی !

-------------------------------------------------------------
دهکده هاگزمید- خانه ی اینیگو ایماگو
جسیکا پاتر در حالیکه بچه را در گهواره صورتی اش تاب می دهد به صفحه تلویزیون با چشمانی گرد شده نگاه می کند:

جسیکا: نه ! جیــــــــــــــــغ !
--------------------------------------------------------------

ریتا پس از کلی پخ و این حرفا دوباره به خودش میاد و سوالات رو ادامه میده:


- خب برسیم به لغو فعالیت و حذف مجمع ؟! چرا این اتفاق افتاد؟!


- دو یا سه جبهه ! حالا این جبهه ها سه نفره هستن یا بیست نفره فرقی نداره ! به هر حال هستن ! آلبوس دامبلدور از ریونکلاو نماینده خواست برای مجمع، چون آنیتا دیپه توی مجمع نبود ! اما ریون جوابی نداد به دامبلدور و مجمع ! اما درست زمانی که در روزهای اخیر مجمع یک بحث را در مورد انجمن خصوصی الف.دال مطرح کرد و شخص من به عنوان موسس و ناظر کل از گابریل دلاکور خواستم که نماینده ریون بشه، ایشون قبول نکردن. به هر حال رئیس مجمع، یعنی دامبل هم با اینکار من مخالف بود، چرا که می گفت ریون قبول نداره مجمع رو و اگه می خواست تا حالا نماینده معرفی میکرد. حتی گفتن که به اندازه کافی هم وقت بود. انتخاب یک نماینده چیزی نیست که بهونه وقت رو بیارن. به شکل ناگهانی مرلین در وسط بحث در مورد انجمن الف.دال گفت که از ناطر ریونکلاو اجازه داره و نماینده در مجمع هستش ! نظر بر حذف انجمن خصوصی الف.دال هم داشتند. به هر صورت آلبوس دامبلدور قبول نکرد مرلین رو ! چرا که معتقد بود ایشون درست دقیقه 90، موقعی که مجمع داره در مورد انجمن الف.دال بحث میکنه وارد کار میشه و نظرشو نسبت به حذف انجمن میگه. به هر شکل، طی صحبت هایی که من با مرلین و افراد دیگه داشتم( چه مخالف، چه تروریست شخصیت، چه حق دار و چه ساکت)، معتقد بودند که چرا دامبلدور رئیس باشه؟! رای گیری بشه. همه اعضای ایفای نقش هم بتونن رای بدن برای رئیس مجمع. اما از این سو، مورگانا لی فای ادعا داشتند که من انسانی خود فروخته ام و زیر بار حرف های نا حق یه عده رفتم که کارشون فقط تمسخر، توهین و تحقیر هستش. به هر صورت با حضور حتی یکی از اون مخالفین( میخواد حتی فعال ترین و با تجربه ترین هم بوده باشه) مخالف هستند و از مجمع خواهند رفت. دامبلدور حتی اجازه نمیدن که مجمع از طرف گریفیندور و محفل ققنوس هیچ نماینده ای داشته باشه. به هر صورت مسئله به سمت دعواها و مشکلات قدیمی و شاید هم جدید کشیده شد و اول تا آخر این موارد برمیگرده با شعور و فرهنگ رول پلیینگ ! لذا شده این سبزی فروشی ! همین که مشاهده فرمودید...

ریتا اسکیتر:

اینیگو ایماگو از زیر میز بالا می آید و رو به دوربین با لبخند می گوید:

- اینم از قصه ی شبتون ! هستین همگی زیر سایه ی ایوان و اینیگو ! و زیر سقف منوی مدیریت ! شبتون بخیر !

صفحه سیاه میشه و پیام های بازرگانی به نمایش در میاد.


ویرایش شده توسط اینیگو ایماگو در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۷ ۸:۴۸:۲۸

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۵۰ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
دست های پشت پرده

- یه کاری کن دوباره برگشته .
-چیزی نیست میره خیالت راحت .

- فرم کاندیدای وزارتو پر کرده
- یه کاری کن تایید نشه .

- فرستادمش جزایر بلام
- ایول خوبه .

-مجبوریم برش گردونیم از جزیزه .
- راست میگی مردم دارن اعتراض میکنند .

- تقاضا داده دوباره کاندید شه
- نمیتونیم ردش کنیم
- خب ایراد نداره سه روز گذشه وقت نداره

- اخلاف رای خیلی بالات نمیتونیم کاریش کنیم .
- فعلا باید بگیم وزیر ولی یکم اختلافارو کم کن .

- هووم قدرت کرفته کارشو من که ندیدم میگن خوبه .
- باید سرشو زیر آب کنیم .

پشت پرده ی وزارت به زودی از غولاقه اینترمدی ایت !


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۶ ۱:۵۱:۳۹


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۸

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
دن دن دن! پيام های بازرگانی!

يه آقای سيبيلويی می آد روی صحنه. دوربين روی دهنش زوم اوت ميكنه. دهنش رو باز ميكنه و شروع به خوندن ميكنه:

خبر خبر، هزار و سيصد تا خبر.

آی بچه جون، بستی رو ول كن و بيا، بيا خبرا رو بشنو. خبر، خبر!

كلاغه خبر آورده

الگو ميخوای؟ الگو ميخوای؟ آره، ميخوام. آره، ميخوام.

كينگزلی برات زاخارياس رو آورده!


يه دفعه كينگزلی روی صحنه ظاهر ميشه و ميگه:
-من برای اين فيلم خيلی زحمت كشيدم...

بعد صحنه سياه ميشه و فاميل های زاخارياس رو نشون ميده كه همه خيلی گولاخن و با مزن. بعد دوباره صحنه سياه ميشه و صحنه ای از فيلم رو نشون ميده كه زاخارياس در حال حرف زدنه:
-من تو دوران دانش آموزيم، هميشه زرنگ ترين بچه بودم...

دوباره صحنه سياه ميشه و زاخارياس بعد از ده ثانيه دوباره نشون داده ميشه:
-هميشه مامان، بابام، ننم و كل فاميلام ازم راضی بودن...

بعد ننه ی زاخارياس مياد رو صحنه:
-الهی بميری از دستت خلاص بشيم، ننه! الی ديگه صدات رو نشنوم، ننه جوووون!

صحنه سياه ميشه و يه ستاره رو صحنه نقش ميبنده. پنج ثانيه بعد مدير جادوگر تی وی در حالی كه يه كاغذ پر از اعداد و ارقام رو تو دستش گرفته نشون داده ميشه:
-اين فيلم پر فروش ترين فيلم سال بوده...

دوباره يه ستاره رو صفحه نقش ميبنده و
الگو، فيلمی بی نظير از كينگزلی شكلبوت.



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۲۴ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۸

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
همین که همه میخان بلند شن و ریگولوس و فینیاس به بیرون کشیده بشن، از پشت خبر میرسه که وقت اضافه دادن!
ریگولوس کلی ذوق می کنه و می پره جلوی دوربین تی شرتشو جر میده ، و زیرش یه زیرپیرن تنشه که روش نوشته " رفیق بی کلک ماهی مرکب "

که به خاطر همین حرکت غیر اخلاقی و غیر ورزشی و کم صبرانه، تصویر شطرنجی صورتشو برمیدارن و همه می فهمن که اون زیر ریگولوس هست!!


ریگولوس:
من نادم شدم، ولی قبل از اینکه بیشتر نادم بشم و خانواده هایی رو از نگرانی برهانم، خواستم ببینم مگه ایفای نقش سوژه داره؟
مثلا تاپیک محفل ققنوس، سوژه اس چیه؟ آیا این نیست که اعضای محفل برن تو پست بزنن و بعد هم مرگخوارا بیان پست بزنن و بالاخره دعوایی بشه و حال همدیگه رو بگیرن، تا که شاید ما هم به نوایی برسیم و بتونیم بریم تو خونه بچگیمون زندگی کنیم؟

ما ناامید نشدیم، ما سوال داریم همین، ما نگفتیم با سایت مشکل داریم با مدیریت و ناظرا مشکل داریم، من فقط خواستم سوال های ذهنم در باب ایفای نقش رو بپرسم...
مجری یه پخ می فرسته و ریگولوس می ترسه!

ریگولوس: خوب البته، شایدم من نخواستم، اثر این ماهی مرکبا بود و من کلا هر گونه رابطه رو تکذیب می کنم!

مجری: بعله تعدادی پیامک برامون رسیده که براتون می خونم...
- از اینکه چهره ی زشت و بی صبرانه ی این تازه واردان رو نشون دادید و من الان خیلی خوشحالم!
-من از اجرای خیلی خوب مجری تشکر می کنم و در اخرم یه کف گرگی از طرف من بزنید به ریگولوس!
-به نظرم حق با تازه..
مجری: خوب بعله! اینا پیام های مردمی بود!
به هر حال، یا شما قبول می کنید که نادم شدید و خیلی بی صبرید، یا اینکه بالاخره قبول می کنید که نادم شدید و خیلی بی صبرید!

ریگولوس با حالت جلوه داری که معلومه نادم نشده: من کلا همه چیو تکذیب می کنم!!
بعد هم شروع می کنه به دراوردن شلوارش
مجری هل میکنه و هی از اتاق فرمان میخاد تبلیغات پرسی پخش کنن که ظاهرا تبلیغات تموم شده...

ریگولوس میاد وسط استودیو و زیرشلواریش رو نشون میده که روش نوشته شده : "رفیق بی کلک، ماهی مرکب "


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۴:۲۵ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۸

نیمفادورا تانکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۳ شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۱۸ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
از ریش مرلین آویزون نشو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
پیام های بازرگانی

آلبوس دامبلدور با ریش های از ته تراشیده وارد میشود و از پشتش ( همچنان معلوم نیست که مبلغان وسایل را از کجا می آورند ) یک عکس و یک تیغ بیرون میآورد و رو به دوربین میگوید: این عکس رو ببینید! من قبلا از تیغ های بوقتیغ استفاده میکردم و ریش هام رو این قدر بلند میتراشید! از وقتی به تیغ های پرسی-تیغ روی آوردم ریش هام این قدر خوب اصلاح میشه

صحنه از استودیو به چمنزار تغییر پیدا میکنه. درست وسط چمن زار آبرفورت در میان چند بز نشسته و به پشم بز هایش ژل میزند. پشم بز ها همه براق و سیخ است و مانند جوجه تیغی شده اند. آبر میگوید: پشم بز های من با ژل موی سر پرسی بیست بیسته! شما هم امتحان کنید!
سپس موسیقی نواخته میشود و بزهای فشن شروع به حرکات موزون میکنند و صدایی که معلوم نیست از کجا آمده با لحن آواز میخواند: پرسی پرسی پرسی پرسی پرسی ...

ادامه برنامه

مجری برنامه به ریگولس و فینیاس میگه: من قصد ندارم شما رو بکشم یا معتاد کنم، اولی وظیفه عزرائیل و دومی وظیفه مورفین هستش! اما شما تفکرتون اینه که اگه پستتون ویرایش شد بهتون توهین شده و اینا. خوب ممکنه شما به خاطر این که هنوز جا نیفتادید و با روند رول های سایت آنا نیستید، رولتون باعث بشه روند یک سوژه به هم بخوره و ناظر که توسط مدیران سایت انتخاب شده صلاح میبینه که پست نادیده گرفته بشه.
شما توقع دارید که برای این که یک پست در نظر گرفته بشه یا نشه؟ یا این که پستی که باعث از بین رفتن یک سوژه خوب شده باقی بماند؟این بار خودتان را جای کسانی بگذارید که سوژه داده اند و پست زده اند.
شما که پستی زدید که باعث به هم خوردن سوژه شده. شما مقصر نیستید اما کسانی که پست زده اند و سوژه را پرورانده اند حق دارند.
مبحث دیگر این است که اگر اول عضویت چند پستتان ویرایش شد یا نادیده گرفته شد و یا ادامه داده نشد، شما نباید فورا ناامید شوید و بگویید پس ماهی مرکب ما چی شد. میتوانید با درخواست دادن برای نقد و دوئل رول خود را تقویت کنید تا کسی نتواند پستتان را ویرایش کند.
هنوز هم حرفی دارید؟ هنوز هم خود را مظلوم میدانید؟ همه این دوران را گذرانده اند.

ریگولس و فینیاس ساکت نسته بودند و به فکر فرو رفته بودند.
مجری گفت: وقت برنامه تمام شده! بفرمایید بیرون!


ویرایش شده توسط نيمفادورا تانکس در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۴ ۴:۳۹:۵۲

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، [color=FF0000]شجاعت و غلب�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲:۰۵ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۸

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از جون گرابلی و انجمنش چی می خام؟!؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 167
آفلاین
ادامه ی مستند

انحمن تازه واردان مرده


مجری که با خودش خیلی حال کرده و کلی پیام های مردمی بهش رسیده که ایول و شاخشونو شیکوندی، یه نیگا به ریگولوس میندازه و پوزخند میزنه.

ریگولوس:
والا من از اولش اغفال شدم، به من گفتن اگه بیام اینجا ایفای نقش، به من ماهی مرکب میدن..من به خاطر همون ماهی مرکبه اومدم...حالا اگه شما میخای اون ماهی مرکب رو به من ندی، چرا میخای معتادم کنی و بعد شناسه مو ببندی و بعد هم بگی خودکشی کرد؟ از همون اول ماهی مرکب رو بگو نمیدم! ما هم بالاخره راهشو پیدا می کنیم...

مجری از زیر میز یه لگد می زنه به ریگولوس:
بعله البته اگه شما بگید که ما پست شما رو نقد کنیم که ما خیلی مفتخر میشیم و ..

- یه لگد دیگه -
ریگولوس: یا جیزه شما ما رو نقد کنید و ما شناسه تون رو ببندیم و ...
-یه لگد دیگه -

ریگولوس: اصلا من چی بگم خوب؟!

مجری: شما از نقش خودتون بگید در اینکه چی شد بدبخت شدید و هیچ کی قراره پستتون رو ادامه نده و توی جوب بیفتی شناسه ات بسته شه، خوب بینندگان عریز، همه دیدیم که این اقا از کار خودش پشیمونه!

تصویر ریگولوس که بر اثر اخرین لگد از زیر میز چپه شده پخش میشه!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸

نیمفادورا تانکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۳ شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۱۸ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
از ریش مرلین آویزون نشو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
پیام های بازرگانی
لرد ولدمورت با موهایی که تا کمرش میرسه وارد میشه و یک شامپو از پشتش بیرون میاره(شامپو از کجا اومد خدا میدونه) و رو به دوربین میگیره و میگه: با شامپو بچه ی ایوان موهای شما رشدشان 4 برابر میشود و لطیف و شاداب میمانند!

ادامه برنامه

مجری: بهتره نام این برنامه باشه: انجمن تازه واردان بی صبر و زودرنج
- چه طور؟
- چون شما تازه واردان میاید و یک پست میزنید و پس از گذشت 1 ساعت اگر پستی روی پستتون نیاد ناامید میشید و میخواید خودکشی کنید اما چون میترسید این کارو نمیکنید و سپس با مورفین روبه رو میشوید و از او مورفین میگیرید و معتاد میشید و می افتید توی جوب بعد کارتون به تزریق میکشه و میرید تو شناسه های بسته شده.
یا اگه خیلی بهتر باشه وضعتون عصبانی میشید و توی یک پست از بالا تا پایین سایت و اعضا و مدیران رو میشورید و بلاک میشید.
شما صبرتون کمه
ما خودمون همه تازه وارد بودیم دیه، وقتی پستمون ادامه داده نشد نا امید نشدیم دادیم فرت و فرت نقد کنن، با هم دوئلیدیم تا جا افتادیم.
مشکل شما بی صبریه نه تازه وارد بودن.

مجری انگشتش رو هی جلوی صورت ریگولوس تکون میده و داد و فریاد میکنه.
ریگولس نگاهی متفکرانه به مجری میکنه و میره بیرون.
مجری به دوربین نگاه میکنه و میگه: موهاهاها! رفت سر کار! عمرا پیشرفت کنی تازه وارد بد بخت! کسی پستاتو ادامه نمیده! سوژه جدید میاد یا پستت نادیده گرفته میشه!


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، [color=FF0000]شجاعت و غلب�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸

فینیاس نایگلوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۰ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
از بروبچز چه خبر؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
انجمن تازه واردان مرده

دوربین بین جمعیت که صورت‌های همه شطرنجی شده داره حرکت می‌کنه. تمام جمعیت یه ماهی مرکب دستشون گرفتن.

گزارشگر که پیکسل پرسی‌ویزلی به سینش سنجاق شده یکی رو از بین جمعیت انتخاب می‌کنه:

- شما به عنوان یک تازه وارد خودفروخته نظرت درباره این که تازه واردان حق ندارند و نباید اصولاً پست بزنن چیه؟

- موافقم!

- همین درسته!


برنامه دوباره وارد استادیو میشه. یه آقای منتقدی که خیلی شبیه پرسی ویزیله به دوربین لبخند می‌زنه و چراغ‌های استادیو یهویی روشن می‌شه.

- سلام همراهان گرامی! با برنامه دیگری از سری "اَه بازم تازه واردا" در خدمتتون هستیم. امیدوارم که تا پایان برنامه با ما باشید و بعد از دیدن 500 دیقه تبلیغات کلیه محصولات پرسی ویزلی همچنان کانال رو عوض نکرده و فقط به پرسی فکر کنید!

500 دیقه بعد

- یاران عزیز! امروز می‌خواییم براتون از پروژه توطئه ماهی مرکب پرده‌برداری کنیم. برای این کار از کارشناس محترم برنامه آقای منتقد دعوت می‌کنم که کار اعترا... اهم ببخشید! کار گفتگوی خودشون رو با تازه وارد اول و دوم شروع کنن.

- تازه وارد اول: به نام خدا بنده ریگولوس بلک هستم
- تازه وارد دوم: منم پدربزرگ ایشون هستم

مجری: بله فک کنم که کسی متوجه هویت شماها نشده باشه

در همین موقع فلیچ هم که شطرنجی صورتش ازش عقب افتاده وارد استادیو میشه

مجری: بله مهمان سوممون هم رسید! آقای منتقد لطفاً بفرمایید

آقای منتقد که صورتش سیاهه ولی صدای خیلی شبیه پرسی ویزلیه شروع به صحبت می‌کنه: به نام رولینگ جان و خرد کز این کتاب‌های خز و خیل ضایع‌تر نبُوَد! تیز و فرز شروع می‌کنم! شماها به چه حقی به خودتون جرأت دادین عضو سایت بشین؟

فینیاس: والا من رو گول زدن! من حرفی ندارم... خواهش می‌کنم همه تصویر رو شطرنجی کنین
ریگولوس: به خدا هدف ما خیر بود اولش نمی‌دونستیم قراره داستان اشتراکی بنویسیم! فک می‌کردیم رول‌پلینگه!
فلیچ: خانم نوریس هم سلام می‌رسونه!

آقای منتقد: آیا این درسته که شماها خیلی پشیمانید و قول می‌دهید که دیگه هیچ‌وقت پرسی ویزلی رو اذیت نکنین؟!

همه تأیید می‌کنن که یهویی فینیاس شروع می‌کنه به لرزیدن و یه نور قرمز دورش رو می‌گیره و بعد با قدرت پرت میشه عقب!

مجری: اوه اوه! عوامل پشت صحنه! کات کات! طلسم فرمان لرد پرسی شکسته شد!

فینیاس: هه! فک کردین با این کارا می‌تونین جلوی ما رو بگیرین! ما رو دست کم نگیر!

ریگولوس می‌ره اتاق فرمان و آهنگ ما رو دست کم نگیر بیژن مرتضوی رو می‌ذاره پخش و فلیچ و خانم نوریس هم اون وسط به حرکات موزون مشغول می‌شن. فینیاس دست مي‌کنه توی کلاه قرمز رنگش و یه ماهی مرکب می‌کشه بیرون و به سمت آقای منتقد حمله می‌کنه!

آقای منتقد: کمک! ماهی مرکب! نننننه! من از مراحل تأیید ایفای نقش بدم میاد! من رو یاد خیلی قدیما می‌اندازه!
فینیاس: وایستا می‌خوام نقدت کنم!

بالاخره تصویر قطع میشه و دوباره پیام‌های بازرگانی محصولات پرسی شروع میشه


usquequaque putus

ارزشی پیر و قرقرو

تصویر کوچک شده

[b][size=medium][color=0000FF]حزب ارزشی‌ها؛ ق







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.